سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۷۹۲- وعن المُغِيرةِ بن شُعْبَةَ رضي الله عنه قال: كُنْتُ مَعَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذاتَ ليلَةٍ فِي مسيرٍ، فقال لي: «أَمعَكَ مَاءٌ؟» قلتُ:نَعَم، فَنَزَلَ عن راحِلتِهِ فَمَشى حتَّى توَارَى في سَوادِ اللَّيْلِ ثُمَّ جاءَ فَأَفْرَغْتُ علَيْهِ مِنَ الإِدَاوَة، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَعَلَيهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، فلم يَسْتَطِعْ أَنْ يُخْرِجَ ذِراعَيْهِ منها حتَّى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الجُبَّة، فَغَسَلَ ذِرَاعيْهِ وَمَسَحَ برأْسِهِ ثُمَّ أَهْوَيْتُ لأَنزِعَ خُفَّيْهِ، فقال: «دعْهمَا فَإِنِّى أَدخَلْتُهُما طَاهِرَتَينِ»؛ وَمَسَحَ عَلَيْهِما. [متفقٌ عليه] وفي روايةٍ: وعَلَيْهِ جُبَّةٌ شامِيَّةٌ ضَيقَةُ الْكُمَّيْن. وفي روايةٍ: أَنَّ هذِه القصةَ كانت في غَزْوَةِ تَبُوك.

۷۹۲- وعن المُغِيرةِ بن شُعْبَةَ رضي الله عنه قال: كُنْتُ مَعَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذاتَ ليلَةٍ فِي مسيرٍ، فقال لي: «أَمعَكَ مَاءٌ؟» قلتُ:نَعَم، فَنَزَلَ عن راحِلتِهِ فَمَشى حتَّى توَارَى في سَوادِ اللَّيْلِ ثُمَّ جاءَ فَأَفْرَغْتُ علَيْهِ مِنَ الإِدَاوَة، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَعَلَيهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، فلم يَسْتَطِعْ أَنْ يُخْرِجَ ذِراعَيْهِ منها حتَّى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الجُبَّة، فَغَسَلَ ذِرَاعيْهِ وَمَسَحَ برأْسِهِ ثُمَّ أَهْوَيْتُ لأَنزِعَ خُفَّيْهِ، فقال: «دعْهمَا فَإِنِّى أَدخَلْتُهُما طَاهِرَتَينِ»؛ وَمَسَحَ عَلَيْهِما. [متفقٌ عليه]([۱])

وفي روايةٍ: وعَلَيْهِ جُبَّةٌ شامِيَّةٌ ضَيقَةُ الْكُمَّيْن.

وفي روايةٍ: أَنَّ هذِه القصةَ كانت في غَزْوَةِ تَبُوك.

ترجمه: مغیره بن شعبه رضي الله عنه می‌گوید: شبی در راهی با رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بودم؛ به من فرمود: «آیا با تو آب هست؟» عرض کردم: بله. آن‌گاه از شترش پایین آمد و پیاده رفت تا این‌که در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ سپس بازگشت و من، از ظرف آب روی دستش آب ریختم. صورتش را شَست. جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت. نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آن‌ها را شُست و سَرَش را مسح کشید. می‌خواستم موزه‌ها (جوراب‌هایش) را بیرون بیاورم؛ فرمود: «آن‌ها را بيرون نياور؛ زیرا من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشيده‌ام». سپس بر موزه‌هایش مسح کشید.

در روایتی آمده است: جُبّه‌ای شامی بر تن داشت که آستین‌هایش تنگ بود.

و در روایتی دیگر آمده است: این داستان در غزوه‌ی تبوک روی داده است.

 

 

شرح

احادیثی که مؤلف رحمه الله در کتاب لباس ذکر کرده، نشان‌ می‌دهد که انسان هر لباسی با هر رنگی بپوشد، جایز است؛ سفید، سیاه، سبز، زرد، و قرمز، جز قرمزِ خالص یا لباسی که یک‌پارچه سرخ باشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پوشیدن آن منع کرده است. لذا نباید لباسی به رنگِ قرمز خالص بپوشد، مگر این‌که آمیخته به رنگی دیگر باشد.

در حدیث عمرو بن حُرَیث آمده است که وی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در عمامه‌ای سیاه دیده است؛ پیش‌تر روایتی بدین مضمون گذشت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامه‌ای سیاه بر سَرَش بود. و این، نشان می‌دهد که پوشیدنِ عمامه و لباس سیاه جایز است.

این حدیث، هم‌چنین نشان‌گر جواز گذاشتن عمامه بر سر می‌باشد. البته بهتر است که عمامه، دنباله داشته باشد؛ یعنی یک سوی آن، همانند عمامه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آویزان باشد. عمامه‌ای که یک سوی آن آویزان نیست، «دستار» نامیده می‌شود و هر دو، جایز است؛ هم‌چنین بنا بر قول راجح، مسح کشیدن بر هر دو به‌جای مسحِ سر، جایز می‌باشد.

در حدیث عایشه رضي الله عنها آمده است: «رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در سه تکه‌پارچه‌ی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن گردید و پیراهن و عمامه‌ای در کفنش، وجود نداشت». این‌جاست که درمی‌یابیم، بهتر است مُرده را در سه‌تکه‌پارچه‌ی سفید کفن کنند. این در صورتی‌ست که امکانش وجود دارد و گرنه، مرده را می‌توان در پارچه‌ای با هر رنگی جز قرمزِ خالص کفن کرد. همان‌گونه که زنده‌ها به هر رنگی – جز سرخِ یک‌دست- می‌توانند لباس بپوشند.

حدیث عایشه رضي الله عنها نشان می‌دهد که در کفنِ مُرده، پیراهن و عمامه وجود ندارد. بلکه سه‌تکه‌پارچه روی هم می‌گذارند و آن‌گاه مرده را روی آن قرار داده، پارچه‌ها را به‌ترتیب به دور او می‌پیچند و از قسمت سَر و پاهایش، تا کرده، آن را می‌بندند وپس از این‌که مُرده را در قبر گذاشتند، بندهایی را که به دَوْر کفن بسته‌اند، باز می‌کنند. علما گفته‌اند: علتش این‎ست که مُرده، باد می‌کند و اگر بندها را باز نکنند، شاید بترکد.

در حدیث مغیره بن شعبه رضي الله عنه آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غزوه‌ی “تبوک” از شترش پایین آمد و ظرفِ آب را گرفت و پیاده رفت تا این‌که در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ زیرا شرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از همه بیش‌تر بود و دوست نداشت کسی، او را در حالی که برای قضای حاجت نشسته است، ببیند؛ اگرچه عورتش نمایان نباشد.

این، از کمال ادب است که انسان دور از چشم دیگران، قضای حاجت کند تا کسی، او و شرمگاهش را نبیند. زیرا پوشاندن عورت واجب است و برهنه کردن آن در برابر مردم، جایز نیست. البته بهتر و افضل این‎ست که کسی، انسان را در حالِ قضای حاجت نبیند؛ گرچه عورتش دیده نشود. این، روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. به‌راستی روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین و کامل‌ترین روش می‌باشد. سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت و می‌خواست وضو بگیرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تبوک، یعنی در نزدیکی “شام” به‌سر می‌برد که هوایش سرد است. از این‌رو جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت و چون آستین‌هایش تنگ بود، نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آن‌ها را شُست و سَرَش را مسح کشید. وقتی می‌خواست پاهایش را بشوید، مغیره رضي الله عنه دستان خود را دراز کرد تا  جوراب‌های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیرون بیاورد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستانش را از زیر جبه بیرون آورده و شسته بود؛ از این‌رو مغیره رضي الله عنه گمان می‌کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌خواهد پاهایش را نیز از جوراب بیرون بیاورد و بشوید. اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «آن‌ها را بيرون نياور؛ زیرا من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشيده‌ام». سپس بر موزه‌ها- جوراب‌های چرمی‌اش-  مسح کشید.

چند نکته از این حدیث برداشت می‌شود؛ از جمله این‌که:

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند سایر انسان‌ها احساس گرما و سرما می‌کرد و از پیشامدهای طبیعی متأثر می‌شد. باری معاویه رضي الله عنه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در حالی دید که دگمه‌های پيراهنش را باز کرده بود؛ الله بهتر می‌داند، ولی گویا از شدت گرما دگمه‌هایش را باز کرده بود. لذا معاویه رضي الله عنه این را سنت می‌دانست. البته باز کردن دگمه به‌طور مطلق، سنت نیست؛ مگر این‌که هوا گرم باشد و انسان برای راحت کردن جسم خود، این کار را انجام دهد. لذا ایرادی ندارد که انسان، در هوای گرم دگمه‌های بالای پیراهنش را باز کند و این، سنت است؛ اما باز کردن دگمه‌ها بدون سبب، سنت نیست. زیرا اگر سنت بود، پس قرار دادن دگمه در لباس، بیهوده می‌باشد. در صورتی که هیچ چیزِ بیهوده‌ای در دین اسلام وجود ندارد و اسلام، سراسر جدی‌ست.

از این حدیث درمی‌یابیم نه تنها ایرادی ندارد که انسان از خودش در برابر گرما و سرما محافظت کند؛ بلکه بهتر و افضل می‌باشد که از خودش در برابر گرما و سرما و هر چیزِ آزاردهنده‌ای محافظت نماید. زیرا این، به معنای توجه و رسیدگی به خویشتن و رعایت حقِ نفس است. علامه ابوالعباس حرانی رحمه الله، خوردن چیزی را که مایه‌ی اذیت و آزار انسان است، حرام می‌داند. یعنی اگر می‌خواستید غذا بخورید و نگران بودید که باعث اذیت شما می‌شود، چه به علت پُرخوری و زیان‌های ناشی از آن باشد و چه بدان سبب که از نوبت قبلی، زمان زیادی نگذشته، در این صورت، خوردن غذا بر شما حرام است؛ زیرا توجه به سلامت جسم و رعایت حقوق آن بر انسان، واجب است.

نکته‌ی دیگری که از این حدیث برداشت می‌شود، این‎ست که در وضو مسح کشیدن بر هیچ حایلی جز جوراب و عمامه درست نیست. لذا اگر انسان، لباسی بر تن داشت که آستین‌هایش تنگ بود، نمی‌تواند همان‌گونه که بر موزه (جوراب) مسح می‌کشد، به‌جای شستن دستانش بر روی آ‌ستین مسح کند. این، جایز نیست و باید دستانش را بیرون بیاورد و بشوید. اگرچه درآوردن دستان، مشکل باشد. زیرا شستن دست‌ها در وضو فرض است و هیچ دلیلی بر جواز مسح آن‌ها از روی آ‌ستین وجود ندارد.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ﴾   [المائ‍دة: ٦]

ای مؤمنان! هنگامی که می‌خواستید به نماز بایستید، صورت و دستانتان را تا آرنج بشویید.

از این حدیث به جهل و ناآگاهی آن دسته از مردم پی می‌بریم که گمان می‌کنند لاکِ دست، مانند موزه (جوراب) است. به‌پندار این‌ها اگر زن، وضو داشته باشد و ناخن‌هایش را لاک بزند، به مدت یک شبانه‌روز می‌تواند بر روی آن‌ها مسح کند. این، اشتباه است. بلکه زن باید هنگام وضو، لاکِ ناخن‌هایش را پاک نماید تا آب به ناخن‌ها و اطرافِ انگشتانش برسد.

یکی از نکاتی که از این حدیث برداشت می‌شود، این‎ست که به خدمت گرفتن انسان‌های آزاد جایز می‌باشد؛ زیرا مغیره رضي الله عنه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خدمت می‌کرد. البته شکی نیست که خدمت کردن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افتخار بزرگی‌ست و هر کسی به خدمت کردن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افتخار می‌کند. برخی از انسان‌های آزاد مانند عبدالله بن مسعود، انس بن مالک و مغیره بن شعبه رضي الله عنهم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خدمت می‌کردند.

این حدیث نشان می‌دهد که کمک کردن به کسی که وضو می‌گیرد، جایز است؛ یعنی ریختن آب روی دستانش یا نزدیک کردن ظرف وضو به او و امثال آن ایرادی ندارد. حتی اگر خود، قادر به شستن اعضای وضو نباشد، مثلاً دستش شکسته یا فلج باشد، شما اعضای وضویش را بشویید.

نکته‌ی دیگری که از این حدیث برداشت می‌شود، این‎ست که وقتی انسان در حالتِ وضو موزه یا جوراب پوشیده است، برای وضوی مجدد می‌تواند روی آن‌ها مسح کند و مسح کشیدن بهتر از درآوردن جوراب‌ها و شستن پاهاست. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مغیره رضي الله عنه فرمود: «آن‌ها را بيرون نياور؛ چون من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشيده‌ام». سپس بر موزه‌هایش مسح کشید.

برخی از علما از این حدیث چنین برداشت کرده‌اند که مسح بر جوراب‌ها به یک‌باره انجام می‌شود؛ یعنی به‌طور هم‌زمان با دست راست بر روی پای راست و با دست چپ بر روی پای چپ مسح می‌کشیم. زیرا مغیره رضي الله عنه ذکر نکرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا پای راستش را – که در موزه بود- مسح کرد و سپس پای چپش را. از این‌رو برخی از علما چنین برداشت کرده‌اند که مسح بر هر دو موزه یا هر دو پا، هم‌زمان بوده است. البته به هر دو روش می‌توان عمل کرد. یعنی اگر در حالت وضو و طهارت، جوراب پوشیده ایم، برای وضوی دوباره، می‌توانیم هر دو پا را که در جوراب است، هم‌زمان مسح کنیم یا ابتدا پای راست را مسح نماییم و سپس پای چپ را. زیرا مسح، جای‌گزین شستن شده است و ترتیب شستن پا از راست به چپ می‌باشد.

این حدیث نشان‌گر این‎ست که مسح بر جوراب یا موزه، زمانی درست است که انسان، آن‌ها را درحالت طهارت و وضو بپوشد و اگر بی‌وضو باشد و جوراب بپوشد، هنگام وضو بر او واجب است که جوراب‌هایش را بیرون بیاورد و پاهایش را بشوید.

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۷۹۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۴.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۷۸۵- وعن البراءِ رضي الله عنه قال: كانَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم مَرْبُوعًا وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ في حُلَّةٍ حمْراءَ ما رأَيْتُ شَيْئًا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْه. [متَّفقٌ عليه]

۷۸۵- وعن البراءِ رضي الله عنه قال: كانَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم مَرْبُوعًا وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ في حُلَّةٍ حمْراءَ ما رأَيْتُ شَيْئًا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْه. [متَّفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: براء رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میانه‌قامت بود و من، او را در جامه‌ای سرخ‌رنگ دیدم […]

ادامه مطلب …

۷۸۴- وعن سَمُرَةَ رضي الله عنه قال: قالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «الْبَسُوا البَيَاضَ، فَإِنَّهَا أَطْهرُ وأَطَيبُ، وكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ». [روایت نسائى و حاكم؛ حاکم، این حدیث را صحيح دانسته است.]

۷۸۴- وعن سَمُرَةَ رضي الله عنه قال: قالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «الْبَسُوا البَيَاضَ، فَإِنَّهَا أَطْهرُ وأَطَيبُ، وكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ». [روایت نسائى و حاكم؛ حاکم، این حدیث را صحيح دانسته است.]([۱]) ترجمه: سَمُره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لباس سفید بپوشید که […]

ادامه مطلب …

۷۸۶- وعن أبي جُحَيْفَةَ وهْبِ بنِ عبدِ الله رضي الله عنه قال: رَأَيْتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم بمَكَّةَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ في قُبَّةٍ لَهُ حمْراءَ مِنْ أَدَمٍ فَخَرَجَ بِلالٌ بِوَضوئِه، فَمِنْ نَاضِحٍ ونَائِل، فَخَرَجَ النَّبىُّ صلی الله علیه و آله و سلم وعَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ، كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلى بَيَاضِ ساقَيْهِ، فَتَوضَّأَ وَأَذَّنَ بِلالٌ، فَجَعَلْتُ أَتَتبَّعُ فَاهُ ههُنَا وههُنَا، يقولُ يَمِينًا وشِمَالاً: حَيَّ عَلى الصَّلاة، حيَّ على الفَلاَح. ثُمَّ رُكِزَتْ لَهُ عَنَزَةٌ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ الكَلْبُ وَالحِمَارُ لاَ يُمْنَعُ. [متَّفقٌ عليه]

۷۸۶- وعن أبي جُحَيْفَةَ وهْبِ بنِ عبدِ الله رضي الله عنه قال: رَأَيْتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم بمَكَّةَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ في قُبَّةٍ لَهُ حمْراءَ مِنْ أَدَمٍ فَخَرَجَ بِلالٌ بِوَضوئِه، فَمِنْ نَاضِحٍ ونَائِل، فَخَرَجَ النَّبىُّ صلی الله علیه و آله و سلم وعَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ، كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلى بَيَاضِ ساقَيْهِ، فَتَوضَّأَ وَأَذَّنَ […]

ادامه مطلب …

۷۸۸- وعن جابرٍ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم دَخَلَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وعَلَيْهِ عِمامةٌ سوْداءُ. [روایت مسلم]

۷۸۸- وعن جابرٍ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم دَخَلَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وعَلَيْهِ عِمامةٌ سوْداءُ. [روایت مسلم]([۱]) ترجمه: جابر رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم روز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامه‌ای سیاه بر سَرَش بود. شرح مؤلف […]

ادامه مطلب …

۷۸۹- وعن أبي سعيد عمرو بن حُرَيْثٍ رضي الله عنه قال: كَأَنِّي أَنظُرُ إِلى رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم وعَليْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قدْ أَرْخَى طَرَفيها بَيْنَ كتفيْه. [روایت مسلم] وفي روايةٍ لَهُ: أَنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم خَطَبَ النَّاسَ، وعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَودَاءُ.

۷۸۹- وعن أبي سعيد عمرو بن حُرَيْثٍ رضي الله عنه قال: كَأَنِّي أَنظُرُ إِلى رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم وعَليْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قدْ أَرْخَى طَرَفيها بَيْنَ كتفيْه. [روایت مسلم]([۱]) وفي روايةٍ لَهُ: أَنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم خَطَبَ النَّاسَ، وعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَودَاءُ. ترجمه: ابوسعید، عمرو بن […]

ادامه مطلب …

۷۹۰- وعن عائشة رضي الله عنها قالت:كُفِّنَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم في ثلاثةِ أَثْوَابٍ بيضٍ سَحُوليَّةٍ مِنْ كُرْسُف، لَيْسَ فيهَا قَمِيصٌ وَلا عِمامَةٌ. [متفقٌ عليه]

۷۹۰- وعن عائشة رضي الله عنها قالت:كُفِّنَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم في ثلاثةِ أَثْوَابٍ بيضٍ سَحُوليَّةٍ مِنْ كُرْسُف، لَيْسَ فيهَا قَمِيصٌ وَلا عِمامَةٌ. [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: عایشه رضي الله عنها می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در سه تکه‌پارچه‌ی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه