دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۲۸۶) حکم تقلید از مذاهب اربعه

(۱۲۸۶) سوال: حکم تقلید کردن از مذاهب اربعه چیست؟

جواب:

به نسبتِ التزام مذهبی، مردم به چند دسته تقسیم می‌شوند:

قسمت اول: کسی که به مذهب معینی منتسب است، چون گمان می‌کند این مذهب به صواب نزدیک‌تر است. ولی هر گاه حق برایش روشن شود، در آن مساله از حق پیروی می‌کند و از مذهب تقلید نمی‌کند. این اشکالی ندارد و علمای بزرگی همچون شیخ الاسلام ابن تیمیه نسبت به مذهب امام احمد بن حنبل چنین بوده‌اند. او یکی از اصحاب امام احمد است و از حنابله شمرده می‌شود. با این حال – بر حسب اطلاعاتی که از کتاب‌ها و فتاوایش داریم – هر گاه دلیل برایش آشکار می‌شود، از آن پیروی می‌کند و پروایی ندارد که از مذهب خارج شود. مثال در این مورد زیاد است. این گونه مذهب‌گرایی اشکالی ندارد؛ چون انتساب به یک مذهب و مطالعه‌ی قواعد و اصول آن مذهب به انسان در فهم قرآن و سنت کمک می‌کند و باعث می‌شود افکار انسان مرتب باشد.

قسمت دوم: کسی که نسبت به مذهب معینی تعصب دارد و بدون اینکه کاری به دلیل داشته باشد، هر حکمی که در مذهب وجود دارد را قبول می‌کند و انجام می‌دهد. دلیل او کتاب‌های اصحاب مذهب است و اگر روشن شود که دلیل، مخالف با آن چیزی است که در کتب اصحاب مذهب آمده، رو به تاویل مرجوح می‌آورد تا با مذهب اصحابش موافق گردد. این مذموم است و شباهت به کسانی دارد که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در مورد آنان فرموده است:

{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا} [نساء: ۶۰-۶۱]. (آیا نمی‌نگری به کسانی که گمان می‌کنند به آنچه بر تو و قبل از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند، برای قضاوت به طاغوت روی می‌آورند در حالی که دستور داده شده‌اند که به طاغوت کفر ورزند و شیطان می‌خواهند آنان را کاملا گمراه نماید. و وقتی به آنها گفته می‌شود که بیایید به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر، می‌بینی که منافقان به شدت از تو روی می‌گردانند).

گر چه اینها دقیقا مثل کسانی که در آیه آمده، نیستند، اما شباهتی به آنان دارند. اینها در خطر بزرگی قرار دارند؛ چون روز قیامت به آنها گفته خواهد شد: چه پاسخی به پیامبران دادید؟ و به آنها نمی‌گویند: فلان کتاب یا فلان امام چه گفت.

قسمت سوم: کسی است که علمی ندارد و عامی محض است. به همین خاطر از مذهبی معین پیروی می‌کند؛ چون خودش توانایی ندارد که حق را بفهمد و اصلا اهل اجتهاد نیست. چنین شخصی زیر آیه‌ی {فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ} [نحل: ۴۳]: (پس از اهل علم بپرسید اگر نمی‌دانید)، وارد می‌شود.

اما از این سوال، سوال دیگری هم ممکن است به ذهن انسان بیاید. سوال این است که: شخص عامی از عالمی سوالی می‌پرسد. عالم به او فتوایی می‌دهد. اما او از عالمی دیگر چیزی خلاف آنچه که این عالم فتوا داده، می‌شنود. حال به فتوای کدام یک عمل نماید؟ شخص حیران می‌شود که به فتوای کدام یک از این دو عالم عمل نماید؟ زیرا قدرت این را ندارد که یکی از این دو قول را با تکیه بر دلیل، بر دیگری ترجیح دهد؟

در جواب این سوال باید گفت: الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ هیچ کسی را بیشتر از توانش مکلف نفرموده است. ببین قلبت به کدام یک از اقوال تمایل دارد و همان قول را بپذیر. اگر قلبت به قول یکی از آنها تمایل داشت به خاطر اینکه آن شخص، عالم‌تر و با تقواتر است، از او پیروی کن. اگر هر دو عالم نزدت مساوی بودند، گفته شده باید از روی احتیاط، قول آن یکی که سخت گیری بیشتری در آن است را بپذیرد. همچنین می‌تواند آسان‌ترین قول از میان این دو قول را بگیرد، چون به قاعده‌ی شرعی نزدیک‌تر است. نیز گفته‌اند: مختار است به هر کدام که خواست عمل نماید و اصل بر برائت ذمه است.

اما قول نزدیک‌تر به حق این است که فتوای آسان‌تر را بگیرد. به دلیل این آیه: {يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ} [بقره: ۱۸۵]: (برای شما آسانی می‌خواهد و سختی نمی‌خواهد). نیز چون دلیل هر دو طرف در یک حد قوّت هستند، یا به خاطر اینکه از نظر سائل، هر دو عالم مساوی هستند.

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما حكم تقليد مذهب من المذاهب الأربعة؟

فأجاب رحمه الله تعالى: ينقسم الناس إلى أقسام بالنسبة لالتزام المذاهب.

القسم الأول: من ينتسب إلى مذهب معين لظنه أنه أقرب المذاهب إلى الصواب، لكنه إذا تبين له الحق اتبعه وترك ما هو مقلد له، وهذا لا حرج فيه، وقد فعله علماء كبار كشيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله بالنسبة لمذهب الإمام أحمد بن حنبل، فإنه – أعني ابن تيمية – كان من أصحاب الإمام أحمد ويُعد من الحنابلة، ومع ذلك فإنه – حسب ما اطلعنا عليه في كتبه وفتاويه- إذا تبين له الدليل اتبعه، ولا يبالي أن يَخْرُج على ما كان عليه أصحاب المذهب، وأمثاله كثير، فهذا لا بأس به؛ لأن الانتماء إلى المذهب ودراسة قواعده وأصوله يُعِين الإنسان على فهم الكتاب والسنة، وعلى أن تكون أفكاره مرتبة.

القسم الثاني: من هو متعصب لمذهب مُعيّن يأخذ برخصه وعزائمه، دون أن ينظر في الدليل، بل دليله كتب أصحابه، وإذا تبين الدليل على خلاف ما في كتب أصحابه ذهب يؤوله تأويلا مرجوحًا من أجل أن يوافق مذهب أصحابه، وهذا مذموم، وفيه شبه من الذين قال الله فيهم: ﴿ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا  وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَفِقِينَ يَصُدُّونَ عنك صُدُودًا ﴾ [النساء: ٦٠-٦١] وهم وإن لم يكونوا بهذه المنزلة، لكن فيهم شبة منهم، وهم على خطر عظيم؛ لأنهم يوم القيامة سوف يقال لهم: ماذا أجبتم المرسلين؟ لا يقال: ماذا أجبتم الكتاب الفلاني أو الكتاب الفلاني أو الإمام الفلاني.

القسم الثالث: من ليس عنده علم وهو عامي تحض، فيتبع مذهبا معينا؛ لأنه لا يستطيع أن يعرف الحق بنفسه، وليس من أهل الاجتهاد أصلا، فهذا داخل في قول الله سبحانه وتعالى: ﴿ فَتَلُوا أَهْلَ الذِكرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾ [النحل: ٤٣] ويتفرع على هذا السؤال سؤال آخر، وهو: إذا سأل العامي شيخًا من العلماء فأفتاه شيخًا آخر يقول خلاف ما أُفتِي به، فمن يأخذ وسمع بقوله؟ يتحير العامي أيأخذ بقول هذا أو هذا؟ وهو ليس عنده قدرة على أن يُرجح أحد القولين بالدليل.

فيقال في جواب هذا السؤال: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها، انظر ما يميل إليه قلبك من الأقوال واتبعه، فإذا مال قلبك إلى قول فلان لكونه أعلم وأورع فاتبعه، وإذا تساوى عندك الرجلان فقيل: يؤخذ بأشدهما وأغلظهما احتياطا. وقيل: يؤخذ بأيسرهما وأسهلها؛ لأنه الأقرب إلى قاعدة الشريعة، والأصل براءة الذمة. وقيل: يُخيّر.

والأقرب أنه يأخذ بالأيسر؛ لقول الله تعالى: ﴿ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ ﴾ [البقرة: ۱۸٥] والأدلة متكافئة، أو لأن المفتيين كلاهما في نظر السائل على حد سواء.

مطالب مرتبط:

(۱۲۶۳) امور خصوصی رسول الله سنت هستند؟

اموری که خاص رسول الله هستند، شامل ما نمی‌شود. اما هر چیزی که دلیلی بر خصوصیت آن به رسول الله وجود ندارد، برای ما نیز هست

ادامه مطلب …

(۱۲۹۵) نصیحت به مفتیان در مورد مسائل نزاعی

این یکی از مسائلی است که شخص نباید پیش مفتی برود. بلکه باید چنین مسائلی توسط قاضی حل شوند و فتوای مفتی ممکن است قضیه را کش دهد

ادامه مطلب …

(۱۲۷۲) مفهوم مخالف، دلالت منطوق و دلالت مفهوم

قاعده‌ای که اصولیان ذکر کرده‌اند مبنی بر قوی‌تر بودن دلالت منطوق از دلالت مفهوم، بسیار واضح است. چون دلالت منطوق در محل نطق، آشکار و واضح است

ادامه مطلب …

(۱۲۹۴) نصیحت به کسانی که بدون علم فتوا می‌دهند

به هیچ عنوان نباید در فتوا تسرع داشت و انسان بی علم حق فتوا دادن ندارد. انسانی که سوال دارد هم باید آن را از کسانی بپرسد که اهلیت فتوا را دارند

ادامه مطلب …

(۱۲۹۶) خطر فتوا دادن از روی جهل و بی علمی

کسی که در امور شرعی فتوا می‌دهد، در حقیقت دارد از جانب الله تعالی سخن می‌گوید. پس برای هیچ کس جایز نیست بدون علم، فتوا دهد.

ادامه مطلب …

(۱۲۸۳) آیا برای مجتهد یا اجتهاد، شروطی وجود دارد؟

انسان دارای علم و ملکه‌ی علمی باشد: علم نسبت به ادله‌ی شرعی و ملکه‌ی علمی که به وسیله‌ی آن توانایی استنباط احکام شرعی از ادله را داشته باشد

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه