سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۴۵۴۶) آیا فروش مکرر با تغییر جزئی قیمت در محل ثابت جایز است؟

(۴۵۴۶) سوال: من چند کیسه برنج دارم که در انبارم در وادی الدواسر است، مردم آنرا به قیمت بازار از من می خرند و … … یک ریال کمتر از آنچه مشتری از من می خرد از او میگیرم وسپس مردم دیگری می آیند و آن را می‌خرند، و این روند اینگونه ادامه دارد، همه ی این ها در مکانی واحد صورت میگیرد، آیا در این روش گناه است یا خیر ؟

جواب:

بله این روش حیله ایی بر ربای مغلظه می باشد، ربایی که بین ربای نسیه و ربای فضل جمع می کند، زیرا طلبکار … … و گاهی طلبکار و بدهکار قبل از این که نزد صاحب مغازه بیایند با هم توافق می‌کنند و سپس نزد صاحب مغازه می آیند، تا این حیله را بر او اجرا کنند، ابن تیمیه این روش را حیله ی سه گانه نامیده است، و بی شک این کار حیله ای بر ربا می باشد، ربای نسیه و ربا فضل، بنابراین حرام است و از گناهان کبیره میباشد، و چون حرام است ، با حیله به حلال تبدیل نمی‌گردد، بلکه حیله پلیدی و زشتی را بیشتر می‌کند، و گناهش را می افزاید. ایوب سختیانی می‌گوید: این حیله گران خدا را فریب می‌دهند همانطور که کودکان را فریب می‌دهند و اگر به صراحت ربا انجام می‌دادند برایشان آسان تر بود. و راست گفتند زیرا حیله کننده ی فریبکار در جایگاه منافق و کافر آشکار است، زیرا او خود را مومن نشان می‌دهد در حالی که کافر است، خرید و قرار دادش را صحیح وحلال جلوه می‌دهد درحالی که حرام است. خداوند کفر منافقین را بزرگتر کفر کافرانی قرار داد که به صراحت کفر می‌ورزند، همانطور که فرمود : (إن المنافقين في الدرك الأسفل من النار ولن تجد لهم نصيرا) ۱۴۵ نساء. ترجمه: همانا منافقین در پایین ترین طبقه جهنم هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت.
گناه این حیله گر بر ربا ، بدتر ازگناه کسی است که صراحتا مرتکب ربا می شود ، زیرا حیله گر احساس می‌کند که بر راه درست و سالم است و آن را ادامه می‌دهد و از خدا خجالت نمی‌کشد و نمی‌خواهند این شیوه را تغییر دهد، برخلاف کسی است که گناه صریح انجام می‌دهد، زیرا او به خاطر گناهش از خدا خجالت می‌کشد و احساس می‌کند که گناه کرده است و تلاش می‌کند تا با توبه از آن خلاص شود، بنابراین حال و عاقبت کسی که حیله بر ربا می‌کند از کسی که ربا صریح انجام می‌دهد بدتر است.
و اما موضوع شمارش در حالی او که در همان مکان است، و آن را از باب قبض و گرفتن قرار دادند، در مورد این موضوع خود مردم با استناد به گفته فقها نظر دادند که گفتند: قبض چیزی که قابل شمارش است با شمردن آن صورت میگیرد، و من هم میگویم حتما باید قبض صورت بگیرد، یعنی آن چیز کاملا در قبضه و دست تو باشد، مراد فقها این بوده است، و این چیزی است که ادله شرعی به آن اقتضا میکند، که قبض یعنی باید آن چیز در قبضه تو باشد، اما اگر با عدد یا کیل یا وزن یا ذرع فروخته شده باشد باید این ها باشند تا قبض صورت بگیرد، و گفته پیامبر این را تایید میکند که فرمودند: پیامبر (ص) از فروش کالا در همان محل خرید قبل از اینکه تجار آن را به مکان خود ببرند، نهی فرموده است.
و این مسلکی از مسلک های تحریم این معامله ای است که برادر ذکر کردند، پس مسلک اول: اینکه آن حیله ای بر ربای فضل و نسیئه است. و مسلک دوم: اینکه معصیت پیامبر می باشد، زیرا پیامبر از فروش کالا در همان محل خرید قبل از اینکه تجار آن را به مکان خود ببرند، نهی فرموده است. و کاملا جای تاسف دارد که بسیاری از مردم با آن سروکار دارند، همانطور که این برادر گفت، و گمان می‌کنند که این همان تورق است که بعضی از علما اجازه آن را داده اند.
اما تورق نیست ، به همین دلیل اهل علم مانند ابن تیمیه که زمانی که درباره تورق صحبت میکند خلاف علما را در این مساله ذکر میکند، وزمانی که این حیله ی سه گانه را ذکر کرد گفت: بی شک این ربا است، این دلالت بر این میدهد که این مساله از تورق نیست، که خود واضح است، زیرا تورق همانطور که اهل علم گفته اند: این است که انسان احتیاج به پول داشته باشد پس چیزی که قیمت آن صد است را به صورت نسیه به صد و ده بخرد، و اینجا مسئله تورق پیش می‌آید، که خرید بر عین کالا اتفاق میفتد و قبل از ملکیت ، توافقی بین خریدار و فروشنده بر سود صورت نمی‌گیرد، زیرا طلبکار و بدهکار در مساله ای که پرسشگر به آن اشاره کرد قبل از ملکیت بر سود توافق کرده بودند، و پیامبر از سودی که تضمین داده نشود نهی کرده است. منظور چیزی است که در ضمانت و وتخت اختیار شما نیست، در این حالت سود کردن در آن حرام است، و این شخص در چیزی که ضمانت ندارد و در ضمانت او نیست سود میکند.
سپس باید بگویم که این معامله با تورق فرق دارد، زیرا تورق همانطور که به آن اشاره شد یعنی این که عین کالا را بخرد، عین کالا را میخواهد تا آن را بفروشد، زمان خرید آن را خوب بررسی می‌کند و جنس و نوعش را خوب نگاه می‌کند، اما به این شکل که سوال کننده آم را ذکر کرد، مشخص است که برایش مهم نسیت که چه در این کیسه گذاشته شده است، شاید شپشک محتوای کیسه را خورده باشد، شاید … … آن را خورده باشد، و شاید خراب شده باشد، زیرا هیچ توجهی به آن نمی شود، بلکه بر اساس گمان من اگر صاحب انبار این کیسه ها را پر از شن بکند و بگوید درون آنها شکر است و سپس آن را به آنها بفروشد، به نظر من این معامله صورت میگیرد، زیرا طبق شنیده ها آنها هیچ توجهی به این کیسه ها نمی کنند، پس قسم به الله ای مردم شما بین این حیله و بین این گفته پیامبر مقایسه کنید، پیامبر میفرماید: الله یهود را نابود کند، چربی (گاو و گوسفند) برآنها حرام شد، پس آنرا ذوب کردند و فروختند.
پس ببینید کدام به حرام نزدیک تر است ؟ عمل يهود که پیامبر دعا کرد که خداوند آنها را نابود کند، زیرا کسی که با الله مبارزه کند بی شک بازنده ونابود است، یا عملی که این حیله گران انجام می‌دهند که امید داریم خدا برایشان گشایش حاصل کند و راه مباحی را پیش رویشان قرار دهد، و راه مباح این است که روش سلم که در زمان پیامبر رایج بود را بگیرند، که دراهمی (پول) بپردازد و با آن کالایی بخرد که به هنگام فرا رسیدن وقت تحویل آن را تحویل بگیرد، برای مثال: بگوید این ده هزار ریال نقدی را به شرطی بگیر که بعد از یک سال ماشینی با این مشخصات بیاوری، قیمت نقد قسطی ماشین دوازده هزار است اما به خاطر زود پرداخت کردن ، ده هزار می‌شود، در اینجا شخص خریدار دو هزار سود می‌کند، و دیگری از درهم هایی که گرفته است استفاده می‌کند و نفع می‌برد، پس این روش درستی است. اما چرا مردم از آن استفاده نمی کنند؟ زیرا خریدار می‌گوید شاید زمان تحویل ماشین ارزان شود و من سودی نبرم، به همین دلیل از آن فرار می‌کنند. و راه دیگری هم هست و آن این است که مردی نیاز به کالای مشخصی پیدا می‌کند و به جای این که این کار حرام را انجام دهد به نزد صاحب کالا میرود و عین آن جنس را می‌خرد، که مثلا برابر با ده است، و میگوید: خود آن کالا به دوازده هزار یا پانزده هزار است، و مراد و مقصود در این خرید ، خوده کالا است، این روش درست است و ایرادی بر آن نیست.
به هر حال کسی که نیتش را خالص کند و تقوا پیشه کند خدا امرش را آسان می‌گرداند، و از جایی که گمان نمی‌برد به او روزی میدهد.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: عندي كمّيّة من أكياس الأرز، وهي بمستودع لنا بوادي الدواسر، ويأتي إليَّ أناس يشترونه مني بقيمته في السوق، ويدينونه على أناس آخرين، وإذا صار على حظ المدين، أخذته منه بنازل ريال واحد من مشتريه مني، ثم يأتي مثلهم أناس بعد ما يصير على حظي ويشترونه، وهكذا وهو في مكان واحد، إلا أنهم يستلمونه عدا في تحلّه، فهل في هذه الطريقة إثم أم لا؟ أفيدونا، ولكم جزيل الشكر.

فأجاب رحمه الله تعالى: نعم، هذه الطريقة حيلة على الربا المغلظ، الجامع بين التأخير والفضل أي بين رِبَا النَّسِيئة، وربا الفضل، وذلك لأن الدائن يتوصل بها إلى حصول اثني عشر – مثلًا – بعشرة، وأحيانا يتفق الدائن والمدين على هذا قبل أن يأتيا إلى صاحب الدُّكّان، وهو أنه سيدينه كذا وكذا من الدراهم العشرة باثنتي عشرة أو أكثر أو أقل، ثم يأتيان إلى صاحب الدُّكَّان ليُجريا معه هذه الحيلة، وقد سمى شيخ الإسلام ابن تيمية  رحمه الله هذه الطريقة الحيلة الثلاثية، وهي بلا شك حيلة على الربا، ربا النسيئة، وربا الفضل، فهي حرام، ومن كبائر الذنوب، وذلك لأن المحرم لا ينقلب مباحًا بالتحيل عليه، بل التَّحيل عليه يزيده خبثّاً، ويزيده إنما، ولهذا ذكر عن أَيُّوبَ السَّخْتِيَانِي رحمه الله أنه قال: في هؤلاء الْمُتَحَوِّلين: إنهم يخادعون الله كما يخادعون الصبيان، لو أنهم أتوا الأمر على وجهه لكان أهون.

وصدق رحمه الله فإن الْمُتَحَيِّل المخادع في منزلة المنافق مع الكافر الصريح، يُظهر أنه مؤمن، وهو كافر، وهذا الْمُتَحَيّل على الرِّبَا يُظهر أن بيعه وعقده بيع صحيح وحلال، وهو في الحقيقة حرام، وقد جعل الله -سبحانه وتعالى- كُفر المنافقين أعظم من كفر الذين يُصرحون به، حيث قال: ﴿ إِنَّ الْمُنفِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا ﴾ [النساء: ١٤٥].

كذلك هذا الْمُتَحَيل على الرِّبَا أشد إنما ممن يأتي الربا الصريح، ثم إنه أسوأ حالا، لأن هذا الْمُتَحَيّل يشعر بأنه على طريق سليم، ويستمر، ولا يخجل من الله، ولا ينزع عن غيّه، بخلاف الذي يأتي شيئًا صريحا، فإنه يشعر بالخجل من الله، ويشعر بأنه ارتكب المعصية، ويحاول أن يتخلص منها بالتوبة، لذلك هذا أسوأ حالا ومالا من الذي يأتي الرِّبَا الصريح.

أما موضوع العدّ، وهو في مكانه، وجعلوا ذلك من باب القبض، فإنه أفتى به بعض الناس نفسه أو غيره، استنادًا إلى قول الفقهاء -رحمهم الله-: ويحصل قبض معدود بعده، وعندي أنه لا بد من القبض-من حيث الوجهة الشرعية – وهو الاستيلاء التام الذي يكون الشيء في قبضتك، وتحت حوزتك لكن إذا بيع بالعد، فلا بد من عده مع ذلك، بالإضافة إلى كونه في قبضتك، وفي حوزتك، فإذا كان هذا مُراد ،الفقهاء، فهو مُرادهم، وإن لم يكن مرادهم فهذا هو ما تقتضيه الأدلة الشرعية، أنَّ القبض أن يكون الشيء في قبضتك، لكن إذا كان قد بيع بعد، أو كيل أو وزن، أو ذرع، فلا بد من وجود هذه الأشياء ليتم القبض، ويؤيد ذلك أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم نَهَى أَنْ تُبَاعَ السَّلَعُ حَيْثُ تُبْتَاعُ، حَتَّى يَجُوزَهَا التَّجَارُ إِلَى رِحَاهِيم.

يعني حيث تُشترى في المكان الذي اشتريت به، حتى يحوزها التجار إلى رحالهم، وهذا مسلك مسالك من تحريم هذه المعاملة التي أشار إليها الأخ، فالمسلك الأول: أنها حيلة وخداع على الربا، ربا الفضل والنَّسِيئَة.

والمسلك الثاني: أنها معصية للنبي صلى الله عليه وعلى آله وسلم، حيث نهى أن تباع السلع حيث تبتاع، حتى يحوزها التجار إلى رحالهم، ومن المؤسف جدا وحقا أن كثيرًا من الناس يتعاملون بها، كما أشار إليها الأخ، ظناً منهم أن ذلك من باب التَّوَرُّق» الذي أجازه بعض أهل العلم، ولكن ذلك ليس من التَّوَرُّق، ولهذا تجد أهل العلم، كشيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله إذا أتى على ذكر التَّوَرُّق، ذكر خلاف أهل العلم فيه، ولما ذكر هذه الحيلة الثلاثية، قال: إن هذه من الربا بلا ريب. فدل ذلك على أنها ليست من مسألة «التَّوَرُّق» في شيء، وهو واضح أيضًا، فإن التَّوَرُّق كما قال أهل العلم أن يحتاج الإنسان إلى دراهم، فيشتري ما يساوي مئة بمئة وعشرة مثلًا إلى أجل فهنا تجد في مسألة التَّوَرُّق، أن الشراء وقع على عين السلعة وأنها ،مقصودة، وأنه لا اتفاق بين الدائن والمدين على الربح قبل الملك، لأن الدائن والمدين في الصورة التي أشار إليها السائل اتفقا على الربح قبل الملك، وَقَدْ نَهَى النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم عَنْ رِبْحِ مَا لَمْ يُضْمَنْ. يعني ما لم يكن في ضمانك، وتحت ملكك وقهرك، فالربح فيه منهي عنه، وهذا يربح فيما لم يضمن، وما لم يكن في ضمانه أعني الدائن.

ثم إن هذه المعاملة تختلف عن التَّوَرُّق، لأن «التَّوَرُّق» -كما أشرنا إليه- أن يشتري السلعة بعينها، يريدها بعينها ليبيعها، فتجده يقلبها وينظر فيها، وينظر نوعها وجنسها، لكن هذه الحيلة أو هذه الصورة التي أشار إليها السائل الدائن، لا يهمه ما في هذه الأكياس، ربما تكون هذه الأكياس قد أكلتها السوس، أو أكلتها الأرضَة، وربما تعفّنت، لأنها لا تُحمل، ولا تُنظر، ولا يُفكر

فيها، بل في ظني لو أن صاحب المستودع أتى بأكياس مملوءة رملا، وقال: هذه الأكياس فيها سكر. ثم باعها على الدائن وباعها على المدين، وذلك اشتراها بنقص، في ظني أن المعاملة ستمشي، لأنه حسب ما نسمع، أنهم لا يفكرون، ولا يُقَلِّبون، ولا ينظرون، فبالله عليكم أيها الناس، قارنوا بين هذه الحيلة، وبين قول النبي صلى الله عليه وسلم: «قَاتَلَ اللَّهُ اليَهُودَ حُرِّمَتْ عَلَيْهِمُ الشُّحُومُ، فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا».

فانظروا، أيهما أقرب إلى صورة الحرام فعل اليهود الذين دعا النبي صلى الله عليه وسلم بقتال الله لهم، أي: بِلَغْنِه إياهم على قول أو بإهلاكه إياهم -على ما نراه- وقاتل الله كذا. أي أهلكهم، لأن من قاتل الله، فهو مغلوب، مقتول، فالمسلم يجب أن ينظر، أيهما أقرب إلى صورة المُحَرَّم، ما فعله اليهود الذين دعا عليهم النبي صلى الله عليه وسلم بما دعا عليهم به أو هذه الصورة التي يفعلها هؤلاء الْمُتَحَيِّلون، الذين نرجو الله – سبحانه تعالى- أن يفتح لهم، وأن يهيئ لهم طريقا مباحًا، والطريق المباح – مثلا ولو أطلت في الجواب، لأن الحاجة، أو الضرورة دعت لهذا أن يستعملوا طريقة السَّلَم، الذي كان معروفًا على عهد النبي صلى الله عليه وسلم بأن يبذل الدائن دراهم يشتري بها سلعة تُسلم إليه من المدين عند حلول الأجل، مثل أن يقول: هذه عشرة آلاف ريال نقدا، خذها على أن تأتي إلي بعد سنة بسيارة موديلها كذا وكذا، والسيارة تساوي نقدا اثني عشر ألف ريال، لكنها من أجل التقديم صارت بعشرة، يكون الدائن ربح ألفين، وذلك استفاد من الدراهم، وانتفع بها، فهذه الطريقة سليمة، جاء بها الشرع، لكن الناس لا يستعملونها لماذا؟ لأن الدائن يقول: إذا فعلت هذا الشيء ربما يأتي وقت الحلول، والسيارات رخيصة، فلم يكن عندي ربح، فلذلك يتهربون منها.

وهناك أيضًا طريقة أخرى وهي أنه إذا احتاج الرجل إلى سلعة مُعيَّنة، فبدلا من أن يفعل هذه الطريقة الْمُحَرَّمَة، يذهب إلى صاحب السلعة، ويشتريها هي بعينها، وهي تساوي عشرة مثلا، يقول: بعنيها باثني عشر ألفا، أو خمسة عشر ألفا، أو ما أشبه ذلك، فيكون المراد بهذا العقد نفس السلعة المعيَّنة، وهذه الطريقة سليمة لا بأس بها.

على كل حال من خلصت نيته وراقب الله -عز وجل- واتقى الله، فإن الله سيجعل له من أمره يُسرًا، وسوف يرزقه من حيث لا يحتسب.

مطالب مرتبط:

(۴۵۵۹) حکم بیع با اقساط

فروش اقساط (نسیه) جایز است...

ادامه مطلب …

(۴۵۶۵) حکم فروش عینه و فروش با تورق چیست؟

فروش عینه آن است که انسان چیزی را به نسیه بفروشد سپس با قیمت کمتر و به صورت نقدی همان کالا را دوباره بخرد. ....

ادامه مطلب …

(۴۵۶۳) حکم خرید اقساطی خودرو برای فروش نقدی و جبران کسری مالی

توصیه می­کنم این معامله را انجام ندهی زیرا در آن شبهه وجود دارد...

ادامه مطلب …

(۴۵۵۲) آیا فروش با تقسيط جایز است؟

این کار جایز است و مشکلی ندارد...

ادامه مطلب …

(۴۵۶۴) مساله تورق و حکم آن چیست؟

مساله تورق در بعضی مناطق با "الدَین" شناخته شده است و می­گویند فلانی از فلانی دین می­گیرد...

ادامه مطلب …

(۴۵۵۰) در فروش قسطی، کدام روش فروش صحیح چیست؟

برای فروش قسطی مثال های متعددی هست....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه