دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۵۸۸) حکم مدیحه‌سرایی‌های نبوی و برپا کردن جشن تولد پیامبر ﷺ توسط صوفی‌ها

(۵۸۸) سوال: من برای مجموعه‌ای از افراد، فقه حنفي و تصوف تدريس می‌کنم و ذکر دست جمعی انجام می‌دهیم؛ دلیلمان این است که وقتی پیامبر ﷺ به مدينه‌ی منوره هجرت نمود، مردم با سرودن شعر و نواختن دف به استقبال وی آمدند و او نیز آن‌ها را تأیید نمود و از کارشان ایراد نگرفت. در قرآن نیز آمده است: {قُلْ اللَّهُمَّ} [آل عمران: ۲۶]: (بگو: ‌ای الله) همچنین ضرورت اطاعت از شيخ، محبت به او و عدم روی آوردن به شیخ دیگر را به شاگردانم می‌آموزم تا به این فرمایش پیامبر ﷺ عمل کرده باشم: «مَن لاَ شَيخَ لَهُ فَشَيخُهُ الشَّيطَانُ»۱ : (کسی ‌که شیخی ندارد، شیطان، شیخ او است) اما اخیرا یکی از شاگردانم درباره‌ی این مسائل با من مجادله کرده و بر من ایراد می‌گیرد که این کارها بدعت و مخالف سنت و منش پیامبر ﷺ است. لذا حیرت‌زده و سرگردان شده‌ام؛ وقتی در مورد این رفتارهای وی پرس و جو کردم، گفتند: این جوان، تحت تأثیر وهابیت قرار گرفته است و تفکر وهابیت، بدعتی است که به سوی تندروی دعوت می‌کند، مدیحه‌سرایی‌های نبوی و برپا کردن جشن تولد پیامبر ﷺ را حرام می‌داند و بسیاری از کارهای پسندیده را بدعت می‌شمارد. لطفا مرا راهنمایی کرده و حقیقت را برایم توضیح دهید زیرا این مسئله برایم جای سؤال و اشکال است.

جواب:

این سؤال، سؤال مهمی است که شامل مسائلی از اصول دين، مسائل تاريخی و عملی می‌شود.
مسائل عملی: وی یاد کرد که برای شاگردانش فقه را بر مذهب امام ابو حنیفه رَحِمَهُ‌الله آموزش می‌دهد؛ تردیدی نیست که مذهب امام ابو حنیفه رَحِمَهُ‌الله یکی از مذاهب چهارگانه است که مشهور و مردم از آنان پیروی می‌کنند اما باید دانست که حق فقط در این مذاهب منحصر نمی‌شود، بلکه چه بسا گاهی حق در دیگر مذاهب باشد؛ زیرا اجماع آن‌ها بر یک حکم، اجماع تمام امت نیست. الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نیز آنان را تنها برای این، امامانی برای بندگانش قرار داد که شایستگی امامت را داشتند زیرا آنان از جایگاه و منزلت خود باخبر بودند و می‌‌دانستند که اطاعتی برای آنان وجود دارد مگر زمانی که موافق با فرمان‌برداری و اطاعت از پیامبر ﷺ باشد. آنان مردم را از تقلید کردن از آنان هشدار می‌دادند مگر این ‌که سخن آنان مطابق با سنت رسول الله ﷺ باشد.
تردیدی نیست که مذهب امام ابوحنیفه رَحِمَهُ‌الله، مذهب امام مالک رَحِمَهُ‌الله، مذهب امام شافعی رَحِمَهُ‌الله، مذهب امام احمد رَحِمَهُ‌الله و مذاهب دیگر علما رَحِمَهُمُ‌الله ممکن است درست یا اشتباه باشد؛ زیرا سخن هر کسی به جز رسول الله ﷺ قابلیت پذیرفتن و رد کردن دارد. بنابراین ایرادی ندارد که مذهب امام ابوحنیفه رَحِمَهُ‌الله را به شاگردانش آموزش دهد به شرط این که هرگاه برایش واضح شد که دلیل شرعی بر خلاف مذهب است، مذهب را رها کرده و از دلیل شرعی پیروی کند و برای شاگرانش نیز روشن سازد که این حق است که واجب است به آن عمل کنند.
مسأله‌ی صوفيه: آوازخوانی، مدیحه‌سرایی، دف زدن، غبيراء۲ و… که انجام می‌دهند، بدعت و حرام است؛ واجب است از آن دست بکشد و همراهان و شاگردانش را نیز از آن بازدارد؛ زیرا بهترین نسل‌ که رسول الله ﷺ در بین آنان مبعوث شد، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را این‌گونه عبادت نکرده‌اند. این گونه عبادت کردن، قلب را متوجه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نمی‌کند و سبب خشوع، فروتنی و توبه به درگاه وی را برای فرد نمی‌شود؛ بلکه فقط تأثیرات روانی برای انسان در پی دارد که بر اثر آن، فریاد می‌زند و حرکات ناهنجاری از خود بروز می‌دهد.
تمام این‌ها دلیلی بر این است که این نوع عبادت، باطل است و سودی برای بنده ندارد؛ این یک دلیل از واقعیت است و از آثار نیز دلیلی وجود دارد که رسول الله ﷺ می‌فرماید: «فَعَلَيكُم بِسُنَّتِي وَسُنَةِ الخُلَفَاءِ المهدیین الرَّاشِدِينَ، تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيهَا بِالنَّواجِذِ، وَإيَّاكُم وَمُحدَثَاتِ الأمُورِ»: (به سنت من و خلفای راشدین و هدایت‌یافته پایبند باشید؛ با دندان‌های آسیاب به سختی آن را بگیرید و بسیار به آن تمسک جویید. از نوآوری‌ها دوری کنید).
این از گمراهی آشکار است که بر شخص واجب است از آن دست بکشد، به درگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه کند و سنت و روش پیامبر ﷺ و خلفای راشدین بازگردد که رهنمود آنان کامل‌ترین رهنمود و راهشان بهترین راه است؛ الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَى الله وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِي مِنْ الْمُسْلِمِينَ} [فصلت: ۳۳]: (چه کسی نیک‌سخن‌تر از آن کسی است که به سوی الله دعوت می‌کند، عمل نیک و صالح انجام می‌دهد و می‌گوید: من از مسلمانان و تسلیم‌شدگان هستم) هر عملی فقط با وجود دو شرط، نیک و صالح خواهد بود: اخلاص برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و مطابقت با سنت پیامبر ﷺ.
در مورد استدلال وی به استقبال اهالی مدینه از رسول الله ﷺ با دف و سرود، باید گفت: این داستان اگر صحت نیز داشته باشد، آنان این کار را به عنوان عبادت انجام نداده‌اند بلکه فقط به‌خاطر آمدن رسول الله ﷺ ابراز شادی نموده‌اند و اصلا جنبه‌ی عبادت نداشته است.
در مورد این که یکی از شاگران با او مجادله کرده و برخی گفته‌اند: وی فردی وهابي بوده و وهابیان مدیحه‌سرایی نبوی و برخی مسائل دیگر را درست نمی‌دانند؛ باید گفت: ما به این شخص و دیگران خبر می‌دهیم که وهابیان الحمد لله از پایبندترین مردم به كتاب الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و سنت رسول الله ﷺ هستند، بیش از دیگران برای رسول الله ﷺ تعظیم و احترام قائل هستند و بیش از دیگران از سنت وی پیروی می‌کنند؛ زیرا آنان همیشه نسبت به پیروی از سنت رسول الله ﷺ، پایبندی به آن و عدم پذیرش و انکار هر اعتقاد یا عمل قولی و فعلی که مخالف سنت او باشد حرص می‌ورزند. آنان صلوات بر پیامبر ﷺ را از ارکان نماز به شمار می‌آورند و نماز را بدون آن، درست نمی‌دانند. آیا با این وجود، تردیدی برای تعظیم و بزرگداشت آنان نسبت به رسول الله ﷺ وجود دارد؟ همچنین آنان صلوات را یکی از اركان نماز می‌دانند چون مقتضای دلیل نزد آنان چنین است. آن‌ها پیرو دلیل هستند و با انجام چیزی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرش تشریع ننموده‌اند، در مورد پیامبر ﷺ غلو نمی‌کنند.
در واقع، انکار و عدم پذیرش مدیحه‌سرایی نبوی که شامل غلو در حق رسول الله ﷺ است، تعظیم رسول الله ﷺ به طور حقیقی و رعایت ادب در برابر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرش ﷺ است زیرا آنان بر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرش پیشی نگرفته و غلو نکرده‌اند زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ آنان را از این کار منع نموده است که پیامبر ﷺ می‌فرماید: «قُولُوا بِقَولِكُم أو بَعضَ قَولِكُم وَلاَ يَستَهوِيَنَّكُمُ الشَّيطَانُ»: (سخنتان یا قسمتی از سخنتان را بگویید و مبادا که شیطان، شما را فریب دهد و دنبال خو بکشاند) همچنین پیامبر ﷺ از غلو در حق خود نهی کرده‌اند چنان که نصارى در حق مسيح بن مريم غلو کردند! بله، ایشان فرمود: «لا تطرُوني كما أطرتِ النَّصَارَى ابنَ مريمَ فَإنَّمَا أنَا عَبدٌ فَقُولُوا عبدُ اللهِ ورَسُولُه»: (در حق من غلو و زیاده‌روی نکنید، آن‌گونه که نصاری در حق عیسی فرزند مریم غلو کردند. من فقط یک بنده هستم؛ پس بگویید: بنده و پیامبر الله).
هر کس با علم و انصاف در مورد راه و روش شيخ و امام مجدّد محمد بن عبد الوهاب رَحِمَهُ‌الله و پیروانش تحقیق کند، خواهد دانست که همان راه پیامبر ﷺ و صحابه رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم است؛ اما کسی‌ که از روی جهل و ظلم درباره‌اش سخن بگوید، امکان ندارد سخنانش پایان داشته باشد زیرا ظالم یا جاهل، هر سخن درست و نادرستی که در توان دارد را می‌گوید و نظمی در سخنانش وجود ندارد و اگر حیا نداشته باشی، هر کاری خواستی انجام بده! هر کس منصف باشد و بخواهد حقیقت را در این باره بداند، باید به نوشته‌های شيخ محمد بن عبد الوهاب رَحِمَهُ‌الله، نوادگان وی و علما مراجعه کند تا حقیقت برایش آشکار شود.
مدیحه‌سرایی‌های نبوی که این برادر بدان اشاره می‌کند، بدون شک مدایحی است که رسول الله ﷺ از آن راضی و خشنود نیست و بلکه از آن نهی نموده و هشدار داده است؛ از جمله مدایحی که این افراد نسبت به آن حرص ورزیده و با آن ترانه‌سرایی می‌کنند، این شعر است:
یا أکرمَ الخلق ما لی من ألوذُ بِهِ سِواکَ عند حلولِ الحادثِ العَمِمِ
ای بزرگوارترین و بهترین مخلوقات! جز تو کسی را ندارم که به هنگام نزول حوادث سخت و دشوار به او پناه ببرم.
فَإِنَّ مِنْ جُودِكَ الدُّنْيَا وَضَرَّتَهَا وَمِنْ عُلُومِكَ عِلْمُ اللَّوْحِ وَالقَلَمِ
همانا دنیا و آخرت از بخشش تو است و علم و آگاهی از لوح محفوظ و قلم از جمله دانش‌های تو است.
بی‌تردید چنین مدیحه‌ای كفر به رسول الله ﷺ و شرک به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است زیرا رسول الله ﷺ انسان است و از غيب نمی‌داند مگر مواردی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ او را از آن باخبر نموده است. دنیا و آخرت از جود و بخشش رسول الله ﷺ نیست بلکه آفریده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است و تنها او است که به بندگانش عطا می‌نماید. علم و آگاهی از لوح محفوظ و قلم نیز از دانش و علوم رسول الله ﷺ نیست بلکه تنها در انحصار الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است و رسول الله ﷺ چیزی از آن را نمی‌داند مگر آن مقدار که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ او را از آن باخبر نموده است.
حقیقت امر چنین است. این همان مدایحی است که آن را می‌خوانند و ادعا دارند رسول الله ﷺ را بزرگداشت و تعظیم می‌کنند! جای تعجب است که این افراد که مدعی تعظیم رسول الله ﷺ هستند نسبت به این چیزها تعصب دارند اما به بسیاری از سنت‌های ایشان ﷺ پشت کرده و آن را انجام نمی‌دهند، پناه به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ.
برادری که این سؤال را پرسیده را نصیحت می‌کنم که به سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بازگردد و در حق رسول الله ﷺ غلو نکند آن‌گونه که نصارى در حق عيسى فرزند مريم غلو کردند؛ همچنین بداند که رسول الله ﷺ انسان است که با وحی از جانب الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و خوبی‌ها و اخلاق پسندیده‌ و فضایل والایی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به او اختصاص داده از دیگر بندگان متمایز شده است اما ایشان هرگز اختیار تصرف در جهان آفرینش را ندارد؛ باید بداند که تنها کسی که جهان آفرینش را در اختیار دارد و آن را تدبیر می‌کند، تنها کسی که باید از او دعا و درخواست شود، به او امید داشت و او را عبادت کرد، فقط الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است که هیچ معبود بر حقّی جز او وجود ندارد و او از آن‌چه برایش شریک قرار می‌دهند، پاک و منزه است.


  1. تخریجی برای این حدیث، نیافتم (مترجم). ↩︎
  2. با شلاقی بر فرش می‌زنند؛ جای کسی‌که غبار بیشتری داشت، وی در درخواست خویش صادق‌تر است. ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل من سوريا من دمشق: إنني أقوم بتدريس مجموعة من الناس الفقه الحنفي والتصوف ونقوم بممارسة الذكر الحضرة، ودليلنا على هذا هو أن النبي صلوات الله وسلامه عليه- عندما هاجر إلى المدينة المنورة استقبله الناس بالإنشاد وضرب الدفوف، فأقرهم على ذلك، ولم ينكر عليهم. وكذلك ورد في القرآن قوله تعالى: ﴿ قُلِ اللَّهُمَّ ﴾ [آل عمران: ٢٦]. وكذلك فإنني أعلم تلامذتي ضرورة طاعة الشيخ ومحبته، وعدم الاتجاه إلى شيخ غيره، عملا بقول النبي صلى الله عليه وسلم: «من لا شيخ له فشيخه الشيطان». ولكن أحد تلامذتي قد أخذ يجادلني مؤخرًا في هذه الأمور. وينكر علي ذلك، بحجة أنها بدع، وأنها تخالف هدي النبي – عليه الصلاة والسلام، فقد أصبحتُ في حيرة من أمري، ولما سألتُ عن تصرفاته تلك قيل لي: إن الشاب الذي يجادلني متأثر بالوهابية، وقالوا بأن هذه الفكرة الوهابية بدعة تدعو إلى التطرف، وتحرم المدائح النبوية والمولد، وتقول عن كثير من الأمور المستحسنة: إنها من البدع. فقد أشكل علي الأمر، أرجو إرشادكم وتوضيح هذه الحقيقة لي.

فأجاب رحمه الله تعالى: فإن هذا السؤال سؤال عظيم، اشتمل على مسائل في أصول الدين ومسائل تأريخية، ومسائل عملية.

أما المسائل العملية: فإنه ذكر أنه يُفقه تلامذته على مذهب الإمام أبي حنيفة، ولا ريب أن مذهب الإمام أبي حنيفة رحمه الله أحد المذاهب الأربعة المتبوعة المشهورة، ولكن ليعلم أن هذه المذاهب الأربعة لا ينحصر الحق فيها، بل الحق قد يكون في غيرها، فإن إجماعهم على حكم مسألة من المسائل ليس إجماعا للأمة، والأئمة أنفسهم -رحمهم الله – ما جعلهم الله تعالى أئمة لعباده إلا حيث كانوا أهلا للإمامة؛ حيث عرفوا قدر أنفسهم، وعلموا أنه لا طاعة لهم، إلا فيما كان موافقا لطاعة النبي ، وكانوا يحذرون عن تقليدهم، إلَّا فيما وافق السنة سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم.

ولا ريب أن مذهب الإمام أبي حنيفة ومذهب الإمام أحمد، ومذهب الإمام الشافعي، ومذهب الإمام مالك – رحمهم الله- وغيرهم من أهل العلم، أنها قابلة لأن تكون خطأ أو صوابًا، فإن كل أحد يؤخذ من قوله، ويترك إلا رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلى هذا فإنه لا حرج عليه أن يفقه تلامذته على مذهب الإمام أبي حنيفة، بشرط إذا تبيَّن له الدليل في خلافه تبع الدليل وتركه، ووضح لطلبته أن هذا هو الحق، وأن هذا هو الواجب عليهم.

أما مسألة الصوفية: وغنائهم ومديحهم، وضربهم بالدف والغبيراء، – الغبيراء: التي يضربون الفراش ونحوه بالسوط، فما كان أكثر غبارًا فهو أشد صدقا في الطلب- وما أشبه ذلك مما يفعلونه؛ فإن هذا من البدع المحرمة، التي يجب عليه أن يُقلع عنها، وينهى أصحابه عنها؛ وذلك لأن خير القرون، وهم القرن الذين بعث فيهم الرسول -عليه الصلاة والسلام- لم يتعبدوا الله بهذا التعبد، ولأن هذا التعبد لا يُورث القلب إنابة إلى الله، ولا انكسارا لديه، ولا خشوعا لديه، وإنما يورثه انفعالات نفسية يتأثر بها الإنسان من مثل هذا العمل؛ كالصراخ وعدم الانضباط والحركة الثائرة، وما أشبه ذلك.

وكل هذا يدل على أن هذا التعبد باطل، وأنه ليس بنافع للعبد، وهو دليل واقعي، غير الدليل الأثري، الذي قال فيه الرسول عليه الصلاة والسلام: «فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِيِّينَ الرَّاشِدِينَ، تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِدَ، وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ».

فهذا من الضلال المبين، الذي يجب على المرء أن يقلع عنه، وأن يتوب إلى الله، وأن يرجع إلى ما كان عليه النبي -عليه الصلاة والسلام- وخلفاؤه الراشدون، فإن هديهم أكمل هَدْيِ، وطريقهم أحسن طريق، قال الله تعالى: ﴿ وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَلِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴾ [فصلت: ٣٣]. ولا يكون العمل صالحا إلا بأمرين: الإخلاص لله، والموافقة

لرسوله عليه الصلاة والسلام.

وأما استدلاله باستقبال أهل المدينة رسول الله صلى الله عليه وسلم بالدف والأناشيد، فهذا إن صح فإنهم ما اتخذوا ذلك عبادة، وإنما اتخذوا ذلك فرحًا بمقدم الرسول عليه الصلاة والسلام، وليس من هذا الباب في شيء.

وأما ما ذكره من مجادلة الطالب له، وقول بعضهم: إنه رجلٌ وهابي، وإن الوهابية لا يُقرون المدائح النبوية، وما إلى ذلك، فإننا نخبره وغيره بأن الوهابية – والله الحمد – كانوا من أشد الناس تمسكًا بكتاب الله وسنة رسوله عليه الصلاة والسلام، ومن أشد الناس تعظيما لرسول الله صلى الله عليه وسلم واتباعًا لسنته، ويدلك على هذا أنهم كانوا حريصين دائما على اتباع سنة الرسول -عليه الصلاة والسلام- والتقيد بها، وإنكار ما خالفها من عقيدة أو عمل قولي، أو فعلي، ويدلك على هذا أنهم جعلوا الصلاة على النبي لا تركنا من أركان الصلاة لا تصح الصلاة إلا بها، فهل بعد هذا من شكٍّ لتعظيمهم رسول الله عليه الصلاة والسلام؟ وهم أيضًا إنما قالوا بأنها ؟ ركن من أركان الصلاة؛ لأن ذلك هو مقتضى الدليل عندهم، فهم متبعون للدليل، لا يغلون بالنبي عليه الصلاة والسلام- في أمر لم يشرعه الله ورسوله.

ثم إن حقيقة الأمر أن إنكارهم للمدائح النبوية المشتملة على الغلو في رسول الله صلى الله عليه وسلم، حقيقة الأمر أن هذا هو التعظيم لرسول الله -عليه الصلاة والسلام-، وهو سلوك الأدب بين يدي الله ورسوله؛ حيث لم يقدموا بين يدي الله ورسوله، فلم يغلوا لأن الله نهاهم عن ذلك، فقال النبي عليه الصلاة والسلام : «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، قُولُوا بِقَوْلِكُمْ وَلَا يَسْتَهْوِ يَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ».

وهو عليه الصلاة والسلام نهى عن الغلو فيه كما غلت النصارى في المسيح ابن مریم، نعم قال: «لَا تُطْرُونِي، كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ، فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ».

والمهم أن طريق الشيخ محمد بن عبد الوهاب الله رحمه الله وأتباعه -وهو الإمام المجدد- طريقته هي ما كان عليه النبي عليه الصلاة والسلام وأصحابه لمن تتبعها بعلم وإنصاف، وأما من قال بجهل أو بظلم وجور فإنه لا يمكن أن يكون لأقواله منتهى، فإن الجائر أو الجاهل يقول كل ما يمكنه أن يقول من حق وباطل، ولا انضباط لقوله، وإذا لم تستح فاصنع ما شئت، ومن أراد أن يعرف الحق في هذا فليقرأ ما كتبه الشيخ محمد بن عبد الوهاب الله رحمه الله وأحفاده والعلماء، حتى يتبين له الحق إذا كان منصفا ومريدا للحق.

ثم إن المدائح النبوية التي يُشير إليها الأخُ مدائح لا شك أن رسول الله -عليه الصلاة والسلام – لا يرضى بها، بل إنما جاء بالنهي عنها والتحذير منها، فمن المدائح التي يحرصون عليها، ويتغنون بها، ما قاله الشاعر:

يا أكرم الخلق ما لي من ألوذ به                   سواك عند حدوث الحادث العمم

فإن من جودك الدنيا وضرتها                       ومن علومك علم اللوح والقلم

وأشباه ذلك مما هو معلوم، ومثل هذا -بلا شك – كفر بالرسول صلى الله عليه وسلم وإشراك بالله عز وجل، فإن رسول الله  صلى الله عليه وسلم بشر، لا يعلم من الغيب إلا ما أعلمه الله -عز وجل-، والدنيا وضرتها وهي الآخرة ليست من جود رسول الله صلى الله عليه وسلم، بل هي من خلق الله -عز وجل-، هو الذي خلق الدنيا والآخرة، وهو الذي جاد فيهما بما جاد على عباده -سبحانه وتعالى-، وكذلك علم اللوح والقلم ليس من علوم الرسول عليه الصلاة والسلام، بل إن علم اللوح والقلم إلى الله عز وجل، ولا يعلم منه رسول الله -عليه الصلاة والسلام – إلا ما أطلعه الله عليه.

هذا هو حقيقة الأمر، وهذا وأمثاله هي المدائح التي يتغنى بها هؤلاء الذين يدعون أنهم معظمون الرسول الله صلى الله عليه وسلم، ومن العجائب أن هؤلاء الذين يدعون أنهم معظمون لرسول الله -عليه الصلاة والسلام- تجدهم معظمين له كما زعموا في مثل هذه الأمور، وهم في كثير من سنته فاترون معرضون، والعياذ بالله.

فأنصح هذا الأخ، الذي يسأل هذا السؤال، بأن يعود إلى الله -عز وجل-، وأن لا يُطري رسول الله صلى الله عليه وسلم كما أطرت النصارى عيسى ابن مريم، وأن يعلم أن رسول الله صلى الله عليه وسلم بشر يمتاز عن غيره بالوحي الذي أوحاه الله إليه، وبما خصه الله به من المناقب الحميدة، والأخلاق العالية، ولكنه ليس له من المتصرف في الكون شيء، وإنما المتصرف في الكون، الذي يُدعَى ويُرجَى ويُؤلَّه، هو الله -عز وجل – وحده لا إله إلا هو، سبحانه عما يشركون.

مطالب مرتبط:

(۵۸۹) حکم شرع در مورد خرافات و بدعت‌های صوفیه

کارهایی که این گروه نوآوری کرده‌اند، باید بررسی شود؛ اگر با رهنمود پیامبر ﷺ موافقت داشته باشد، حق است اما شایسته نیست که مثلا گفته شود: این کارها از منهج صوفيه، ساخته‌ی صوفيه یا از تنظیم صوفیه است؛ بلکه باید گفت: سنت رسول الله ﷺ است و نباید به یک گروه خاص نسبت داده شود.

ادامه مطلب …

(۵۸۱) کثرت فرقه‌های گمراه در این زمان و نصیحتی در این‌باره

این‌ها و تمامی کسانی که از رهنمود پیامبر ﷺ خارج شده‌اند را نصیحت می‌کنم که به درگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه کنند، به كتاب الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و سنت رسول الله ﷺ مراجعه نمایند که تفسير و توضیح قرآن است، به روش و منش پیامبر ﷺ مراجعه نمایند که کاملا تطبیق عملی شریعت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است.

ادامه مطلب …

(۵۷۹) حکم شرع در مورد تصوف

دیدگاهم درباره‌ی تصوف، همانند دیدگاهم در مورد سایر بدعت‌هایی است که در اسلام نوآوری شده است؛ تصوفی که مخالف و مغایر با روش رسول الله ﷺ باشد، بدعت و گمراهی است که بر مسلمان واجب است از آن دوری کند.

ادامه مطلب …

(۵۸۴) حکم تبعیت از طریقت تصوف

راه‌ها و طریقت‌هایی که در سؤال مطرح شد، واجب است با كتاب الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، سنت رسول الله ﷺ و منش خلفای راشدين سنجیده شود؛ اگر موافق و مطابق آن بود، حق است اما اگر مخالفت داشت، باطل و رد کردن آن واجب است.

ادامه مطلب …

(۵۸۳) حکم ادعای صوفیه مبنی بر اینکه اوليا علمی را به طور مستقیم از الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ دریافت می‌کنند

کسانی را که اولیاء می‌نامند، اگر ادعای آگاهی از علم غیب داشته باشند، اولياء نیستند؛ بلکه دشمنان الله هستند زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و آن‌چه را در شریعت پیامبرش محمد ﷺ به ثبوت رسیده است، تکذیب کرده‌اند.

ادامه مطلب …

(۵۷۸) دیدگاه اسلام درباره‌ی تصوف و صوفیه

صوفيه طریقت‌های متعددی دارند که برخی از آنان به کفر صریح می‌انجامد؛ زیرا به عقیده‌ی وحدت وجود می‌رسند و فقط پروردگار را می‌بینند! آنان معتقد هستند که هر چیز و منظره‌ای از آيات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ همان الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است! تردیدی نیست که این اعتقاد، کفر صریح است.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه