۴۲ – از شیخ سوال شد: حکم تعلق داشتن به اسباب چیست؟
جواب دادند: تعلق داشتن به اسباب، چند نمونه است:
اول: آنچه که در اصل خود با توحید منافات دارد، و آن این است که انسان به چیزی تعلق داشته باشد که امکان ندارد تاثیری داشته و بشود کاملا بر آن اعتماد کرد و از الله تعالی هم روی گردان باشد؛ مثل تعلق قبر پرستان در هنگام بروز مصائب و مشکلات به کسی که در قبر خوابیده است. این عمل شرک اکبر بوده و انسان را از اسلام خارج میکند و حکم کسی که این کار را میکند، همان است که الله تعالی فرموده است: {إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ}[۱]، یعنی: {یقینا کسی که به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش است، و ظالمان را هیچ یاوری نیست}.
دوم: به سبب شرعی صحیحی چنگ زند و با این حال، از مسبِّب که الله تعالی است غافل باشد. این نوعی از شرک است، اما شخص را از دین خارج نمیکند؛ زیرا اعتمادش بر سبب بوده و مسبِّب را که الله تعالی است از یاد برده است.
سوم: به مجرد سبب تعلق خاطر داشته باشد فقط به این خاطر که سبب است، و همراه با آن، اعتماد اصلیاش بر الله باشد و معتقد باشد این سبب از جانب الله است و اگر او بخواهد، آن را قطع و اگر بخواهد آن را ابقاء میکند و اعتقاد داشته باشد که این سبب هیچ اثری در مشیت و خواستهی الهی ندارد. این مورد نه با اصل توحید و نه با کمال آن منافاتی ندارد.
با وجود اسباب شرعی صحیح، برای انسان شایسته است که تعلقی به سبب نداشته باشد. بلکه تعلقش فقط به الله باشد. کارمندی که قلبش کاملا به حقوقی که میگیرد تعلق دارد، و همراه با آن، از الله نیز به عنوان مسبِّب، غافل است، این نوعی از شرک است. اما هنگامی که معتقد باشد حقوق، سبب، و مسبِّب، الله سبحانه و تعالی است، این منافاتی با توکل ندارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز از اسباب استفاده میکرد در حالی که اعتمادش بر مسبِّب بود که الله است.
[۱]– سوره مائده، آیه «۷۲».