(۶۳۸۹) سوال: آرزوی من این است که یک دعوتگر اسلامی شوم و مردم را به هدایت و این دین راستین فرا بخوانم، چهکار کنم تا این آرزو محقق شود؟ و بیشک این آرزوی هر دختر مسلمان در این جامعهی اسلامی است.
جواب:
کسی که میخواهد دعوتگر به سوی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى باشد، باید ابتدا بداند که به چه چیزی دعوت میکند؛ چرا که ممکن است انسان بدون علم به سوی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى دعوت کند، و در نتیجه، فسادش بیش از اصلاحش گردد، این کار را نه از روی عمد و نیت بد، بلکه از روی جهل انجام میدهد، زیرا گمان میکند که عالم است، پس سخنانی بر زبان میراند که از آن آگاه نیست، و در این حالت، نخست دچار گناه شده و سپس باعث گمراهی مردم میشود.
گناه او از این جهت است که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى میفرماید: {قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ ٱلۡفَوَ ٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡیَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُوا۟ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَـٰنࣰا وَأَن تَقُولُوا۟ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ} [سوره اﻷعراف: ۳۳]: (بگو: «پروردگارم زشتکاریها را ـ چه آشكار [باشد] و چه پنهانـ و گناه و ستم ناحق را حرام نموده است و اینكه کسی [یا چیزى] را شریک الله بدانید كه دلیلى بر [حقانیت] آن نازل نكرده است و اینكه چیزى را كه نمىدانید به الله نسبت دهید) و نیز فرمودهی او سُبْحَانَهُوَتَعَالَى: {وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُو۟لَـٰۤىِٕكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡـُٔولࣰا} [سوره اﻹسراء: ۳۶]: (و از آنچه دانشی دربارۀ آن نداری پیروی نکن. بیتردید [در قیامت،] گوش و چشم و دل، از همۀ اینها بازخواست خواهد شد) و اما گمراه کردن مردم، پس ممکن است که دعوتگر، آنان را به چیزی دعوت کند که حرام است در حالی که نمیداند آن چیز حرام است؛ پس ممکن است چیزی را که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ حرام کرده حلال بشمارد یا چیزی را که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ واجب نکرده، بر مردم واجب کند، بنابراین بر هر دعوتگری بهسوی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى لازم است که نسبت به آنچه بدان دعوت میکند، عالم باشد.
دوم: لازم است که در دعوت خود اخلاص داشته باشد؛ یعنی هدفش از دعوت، اصلاح مردم و انجام فرمان الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى باشد؛ چنانکه فرموده: {وَتَعَاوَنُوا۟ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ} [سوره المائدة: ۲]: (و در نیكوكارى و پرهیزگاری به یكدیگر یاری رسانید)، و همچنین تحقق دین راستین؛ زیرا رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم فرموده است: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ. قُلْنَا: لِمَنْ؟ قَالَ: لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ» : (دين نصيحت كردن است، گفتيم: براى چه كسی؟ گفتند: براى الله، و كتابش، و رسولش، و امامان مسلمانان، و عموم آنان) نه اینکه دعوت او برای نصرت نفس خودش یا خاموش کردن آتش غیرتی باشد که در دلش شعلهور است؛ زیرا چنین چیزی ممکن است از بعضی مردم سر بزند، ولی بیتردید نیت اصلاح و خیرخواهی برای بندگان الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ، راهی سالمتر و پربارتر است.
و بر دعوتگر لازم است که در دعوت خود حکیم باشد؛ بهگونهای که هر انسانی را در جایگاه مناسب خود قرار دهد، به همین خاطر، الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى فرموده است: {ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَـٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ} [سوره النحل: ۱۲۵]: ([ای پیامبر، مردم را] با حکمت و پند نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با روشی که نیکوتر است با آنان [بحث و] مناظره کن)، الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى در این آیه به سه چیز اشاره کرده است: نخست: «حکمت»، که به معنای بیان حق، روشنسازی آن و معرفی زیباییهای دین اسلام است، دوم: «موعظهی نیکو»، اگر دعوتشونده دعوت را نپذیرفت، او را با پندهای دلنرمکننده و دلسوزانه پند دهد که قلبش را نرم و پذیرای دعوت کند، سوم: «جدال نیکو»، یعنی اگر دعوتشونده معاند و اهل مجادله بود، باید با او به روشی نیکو بحث و گفتوگو کرد، این روش نیکو در چند چیز نمود دارد:
نخست در نحوهی ارائه: جدال باید با دلیلهای نقلی از کتاب الله و سنت رسول او، یا دلیلهای عقلی که مؤید کتاب و سنتاند، صورت گیرد.
همچنین از نظر اقناع: باید دلایلی روشن و غیرقابل رد بیاورد، نه دلایلی که ممکن است با تو در آن معارضه کند، به همین خاطر، زمانی که مرد کافر با ابراهیم عَلَيْهِالسَّلَام جدال کرد و ابراهیم عَلَيْهِالسَّلَام به او فرمود:{رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُ} [سوره البقرة: ۲۵۸]: (پروردگار من ذاتی است که زنده میکند و میمیرانَد)، پس ابراهیم عَلَيْهِالسَّلَام از مناقشهی این امر صرف نظر کرد و فرمود: {فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی كَفَرَ} [سوره البقرة: ۲۵۸]: (الله خورشید را از مشرق [بیرون] میآورَد؛ پس تو آن را از مغرب بیاور» [آنگاه] آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت شد) و او در پاسخ درماند.
پس سزاوار نیست که اهل جدل، راهی را در پیش گیرند که جای بحث و پاسخ در آن باز باشد، بلکه باید راهی را در پیش بگیرند که قاطع و کوبنده باشد و هیچ جای مناقشه در آن نباشد.
سوم: مجادله باید زمانی با روش نیکو باشد که موقعیت ایجاب کند، و اگر موقعیت چنین نباشد، باید روش دیگری در پیش گرفت؛ به همین دلیل، الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَى فرموده است: {وَلَا تُجَـٰدِلُوۤا۟ أَهۡلَ ٱلۡكِتَـٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُوا۟ مِنۡهُمۡ} [سوره العنكبوت: ۴۶]: ([ای مؤمنان،] با اهل کتاب جز به بهترین شیوه بحث و مناظره نكنید ـ مگر با کسانی از آنان که ستم کردند)؛ پس برای کسانی که ستم کردهاند، جایگاهی بالاتر از سایر مجادلهکنندگان قرار داده است.
آنچه اهمیت دارد این است که دعوتگر بهسوی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ باید به همهی این مسائلی که ذکر شد، علم داشته باشد؛ سپس اگر دعوت نیاز به مراجعه به مسئولان داشت تا نظم از بین نرود و آشفتگی پیش نیاید، باید پس از مراجعه به مسئولان اقدام کند تا مرتکب کاری ممنوع نشود که بعداً پشیمان گردد.