۷- وَعَنْ أبي إِسْحَاقَ سعْدِ بْنِ أبيوَقَّاصٍ مَالك بن أُهَيْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهرةَ بْنِ كِلابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كعْبِ بنِ لُؤىٍّ الْقُرشِيِّ الزُّهَرِيِّ رضي الله عنه، أَحدِ الْعَشرة الْمَشْهودِ لَهمْ بِالْجَنَّة رضي الله عنهم قال: «جَاءَنِي رسولُالله صلی الله علیه و آله و سلم يَعُودُنِي عَامَ حَجَّةالْوَداعِ مِنْ وَجعٍ اشْتدَّ بِي. فَقُلْت: يا رسُولاللَّهِ إِنِّي قَدْ بلغَ بِي مِن الْوجعِ مَا تَرى، وَأَنَا ذُو مَالٍ وَ لاَيَرثُنِي إِلاَّ ابْنةٌ لِي، أَفأَتصَدَّق بثُلُثَىْ مالِي؟ قَالَ: لا، قُلْت: فالشَّطُر يَارسولَالله؟ فقال: لا، قُلْتُ: فالثُّلُثُ يا رسولاللَّه؟ قال: الثُّلثُ والثُّلُثُ كثِيرٌ أَوْ كَبِيرٌ إِنَّكَ إِنْ تَذرَ وَرثتَك أغنِياءَ خَيْرٌ مِن أَنْ تذرَهُمْ عالَةً يَتكفَّفُونَ النَّاس، وَإِنَّكَ لَنْ تُنفِق نَفَقةً تبْتغِي بِهَا وجْهَ الله إِلاَّ أُجرْتَ عَلَيْهَا حَتَّى ما تَجْعلُ في فیِّ امْرَأَتكَ قَال: فَقلْت: يَا رَسُولَالله أُخَلَّف بَعْدَ أَصْحَابِي؟ قَال: إِنَّك لن تُخَلَّفَ فتعْمَل عَمَلاً تَبْتغِي بِهِ وَجْهَ الله إلاَّ ازْددْتَ بِهِ دَرجةً ورِفعةً ولعَلَّك أَنْ تُخلَّف حَتَى ينْتفعَ بكَ أَقَوامٌ وَيُضَرَّ بك آخرُونَ. اللَّهُمَّ أَمْضِ لأِصْحابي هجْرتَهُم، وَلاَ ترُدَّهُمْ عَلَى أَعْقَابِهم، لَكن الْبائسُ سعْدُ بْنُ خوْلَةَ يرْثى لَهُ رسولُالله صلی الله علیه و آله و سلم أَن مَاتَ بمكَّةَ. [متفق عليه]([۱])
ترجمه: ابواسحاق، سعد بن ابيوقاص، مالك بن أُهَيْبِ بْن عبد مناف بن زُهره بن كِلاب بن مُرَّه بن كعب بن لُؤىّ قریشي زُهَري رضي الله عنه- یکی از عشرهی مبشره (ده نفری که به آنان نوید بهشت داده شد)- ميگويد: سال حج وداع بهشدت بيمار شدم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عيادتم آمد. عرض كردم: ای رسولخدا! همينطور كه ميبینید، بهشدت بيمارم؛ من، ثروت زيادي دارم و جز تنها دخترم، وارث ديگري ندارم. آيا ميتوانم دوسوم ثروتم را صدقه دهم؟ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خير». گفتم: نصف ثروتم را چهطور؟ فرمود: «خير». گفتم: آیا یکسوم آن را بدهم؟ فرمود: «يكسومش را صدقه بده؛ گرچه اين هم زياد است». و ادامه داد: «اگر وارثانت را پس از خود، بينياز ترك گویی، بهتر است از اينكه آنها را فقير و نیازمند رها كني تا دست گدايي پيش اين و آن دراز كنند. و هرچه برای خشنودي الله انفاق كني، پاداش آن را خواهی یافت؛ حتي لقمهایکه در دهان همسرت میگذاری». عرض كردم: اي رسولخدا! آيا من پس از (بازگشت) دوستانم (به مدینه، در مکه) میمانم (و در مکه میمیرم و بدینسان فضیلت مهاجر بودن را از دست میدهم؟) رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تو، (در مکه) نمیمانی؛ بلکه زنده میمانی و اعمالي بهقصد دیدار الله انجام ميدهي که موجب رفع درجات تو میگردد؛ تو زنده میمانی و گروهي از تو نفع میبرند و گروهي ديگر (مشركان و كافران) زیان میبینند. پروردگارا! هجرت يارانم را کامل بگردان و از آنان بپذير و آنها را به كفر و گمراهی برنگردان؛ اما بيچاره سعد بن خوله…». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم با اين جمله، براي سعد بن خوله رضي الله عنه اظهار تأسف كرد؛ زيرا او در مكه درگذشت.([۲])
شرح
مؤلف رحمه الله روایت سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه را آورده که در مکه بهشدت بیمار شده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عیادتش رفت. سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه از مهاجرانیست که مکه را بهخاطر الله عزوجل ترک گفتند و به مدینه هجرت کردند. عیادت بیماران، عادت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ همانطور که عادت داشت هر از چند گاهی به دیدن آنها برود؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان پیشوای مردم، در اخلاق و منشِ نیک از همهی آنها بهتر بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عیادت سعد رضي الله عنه رفت. سعد رضي الله عنه عرض كرد: «همينطور كه ميبینید بهشدت بيمارم». چون به بیماری سختی مبتلا شده بود. و ادامه داد: «من، ثروت زيادي دارم و جز تنها دخترم، وارث ديگري ندارم. آيا ميتوانم دوسوم ثروتم را صدقه دهم؟» رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خير». گفت: «نصف ثروتم را چطور»؟ فرمود: «خير». گفت: «آیا یکسوم آن را بدهم؟» فرمود: «يكسومش را صدقه بده؛ گرچه اين هم زياد است».
سعد رضي الله عنه در آن هنگام بهاندازهای بیمار بود که اطرافیانش فکر میکردند خواهد مرد؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اجازه نداد بیش از یکسوم اموالش را صدقه دهد؛ زیرا برای کسی که در آستانهی مرگ یا در بیماری وفاتش بهسر میبرد، جایز نیست که بیش از یکسوم امواش را صدقه دهد. چراکه حق دیگران (وارثان) به مالش تعلق گرفته است. البته انسان، در حالت تندرستی و یا در یک بیماری عادی که نگرانکننده و منجر به مرگ نیست، میتواند یکسوم، نصف، دوسوم و حتی همهی مالش را صدقه دهد و اشکالی ندارد؛ ولی باید دانست که صدقه دادن همهی مال، خوب نیست؛ مگر آنکه چیزی داشته باشد که با وجودِ آن، نیازمند مردم نشود. آری؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه را از صدقه دادن بیش از یکسوم اموالش منع کرد و فرمود: «يكسومش را صدقه بده؛ گرچه اين هم زياد است».
این فرمودهی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نشان میدهد که اگر انسان کمتر از یکسوم اموالش را صدقه دهد، بهتر و افضل میباشد. از اینرو ابنعباس رضي الله عنهما گفته است: «ای کاش مردم به جای یکسوم اموالشان، یکچهارمش را صدقه دهند»؛ چراکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «يكسوم؛ گرچه اين هم زياد است».
ابوبکر صدیق رضي الله عنه گفته است: «همان چیزی را میپسندم که الله برای خود پسندیده است». یعنی یکپنجم (خمس)»؛ و از اینرو ابوبکر رضي الله عنه یکپنجم اموالش را صدقه داد. اینکه امروز برخی از مردم را میبینیم که یکسوم اموالشان را میدهند، اگرچه جایز است، خلاف اولی است و فضیلت در آنست که کمتر از یکسوم، یعنی یکچهارم یا یکپنجم باشد.
فقها رحمهمالله گفتهاند: «بهتر و افضل، آنست که بهپیروی از ابوبکر صدیق رضي الله عنه، به یکپنجم اموال وصیت شود».
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر وارثانت را پس از خود، بينياز ترك گویی، بهتر است از اينكه آنها را فقير و نیازمند رها كني تا دست گدايي پيش اين و آن دراز كنند»؛ یعنی اگر مال و ثروتی از خود بگذاری و از صدقه دادن همه یا بیشتر آن صرف نظر کنی و بدینسان وارثانت را پس از خود، بینیاز بگردانی، بهتر از است از اینکه آنها را فقير و نیازمند رها كني تا دست گدايي پيش اين و آن دراز كنند. و این، نشان میدهد که اگر انسان، پس از مرگش مالی برای وارثانش از خود بگذارد، برایش بهتر است. در این میان نباید چنین پنداشت که انسان، در میراثی که برای وارثانش بهجا میگذارد- آنهم بهاجبار و بر اساس روال عادی زندگی بشر که میمیرد و اموالی از او میماند- مأجور نیست و پاداشی نمییابد. خیر؛ بلکه مأجور است. و از سخن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیز همین برداشت میشود که اگر اموالی برای وارثانت که نزدیکان تو هستند، بگذاری تا از آن نفع ببرند، بهتر است از اینکه اموالت را به کسانی که نسبتی با تو ندارند، صدقه دهی. میدانید که صدقه دادن به نزدیکان از صدقه دادن به بیگانگان و کسانی که نسبتی با انسان ندارند، بهتر و افضل است. چون علاوه بر پاداش صدقه، اجرِ رعایت پیوند خویشاوندی را نیز با خود دارد.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد رضي الله عنه فرمود: «و هرچه در طلب دیدن چهرهی الله انفاق كني، پاداش آن را خواهی یافت؛ حتي لقمهایکه در دهان همسرت میگذاری»؛ یعنی: هر درهم و دینار، لباس، فرش و غذایی که بهرضای الله و بهقصد دیدن او انفاق میکنی، پاداش آن را خواهی یافت.
نکتهی مورد نظر، اینجاست که فرمود: «تَبْتغِي بِهِ وَجْهَ الله»؛ یعنی: بهقصد ورود به بهشت و دیدن الله عزوجل. آری! بهشتیان- که الله، همهی ما را بهشتی بگرداند- الله جل جلاله را میبینند و با چشمانشان، واضح و آشکار به او مینگرند؛ همانطور که خورشیدِ آسمان صاف و ماه شب چهاردهم را مشاهده میکنند؛ یعنی او را بهدرستی و بدون هیچ شک و تردیدی میبینند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد فرمود: «و هرچه در طلب دیدن چهرهی الله انفاق كني، پاداش آن را خواهی یافت؛ حتي لقمهایکه در دهان همسرت میگذاری»؛ یعنی لقمهای که بهرضای الله و در طلب دیدارش، در دهان همسرت میگذاری، تو را سزاوار اجر و پاداش الهی میگرداند. و همینطور نفقهای که به فرزندانت میدهی یا به پدر و مادرت و حتی به خودت، اگر بهرضای الله و به نیت رسیدن به لقای او باشد، ثواب و پاداش الهی را به دنبال دارد.
سعد رضي الله عنه از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: پس از رفتن دوستانم، در مکه میمانم و همینجا میمیرم؟ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او خبر داد که در مکه نمیماند؛ بلکه مژدهاش داد که اگر زنده بماند و اعمالی بهقصد دیدار الله انجام دهد، موجب رفع درجاتش میگردد. مفهوم سخن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد رضي الله عنه، این بود که حتی اگر در مکه بماند و اعمالی در طلب دیدار الله انجام دهد، نتیجهاش، رفع درجاتش خواهد بود و الله، درجه و مقامش را در بهشت، بالا خواهد برد. سپس فرمود: «ولعَلَّك أَنْ تُخلَّف». اینجا واژهی «تُخلَّف»، تکرار شده و مفهوم دیگری دارد؛ یعنی: تو زنده میمانی. همینطور هم شد و سعد رضي الله عنه عمری طولانی نمود. برخی از علما گفتهاند: سعد رضي الله عنه دارای هفده پسر و دوازده دختر شد؛ اگرچه در زمان بیماریاش در مکه، فقط یک دختر داشت؛ ولی عمر زیادی کرد و خداوند، فرزندان زیادی به او داد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد رضي الله عنه نوید داد که: «حَتَى ينْتفعَ بكَ أَقَوامٌ وَيُضَرَّ بك آخرُونَ»؛ یعنی: «و گروهي از تو نفع میبرند و گروهي ديگر (مشركان و كافران) زیان میبینند». آری! سعد رضي الله عنه زنده ماند و نقش بهسزایی در فتوحات اسلامی داشت؛ بدینسان مسلمانان از فتوحات بزرگ او نفع بردند و کافران، زیان دیدند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دعا نمود: «اللَّهُمَّ أَمْضِ لأِصْحابي هجْرتَهُم» و بدینسان از الله عزوجل درخواست کرد که هجرت یارانش را ثابت و مقبول بگرداند. درخواست رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شامل دو بخش بود:
۱- از الله درخواست کرد که یارانش را بر ایمانشان ثابتقدم و استوار بدارد؛ زیرا پایداری انسان بر ایمان، یعنی پایداری بر هجرت.
۲- دعا کرد که هیچیک از یارانش، پس از هجرت از مکه بهخاطر الله و پیامبر، دوباره به مکه بازنگردد؛ چراکه وقتی انسان صدقهای بدهد، حق بازپس گرفتن آن را ندارد؛ هجرت نیز همینگونه است. یعنی اگر انسان به خاطر الله و پیامبرش سرزمینی را ترک کند، حق بازگشت به آن را ندارد. البته این حکم، شامل همهی چیزهایی میشود که انسان برای الله ترک میکند. خیلی از مردم توفیق یافتهاند بهخاطر الله و پرهیز از بدیهای تلویزیون، آن را از زندگی خود خارج کنند. برخی از آنان میپرسند: آیا درست است که دوباره تلویزیون را به زندگی خود بازگردانیم؟ میگوییم: خیر. پس از آنکه آن را برای الله از زندگی خود بیرون کردهاید، دوباره آن را به زندگی خود بازنگردانید؛ زیرا وقتی انسان، چیزی را برای الله ترک میکند، نباید دوباره به سویش بازگردد. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از پروردگارش درخواست کرد که هجرت یارانش را ثابت و مقبول بگرداند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در بخشی از دعایش چنین گفت: «وَلاَ ترُدَّهُمْ عَلَى أَعْقَابِهم»؛ یعنی: «و آنها را به كفر و گمراهی برنگردان». آری! کفر، یعنی بازگشت به گذشته و عقبماندگی؛ و ایمان، یعنی پیشرفت. بر عکس مفهومی که امروزه از زبان افراد ملحد و گمراه میشنویم که اسلام را به ارتجاع و عقبماندگی متهم میکنند و میگویند: پیشرفت ، یعنی اینکه انسان، دست از اسلام بکشد و بیدین شود. از نگاهِ اینها، کفر و ایمان، و اطاعت و نافرمانی، تفاوتی با هم ندارند.
از جمله نکات ارزشمندی که از این حدیث برداشت میشود، این است که عیادت بیماران، رهنمود رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم است؛ چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عیادت سعد رضي الله عنه رفت. در عیادت بیمار، فوایدی برای عیادتکننده و فوایدی نیز برای بیمار وجود دارد. عیادتکننده، در حقیقت، حق برادر مسلمانش را ادا میکند؛ زیرا این، حق برادر مسلمان توست که وقتی بیمار شد، به عیادتش بروی. وقتی انسان به عیادت بیمار میرود، گویا در حال چیدن میوههای بهشتیست. انسان، با عیادت بیمار نعمت سلامتی و عافیت را به یاد میآورد؛ زیرا با مشاهدهی بیمار و رنج و بیماری او، بیشتر قدر سلامتی و تندرستی خود را که نعمتی الهیست، درمییابد.
عیادت بیمار، باعث گسترش مهر و محبت میگردد؛ بیمار، این لطف برادر مسلمانش را از یاد نمیبرد و وقتی به یاد محبتش میافتد، از صمیم قلب دوستش میدارد. به همین خاطر وقتی به دیدن بیماری میروی، پس از آنکه بهبود مییابد، هنگامی که تو را ملاقات میکند، تشکر مینماید و خود، میبینی که چقدر خوشحال شده است.
عیادت باعث خوشحالی بیمار میشود و به او روحیه میدهد و رنج و درد بیماری را از میان میبرد. عیادتکننده، میتواند بیمار را به توبه و استغفار و دیگر نیکیها سفارش نماید؛ از اینرو عیادتکننده باید به بیمار روحیه دهد و سخنانی از اینقبیل به او بگوید که ماشاءالله امروز، حال و وضع خوبی داری. و لازم نیست که با او بهگونهای سخن بگوید که سخنانش، گویای بهبود وضعیت جسمانی وی باشد؛ زیرا شاید وضعیت جسمانی بیمار نسبت به دیروز، بدتر شده باشد. از اینرو بهتر است بگوید: ماشاءالله وضعیت خوبی داری؛ چراکه در حقیقت، همهی اوضاع و احوال مؤمن، برای او خوبست؛ اگر ناخوشی و رنجی به او برسد، صبر میکند و این، برایش خوب است؛ و اگر خوشی و نعمتی به او برسد، شکر مینماید، و این، برای او خوب است.
اجل هر کسی، مشخص و قطعیست؛ اگر بیماریاش، سرآمدِ عمر او باشد، بهطور قطع بیآنکه لحظهای پس و پیش شود، میمیرد و اگر اجلش نرسیده باشد، زنده میماند و به زندگیاش ادامه میدهد. عیادتکننده، باید بیمار را به توبه و انابت بهسوی الله سفارش کند؛ البته نه بهطور مستقیم و بهگونهای که باعث رنجش خاطر و نگرانی بیمار شود و با خود بگوید: اگر بیماریام خطرناک نبود، مرا به توبه سفارش نمیکرد. خوبست برای بیمار از آیهها و احادیثی بگوید که در آن، توبهکنندگان ستوده شدهاند و همینطور باید بیمار را به وصیت کردن، سفارش نماید؛ نه اینکه به او بگوید: وصیتت را بگو که زیاد، زنده نخواهی ماند. بلکه داستانهایی در این زمینه برایش تعریف کند.
علما گفتهاند: اگر چنین بهنظر میرسید که بیمار، دوست دارد عیادتکننده، چیزی بر او بخواند، پس، از اوراد و عباراتی که از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده، بخواند و بر او دم کند؛ مثل: «أَذْهِبِ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ، اشْفِ أَنْتَ الشَّافِي، لا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقَمًا»؛([۳]) يعني: «اي پروردگار مردم! بيمارياش را برطرف کن و آنچنان بهبودی و شفايي عنايت بفرما كه هيچ بيمارياي باقي نگذارد. چرا كه تو، شفادهندهای و هيچ شفايي، جز شفاي تو وجود ندارد». یا این دعا: «ربنا اللّه الذي في السماء تقدس اسمك أمرك في السماء والأرض كما رحمتك في السماء فاجعل رحمتك في الأرض اغفر لنا حُوبَنا وخطايانا أنت رب الطيبين أنزل رحمة من رحمتك وشفاء من شفائك على هذا الوجع فيبرأ»؛([۴]) یعنی: «ای پروردگارمان! ای الله که در آسمان هستی! نامت از هر عیبی پاک است و فرمانت در آسمان و زمین، جاری؛ همانطور که رحمتت در آسمان است، رحمت خاص خویش را در زمین (شامل مؤمنان) بگردان؛ تو، پروردگار پاکان هستی. گناهان و خطاهای ما را بیامرز؛ از رحمت گستردهات، رحمتی خاص و نیز شفای خود را بر این بیمار نازل بفرما». بدین ترتیب بیمار بهبود مییابد. یا سورهی فاتحه را بر بیمار بخواند؛ زیرا سورهی فاتحه بر بیماران، مارگزیدهها و عقربگزیدهها و امثالشان خوانده و دم میشود.
باید توجه داشت که وقتی بیمار، دوست دارد دعایی بخوانند و بر او دم کنند، پیش از آنکه خواستهاش را بگوید و از عیادتکننده چنین درخواستی نماید، عیادتکننده، خود بر او دم کند؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «رأيتُ مع أمّتی سَبْعِينَ أَلْفًا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ ولاعَذابٍ»؛ یعنی: «با امتم هفتادهزار نفر را دیدم که بدون هیچ حساب و عذابی، وارد بهشت میشوند». و فرمود: «هُمُ الَّذِينَ لا يَسْتَرْقُونَ، وَلا يَتَطَيَّرُونَ، وَلا يَكْتَوُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»؛([۵]) یعنی: «آنها، كساني هستند كه درخواست تعويذ (دم) نميکنند، فال نميگيرند، (و هنگامی که بیمار میشوند، از کسی) نمیخواهند که آنها را داغ کند و بر پروردگارشان توكل مينمايند».
اگر هنگام عیادت بیمار، دریافتید که دوست دارد زمان زیادی نزدش بمانید، این کار را بکنید؛ بدینسان خوشحالش کرده و کار نیکی انجام دادهاید که ثواب دارد. چه بسا این کار که باعث خوشحالی او میشود، زمینهای برای بهبودش گردد؛ زیرا شادمانی و داشتن روحیهی خوب، تأثیر بهسزایی در بهبود و رفع بیماریها دارد. پس نزدش بمان تا آنکه احساس کنی خسته شده است؛ ولی اگر فهمیدی که بیمار به زحمت میافتد و دوست ندارد نزدش بمانی و میخواهد با خانوادهاش باشد، به عیادتی کوتاه در حد احوالپرسی بسنده کن.
از حدیث سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه به شرعی بودن عیادتِ بیمار پی میبریم. همچنین عظمت اخلاق رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را درمییابیم. الله جل جلاله میفرماید:
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ ١ مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ بِمَجۡنُونٖ ٢ وَإِنَّ لَكَ لَأَجۡرًا غَيۡرَ مَمۡنُونٖ ٣ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾ [القلم: ١، ٤]
نون؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند که تو به فضل پروردگارت دیوانه نیستی. و بهراستی تو، پاداش بیپایانی داری. و بیگمان تو، بر اخلاق بزرگی قرار داری.
آری! رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در اخلاق و منش، سرآمد و نمونهی همهی انسانها و خلایق است؛ از اینرو به عیادت و دیدن یارانش میرفت و به آنها سلام میکرد؛ حتی به بچههای کمسن و سال سلام مینمود. درود و سلام الله بر او باد.
دیگر نکتهای که میتوانیم از حدیث سعد رضي الله عنه برداشت کنیم، این است که باید در کارها با صاحبنظران و افراد آگاه مشورت کنیم. چنانکه سعد رضي الله عنه هنگامی که تصمیم گرفت مالش را صدقه دهد، با رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم مشورت کرد و رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیز او را راهنمایی فرمود. آری! باید در هر کاری با اهل علم و صاحبنظران مشورت نمود؛ در مسایل دینی با علما؛ زیرا به مسایل دینی آگاهند؛ و همینطور در خرید خانه با کارشناسان معاملاتی و در خرید خودرو با مهندسان مکانیک و کارشناسان خودرو و به همین منوال باید در هر امری، با کارشناس آن مشورت کنیم. میگویند: «کسی که مشورت کند، زیان نمیبیند و کسی که استخاره نماید، پشیمان نمیشود». هیچ انسانی نباید خود را کامل و بیعیب بپندارد و کسی که ادعای کمال میکند، بسیار ناقص است؛ از اینرو تأکید میکنم که به هیچ عنوان نباید در مسایل مهم، بهویژه در مسایل عمومی که به امت مربوط است، خودسری کنیم. گاهی انسان از روی احساس و عاطفه تصمیم به انجام کاری میگیرد که در اصل خود درست است؛ ولی بر اساس موقعیت و شرایط زمانی و مکانی، پرداختن به آن و سخن گفتن از آن درست نیست. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم با آنکه دوست داشت خانهی کعبه را بر همان پایههایی تجدید بنا کند که ابراهیم عليه السلام بنا نهاده بود، ولی از ترس فتنه، این کار را نکرد و به عايشه رضي الله عنها فرمود: «لَوْلا أنَّ قومكِ حِدیثو عَهْدٍ بکفرٍ لَبنیتُ الکعْبَةَ علی قواعد إبراهیمَ ولجعلتُ لَهَا بابَیْنِ، بابًا یَدْخُلُ مِنْهُ النَّاسُ وَبابًا یَخْرُجُون مِنْهُ»؛([۶]) یعنی: «اگر قومت (قریش) تازهمسلمان نبودند، کعبه را مطابق بناي ابراهیم، بازسازی میکردم و دو درب برای آن قرار میدادم؛ یک درب برای ورود مردم و دیگری برای خروج آنها». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم میخواست شرایطی فراهم کند که مردم بتوانند وارد خانهی الله عزوجل شوند؛ ولی به خاطر مصلحت و ترس از فتنه، این کار را نکرد.
فراتر از این، ممنوعیت دشنام دادن به معبودان باطلِ مشرکان است که هرچند دشنام دادن به معبودان باطل، امر پسندیدهایست، ولی از آنجا که ممکن است به دشنامگویی مشرکان به الله، یگانه معبود برحق منجر شود، از این کار نهی شده است. الله عزوجل میفرماید:
﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرۡجِعُهُمۡ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٠٨﴾
[الأنعام: ١٠٨]
به معبودان کسانی که غیر الله را عبادت میکنند، دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به الله ناسزا خواهند گفت. اینچنین اعمال هر گروهی را در نظرشان آراستیم و آنگاه به سوی پروردگارشان باز میگردند و آنان را از کردارشان آگاه میسازد.
باید دانست که ممکن است درونمایه و اصلِ کاری، درست باشد، ولی با این حال حکیمانه، عاقلانه و درست نیست که همیشه و همه جا مطرح و پیگیری شود؛ از اینرو سزاوار است که انسان، قبل از انجام هر کار مهمی، با افراد آگاه، صاحبنظر و خیرخواه مشورت و نظرخواهی کند تا به دلیل قانعکنندهای برای انجام آن کار برسد. الله جل جلاله به برگزیدهترین، داناترین و کاملترین آفریدهی خویش، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ … ﴾
[آل عمران: ١٥٩]
… پس آنان را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت نما و چون تصمیمت را گرفتی، بر الله توکل کن.
آری! رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خردمندترین، آگاهترین و برگزیدهترین آفریدهی الله چنین فرمانی مییابد. گاه انسان، احساساتی میشود و میگوید که این کار، به خاطر خداست و من، آن را انجام خواهم داد؛ سخن حق را خواهم گفت و در راه الله و بهخاطر او از هیچ سرزنشی نمیترسم. بله؛ با وجود چنین احساسی، کاری میکند که عواقب ناگوار و وخیمی دارد. غالبا کسانی که از روی عاطفه و بدون در نظر گرفتن عواقب و پیآمدها، و نیز بدون بررسی دقیق ابعاد مختلف، کاری میکنند، مشکلات و پیآمدهاي ناگواری به وجود میآورند؛ هرچند ممکن است نیت خوبی داشته باشند، ولی در عمل و نحوهی رفتار مشکل دارند. واضح است که حُسن نیت، بهتنهایی کافی نیست و رویکرد نیز باید درست باشد. بعضیها، نیت خوبی دارند، اما از رویکرد مناسبی برخوردار نیستند و در پارهای از موارد نیز سوء نیت دارند. غالباً کسانی که دارای سوء نیتاند، رویکرد و رفتارشان نیز نامناسب است؛ ولی سعی میکنند برای رسیدن به نیت سوء خویش، رویکرد درستی داشته باشند.
انسان ممکن است به حُسن نیتش ستوده شود؛ هیچکس را بهخاطر سوء رفتارش نمیستایند، مگر آنکه به خوب بودن و نیکمنشی شناخته شده باشد؛ در این صورت باید عذرش را پذیرفت و دربارهاش گمان نیک داشت. البته نباید رفتارهای خلافِ حکمتِ آدمهای خوب را دستآویزی برای سرزنش آنها قرار دهیم؛ بلکه باید آنان را معذور بدانیم، خیرخواهشان باشیم و آنها را به راه درست رهنمون شویم و با سخنان سنجیده و محترمانه به آنان بفهمانیم که گفتار یا کردارشان، اگرچه در نوع خود درست است، ولی همیشه و همهجا درست نیست.
بههر حال حدیث سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه اشارهایست به اینکه انسان باید با افراد آگاهتر از خود مشورت کند. همچنین باید برای مشورت و نظرخواهی، بدون حاشیهروی و بهصراحت، حقیقت امر را بیان کند و موضوع را بهطور دقیق، همانگونه که هست، مطرح نماید تا مشاور به کنهِ موضوع پی ببرد و نظرش را بر حقیقت و اصل موضوع، استوار سازد. چنانکه سعد رضي الله عنه موضوع را بهدرستی و بدون هیچ ابهامی با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در میان نهاد و گفت: «من، ثروت زيادي دارم و جز تنها دخترم، وارث ديگري ندارم».
سعد رضي الله عنه با بیان این موضوع که «ثروت زیادی دارم»، سبب و چرایی تصمیمش را برای بذل و بخشش اموالش بیان نمود و گفت: «تنها وارثی که دارم، دختر من است». گویا بدین نکته اشاره کرد که چون فقط یک وارث دارد، مانعی ندارد که بیشتر اموالش را صدقه دهد.
مشاور نیز باید خداترس باشد و در مشورتی که ارائه میدهد، تقوای الهی را پیشه سازد و در نظردهی و ارائهی مشورت، احساساتی و عاطفی عمل نکند؛ زیرا برخی از مردم وقتی به رغبت و میل مشورتگیرنده پی میبرند، مطابق میل او نظر میدهند. گویا منِ مشاور، دوست دارم مطابق میل مشورتگیرنده نظر دهم. این، اشتباهی بزرگ، و بلکه خیانت است. هنگامی که با شما مشورت میکنند و از شما نظر میخواهند، باید مطابق حق و بهدرستی نظر دهید و چیزی بگویید که آن را درست میدانید. مهم نیست که نظر شما، آنها را راضی کند یا نکند؛ اگر شما نظری را بگویید که آن را درست میپندارید، امانت را ادا نموده و بهوظیفهی خود، درست عمل کردهاید. خواه به مشورت شما عمل کنند و چه عمل نکنند؛ در هر صورت، شما کار درست را کردهاید.
وقتی سعد رضي الله عنه سؤالش را با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در میان گذاشت، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «نه». و این، بدین معناست که گفتن «نه» هیچ اشکالی ندارد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش، «نه» میگفتند و هیچ اشکالی در آن نمیدیدند.
در مسیری، شتر جابر رضي الله عنه سرکش شده بود و راه نمیرفت. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به جابر رضي الله عنه رسید! مگر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پیشاپیش همسفرانش حرکت نمیکرد؟ خیر. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم که پیشوای امتش بود، پشت سر همراهانش حرکت میکرد تا اگر کسی به چیزی نیاز داشته باشد، کمکش کند. ببینید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه همه تواضع داشته و چه همه به یارانش رسیدگی میکرده است. آری! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جابر رضي الله عنه رسید و شتر سرکش جابر رضي الله عنه را زد تا او را وادار به رفتن کند و برای جابر دعا کرد و گفت: «این شتر را به من بفروش». جابر رضي الله عنه گفت: «نه».
آری! به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «نه». و رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیز پاسخ منفی جابر رضي الله عنه را ناپسند ندانست. بهکار بردن کلمهی «نه» در پاسخ دیگران، بیادبی بهشمار نمیرود. بسیاری از مردم از گفتن «نه» خودداری میکنند و به جایش، میگویند: «سلامت باشی». درخواست سلامتی برای دیگران، خوب است؛ ولی گفتن «نه»، عیبی ندارد.
برای بیماری که در بیماری وفات خویش بهسر میبرد، جایز نیست که بیش از یکسوم اموالش را ببخشد؛ مگر آنکه وارثانش اجازه دهند؛ زیرا حق وارثان به این مال تعلق گرفته است و وقتی سعد رضي الله عنه بیمار شد، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او اجازه داد که فقط یکسوم اموالش را ببخشد و این مقدار را هم زیاد دانست. این، دلیلیست بر اینکه بهتر است مقدار بخشش، کمتر از یکسوم اموال باشد. چنانکه پیشتر سخن ابنعباس رضي الله عنه در این باره بیان شد.
برای بیماری که در آستانهی مرگ قرار دارد، جایز نیست که بیش از یکسوم مالش را بخشش نماید؛ نه برای صدقه، نه برای مساجد و نه به عنوان هدیه و بخشش به دیگران؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سعد رضي الله عنه را از صدقه دادن بیش از یکسوم اموالش منع نمود. وصیت نیز مانند بخشش است و جایز نیست که کسی به بخشش بیش از یکسوم اموالش پس از مرگ خویش، وصیت نماید. در رابطه با وصیت، بهتر است به یکپنجم مالش وصیت کند؛ مانند ابوبکر صدیق رضي الله عنه که پیشتر گفتم.
اگر انسان ثروت زیادی نداشته باشد و وارثانش فقیر باشند، در این صورت بهتر است که آن شخص، چیزی از مالش را نبخشد؛ نه کم و نه زیاد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «اگر وارثانت را پس از خود، بينياز ترك گویی، بهتر است از اينكه آنها را فقير و نیازمند رها كني». بر خلاف پندار برخی از عوام و تودهی مردم که گمان میکنند حتماً باید به بخشش بخشی از اموالشان وصیت نمایند؛ این، پندار نادرستیست. انسانی که مال و ثروتش، اندک است و وارثان فقیری دارد، بهتر است که به بخشش اموالش وصیت نکند. برخی از مردم چنین میپندارند که اگر وصیتی نکنند، هیچ اجر و پاداشی نخواهند داشت؛ چنین نیست. بلکه اگر انسان پس از خود، مالی برای وارثانش بگذارد، سزاوار ثواب است؛ هرچند بهاجبار و مطابق روال عادی زندگی بشر باشد که اموالش به وارثانش میرسد. ولی اگر بهقصد عمل به رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم باشد، بهطور قطع اجر و ثواب بیشتری خواهد داشت از اینکه به بخشش بخشی از اموالش، وصیت کند. دلیلش، همان سخنیست که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد رضي الله عنه فرمود و در چند سطر قبل، به آن اشاره شد.
از حدیث سعد رضي الله عنه چنین میفهمیم که صحابهی مهاجر رضي الله عنهم از اینکه در مکه بمیرند، نگران بودهاند؛ زیرا سعد رضي الله عنه از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: «آیا در مکه میمانم؟» مفهوم سخنش، این بود که دوست ندارم در مکه بمیرم؛ چراکه او مکه را به خاطر الله و پیامبرش ترک گفته بود.
در این حدیث یکی از معجزههای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیز نمایان میشود؛ چنانکه به سعد رضي الله عنه فرمود: «تو، (در مکه) نمیمانی؛ بلکه امید است زنده بمانی و گروهي از تو نفع ببرند و گروهي ديگر (مشركان و كافران) زیان ببینند». همینطور شد و سعد رضي الله عنه تا خلافت معاویه رضي الله عنه زنده ماند.
این، از معجزههای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود که دربارهی آینده خبری میداد که مطابق خبرش، اتفاق میافتاد. اگرچه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در اینباره بهطور قطعی از زنده ماندن سعد رضي الله عنه خبر نداد؛ ولی فرمود: «امید است که زنده بمانی…». و سعد، مطابق توقع رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سالها پس از آن، زنده ماند.
از فرمودهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چنین برمیآید که هرکس عملی بهرضای الله انجام دهد، بر درجات او افزوده میشود؛ هرچند در جایی باشد که ماندن در آنجا برای او درست نیست؛ زیرا مهم، درست بودن عمل است.
بر همین اساس قول راجح علما، دربارهی شخصی که در زمین غصبی نماز میگزارد، این است که نمازش درست است؛ زیرا نهی، مربوط به غصب است، نه نماز. اگرچه غصبکننده، به سبب ماندنش در زمین غصبی گنهکار میباشد. آری! اگر در روایت میآمد که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از نمازخواندن در زمین غصبی منع کرده است، در این صورت، اگر در زمین غصبی نماز میخواندی، نمازت باطل بود. ولی چنین روایتی وجود ندارد. البته نمازی که در قبرستان خوانده شود، باطل است؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الأَرْضُ كُلُّهَا مَسْجِدٌ إلا الْمَقْبَرَةَ وَالْحَمَّامَ»؛([۷]) یعنی«همه جای زمین، محل نماز است، جز قبرستان و حمام». البته نماز جنازه، مستثناست و خواندن آن در قبرستان، درست میباشد.
از دیگر نکات قابل برداشت از حدیث سعد رضي الله عنه این است که هرکس، بهرضای الله جل جلاله چیزی هزینه نماید، مثل نفقهای که به خانواده و همسرش میدهد و حتی برای خودش هزینه میکند، برایش ثواب دارد. ضمن اینکه این فرمودهی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بدین نکته اشاره دارد که باید انسان در هر نفقهای، قصد تقرب و نزدیکی به الله عزوجل را داشته باشد تا سزاوار اجر و پاداش الهی شود.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دعا کرد: «پروردگارا! هجرت يارانم را کامل بگردان و از آنان بپذير و آنها را به كفر و گمراهي برنگردان». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از پروردگار متعال درخواست کرد که هجرت اصحاب را کامل و مقبول بگرداند؛ بدینسان که آنان را بر ایمان و اقامتشان در سرزمینهایی که از مکه به آنجا هجرت کردهاند، ثابتقدم بدارد؛ از اینرو در ادامهی دعایش چنین گفت: «و آنان را به کفر و گمراهی برنگردان». الله عزوجل میفرماید:
﴿وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧﴾ [البقرة: ٢١٧]
و اعمالِ آن دسته از شما که از دینشان برگردند و در حال کفر بمیرند، در دنیا و آخرت برباد میشود؛ و چنین افرادی، دوزخیاند و برای همیشه در دوزخ میمانند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در پایان، براي سعد بن خوله رضي الله عنه اظهار تأسف كرد. سعد رضي الله عنه جزو کسانی بود که از مکه هجرت کرده بودند، ولی سرنوشتش از سوی الله عزوجل چنین رقم خورده بود که در مکه بمیرد؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای او اظهار تأسف کرد؛ زیرا برای آنان ناگوار بود که کسی از سرزمینی هجرت کند، ولی روزی در همان سرزمین بمیرد.
مؤلف- نووی رحمه الله- این حدیث را در باب اخلاص و داشتن نیت آورده است؛ زیرا در این حدیث، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه فرمود: «اعمالي بهقصد دیدار الله انجام ميدهي که موجب رفع درجات تو میگردد». و نیز فرمود: «هرچه برای خشنودي الله انفاق كني، پاداش آن را خواهی یافت». پس در این حدیث، به این نکته اشاره شده که انسان، با عمل و انفاق خالصانهی خود، به اجر و ثواب میرسد و درجه و جایگاهش نزد الله عزوجل بلند میگردد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۲۹۵؛ و صحیح مسلم، ش:۱۶۲۸.
([۲]) ابنهشام میگوید: سعد بن خوله رضي الله عنه ابتدا به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه؛ و از فضیلت دو هجرت برخوردار شد و در «بدر» حضور یافت و در حجۀالوداع در مکهی مکرمه درگذشت. [پایان سخن ابن هشام]. گفتنیست: صحیح، همین است که ابنهشام گفته است؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت دربارهی مرگ سعد بن خوله رضي الله عنه اظهار تأسف کرد كه وي در مکه درگذشت و کسانی چون ابنمزین و عیسی بن دینار و… که گفتهاند: اظهار تأسف پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم برای سعد رضي الله عنه، بدین سبب بوده که او هجرت نکرده است، اشتباه کردهاند. بخاری رحمه الله، به حضور وی در بدر تصریح کرده و ابنبکیر از لیث نقل کرده که سعد رضي الله عنه در حجۀالوداع درگذشته است. از اظهار تأسف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر مرگ سعد بن خوله رضي الله عنه در مکه، چنین برداشت میشود که مردن در مکه، بر هجرت مهاجران تأثیر داشته و امری منفی بهشمار میرفته است و این، همان مسألهای بود که سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه را نگران کرده بود. [مترجم].
([۳]) صحیح بخاری، ش:۵۷۴۲ و۵۷۵۰؛ مسلم، ش:۲۱۹۱.
([۴]) خیلی ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش:۵۴۲۲ از آلبانی رحمه الله
([۵]) صحیح بخاری، ش: (۵۷۰۵، ۶۴۷۲)؛ و مسلم، ش: ۲۱۸.
([۷]) صحیح لغیره: ترمذی(۳۱۸)، ابنماجۀ (۵۴۵)؛ و ابویعلی در مسندش(۱۳۵۰)؛ ابنمنذر در الأوسط (۷۵۸) از طریق عمرو بن یحیی از پدرش از ابوسعید خدری رضي الله عنه بهصورت مرفوع. در این روایت، دربارهی عمرو، اختلاف است، و حماد بن سلمۀ و دراوردی و عبدالواحد، آن را از او موصولا روایت کردهاند و نیز ثوری به صورت مرسل و بدون ذکر ابوسعید. ترمذی، در العلل الکبیر (۱۱۳) مرسل را ترجیح داده و نیز دارقطنی در علل خود و همینطور، بیهقی؛ ولی شواهدی دارد که حافظ در التلخیص (۴۳۳) ذکر کرده است.