دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۰۸۵) انتقال قلب از یک جسم به جسم دیگر

(۱۰۸۵) سوال: گفتگو بین من و یکی از برادران به طول انجامید تا اینکه رسیدیم به موضوع اصلاح قلب. به جایی رسیدیم که آن برادر گفت: آنچه در مورد آن صحبت می‌کنیم که اگر اصلاح شود همه‌ی اعضای بدن اصلاح می‌شود، قلب نیست. به این خاطر که اگر جراحی صورت گیرد و قلب انسان مومن برداشته شود و به جای آن قلب کافری که به پروردگار ایمان ندارد، گذاشته شود، قلب کافر تاثیر برای او ندارد و ایمان شخص مسلمان ادامه پیدا خواهد کرد. آیا این درست است؟ این شبهه را بر من وارد کرد و باعث گیجی و تحیّرم شد. اگر این گفتار صحیح باشد، معنی این حدیث چیست؟ پیامبرﷺ می‌فرماید: «در بدن تکه گوشتی است که اگر اصلاح شود همه‌ی بدن اصلاح می‌شود و اگر فاسد شود، همه‌ی بدن فاسد می‌شود» چیست؟

جواب:

باید بدانیم که کلام پیامبرﷺ حق است و چیزی جز حق از پیامبرﷺ صادر نمی‌شود. پیامبرﷺ می‌فرماید که در بدن انسان تکه گوشتی وجود دارد که اگر اصلاح شود همه‌ی بدن اصلاح و اگر فاسد شود، همه‌ی بدن فاسد می‌شود. سپس می‌فرماید: آن تکه گوشت، قلب است. این جمله‌ی توضیحی، با کلمه‌ی «ألا» شروع می‌شود که دلالت بر تاکید و تنبیه دارد و نشانگر مؤکد بودن این مساله است. نیز تاکید می‌کند که وقتی قلب اصلاح شود، تمام بدن و اعضای بدن هم اصلاح می‌شوند.

اما قلب برای خود مکان و اعضای مخصوصی دارد. پس تا وقتی که در بدنی است که در آن خلق شده، اگر اصلاح شود، آن بدن نیز اصلاح می‌شود. اما اگر به بدنی دیگر انتقال داده شود، از ملکیتی که داشته، منتقل شده و لازم نیست که چون صالح است، بدن دیگر را نیز اصلاح کند. زیرا پیامبرﷺ در مورد موضوعی صحبت کرده که در آن وقت مفهوم بوده و آن این که قلب از مکان و بدنش دور نمی‌شود. همچنین اعضای دیگر برای او مانند سربازانی هستند که از او اطاعت می‌کنند. این یک صورت جواب است.

صورت دیگر این است که پیامبرﷺ محل قلب را مشخص کرده و مقصود از قلب در اینجا، قلب معنوی است. این قلب همان عقلی است که جایگاهش در قلب می‌باشد و این عقل در بدن شخصی است که تقدیرش بر این بوده که هدایت شود. به این معنی که: قدرت معنوی عقلی که در قلب این بدن وجود دارد، تدبیر امور این بدن را برعهده دارد. حال اگر مکانش عوض شود، آن عقل معنوی باقی می‌ماند. پس هدایت در قلب مومنِ هدایت ‌شده است و حتی اگر قلبش را نیز عوض کنند، باقی می‌ماند.

این موضوع بر فرض این است که امکان دارد قلب مسلمانی برداشته شده و به جای آن قلب کافری را قرار دهند یا برعکس. در صورت وجود چنین چیزی، جواب به دو صورت است: یا گفته می‌شود: منظور از قلب، همین تکه گوشتی است که در بدن وجود دارد. اما رهبری بدنی که در آن است و پروردگار در آن خلقتش کرده را دارد، که اگر اصلاح شود، بدن نیز اصلاح می‌شود. در صورتی که اگر به بدنی دیگر انتقال داده شود، لازم نیست که بدن جدید، با دستورات او رهبری شود.

جواب دیگر این است که: منظور از قلب، قدرت عقلی است که در خود بدن منتشر می‌باشد و محل و منبع آن قلب است. یکی از این دو جواب مقصود پیامبرﷺ را بیان می‌کند. لازمه‌ی هیچ یک از این دو قول نیست که بگوییم: اگر قلب انسان مومنى در بدن کافری کار گذاشته شود، آن کافر، مومن می‌شود. یا در صورتی که قلب انسان کافری در بدن انسان مومنی گذاشته شود آن مومن به کافر تبدیل شود.

سائل: جناب شیخ: آیا نمی‌شود گفت: تا الان نمونه‌ای وجود ندارد که با این حدیث پیامبرﷺ تعارض داشته باشد؟ توضیح این که تا الان مومنی را نمی‌شناسیم که قلب کافری را برای او گذاشته باشند و به ایمانش ادامه داده باشد. همچنین کافری را سراغ نداریم که برای او قلب انسان مومنی را کار گذاشته باشند و ایمان آورده باشد؟

جواب: ما گفتیم: اگر وجود داشته باشد در مورد آن احتیاط می‌کنیم. اما اگر فرض را بر وجود آن بگیریم، احتمالا در نسل‌های آینده خواهد بود و جواب به یکی از دو صورتی که گفتیم، می‌باشد.

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: طال الحديث بيني وبين أحد الإخوة إلى أن وصلنا إلى صلاحية القلب، حيث قال هذا الأخ: إنه ليس القلب هو الذي يُصلح الجسد وجميع الجوارح، بدليل أنه لو أجريت عملية نزع قلب إنسان مؤمن واستبداله بقلب كافر لا يؤمن بالله لم يؤثر عليه هذا القلب الذي هو من الكافر، وإنما استمر على إيمانه بالله. هل هذا صحيح؟ حيث أورد على شبهة كنت منها حائرًا، وهي أنه إذا كان هذا الحكم صحيحا أو الكلام صحيحا، فما معنى قول الرسول صلى الله عليه وسلم في الحديث: «ألا وإن في الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد كله، وإذا فسدت فسد الجسد كله »؟ وفقكم الله والسلام عليكم ورحمة الله.

فأجاب -رحمه الله تعالى-: ينبغي أن يُعلم أن كلام النبي صلى الله عليه وسلم حق، وأنه لا يصدر عنه إلا الحق، فأخبر النبي صلى الله عليه وسلم «أن في الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد كله، وإذا فسدت فسد الجسد كله، ثم قال: ألا وهي القلب». فصدر الجملة المبينة المفسرة لهذه المضغة بألا الدالة على التنبيه والتأكيد، إشارة إلى تأكد هذا الأمر، وأن هذا القلب إذا صلح صلح الجسد كله. ولكن القلب له مكان وله أعضاء خاصة، فما دام في هذا الجسم الذي خُلق فيه فإنه إذا صلح لا بد أن يصلح، وأما إذا نُقل إلى مكان آخر فإنه نُقل عن مملكته، فلا يلزم من صلاحه أن يصلح الجسد الآخر؛ لأن الرسول -عليه الصلاة والسلام- إنما تحدث عن أمر كان هو المفهوم في ذلك الوقت، وهو أن القلب لا يتجاوز محله وبدنه الذي تكون الأعضاء فيه بمنزلة جنود السلطان المطيعين له، هذا وجه. ووجه آخر أن يقال: إن الرسول عليه الصلاة والسلام – بَيَّن تحل القلب، وأن المراد بالقلب القلب المعنوي الذي هو العقل الذي محله القلب، وأن هذا العقل يكون في نفس الشخص الذي قُدرت هدايته بمعنى: أن القوة المعنوية العاقلة في هذا القلب المركب في هذا الجسم هي المدبرة لهذا الجسم، وأنه إذا انتقل محلها تبقى هي، فتبقى الهداية في قلب المؤمن المهتدي وإن زال قلبه. هذا على فرض أن هذه المسألة قد تكون بمعنى أنه يُنقل قلب مسلم ويركب له قلب كافر أو بالعكس، فالجواب من أحد هذين الوجهين: إما أن يقال: إن المراد بالقلب هي هذه المضغة، الجسمية، ولكنها لها الإمرة على البدن الذي رُكبت فيه والذي خلقها الله فيه، إذا صلحت صلح الجسد، بخلاف ما إذا نُقلت إلى مملكة أخرى، فإنه لا يلزم أن تأتمر هذه المملكة الجديدة بأمرها. أو يقال: إن المراد بالقلب القوة العقلية الشائعة في نفس البدن، والتي محلها ومنبعها من القلب. وأحد هذين الوجهين يتبيَّن به ما أراده النبي صلى الله عليه وسلم مفتشا، ولا يلزم على أحد هذين الوجهين أن نقول: إنه إذا رُكَّب قلب مؤمن في كافر أن يكون هذا الكافر مؤمنا، وإنه إذا رُكَّب قلب كافر في مؤمن أن يكون هذا المؤمن كافرًا.

يقول السائل: فضيلة الشيخ ألا نقول إنه حتى الآن لم يوجد مسألة تعارض حديث الرسول صلى الله عليه وسلم، حيث إنه لم نعرف مؤمنا رُكَّب له قلب كافر فاستمر على إيمانه، أو كافر رُكَّب له قلب مؤمن فآمن؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: نحن قلنا: إذا وُجد هذا احتطنا بهذا، لكن لو فرضنا وجوده فربما يوجد هذا في الأجيال القادمة، فيكون الجواب بأحد الوجهين.

مطالب مرتبط:

(۱۲۲۰) حدیث: برتری عالم بر جاهل چگونه است

آنچه به نظرم می‌رسد این حدیث ضعیف است. ولی شکی نیست که شخص جاهل در هیچ حالتی با شخص عالم مساوی نیست و با هم تفاوت بسیار دارند

ادامه مطلب …

(۱۱۷۴) حکم تنهایی مسافرت کردن

نهی شده که انسان به تنهایی سفر کند؛ چون انسان در سفر در معرض خطر و حادثه است. ممکن است به او حمله شود و کسی نباشد به او کمک کند.

ادامه مطلب …

(۱۲۴۷) حدیث در مورد زیارت قبور

شکی نیست که این کار، شرک اکبر است. منظور، رفتن انسان نزد قبور است تا از آنها بخواهد او را از بلاهایی که به آن گرفتار شده، نجات دهند

ادامه مطلب …

(۱۱۹۶) آنچه بر امت محمد بخشوده شده است

معنای این حدیث، صحیح است، گر چه در سندش حرف وجود دارد. لکن نصوص قرآن و سنت بر درست بودن معنایش گواهی دارند. کاری که به اشتباه از انسان سر زند، بخشوده می‌شود

ادامه مطلب …

(۱۱۱۷) حدیث «من سنّ فی الإسلام سنة حسنة»

منظور از سنت در این حدیث، سنتِ عمل و فعل است، نه سنت تشریع. زیرا تشریع مختص الله و رسول است و کسی حق ندارد چیزی وارد دین کند

ادامه مطلب …

(۱۲۵۴) حدیث در مورد سفارش به نیکی با همسایه

همسایه حتی اگر کافر باشد، دارای حق همسایگی است. شایسته است انسان نسبت به همسایگانش خوبی کند، حتی اگر با او دشمن دینی باشند

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه