سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۲۶۸ – طاغوت به چه معناست؟

۲۶۸ – از شیخ رحمه الله در مورد معنای طاغوت سوال شد.

جواب دادند: طاغوت از طغیان مشتق شده، و طغیان به معنای تجاوز از حد است. این فرموده‌ی الله تعالی از آن جمله است: {إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ}[۱]، یعنی: {هنگامی که آب (در زمان نوح) طغیان کرد، ما شما را بر کشتی روان، سوار کردیم}. یعنی زمانی که آب از حد عادی تجاوز کرد، ما شما را در کشتی سوار نمودیم.

اما در اصطلاح، زیباترین تعریفی که برای آن آمده، تعریف ابن قیم رحمه الله است که طاغوت یعنی: «هر چیزی مثل معبود یا متبوع یا مُطاع، که به وسیله‌ی آن پا از حد فراتر گذاشته شود». منظورش از معبود یا متبوع یا مُطاع، اشخاص ناصالح هستند. اما کسانی که صالح هستند، طاغوت شمرده نمی‌شوند. اگر چه مورد پرستش قرار گیرند یا از آنها پیروی شود و مورد اطاعت قرار گیرند. بنا بر این، بت‌هایی که همره با الله پرستش می‌شوند، طاغوت هستند. علمای سوء که مردم را به کفر و ضلالت و یا به بدعت و تحلیل آنچه الله حرام دانسته، و تحریم آنچه الله حلال دانسته، دعوت می‌کنند، طاغوت هستند. آنهایی که خروج از شریعت اسلام را برای والیان امور زیبا جلوه می‌دهند و به جای آن نظام‌های وارداتی از کفار را تشویق می‌کنند که این گونه، با دین اسلام مبارزه کنند، طاغوت هستند. زیرا اینها از حد خود تجاوز کرده‌اند. زیرا حدّ عالم این است که تابع آنچه باشد که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است. زیرا انبیاء در حقیقت وارثان انبیاء هستند. وارث علم و عمل و اخلاق و دعوت و تعلیم آنها در میان امتشان هستند. پس وقتی از این حد، فراتر رفته و خروج از شریعت اسلام را برای حاکمان زیبا جلوه دهند، طاغوت هستند؛ زیرا از آن متابعت شریعتی که بر آنها واجب است، خارج شده‌اند.

اما منظور از مُطاع در کلام ابن قیم رحمه الله، امرایی است که شرعا و قدرا، مورد اطاعت قرار می‌گیرند. امراء، شرعا مورد اطاعت قرار می‌گیرند. وقتی که دستوری دادند که مخالف با دستور الله و رسولش نیست، بر رعیت واجب است که آن را شنیده و اطاعت کنند، و اطاعتشان از والیان امور با قیدی که ذکر شد، اطاعت الله عز و جل شمرده می‌شود. به همین خاطر شایسته است این را لحاظ کنیم که وقتی دستور ولی امر را در موردی که اطاعت از آن بر ما واجب است، انجام می‌دهیم، داریم با این کار، الله را بندگی می‌کنیم و با اطاعتش، به او تقرب می‌جوییم، تا اینکه انجام این امر از جانب ما، برای تقرب به الله باشد. شایسته است این را لحاظ کنیم، زیرا الله تعالی می‌فرماید: {يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}[۲]، یعنی: {ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از فرستاده‌(ی او) فرمان ببرید و (نیز) از صاحبان امرتان}.

اما اطاعت امراء از روی قدر؛ زیرا امراء زمانی که در سلطنتشان قوی باشند، مردم به خاطر قدرت سلطان از آنها اطاعت می‌کنند، حتی اگر ایمان، باعث آن نباشد. زیرا در اصل، اطاعت از ولی امر، به خاطر ایمان است. این، طاعتی است که هم برای اولیای امور و هم برای مردم، سودمند است، و گاهی نیز اطاعت، به خاطر قدرت سلطان است. چون قوی است و مردم از ترس و وحشت دارند؛ زیرا با کسی که مخالفش باشد، به شدت برخورد می‌کند.

به همین خاطر می‌گوییم: مردم در تعامل با حکامشان در این مساله، پنج حالت دارند:

حالت اول: اینکه هم ایمان مانع آنها شود و هم قدرت حاکم. این کامل‌ترین حالت و برترین آنهاست.

حالت دوم: اینکه هم ایمان ضعیف باشد، و هم قدرت دفعی حاکم، و این پایین‌ترین حالت و خطرناک‌ترین آن برای جامعه؛ برای حاکمان و مردم است؛ زیرا وقتی ایمان که عامل بازدارنده است، ضعیف باشد، و قدرت دفعی حاکم نیز همین طور باشد، آشوب‌های فکری و اخلاقی و عملی به وجود می‌آیند.

حالت سوم: عامل بازدارنده‌ی ایمانی، ضعیف باشد، اما قدرت دفعی حاکم، قوی باشد. این حالت، درجه‌ی متوسط است. زیرا وقتی قدرت دفعی حاکم قوی باشد، در ظاهر، حال امت رو به بهبودی می‌رود. اما زمانی که قدرت سلطان مختفی شد، دیگر از حال امت و بدکاری آن مپرس.

حالت چهارم: عامل بازدارنده‌ی ایمانی، قوی و قدرت دفعی سلطان، ضعیف باشد. در این حالت، ظاهر امت از حالت سوم کمی پایین‌تر است. اما فیما بین انسان و پروردگارش بهتر است.

مهم این است که می‌گوییم: شایسته است وقتی داریم اوامر سلطان را انجام می‌دهیم، معتقد باشیم که با این کار، به الله سبحانه و تعالی، تقرّب می‌جوییم.

به این خاطر ابن قیم گفت: «هر چیزی مثل معبود یا متبوع یا مُطاع، که به وسیله‌ی آن پا از حد فراتر گذاشته شود»؛ زیرا امیری که مورد اطاعت قرار دارد، گاهی دستور به چیزی می‌دهد که با دستور الله و رسولش مخالف است. در چنین حالتی، نه حرف حاکم گوش داده شده، و نه از او اطاعت می‌شود، و برای ما جایز نیست که در معصیت الله سبحانه و تعالی از او اطاعت کنیم، زیرا الله تعالی، چنان که از سیاق آیه فهمیده می‌شود، اطاعت از آنها را تابع اطاعت از خود و پیامبرش صلی الله علیه وسلم قرار داده است: {يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}[۳]، یعنی: {ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از فرستاده‌(ی او) فرمان ببرید و (نیز) از صاحبان امرتان}، و نفرمود: «و أطیعوا أولی الأمر منکم: و از اولو الامر خود اطاعت کنید». این دلالت می‌دهد اطاعت از آنها مستقل نیست، بلکه تابع اطاعت از الله و رسول صلی الله علیه وسلم است، و ثابت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «اطاعت، فقط در معروف است»، یعنی در اموری که شرع آن را قبول دارد. اما جایز نیست در اموری که شرع آن را نمی‌پذیرد، از هیچ مخلوقی اطاعت کرد، حتی اگر پدر و مادر باشند؛ زیرا اطاعت از الله بر اطاعت از هر کس دیگری مقدم است. پس وقتی انسان از امیر یا ولی امر خود در معصیت الله اطاعت نمود، بدون شک از حد خود پا را فراتر گذاشته است.


[۱] – سوره حاقّة، آیه «۱۱».

[۲] – سوره نساء، آیه «۵۹».

[۳] – سوره نساء، آیه «۵۹».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(268) سئل فضيلة الشيخ : عن تعريف الطاغوت؟

فأجاب بقوله : الطاغوت مشتق من الطغيان ، والطغيان مجاوزة الحد ومنه قوله – تعالى – : (إنا لما طغى الماء حملناكم في الجارية) (سورة الحاقة ، الآية “11”) يعني لما زاد الماء عن الحد المعتاد حملناكم في الجارية يعني السفينة .

واصطلاحاً أحسن ما قيل في تعريفه ما ذكره ابن القيم – رَحِمَهُ‌الله – أنه – أي الطاغوت -: “كل ما تجاوز به العبد حده من معبود ، أو متبوع أو مطاع”. ومراده بالمعبود والمتبوع والمطاع غير الصالحين، أما الصالحون فليسوا طواغيت وإن عبدوا ، أو اتبعوا ، أو أطيعوا فالأصنام التي تعبد من دون الله طواغيت وعلماء السوء الذين يدعون إلى الضلال والكفر ، أو يدعون إلى البدع ، وإلى تحليل ما حرم الله ، أو تحريم ما أحل الله طواغيت والذين يزينون لولاة الأمر الخروج عن شريعة الإسلام طواغيت ، لأن هؤلاء تجاوزوا حدهم ، فإن حد العالم أن يكون متبعاً لما جاء به النبي ، ﷺ ، ، لأن العلماء حقيقة ورثة الأنبياء ، يرثونهم في أمتهم علماً ، وعملاً ، وأخلاقاً ، ودعوة ، وتعليماً ، فإذا تجاوزوا هذا الحد وصاروا يزينون للحكام الخروج عن شريعة الإسلام بمثل هذه النظم فهم طواغيت ؛ لأنهم تجاوزوا ما كان يجب عليهم أن يكونوا عليه من متابعة الشريعة.

وأما المطاع في قوله – رَحِمَهُ‌الله – فيريد به الأمراء الذي يطاعون شرعاً ، أو قدراً، فالأمراء يطاعون ، شرعاً إذا أمروا بما لايخالف أمر الله ورسوله فالواجب على الرعية إذا أمر ولي الأمر بأمر لا يخالف أمر الله الواجب عليهم السمع والطاعة ، وطاعتهم لولاة الأمر في هذه الحال بهذا القيد طاعة الله – عَزَّوَجَلَّ – ولهذا ينبغي أن نلاحظ حين ننفذ ما أمر به ولي الأمر مما تجب طاعته فيه أنا في ذلك نتعبد لله – تعالى – ونتقرب إليه بطاعته ، حتى يكون تنفيذنا لهذا الأمر قربة إلى الله – عَزَّوَجَلَّ – وإنما ينبغي لنا أن نلاحظ ذلك لأن الله – تعالى – يقول : : (يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم) (سورة النساء ، الآية “59”) .

وأما طاعة الأمراء إذا قدراً فإن الأمراء كانوا أقوياء في سلطتهم فإن الناس يطيعونهم بقوة السلطان وإن لم يكن بوازع الإيمان ، لأن طاعة ولي الأمر تكون بوازع الإيمان وهذه هي الطاعة النافعة ، النافعة لولاة الأمر ، والنافعة للناس أيضاً ، وقد تكون الطاعة بوازع السلطان بحيث يكون قوياً يخشى الناس منه ويهابونه لأنه ينكل بمن خالف أمره.

ولهذا نقول : إن الناس مع حكامهم في هذه المسألة ينقسمون إلى أحوال أربع.

الحالة الأولى : أن يقوى الوازع الإيماني والرادع السلطاني وهذه أكمل الأحوال وأعلاها .

الحالة الثانية : أن يضعف الوازع الإيماني والرادع السلطاني وهذه أدنى الأحوال وأخطرها على المجتمع ، على حكامه ومحكوميه ؛ لأنه إذا ضعف الوازع الإيماني والرادع السلطاني حصلت الفوضى الفكرية والخلقية ، والعملية .

الحالة الثالثة : أن يضعف الوازع الإيماني ويقوى الرادع السلطاني وهذه مرتبة وسطى لأنه إذا قوي الرادع السلطاني صار أصلح للأمة في المظهر فإذا اختفت قوة السلطان فلا تسأل عن حال الأمة وسوء عملها .

الحالة الرابعة : أن يقوى الوازع الإيماني ويضعف الرادع السلطاني فيكون المظهر أدنى منه في الحالة الثالثة لكنه فيما بين الإنسان وربه أكمل وأعلى .

والمهم أننا نقول : إنه ينبغي لنا عند تنفيذ أوامر السلطان أن نعتقد أننا نتقرب إلى الله – عَزَّوَجَلَّ –بذلك . وإنما قال ابن القيم : إن الطاغوت “ما تجاوز به العبد حده من معبود ، أو متبوع ، أو مطاع ” لأن الأمير الذي يطاع قد يأمر بما يخالف أمر الله ورسوله فإنه حينئذ لا سمع له ولا طاعة ، ولا يجوز لنا أن نطيعه في معصية الله –سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ – لأن الله – تعالى – جعل طاعتهم تابعة لطاعته وطاعة رسوله ، ﷺ ، كما يفهم من سياق الآية : (يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم) (سورة النساء ، الآية “59”). ولم يقل: ” وأطيعوا أولي الأمر منكم” فدل هذا على أن طاعتهم غير مستقلة بل هي تبع لطاعة الله – تعالى– وطاعة رسوله – ﷺ،وقد ثبت أن النبي ﷺ قال: “إنما الطاعة في المعروف” أي فيما أقره الشرع ، وأما ما أنكره فلا يجوز أن يطاع فيه أي مخلوق حتى لو كان الوالد أو الوالدة؛ لأن طاعة الله مقدمة على كل طاعة ، فإذا أطاع الإنسان أميره أو ولي أمره في معصية الله فقد تجاوز به حده.

مطالب مرتبط:

۲۷۱ – آیا نابخشودنی بودن شرک، شامل شرک اصغر نیز می‌شود؟

۲۷۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا این فرموده‌ی الله تعالی، شامل شرک اصغر نیز می‌شود: {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ}[۱]، یعنی: {همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمی‌آمرزد}؟ جواب دادند: اهل علم در این زمینه اختلاف دارند: برخی از آنها می‌گویند: آیه شامل هر نوع شرکی می‌شود؛ […]

ادامه مطلب …

۲۷۲ – چگونه طبق حدیث «شیطان از پرستیده شدن در جزیرة العرب ناامید شده» در حالی که شرک در این سرزمین بوده و باز خواهد آمد؟

۲۷۲ – از شیخ رحمه الله سوال شد: جمع بین این دو حدیث چگونه است که پیامبر صلی الله علیه وسلم جایی می‌فرمایند: «قیامت بر پا نمی‌شود تا این که کفل‌های زنان قبیله‌ی دوس، در اطراف بت ذی الخَلَصه به یکدیگر بخورد»[۱]، و در جایی دیگر می‌فرماید: «شیطان نا امید شده از اینکه در جزیرة […]

ادامه مطلب …

۲۷۴ – حکم ریا کردن چیست؟

۲۷۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم ریاء چیست؟ جواب دادند: ریاء، جزئی از شرک اصغر است. زیرا انسان در عبادت خود، کسی را شریک الله قرار می‌دهد، و گاهی نیز به درجه‌ی کفر اکبر می‌رسد. ابن قیم رحمه الله برای مثال شرک اصغر، «کمی ریا» را مثال زده، و این دلالت دارد […]

ادامه مطلب …

۲۶۹ – حکم کسی که مدعی است نفع یا ضرر می‌رساند چیست؟ و حکم تصدیق چنین شخصی چیست؟

۲۶۹ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم کسی که مدعی است نفع یا ضرر می‌رساند چیست؟ و حکم تصدیق چنین شخصی چیست؟ جواب دادند: کسانی که مدعی هستند نفع و ضرر می‌رسانند، دروغگو بوده و برای هیچ احدی جایز نیست که آنها را تصدیق نموده و یا از آنها چیزی بپرسد. همچنین بر […]

ادامه مطلب …

۲۷۳ – معنای حدیثی که می‌گوید شیطان ناامید شده از این که در جزیرة العرب او را بپرستند، چیست؟

۲۷۳ – از شیخ رحمه الله سوال شد: معنای این فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم چیست: «همانا شیطان نا امید شده از این که در جزیرة العرب او را بپرستند»؟ جواب دادند: نا امیدی شیطان از اینکه در جزیرة العرب مورد پرستش قرار گیرد، دلیل بر عدم وقوع چنین چیزی نمی‌دهد؛ زیرا شیطان، […]

ادامه مطلب …

۲۷۸ – درباره‌ی حدیث: «هیچ زمانی بر مردم نمی‌گذرد مگر اینکه زمانه‌ی پس از آن، بدتر از آن است»

در حدیث آمده: «هیچ زمانی بر مردم نمی‌گذرد مگر اینکه زمانه‌ی بعد از آن، بدتر از آن است». اما چه می‌شود گفت در مورد زمان‌هایی که شرک و بدعت و جهل در آن منتشر بوده، و سپس زمان بعد از آن، بهتر از آن بوده. زیرا شرک از بین رفته یا کم شده و بدعت‌ها از بین رفته و علم انتشار یافته است. مثال آن، زمان قبل از دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله، و سپس زمانی است که دعوت ایشان منتشر شد؟

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه