دوشنبه 21 ربیع‌الثانی 1447
۲۱ مهر ۱۴۰۴
13 اکتبر 2025

۵۹ – منظور از اینکه استوای الله «علوّی بر عرش است که خاص به اوست آن گونه که لایق جلالت و عظمتش باشد» چیست؟

۵۹ – از شیخ رحمه الله سوال شد: شما در مورد قرار گرفتن الله بر روی عرشش گفتید: «این علوّی بر عرش است که خاص به اوست و آن گونه است که لایق جلالت الله تعالی و عظمتش باشد». از شما شیخ بزرگوار می‌خواهیم این را برایمان بیشتر توضیح دهید.

جواب دادند: اینکه در مورد قرار گرفتن الله بر عرشش گفتیم: «این عُلُوّی بر عرش است که خاص به او و چنان است که لایق جلالت او تعالی و عظمتش باشد»،  منظورمان علُوّی خاص بر عرش است، نه علِوّ عامی که شامل همه‌ی مخلوقات می‌شود. به همین خاطر درست نیست بگوییم که بر مخلوقات یا بر آسمان یا بر زمین قرار گرفت، گر چه او بالای همه‌ی اینهاست، و چنین می‌گوییم که او بالای همه‌ی مخلوقات است. بالای آسمان و زمین و غیره است. اما در مورد عرش می‌گوییم: الله تعالی بر بالای عرش و بر آن قرار گرفته است. استواء، خاص‌تر از مطلق علوّ است، و به همین خاطر قرار گرفتن الله تعالی بر عرشش از صفات فعلی است که متعلق به مشیئت و اراده‌ی او تعالی است، که بر خلاف علوّ است. زیرا علوّ، از صفات ذاتی او تعالی است که به هیچ وجه از او جدا نمی‌شود.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله نیز به چیزی که بیان کردیم تصریح کرده‌اند. ایشان در شرح حدیث نزول صفحه ۵۲۲ جلد ۶ از مجموع فتاوای جمع آوری شده توسط ابن قاسم، می‌گوید: «اگر گفته شود: اگر او بعد از اینکه آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد، بر عرش استوا کرده، پس قبل از آن بر عرش نبوده است؟ در جواب گفته می‌شود: استواء، علوّی خاص است. بنا بر این، هر چیزی که بر چیز دیگری، مستوی باشد، بالای آن است، و هر علوّی، استوا نیست، و به همین خاطر به هر چیزی که روی چیز دیگری باشد، نمی‌گویند که بر آن استوا کرده یا مستوی بر آن است، اما هر چیزی که در مورد آن گفته می‌شود بر دیگری استفاده کرده، به معنای علوّ بر آن نیز هست». پایان کلام ابن تیمیه. مقصود همین است که در کلام ابن تیمیه کاملا آمده است.

اما اینکه گفتیم: «شایسته‌ی جلالت و عظمت اوست»، منظور این است که استوای الله بر عرشش، مانند دیگر صفاتش، به گونه‌ای است که شایسته‌ی جلالت و عظمت اوست، و همانند استوای مخلوقات نیست و برمی‌گردد به کیفیتی که این استوا دارد.زیرا صفات، تابع موصوف هستند. پس همان طور که الله تعالی ذاتا همانند مخلوقات نیست، صفاتش نیز مانند صفات آنها نیست: {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱]}، یعنی: {هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست}. هیچ چیزی، نه در ذات و نه در صفات، همانند اوست. به همین خاطر وقتی از امام مالک رحمه الله در این مورد پرسیده شد که الله چگونه بر عرش قرار گرفته است؟ گفت: «استواء مجهول نیست، و کیفیت آن غیر معقول است، و ایمان به آن واجب، و سوال در مورد چگونگی آن، بدعت است». این میزان برای همه‌ی صفات همین گونه است و این برای الله تعالی ثابت است؛ چنان که او تعالی برای خود بر وجهی که لایق به اوست، ثابت کرده، بدون اینکه تحریف یا تعطیل شده و یا کیفیت آن بیان شود یا مثالی برای آن آورده شود.

این گونه، فایده‌ی این سخن که استواء بر عرش، علوّی خاص بر عرض و مختص به آن است، آشکار می‌شود. زیرا علوّ عام برای الله ثابت است که قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین و در حین خلقت آنها و پس از خلقت آنها، بالا بوده است؛ زیرا این صفت، از صفات ذاتی او تعالی است که همانند سمع و بصر و قدرت و قوت و غیره، همیشه ملازم اویند، بر خلاف استوا که صفت ذاتی نیست.


[۱] – سوره شوری، آیه «۱۱».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(59) سئل فضيلة الشيخ : قلتم حفظكم الله في استواء الله على عرشه: “إنه علو خاص على العرش يليق بجلال الله تعالى وعظمته فنأمل التكرم من فضيلتكم بإيضاح ذلك؟

فأجاب بقوله: قولنا في استواء الله تعالى على عرشه : “إنه علو خاص على العرش يليق بجلال الله تعالى وعظمته” نريد به أنه علو يختص به العرش وليس هو العلو العام الشامل لجميع المخلوقات، ولهذا لا يصح أن نقول : استوى على المخلوقات، أو على السماء، أو على الأرض مع أنه عال على ذلك، وإنما نقول : هو عال على جميع المخلوقات عال على السماء، عال على الأرض ونحو ذلك، وأما العرش فنقول: إن الله تعالى عال على عرشه ومستو على عرشه، فالاستواء أخص من مطلق العلو. ولهذا كان استواء الله تعالى على عرشه من صفاته

الفعلية المتعلقة بمشيئته بخلاف علوه فإنه من صفاته الذاتية التي لا ينفك عنها.

وقد صرح بمثل ما قلنا شيخ الإسلام ابن تيمية رحمة الله تعالى في شرح حديث النزول ص 522 مج 5 مجموع الفتاوي جمع ابن قاسم: ” فإن قيل : فإذا كان إنما استوى على العرش بعد أن خلق السماوات والأرض في ستة أيام فقبل ذلك لم يكن على العرش؟ قيل : الاستواء علو خاص فكل مستو على شيء عال عليه، وليس كل عال على شيء مستوياً عليه، ولهذا لا يقال : لكل ما كان عالياً على غيره : إنه مستو عليه واستوى عليه، ولكن كل ما قيل فيه: استوى على غيره فإنه عال عليه”. ا.هـ. المقصود منه وتمامه فيه.

وأما قولنا: “يليق بجلاله وعظمته” فالمراد به أن استواءه على عرشه كسائر صفاته يليق بجلاله وعظمته، ولا يماثل استواء المخلوقين، فهو عائد إلى الكيفية التي عليها هذا الاستواء، لأن الصفات تابعة للموصوف، فكما أن لله تعالى ذاتاً لا تماثل الذوات، فإن صفاته لا تماثل الصفات (ليس كمثله شيء وهو السميع البصير) (الشورى ، الآية ” 11 “) ليس كمثله شيء في ذاته ولا صفاته.

ولهذا قال الإمام مالك رَحِمَهُ‌الله في الاستواء حين سئل كيف استوى؟ قال: ” الاستواء غير مجهول، والكيف غير معقول، والإيمان به واجب، والسؤال عنه بدعة “. وهذا ميزان لجميع الصفات فإنها ثابتة لله تعالى كما أثبتها لنفسه على الوجه اللائق به من غير تحريف، ولا تعطيل، ولا تكييف، ولا تمثيل.

وبهذا تبين فائدة القول بأن الاستواء على العرش علو خاص على العرش مختص به، لأن العلو العام ثابت لله عَزَّوَجَلَّ قبل خلق السماوات والأرض، وحين خلقهما، وبعد خلقهما، لأنه من صفاته الذاتية اللازمة كالسمع، والبصر، والقدرة، والقوة ونحو ذلك بخلاف الاستواء.

مطالب مرتبط:

۶۶ – اموری که واجب است به مشیئت الله واگذار کرد و اموری که شایسته نیست به مشیئت الله ربط داده شوند، چیستند؟

هر چیزی که در آینده می‌آید، افضل این است که به مشیئت الهی تعلق داده شوند. به دلیل این فرموده‌ی الله تعالی که می‌فرماید: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا ۞ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ»، (یعنی: و برای کاری، نگو که آن را فردا حتما انجام خواهم داد، مگر اینکه بگویی: اگر الله بخواهد). اما چیزی که گذشته، به مشیئت تعلق داده نمی‌شود، مگر اینکه بر وجه تعلیل باشد.

ادامه مطلب …

۷۱ – آیا «حنّان» از اسم‌های الله است؟

در هیچ کدام از منابع ذکر شده اسم «حنّان» را نیافتم، به جز یک حدیث نزد امام احمد که در آن لفظ حنّان و منّان آمده است "الترغیب" آمده در آن فقط لفظ منّان آمده است. همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه نمی‌پذیرد که حنّان از اسم‌های الله تعالی باشد. وقتی که چنین است و اکثر روایت‌ها دال بر عدم اثبات آن است، نظرم بر توقف است.

ادامه مطلب …

۵۲ – آیا اسماء الله تعالی محصور هستند؟

اسم‌های الله تعالی محصور در عدد معینی نیستند. دلیل آن، فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح است که فرمود: «پروردگارا، من بنده‌ی تو، و پسر بنده‌ی تو، و پسر کنیز تو هستم»، تا آنجا که فرمود: «از تو به وسیله‌ی هر اسمی که متعلق به توست، خود را به آن نامیده‌ای، یا در کتابت نازل کرده‌ای، یا کسی از مخلوقاتت را به آن آگاه نموده‌ای، یا در علم غیبی که نزد خودت است، آن را برای خود برگزیده‌ای، می‌خواهم...» و آنچه که الله در علم غیب برای خود برگزیده است، امکان آگاهی یافتن به آن وجود ندارد، و هر چیزی که معلوم نباشد، محصور نیست.

ادامه مطلب …

۶۷ – اراده‌ی الله چند نوع است؟

اراده بر دو نوع است: اول: اراده‌ی کَونی. دوم: اراده‌ی شرعی. هر اراده‌ای که به معنای مشیئت باشد، اراده‌ی کَونی، و هر کدام که به معنای محبت باشد، اراده‌ی شرعی است...

ادامه مطلب …

۸۸ – حکم کسی که معتقد باشد صفات خالق مثل صفات مخلوق است

کسی که معتقد باشد صفات خالق مثل صفات مخلوق است، در گمراهی به سر می‌برد. زیرا به نصّ قرآن کریم، صفات خالق مثل صفات مخلوق نمی‌تواند باشد. الله تعالی می‌فرماید: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»، (یعنی: هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست)، و لازمه‌ی تماثل دو چیز در اسم یا صفت، این نیست که در حقیقت نیز باید مثل هم باشند. این یک قاعده‌ی واضح است.

ادامه مطلب …

۹۲ – آیا صفت «هَروَله» به الله نسبت داده می‌شود؟

صفت «هروله» برای الله تعالی ثابت است. چنان که در حدیثی متفق علیه از رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده که فرمودند: «الله تعالی می‌فرماید: من نزد گمان بنده‌ام نسبت به خود هستم»، و سپس حدیث را ذکر می‌کند و در آن چنین آمده است: «و اگر قدم زنان به سوی من بیاید، با شتاب به سوی او می‌روم»، و این «هروله» صفتی از صفات افعال او تعالی است...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه