۲۶۸ – از شیخ رحمه الله در مورد معنای طاغوت سوال شد.
جواب دادند: طاغوت از طغیان مشتق شده، و طغیان به معنای تجاوز از حد است. این فرمودهی الله تعالی از آن جمله است: {إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ}[۱]، یعنی: {هنگامی که آب (در زمان نوح) طغیان کرد، ما شما را بر کشتی روان، سوار کردیم}. یعنی زمانی که آب از حد عادی تجاوز کرد، ما شما را در کشتی سوار نمودیم.
اما در اصطلاح، زیباترین تعریفی که برای آن آمده، تعریف ابن قیم رحمه الله است که طاغوت یعنی: «هر چیزی مثل معبود یا متبوع یا مُطاع، که به وسیلهی آن پا از حد فراتر گذاشته شود». منظورش از معبود یا متبوع یا مُطاع، اشخاص ناصالح هستند. اما کسانی که صالح هستند، طاغوت شمرده نمیشوند. اگر چه مورد پرستش قرار گیرند یا از آنها پیروی شود و مورد اطاعت قرار گیرند. بنا بر این، بتهایی که همره با الله پرستش میشوند، طاغوت هستند. علمای سوء که مردم را به کفر و ضلالت و یا به بدعت و تحلیل آنچه الله حرام دانسته، و تحریم آنچه الله حلال دانسته، دعوت میکنند، طاغوت هستند. آنهایی که خروج از شریعت اسلام را برای والیان امور زیبا جلوه میدهند و به جای آن نظامهای وارداتی از کفار را تشویق میکنند که این گونه، با دین اسلام مبارزه کنند، طاغوت هستند. زیرا اینها از حد خود تجاوز کردهاند. زیرا حدّ عالم این است که تابع آنچه باشد که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است. زیرا انبیاء در حقیقت وارثان انبیاء هستند. وارث علم و عمل و اخلاق و دعوت و تعلیم آنها در میان امتشان هستند. پس وقتی از این حد، فراتر رفته و خروج از شریعت اسلام را برای حاکمان زیبا جلوه دهند، طاغوت هستند؛ زیرا از آن متابعت شریعتی که بر آنها واجب است، خارج شدهاند.
اما منظور از مُطاع در کلام ابن قیم رحمه الله، امرایی است که شرعا و قدرا، مورد اطاعت قرار میگیرند. امراء، شرعا مورد اطاعت قرار میگیرند. وقتی که دستوری دادند که مخالف با دستور الله و رسولش نیست، بر رعیت واجب است که آن را شنیده و اطاعت کنند، و اطاعتشان از والیان امور با قیدی که ذکر شد، اطاعت الله عز و جل شمرده میشود. به همین خاطر شایسته است این را لحاظ کنیم که وقتی دستور ولی امر را در موردی که اطاعت از آن بر ما واجب است، انجام میدهیم، داریم با این کار، الله را بندگی میکنیم و با اطاعتش، به او تقرب میجوییم، تا اینکه انجام این امر از جانب ما، برای تقرب به الله باشد. شایسته است این را لحاظ کنیم، زیرا الله تعالی میفرماید: {يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}[۲]، یعنی: {ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از فرستاده(ی او) فرمان ببرید و (نیز) از صاحبان امرتان}.
اما اطاعت امراء از روی قدر؛ زیرا امراء زمانی که در سلطنتشان قوی باشند، مردم به خاطر قدرت سلطان از آنها اطاعت میکنند، حتی اگر ایمان، باعث آن نباشد. زیرا در اصل، اطاعت از ولی امر، به خاطر ایمان است. این، طاعتی است که هم برای اولیای امور و هم برای مردم، سودمند است، و گاهی نیز اطاعت، به خاطر قدرت سلطان است. چون قوی است و مردم از ترس و وحشت دارند؛ زیرا با کسی که مخالفش باشد، به شدت برخورد میکند.
به همین خاطر میگوییم: مردم در تعامل با حکامشان در این مساله، پنج حالت دارند:
حالت اول: اینکه هم ایمان مانع آنها شود و هم قدرت حاکم. این کاملترین حالت و برترین آنهاست.
حالت دوم: اینکه هم ایمان ضعیف باشد، و هم قدرت دفعی حاکم، و این پایینترین حالت و خطرناکترین آن برای جامعه؛ برای حاکمان و مردم است؛ زیرا وقتی ایمان که عامل بازدارنده است، ضعیف باشد، و قدرت دفعی حاکم نیز همین طور باشد، آشوبهای فکری و اخلاقی و عملی به وجود میآیند.
حالت سوم: عامل بازدارندهی ایمانی، ضعیف باشد، اما قدرت دفعی حاکم، قوی باشد. این حالت، درجهی متوسط است. زیرا وقتی قدرت دفعی حاکم قوی باشد، در ظاهر، حال امت رو به بهبودی میرود. اما زمانی که قدرت سلطان مختفی شد، دیگر از حال امت و بدکاری آن مپرس.
حالت چهارم: عامل بازدارندهی ایمانی، قوی و قدرت دفعی سلطان، ضعیف باشد. در این حالت، ظاهر امت از حالت سوم کمی پایینتر است. اما فیما بین انسان و پروردگارش بهتر است.
مهم این است که میگوییم: شایسته است وقتی داریم اوامر سلطان را انجام میدهیم، معتقد باشیم که با این کار، به الله سبحانه و تعالی، تقرّب میجوییم.
به این خاطر ابن قیم گفت: «هر چیزی مثل معبود یا متبوع یا مُطاع، که به وسیلهی آن پا از حد فراتر گذاشته شود»؛ زیرا امیری که مورد اطاعت قرار دارد، گاهی دستور به چیزی میدهد که با دستور الله و رسولش مخالف است. در چنین حالتی، نه حرف حاکم گوش داده شده، و نه از او اطاعت میشود، و برای ما جایز نیست که در معصیت الله سبحانه و تعالی از او اطاعت کنیم، زیرا الله تعالی، چنان که از سیاق آیه فهمیده میشود، اطاعت از آنها را تابع اطاعت از خود و پیامبرش صلی الله علیه وسلم قرار داده است: {يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}[۳]، یعنی: {ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از فرستاده(ی او) فرمان ببرید و (نیز) از صاحبان امرتان}، و نفرمود: «و أطیعوا أولی الأمر منکم: و از اولو الامر خود اطاعت کنید». این دلالت میدهد اطاعت از آنها مستقل نیست، بلکه تابع اطاعت از الله و رسول صلی الله علیه وسلم است، و ثابت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «اطاعت، فقط در معروف است»، یعنی در اموری که شرع آن را قبول دارد. اما جایز نیست در اموری که شرع آن را نمیپذیرد، از هیچ مخلوقی اطاعت کرد، حتی اگر پدر و مادر باشند؛ زیرا اطاعت از الله بر اطاعت از هر کس دیگری مقدم است. پس وقتی انسان از امیر یا ولی امر خود در معصیت الله اطاعت نمود، بدون شک از حد خود پا را فراتر گذاشته است.
[۱] – سوره حاقّة، آیه «۱۱».
[۲] – سوره نساء، آیه «۵۹».
[۳] – سوره نساء، آیه «۵۹».