۹- وعَنْ أبي مُوسَى عبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ الأَشعرِيِّ رضي الله عنه قالَ: سُئِلَ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عَنِ الرَّجُلِ يُقاتِلُ شَجَاعَةً، ويُقاتِلُ حَمِيَّةً ويقاتِلُ رِياء، أَيُّ ذلِك في سَبِيلِ اللَّهِ؟ فَقَالَ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم «مَنْ قاتَلَ لِتَكُون كلِمةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيَا فهُوَ في سَبِيلِ اللَّهِ». [متَّفق عليه]([۱])
ترجمه: ابوموسی، عبدالله بن قیس اشعری رضي الله عنه میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی مردی پرسیدند که از روی شجاعت، و از روی تعصب، یا از روی ریا و خودنمایی میجنگد. کدامیک در راه الله است؟ فرمود: «کسی که برای اعلای کلمه ي الله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».
شرح
در روایتی آمده است: «لیُری مکانُهُ». یعنی: «برای ریا و خودنمایی». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که برای اعلای کلمه ي الله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».
در این حدیث، به اخلاص و درست کردن نیت برای الله عزوجل اشاره شده و به همین سبب، مؤلف رحمه الله آن را در این باب آورده است. از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی شخصی پرسیدند که بر اساس یکی از این انگیزهها میجنگد: شجاعت، تعصب و خودنمایی.
«کسی که از روی شجاعت میجنگد»؛ یعنی شخصی، شجاع است و جنگیدن را دوست دارد و این شجاعت، باید در جایی نمایان شود؛ از اینرو انسان شجاع آرزو میکند که خداوند، او را در شرایط جنگی قرار دهد تا بتواند شجاعتش را نشان دهد و بدین ترتیب انگیزهی جنگیدن چنین شخصی، شجاعت اوست.
«کسی که از روی تعصب میجنگد»؛ تعصب نژادی، تعصب قومی، تعصب ملی یا هر تعصب دیگری، انگیزهی پیکار کردن در چنین شخصیست.
«کسی که با انگیزهی خودنمایی میجنگد»؛ چنین شخصی برای این میجنگد که مردم، او را ببینند و بدانند که آدمِ شجاعیست.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای پاسخ به این پرسش، از ذکر دوبارهی چنین انگیزههایی، خودداری کرد و پاسخی مختصر در اینباره داد و فرمود: «کسی که برای اعلای کلمه ي الله بجنگد، او، مجاهد راه الله است». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت سه انگیزهی یادشده را نام نبرد که پاسخش، کاملتر و فراگیرتر باشد؛ زیرا انگیزههای جنگیدن به همین سه مورد خلاصه نمیشود و امکان دارد شخصی، بهقصد کشورگشایی و تسلط بر سایر سرزمینها بجنگد یا قصدش از جنگیدن، این باشد که با تاخت و تاز، زنانی را به اسارت خویش درآورد. نیتها و انگیزهها، حد و اندازهای ندارند؛ ولی معیار و سنجهای که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرمود، معیار فراگیر و کاملیست. اینجاست که درمییابیم باید لهجههای مبارزاتی و گرایشهایی را که امروزه از زبان بسیاری از مردم میشنویم، در سنجهی رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
دو گرایش و لهجهی مبارزاتی وجود دارد:
لهجه و گرایش کسانی که با اهداف و انگیزههای نژادی میجنگند و از ناسیونالیسم عربی سخن میگویند. بهطور قطع جنگیدنی که بر اساس باورها و انگیزههای قومی و نژادی باشد، جاهلیست و هر کس در چنین مسیری کشته شود، شهید نیست؛ بلکه در دنیا و آخرت، زیانکار است. زیرا پیکارش، در راه الله نبوده است. به همین خاطر است که با وجود اینهمه انگیزههای عربی، هیچ خیر و بهرهای از ناسیونالیسم عربی نبردهایم. یهودیان، بر سرزمین اسلامی ما تسلط یافتهاند و ما، پراکنده شدهایم. بهگونهای که یهودیان و نصرانیهای عرب را به خاطر اشتراک نژادی، در سنجهی ناسیونالیسم عربی گنجاندهاند و مسلمانان غیرعرب، بدان راه ندارند! و بدینسان به سبب این گرایش قومی، از میلیونها مسلمان غیرعرب محروم شدهایم و کسانی بدین جمع راه یافتهاند که هیچ خیری در آنها نیست؛ بلکه به هر چیزی که درآیند، سبب نکبت و خفت آن میشوند.
و دوم، لهجهی مبارزاتی و گرایش کسانی که با انگیزههای ملی میجنگند. در پیکاری که برای وطن است، مسلمان و کافر، تفاوتی با هم ندارند؛ چراکه کافر نیز برای وطن میجنگد. کسی که فقط برای وطن میجنگد و کشته میشود، شهید نیست. ما که در سرزمینی اسلامی بهسر میبریم، وظیفه داریم جنگیدن در سرزمینمان را در راستای دفاع از اسلام قرار دهیم. ایندو، تفاوت زیادی با هم دارند. ما از اسلام که در سرزمین ماست، دفاع میکنیم و موقعیت جغرافیایی سرزمین، فرقی نمیکند؛ مهم، این است که اسلامی باشد. باید این نکته را اصلاح کنیم و بگوییم: ما، به خاطر اسلام در سرزمین خود میجنگیم. به عبارت دیگر، ما، از سرزمین خود بدین سبب دفاع میکنیم که سرزمینی اسلامیست. در واقع از اسلام و آیین راستینی که در آن است، دفاع مینماییم.
ملیگرایی، نیت و انگیزهی باطلیست که هیچ سودی برای اسلام ندارد و در جنگی که با اهداف ملی انجام ميشود، مسلمان و غیرمسلمان، فرقی ندارند. اینکه میگویند: «دوست داشتن وطن، از ایمان است»([۲]) و آن را حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میپندارند، دروغ است و هیچ پایه و اساسی ندارد. اگر کشوری، اسلامی باشد، باید آن را به خاطر اسلامی بودن آن دوست داشت؛ خواه زادگاه تو باشد و خواه سرزمینی دوردست؛ در هر صورت، بدان سبب که سرزمینی اسلامیست، وظیفه داریم از آن دفاع کنیم.
در هر صورت، باید بدانیم که نیت درست در جنگیدن، این است که در دفاع از سرزمین خود، به خاطر اسلام بجنگیم یا انگیزهی ما در دفاع از وطن، اسلامی باشد، نه صرفاً ملی.
ولی اگر کسی، در خانهات به تو حملهور شد و میخواست مالت را به یغما ببرد و یا به خانوادهات بیآبرویی کند، باید به مقابله با او برخیزی؛ زیرا این، فرمان رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم است. از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی شخصی پرسیدند که کسی به سراغش میرود و میگوید: مالت را به من بده و میخواهد مالش را بهناحق بگیرد؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مالت را به او نده». گفت: «اگر با من جنگید، چه کنم؟» فرمود: «با او بجنگ». عرض کرد: «اگر مرا کشت، چه؟» فرمود: «اگر تو را کشت، شهید هستی». پرسید: «اگر من، او را بکشم، حکمش چیست؟» فرمود: «اگر تو، او را بکشی، دوزخیست»؛([۳]) زیرا او، تجاوزکار وستمگر بهشمار میرود؛ هرچند مسلمان باشد. اگر مسلمانی با تو درگیر شد تا تو را از خانهات بیرون کند، با او بجنگ و اگر او را کشتی، دوزخی خواهد بود و اگر او، تو را کشت، شهید هستی. نگو: چگونه مسلمانی را بکشم؟ او، تجاوزکار است. اگر در برابر تجاوزکارانی که دربارهی مؤمنان به هیچ تعهدی پایبند نیستند، کوتاه بیاییم و با آنها برخورد نکنیم، سرانجام، مسلط میشوند و در زمین، فساد و تباهی ایجاد میکنند. اینچنین مبارزهای، تدافعیست، نه تهاجمی. روشن است که به جنگ یک مسلمان نمیرویم؛ بلکه از جان و مال و ناموس خود دفاع میکنیم؛ گرچه تجاوزکار، مسلمان باشد. امکان ندارد شخصی، ایمان داشته باشد و بخواهد بر مال و ناموس مسلمانی چیره شود؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «سبابُ المسلم فسوق وقتالُهُ کفر»؛ یعنی: «ناسزاگویی به مسلمان، فسق است و جنگیدن با او، کفر». کسی که با مسلمانان میجنگد، ایمان ندارد. پس باید با چنین شخصی که ایمان ندارد یا کمایمان است، مقابله کنیم و این، به فرمودهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم واجب است؛ زیرا فرمود: «با او پیکار و مقابله کن» و حتی فرمود: «اگر او را بکشی، دوزخیست». و همینطور «اگر او، تو را بکشد، بهشتی هستی». نتیجه اینکه دو نوع پیکار وجود دارد: یکی، پیکار تهاجمیست که فقط در شرایط خاصی جایز میباشد. مثلاً اگر مردم یک شهر یا آبادی، اذان را ترک کنند، – هرچند اذان، جزو ارکان اسلام نیست- اما بر ولی امر واجب است که با آنان پیکار نماید تا اذان بگویند؛ زیرا آنها یکی از شعایر اسلامی را ترک کردهاند. همچنین اگر نماز عید را با آنکه جزو ارکان اسلام نیست، ترک نمایند، بر ما واجب است که با آنان پیکار کنیم. اگر کسانی بگویند: مگر اذان، جزو ارکان اسلام است، در پاسخشان میگوییم: خیر؛ ولی جزو شعایر اسلامیست که باید گرامی داشت و ما با آنان میجنگیم تا اذان دهند.
هرگاه دو گروه از مسلمانان با هم درگیر شدند، بر ما واجب است که در میانشان صلح و آشتی برقرار کنیم؛ ولی اگر یکی از این دو گروه، بر دیگری تجاوز کند، بر ما واجب است که با گروه تجاوزگر بجنگیم تا دست از تجاوز بردارد و دوباره به فرمان الله بازگردد؛ هرچند گروه تجاوزگر، مسمان است. بنابراین پیکار تهاجمی با پیکار تدافعی، تفاوت دارد. در عین حال، از یاد نبریم که درست کردن نیت، خیلی مهم است. متأسفانه در روزنامهها و جراید، دربارهی وطن بسیار مینویسند، ولی در آنها نامی از اسلام نیست. و این، نقص بزرگی بهشمار میرود. از اینرو روی آوردن امت به راه و روش درست، یک ضرورت گریزناپذیر است. از پروردگار متعال درخواست میکنیم که همهی ما را به آنچه که رضای او در آن است، توفیق دهد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۲۳ و…؛ مسلم، ش:۱۹۰۴
([۲]) هیچ اساسی ندارد؛ هروی قاری در «المصنوع فی معرفۀ الحدیث الموضوع» (۱۰۶) این را گفته است.