(۳) سوال: اقسام توحید -بهطور مفصل- چیست؟ زیرا در زمانی قرار گرفتهایم که شرکیات زیاد شده و افرادی را میبینیم که نزد قبرها و ضریحها قربانی میکنند، گرد آن چرخیده و بدان تقرب میجویند.
جواب:
شیخ ابن عثیمین رَحِمَهُالله جواب دادند:
سؤال برادرمان پیرامون توحید و اقسام آن، سؤال مهمی است؛ زیرا توحید همان چیزی است که همهی پیامبران از اول تا آخرشان به خاطر آن مبعوث شدهاند. الله متعال میفرماید:( وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ )[انبیاء ۲۵] : (پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آن که به او وحی کردیم: «هیچ معبودی به حق جز من وجود ندارد، پس تنها مرا عبادت کنید.)
همچنین الله -به طور مفصل- از پیامبران بازگو میکند که به اقوامشان گفتهاند: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَهٍ غَيۡرُهُ﴾[اعراف۵۹]: (الله را بپرستید، که جز او معبودی (راستین) برای شما نیست) رسول الله ﷺ نیز برای محقق ساختن کامل توحیدی آمده که بنده را از شرک آوردن به خداوند اعم از شرک اصغر و اکبر باز میدارد.
اهل علم رَحِمَهُمُالله بر اساس استقراء ذکر نمودهاند که اقسام توحید سهگانه است:
اول: توحید ربوبیت
دوم: توحید الوهیت
سوم: توحید اسماء و صفات
این سه نوع در یک آیه از قرآن جمع شده اند، در فرمودهی الله متعال: (رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّا)[مريم ۶۵] : (پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا و پایدار باش. آیا همتایی برای او میشناسی؟)
﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾ توحید ربوبیت است، ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَـٰدَتِهِ﴾ توحید الوهیت و ﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّا﴾ توحید اسماء و صفات است؛ یعنی همتا و همانندی برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نمیدانی.
بنابراین توحید اقسام سهگانه دارد:
نوع اول: توحید ربوبیت: یکتا قرار دادن الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در آفرینش، ملک و تدبیر است زیرا خالق، مالک و مدبّری غیر از الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ وجود ندارد. هیچ کس این کارها را بهطور فراگیر و شامل انجام نداده مگر الله که پروردگار جهانیان است؛ پس وی در خلقت، ملک و تدبیر یگانه است.
الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: (أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ)[أعراف ۵۴]: (آگاه باشید که خلقت و امر از آنِ او است) در این آیه (آفرینش و امر) با تقدیم خبر (له) بر مبتدا (الخلق) در الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به یگانگی حصر شده است و آنگونه که علمای بلاغه بیان نمودهاند تقدیم آنچه مستحق تأخير است دلالت بر حصر میدهد. بنابراین خلقت و امر به طور کامل برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است که هیچ کس با او شریک نیست. الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: Ïوَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ * إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِير﴾[فاطر ١٣-١٤] : (کسانی را که به جای او میخوانید (هموزن) پوست نازک هستهی خرما نیز مالک نیستند. اگر آنها را بخوانید (صدای) خواندن شما را نمیشنوند، و (به فرض) اگر بشنوند به شما پاسخ نمیدهند، روز قیامت نیز شرک شما را انکار میکنند و هیچ کس مانند (الله) تو را آگاه نمیکند.)
همچنین فرموده: ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ * ولَا تَنفَعُ ٱلشَّفَـٰعَةُ عِندَهُۥۤ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾[سبأ ۲۳-۲۴] : (بگو: «کسانی را که غیر از الله (معبود خود) میپندارید، (به فریاد) بخوانید. (آنها) هموزن ذرهای در آسمانها و در زمین مالک نیستند و در (آفرینش و تدبیر) آن دو نیز هیچ مشارکتی ندارند. الله از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد. شفاعت نزد او سود بخش نیست مگر برای کسیکه خودش اجازه داده باشد.)
بنابراین الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ تبیین نموده که این سبک سران که بندگان را شریک الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ گرفتهاند به طور مستقل از الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ مالک ذرهای در آسمان یا زمین نیستند (در آن دو هیچ مشارکتی ندارند) یعنی از روی شراکت با الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ مالکیتی ندارند. در هیچ چیز مستقل نیستند و در هیچ چیزی با الله شریک نیستند. ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرࣲ﴾ [سبأ ٢٢] : (الله از میان آنان یاور و پشتیبانی ندارد.) یعنی الله از اینان هیچ یاوری ندارد که به او سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ کمک رسانند بلکه او از همهی مخلوقاتش بینیاز است. ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَـٰعَةُ عِندَهُۥۤ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥ﴾ [سبأ ۲۳] : (شفاعت نزد او سود بخش نیست مگر برای کسیکه خودش اجازه داده باشد) که این از روی کمال سلطنت و ملک وی می باشد. هیچ کس نیست که نزدش برای احدی به خاطر جلب خیر یا دفع ضرری شفاعت و میانجیگری کند مگر این که وی اجازه دهد. این مسأله هر آنچه مشرکان به آن تعلق داشتند را قطع کرد. آنان ادعا داشتند بتها را میپرستند و آنها را شفاعتگران نزد الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ قرار میدهند لذا الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فرمود: ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَـٰعَةُ عِندَهُۥۤ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥ﴾ [سبأ ۲۳] : (شفاعت نزد او سود بخش نیست مگر برای کسیکه خودش اجازه داده باشد) همانگونه که واضح است الله به این بتها اجازهی شفاعت کردن نخواهد داد و به هیچ کس اجازهی شفاعت کردن برای بتپرستان را نمیدهد؛ الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: ﴿وَكَم مِّن مَّلَكࣲ فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ لَا تُغۡنِی شَفَـٰعَتُهُمۡ شَیۡـًٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن یَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن یَشَاۤءُ وَیَرۡضَىٰۤ﴾ [النجم ۲۶] : چه بسیار فرشتگانی در آسمانها هستند که شفاعت آنها هیچ سودی نمیبخشد مگر پس از آن که الله برای هر کس که بخواهد اجازه دهد و راضی باشد.) همچنین فرمود: Ïوَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبياء ۲۸] : (آنها جز برای کسی که (الله از او خشنود باشد و بپسندد، شفاعت نمیکنند) بدین صورت تمام آرزوهای مشرکین که همراه با عبادت الله، غیر از او را نیز پرستش میکردند و برای حصول نفع و دفع ضرر بدان امید داشتند قطع میشود و برای مشرک سودی ندارد. الله متعال میفرماید: (وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُوا۟ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥۤ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَـٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَاۤىِٕهِمۡ غَـٰفِلُونَ * وإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُوا۟ لَهُمۡ أَعۡدَاۤءࣰ وَكَانُوا۟ بِعِبَادَتِهِمۡ كَـٰفِرِینَ )[الأحقاف ٥-٦] : (چه کسی گمراهتر است از آن که (معبودی) غیر از الله را میخواند که تا روز قیامت (هم دعای) او را اجابت نمیکند در حالی که آنها از دعای ایشان بیخبر هستند؟ هنگامیکه مردم (در قیامت) گرد آورده شوند آنها دشمنانشان خواهند بود و عبادتشان را انکار میکنند).
بنابراین توحید ربوبیت، یگانه قرار دادن الله در سه چیز است: خلقت، ملک و تدبیر؛ لذا خالق، مالک و مدبری جز الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ وجود ندارد و از مخلوقات کسی نیست که چیزی ساخته باشد، از مخلوقات کسی نیست که پادشاه (مستقل) باشد و از مخلوقات کسی نیست که تدبیر(مستقل) داشته باشد؛ تدبیر همه ناقص است و در آن مستقل نیز نیستند بلکه اینها از جمله آفرینش الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است؛ اما کسی که استقلال دارد و صاحب همهی اینها است الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است. برای مخلوقات، ساختن و به وجود آوردن ثابت است ولی مثل خلقت خداوند نیست زیرا الله به وجود آورندهی اشیاء از عدم است اما مخلوق نمیتواند چیزی را از عدم به وجود بیاورد و فقط توانایی ترکیب اشیاء با یکدیگر یا تغییر شکل چیزی به چیز دیگر را دارد؛ مثل این که نجار، چوب را به درب تبدیل کند و آهنگر ورقه های آهن را به درب تبدیل کند و… اما توانایی خلقت این ماده را نخواهد داشت. الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: ﴿یَـٰۤأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلࣱ فَٱسۡتَمِعُوا۟ لَهُۥۤۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُوا۟ ذُبَابࣰا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُوا۟ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡـࣰٔا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ * ما قَدَرُوا۟ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦۤ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾ [حج ۷۳-۷۴] : (ای مردم! مثلی زده شده است، پس به آن گوش فرا دهید: بیگمان کسانی را که به جای الله (به خدایی) میخوانید؛ هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند، اگر چه (همگی) برای این (کار) گرد آیند. همچنین اگر مگس چیزی را از آنها برباید، نمیتوانند از آن باز پس گیرند. عابد و معبود ناتوان هستند. (آنها) الله را چنان که سزاوار او است نشناختهاند، یقیناً الله قوی پیروزمند است).
همچنین انسان دارای مُلک است؛ الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: Ïإِلَّا عَلَىٰۤ أَزۡوَ ٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَیۡمَـٰنُهُمۡ﴾ [المؤمنون ۶] : )جز بر همسرانشان یا بر کنیزانشان( همچنین فرموده است: (أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُ﴾ [النور ۶۱] : (یا خانهای که کلیدش در اختیار شما است) اما این مُلکِ مقید و محدودی است که شمولیت ندارد و انسان در آن آزادی تصرف را ندارد بلکه محدود است؛ هرآنچه از مُلک نزد من است برای تو نیست و هرآنچه از ملک نزد تو است برای من نیست، همچنین ملکیت محدودی است که فقط در صورت موافقتش با آنچه شریعت آورده است میتوانی در آن تصرف کنی.
انسان تدبیر نیز دارد: برده، همسر و خانوادهاش را تدبیر میکند اما تدبیر ناقصی است که شمولیت نداشته و انسان در آن آزادی مطلق ندارد؛ بنابراین فهمیدیم که کسی که در خلق، ملک و تدبیر، یگانه است همان الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به تنهایی است.
این یک قسمت از اقسام توحید است: این قسمت از توحید را مشرکینی که رسول الله ﷺ در بین آنان مبعوث شد انکار نکردهاند بلکه به طور کامل بدان اقرار داشتند؛ الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: ﴿وَلَىِٕن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ﴾ [الزخرف ۸۷] : (اگر از آنها بپرسی: چه کسی آنها را آفریده است، قطعاً میگویند: «الله») همچنین میفرماید: ﴿وَلَىِٕن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾ [لقمان ۲۵] : (اگر از آنها بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفرید؟!» مسلماً میگویند: «الله») این گونه آیات زیادی وجود دارد که همه دلالت دارند که مشرکینی که رسول الله ﷺ با آنان جنگید و خونها، داراییها، زنان و فرزندانشان را مباح دانست به این توحید اقرار داشتند اما سودی برایشان نداشت زیرا در توحید الوهیت مشرک بودند؛ همان توحید عبادت که حق خاص الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است.
قسم دوم: توحید الوهیت: از این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فهمیده میشود: (وَمَاۤ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیۤ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَاۤ إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الأنبياء ۲۵] : (ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آن که به او وحی کردیم: «هیچ معبودی به حق جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کنید) الوهیت – که همان عبادت است – بر دو چیز استوار است: محبت و تعظیم؛ با محبت: امید و انجام اوامر برای رسیدن به محبت الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و ثوابش ایجاد میشود و به وسیلهی تعظیم – که پایهی دوم عبادت است – انسان از منهیات که خداوند از آن نهی کرده دوری میکند زیرا به وسیلهی تعظیم الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است که منهیات وی را ترک کرده و از عقوبتش میترسد.
عبادت دو شرط دارد: اول: اخلاص برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ ، دوم: پیروی از رسول الله ﷺ
بنابراین عبادت دو شرط و دو رکن اساسی دارد که محبت و تعظیم هستند و دو شرطش: اخلاص برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و پیروی از رسولالله ﷺ است که دلیل این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است: (وَمَاۤ أُمِرُوۤا۟ إِلَّا لِیَعۡبُدُوا۟ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَاۤءَ﴾ [البينة ۵] : (آنان فرمان نیافتند جز این که الله را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند (و از شرک و بت برستی) به توحید (و دین ابراهیم) روی آورند.) همچنین فرمودهاش در حدیث قدسی: «أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَكَ فِيهِ مَعِي غَيْرِي تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ»۱ : (من بینیازترین ذات از شرک هستم که بدو شریک نسبت میدهند، هر کس عملی انجام دهد که غیر از من را در او شریک گرداند؛ او و شرکش را رها میکنم) دلیل پیروی و متابعت نیز این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است: ( قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورࣱ رَّحِیمࣱ ) [آل عمران ۳۱] : (بگو: اگر الله را دوست میدارید، پس از من پیروی کنید، تا الله شما را دوست بدارد، و گناهانتان را برایتان بیامرزد که الله آمرزنده و مهربان است) رسول الله ﷺ نیز فرمودهاند: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»۲ : (هر کس عملی انجام دهد که دستور ما بر آن نباشد عملش مردود است) یعنی از صاحبش قبول نمیشود و مردود است زیرا شرط متابعت را محقق نساخته است.
اگر به حال بسیاری از مسلمانان امروزی بنگریم پی میبریم که در باب الوهیت و عبودیت بر توحید خالص نیستند زیرا بعضی از آنان قبرها و بعضی دیگر اولیاء را پرستش میکنند، برخی از آنان به امید حصول نفع و دفع ضرر، گرد قبور طواف می کنند، برخی از آنان حکّام را پرستش نموده و آنان را در جایگاه الوهیت قرار میدهند به گونه ای که از آنان در آنچه خداوند حرام کرده اطاعت کرده و آن را حلال میشمارد و در آنچه خداوند حلال کرده از آنان اطاعت کرده و آن را حرام میداند که این همان قرار دادن آنها در جایگاه ربوبیت است؛ الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: (ٱتَّخَذُوۤا۟ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَـٰنَهُمۡ أَرۡبَابࣰا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَاۤ أُمِرُوۤا۟ إِلَّا لِیَعۡبُدُوۤا۟ إِلَـٰهࣰا وَ ٰحِدࣰاۖ لَّاۤ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَـٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِكُونَ﴾ [التوبة ۳۱] : (دانشمندان خویش و مسیح پسر مریم را معبودانی به جای الله گرفتند؛ در حالیکه دستور نداشتند جز اللهِ یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست؛ بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه شریک او قرار میدهند.) از عدی بن حاتم رَضِيَاللهُعَنْهُ روایت است که او به رسول الله ﷺ گفت: «أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَعْبُدُونَهُمْ، وَلَكِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا أَحَلُّوا لَهُمْ شَيْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ شَيْئًا حَرَّمُوهُ» [تخریج ترمذی: كتاب تفسير القرآن، باب و من سورة التوبة، رقم ٣٠٩٥] : (آنها -احبار و رهبان- را پرستش نمیکردند اما هرگاه چیزی را برایشان حلال میکردند آن را حلال میدانستند و هرگاه چیزی را بر ایشان حرام می کردند آن را حرام میدانستند).
این قسمت از اقسام توحید همان است که مشرکین پیرامون آن با رسول الله ﷺ مخالفت ورزیده و بر او انکار کردند، و در مورد آن گفتند: (أَجَعَلَ ٱلۡـَٔالِهَةَ إِلَـٰهࣰا وَاحِدًاۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابࣱ﴾ [ص ۵] : (آیا معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیزی عجیبی است) خداوند پاک و منزه است از این که توحید عجیب باشد و شرک ورزیدن به پروردگار درست باشد. شگفت آور بیپایان این است که آنها با الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ چیزهایی را شریک قرار دهند که سود و زیانی برایشان ندارد و تا روز قیامت آنان را اجابت نمیکنند. رسول الله ﷺ نیز خونها، زنان، فرزندان و اموال این مشرکین را مباح دانسته و با آنها به شدیدترین صورت جنگید تا این که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ را عبادت کنند یا با ذلت و خواری و با دستان خویش جزیه پرداخت کنند.
اما قسمت سوم: توحید اسماء و صفات است همان یگانه دانستن الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در اسماء و صفاتش میباشد؛ این با اثبات آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خودش اثبات کرده، نفی آنچه از خود نفی کرده و سکوت در مقابل آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و رسولش ﷺ از آن سکوت نمودهاند تحقق مییابد؛ با اثباتی که بدون مثال زدن باشد و نفيی که بدون تعطیل کردن باشد. این همان است که امت اسلامی پیرامون آن به اقسام متعددی تقسیم شدهاند؛ از جمله آنان: سلف میباشند که فقط اهل سنت و جماعت هستند و آنچه را الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از اسماء و صفات خویش در کتابش یا بر زبان پیامبرش ﷺ برای خود اثبات کرده را بدون تمثیل اثبات میکنند، هر آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از خودش نفی کرده را بدون تعطیل نفی میکنند و هر آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و رسولش ﷺ پیرامون آن سکوت نمودهاند سکوت مینمایند؛ تمام صفاتی که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خویش اثبات نموده از جمله: حیات، علم، قدرت، سمع، بصر، اراده، کلام، عزت، حکمت، رحمت، عجب و ضحک (خندیدن) را اثبات مینمایند. همچنین برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ: وجه، یدین(دو دست)، عینین (دو چشم)، قدم، ساق و هر صفتی که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ خود را با آن وصف نموده برای وی سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بدون تمثیل اثبات نموده و میگویند: (لَیۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَیۡءࣱۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ﴾ [الشورى ۱۱] : (هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بینا است) لذا میگویند: الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ دست دارد اما مانند دستهای ما نیست، وجه دارد اما همانند وجوه ما نیست، دو چشم دارد اما مانند چشمهای ما نیست و به همین صورت، سایر صفات را نیز اثبات میکنند. همچنین میگویند: الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بالاى عرش است، بر آن علو یافته (بالا رفته) به صورتی علو یافته و بالا رفته که لایق جلال وی باشد اما مانند بالا رفتن و قرار گرفتن ما بر تخت، حیوان یا کشتی نیست؛ زیرا الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: (لَیۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَیۡءࣱۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ := هیچ چیز همانند او نیست، و او شنوای بیناست.)[الشورى ۱۱] این مذهب سلف است: اثبات آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از اسماء و صفات برای خود اثبات نموده، نفی آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از اسماء و صفات از خویش نفی نموده و سکوت در مقابل آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در مقابل آن سکوت کرده است.
سپس مردم وارد نزاع و کشمکش بسیار طولانی شدند که بر اصلی عقلی یا نقلی استوار نبود؛ گروهی، اسماء و تعداد اندکی از صفات را اثبات نمودند که البته اثبات کردنشان نیز مانند اثبات اهل سنت نبود بلکه در کیفیت این صفات با آنان مخالفت میکردند. گروهی نیز اسماء را اثبات کرده و تمامی صفات مگر حیات، علم و قدرت را نفی کردند. گروهی دیگر، اسماء و صفات را نفی کردند و گروهی نیز اثبات و نفی را نفی نمودند و در این مساله به اضطراب بسیار زیادی دچار شدند؛ از بین اینها گروههایی وجود دارند که بدعتشان به حد کفر که شخص را از ملت اسلام خارج کند میرسد و و برخی دیگر خطرشان کمتر از گروه دیگر است اما حق همان مسیری است که سلف – که اهل سنت و جماعت هستند – آن را پیمودهاند که چنین است: اثبات هر آنچه از صفات که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خود اثبات نموده بدون تحریف و تعطیل و تکییف (بيان کیفیت) و تمثیل (تشبیه و مثال زدن)، نفی هر آنچه از صفات که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از خویش نفی نموده و سکوت در مقابل آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در مقابلش سکوت نموده است. این همان راه سالمی است که از نظر سمع (نصوص قرآن و سنت صحیح)، عقل و فطرت ثابت است.
اهل علم در این زمینه کتابها و کتابچههایی دارند که مشهور است؛ از جمله بهترین کتابهایی که در تبیین این اصل عظیم دیدهام آنچه شیخ الاسلام ابن تیمیه رَحِمَهُالله و شاگردش ابن القیم رَحِمَهُالله نوشتهاند میباشد؛ زیرا آنان در این باب کتابهای بسیار مفیدی نگاشتهاند و کسی را ندیدهام که کتابی مانند کتابهای ایشان بنویسد. بیشتر کسانی که در باب عقیده مینویسند از یکدیگر تقلید میکنند و تقلید کنندگانی دارند که از سخن آنان بر نمیگردند حتی اگر حق آشکار باشد. حقیقت این است که بر فرد واجب است از آنچه کتاب الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و سنت رسول الله ﷺ بر آن دلالت داده پیروی کند و اگر به خاطر قول فلانی با قرآن و سنت مخالفت کند معذور نیست. افرادی که تبعیت میشوند گاهی دچار خطایی میشوند که در آن معذور هستند اما کسی که حق بر او آشکار گشته در پیروی از کسانی که دچار خطا شدهاند معذور نیست.
من از همین تریبون – تریبون نور علی الدرب در رادیوی کشور عربستان سعودی – تمام برادرانم که در علم توحید و عقاید تحصیل کردهاند را به تقوای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و پیمودن راهی که رسول الله ﷺ و اصحابش رَضِيَاللهُعَنْهُم از جمله خلفای راشدین و دیگران در این باب عظیم و خطیر پیمودهاند دعوت میکنم زیرا مبنای این باب بر اساس خبر محض است که در آن مجالی – مگر بر وجه اجمال – برای عقل وجود ندارد؛ زیرا عقل به صورت اجمالی رهنمود میکند که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ متّصف به صفات کمال است و از هر عیب و نقصی منزّه است اما این مسأله را تفصیلی درک نمیکند و تفصیل این مسأله فقط از کتاب و سنت گرفته میشود؛ بنابراین لازم است حتی به اندازهی یک بند انگشت و یک تار مو هم از آنچه کتاب و سنت آوردهاند فراتر نرویم؛ بلکه قبول آنچه قرآن و سنّت آوردهاند بدون تحریف، تعطیل، تکییف و تمثیل بر ما واجب است.
اما کسانی که از این راه کج روی کرده و کورکورانه قدم بر میدارند را دیدهایم که در بعضی از اسماء و صفات الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بسیار به گمراهی میروند تا جایی که به شرک و حیرت افکنده میشوند؛ همان طور که از بسیاری از بزرگانشان نقل شده است. فخر رازی که از سران آنها است در آنچه از او نقل شده چنین میسراید:۳
نهاية إقدام العقول عِقالُ … و أكثر سعی العالمين ضلال
وأرواحنا في وحشة من جسومنا … وغاية دنيانا أذى و وبال
و لم نستفد من بحثنا طولَ عمرنا…سوى أنْ جمعْنا فيه: قيل و قالوا
(عاقبت اعتماد بر عقل، درمانده شدن است و بیشتر تلاش جهانیان به سوی گمراهی است؛ روحهایمان از جسمهایمان وحشت دارد و نهایت دنیایمان آزار و وبال است؛ در طول عمرمان از بحث و جدل فایدهای جز جمع کردن قیل و قال نبردهایم)
همچنین گفته است: (در طرق کلامی و مناهج فلسفی تأمل نمودم اما هرگز ندیدم تشنهای را سیراب و بیماری را شفا دهد، صحیحترین مسیر را مسیر قرآن یافتم که در اثبات بخوانم: (ٱلرَّحۡمَـٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ [طه ۵] : (الله رحمان بر عرش قرار گرفته است) ، (إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّیِّبُ﴾ [فاطر ۱۰] : (سخن پاکیزه به سوی او بالا میرود) و در نفی بخوانم: (لَیۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَیۡءࣱۖ﴾ [الشورى ۱۱] : هیچ چیز همانند او نیست…) و (وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمࣰا﴾ [طه ۱۱۰] : (آنها به علم او احاطه ندارند). هر کس آنچه من تجربه کردهام را تجربه کند به شناخت و معرفتی همانند معرفت من خواهد رسید.)
دیگری میگوید:۴
لقد طفت في تلك المعاهد كلِّها … و سيّرت طرفي بين تلك المعالم
فلم أر إلا واضعاً كف حائر … على ذقنه أو قارعاً سن نادم
(به همهی این اماکن تعلیمی (مذاهب اعتقادی کلامی و فلسفی) سر زده، آنها را مشاهده نموده و دیدهام را میان آنان حرکت دادهام؛ هیچ کس را نیافتم مگر این که بسان انسان حیرتزدهای دستش را بر چانهاش گذاشته یا همانند انسانی پشیمان، دندان به هم میساید.)
این دلالت میدهد: متکلمینی که با عقلهایشان بر الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در آنچه وی را بدان وصف میکردند حکم کردهاند در حیرت شدیدی بودهاند و هر کس از آنان که به نهایت در علم کلام رسیده به سوی حق برگشته است که سلف و پیشینیان این امت برآن بودهاند: اثبات آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خود یا آنچه پیامبرش ﷺ برایش اثبات نموده، نفی آنچه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از خود یا آنچه پیامبرش ﷺ از وی نفی نموده و سکوت در مقابل آنچه اثبات یا نفی در مورد آن وارد نشده است. این همان رعایت ادب با الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و پیامبرش ﷺ است؛ لذا بر همهی ما واجب است به سوی الله توبه نموده و در این باب بس مهم به منهج سلف صالح باز گردیم.
از الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خودمان و برادرانمان سلامت و توفیق برای تمسک به منهج سلف صالح را خواستاریم، همچنین خواستاریم خاتمهی ما را برآنچه مورد خوشنودی او است قرار دهد؛ زیرا او بسیار بخشنده و کریم است.
***
- [صحیح مسلم : کتاب الزهد و الرقائق، باب من أشرك في عمله غير الله، رقم ٢٩٨٥] ↩︎
- [صحیح بخاری: كتاب البیوع، باب اذا اصطلحوا على صلح جور، رقم ٢٦٩٧ / تخريج مسلم: كتاب الاقضية، باب نقض الاحكام الباطلة، رقم ١٧١٨] ↩︎
- [ این ابیات را ابو عبدالله محمد بن عمر رازی گفته است، نگا: طبقات الشافعية سبكي ٩٦/٨، و عيون الأنباء ٢٨/٢] ↩︎
- [این ابیات متعلق به شهرستانی است که آن را در “نهاية الإقدام” ص۳ گفته است] ↩︎