سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۶۴۳۶) صفات رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم چه بود؟

(۶۴۳۶) سوال: صفات رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم چه بود؟

جواب:

از صفات رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم که از آن‌ها بهره‌مند می‌شویم، این است که او دارای اخلاقی عظیم بود، و کریم‌ترین مردم در بخشش جان و مالش بود، و شجاع‌ترین مردم بود صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم، و مهربان‌ترین مردم از نظر نرمی قلب و عطوفت نسبت به ناتوانان؛ به‌حدی که با کودکان مهربانی می‌کرد، با آن‌ها شوخی می‌نمود، و آنچه را دوست داشتند به آنان می‌داد، روزی در حال سجده در نماز بود که حسن رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ، فرزند علی بن ابی‌طالب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ، نزد او آمد و در حالی‌که رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم در سجده بود، بر پشتش سوار شد، پس سجده‌اش را طولانی کرد، و سپس به مردم گفت: «ابْني ارْتَحَلَني، فكرِهْتُ أنْ أُعْجِلَهُ حتَّى يَقضيَ حاجتَهُ» : (پسرم مرا سواره‌ی خود قرار داد پس خوشم نیامد بر او شتاب گیرم (پس صبر کردم) تا کارش را تمام کند) و «كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم ولأبى العاص بن ربيعة بن عبد شمسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا» : (رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم نماز می‌گزارد و امامه دختر زینب دختر رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم و دختر ابی العاص بن ربیعه بن عبد شمس را بر دوش گرفته بود هنگامی که رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم سجده می‌کرد او را بر زمین می‌نهاد و چون می ایستاد او را بر دوش می‌گرفت).
و نیز پسربچه‌ای خردسال همراه پرنده‌ی کوچکی داشت به نام «نُغَیر» که با آن بازی می‌کرد و از آن خوشحال می‌شد؛ همان‌گونه که کودکان عادت دارند، این پرنده مُرد، و کودک غمگین شد، پس رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم با او شوخی می‌کرد و می‌فرمود: «يا أَبَا عُمَيْرٍ مَا فَعَلَ النُّغَيْرُ» : (ای اباعمیر، آن پرنده‌ی کوچک چه کرد؟) یعنی: چه کرد و کجا رفت؟ و این از اخلاق رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم بود.
و از اخلاق او صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم این بود که مراعات یارانش را می‌کرد و بر آن‌ها سخت نمی‌گرفت؛ «مَا خُيِّرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَيْسَرَهُمَا، مَا لَمْ يَأْثَمْ، فَإِذَا كَانَ الْإِثْمُ، كَانَ أَبْعَدَهُمَا مِنْهُ» : (رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم میان دو کار مخیّر نمی‌شد مگر این‌که آسان‌ترِ آن دو را برمی‌گزید، مادامی‌که گناهی در آن نبود، و اگر در آن گناهی می‌بود، از همه بیشتر از آن دوری می‌کرد).
و به این قصه‌ی عجیب گوش‌فرا بده: «كان أَبو بَرْزَةَ الْأَسْلَمِيُّ فِي إِحْدَى جَبَهَاتِ الْقِتَالِ، وَكَانَ مَعَهُ فَرَسٌ قَدْ أَمْسَكَ بِزِمَامِهَا، وَالْفَرَسُ جَعَلَتْ تَنَازِعُهُ تُرِيدُ أَنْ تَنْطَلِقَ، وَهُوَ فِي صَلَاتِهِ يَمْشِي مَعَهَا ، يَغْلِبُهَا تَارَةً، وَتَارَةً تَغْلِبُهُ، فَرَأَى خَارِجِيٌّ مِنَ الْخَوَارِجِ أَبَا بَرْزَةَ يَفْعَلُ هَذَا الْفِعْلَ وَهُوَ يُصَلِّي، فَأَقْبَلَ يَقُولُ: انْظُرُوا إِلَى هَذَا الشيخ، تَرَكَ صَلَاتَهُ مِنْ أَجْلِ فَرَسٍ، فَأَقْبَلَ فَقَالَ: مَا عَنَّفَنِي أَحَدٌ مُنْذُ فَارَقْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ وَقَالَ: إِنَّ مَنْزِلِي مُتَرَاخٍ، فَلَوْ صَلَّيْتُ وَتَرَكْتُهُ، لَمْ آتِ أَهْلِي إِلَى اللَّيْلِ. وَذَكَرَ أَنَّهُ قَدْ صَحِبَ النَّبِيِّ ﷺ فَرَأَى مِنْ تَيْسِيرِهِ» : (ابوبرزه‌ی اسلمی رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ در یکی از جبهه‌های جنگ بود در حالی که اسبی همراهش داشت که افسارش را گرفته بود و اسب شروع به کشمکش با او کرد و می‌خواست برود در حالی‌که او در نماز بود، همراه آن راه می‌رفت؛ گاهی او بر اسب غلبه می‌‌نمود و گاهی اسب بر او غلبه می‌کرد، پس یکی از خوارج این صحنه را دید که ابوبرزه رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ در حال نماز این‌گونه رفتار می‌کند در حالی مه در نماز است، پس آمد و گفت: این پیرمرد را ببینید به‌خاطر یک اسب، نماز را رها کرده است، پس ابوبرزه رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ به سوی او آمد و گفت: از زمانی که از رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم جدا شده‌ام، هیچ‌کس مرا چنین با تندی سرزنش نکرده بود و گفت: منزل من دور است، اگر نماز می‌خواندم و اسب را رها می‌کردم، تا شب نزد خانواده‌ام نمی‌رسیدم؛ و ذکر کرد که با رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم همراه بوده و آسان‌گیری او را دیده است)
و بخش مورد نظر از این حدیث، جمله‌ی «فَرَأَى مِنْ تَيْسِيرِهِ» : (و آسان‌گیری او را دیده است) است.
و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم در این موضوع یعنی آسان‌گیری، مواضع بسیاری دارد، تا جایی که حتی یارانش را از «وصال در روزه» نهی می‌کرد؛ یعنی اینکه بین دو روز افطار نکنند، تا سختی بر آنان وارد نشود، پس گفتند: تو خودت وصال می‌کنی، فرمودند: «إِنِّي لَسْتُ كَهَيْئَتِكُمْ، إِنِّي أُطْعَمُ وَأُسْقَى» : (من مانند شما نیستم؛ به من آب و غذا داده می‌شود) پس نهی او از روزه‌ی وصال، برای آسان‌گیری بر امت بود.
و این، برجسته‌ترین چیزی است که درباره‌ی اخلاق او نقل می‌کنیم اما در شجاعت، ایشان ضرب المثل است و هیچ‌کس با او برابری نمی‌کند: «وَلَقَدْ فَزِعَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَانْطَلَقَ النَّاسُ قِبَلَ الصَّوْتِ، فَاسْتَقْبَلَهُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَدْ سَبَقَ النَّاسَ إِلَى الصَّوْتِ، وَهُوَ يَقُولُ: لَنْ تُرَاعُوا، لَنْ تُرَاعُوا» : (اهل مدینه در یکی از شب‌ها (به خاطر صدایی) وحشت کردند، پس به سوی آن صدا شتافتند که رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم زودتر از همه به سوی صدا رفته بود، به استقبال آنان آمد و فرمودند: نترسید، نترسید)؛ و این، شجاعتی عجیب و شگفت‌انگیز است.
و در غزوه‌ی حُنین، هنگامی که مردم فرار کردند، او بر استر خود سوار بود و به‌سوی دشمن پیش می‌رفت، و می‌فرمود: «أَنَا النَّبِيُّ لَا كَذِبْ أَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ» : (من پیامبر هستم و این دروغ نیست و من پسر عبدالمطلب هستم)، پس ایشان در شجاعت، و کرم، و مهربانی، و سایر صفات نیکو، الگوست؛ و این‌ها چیزی است که از اخلاق رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم برای ما اهمیت دارد.
اما در عبادت ایشان، صحبت دراین‌باره تمامی ندارد: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُومُ يُصَلِّيَ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ أَوْ سَاقَاهُ، فَيُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ: أَفَلَا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا» : (رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم این‌قدر نماز شب می‌خواند تا این‌که پاهایش یا ساق‌هایش ورم می‌کرد، (و وقتی از سبب از این اجتهاد از او سوال شد در حالی که گناهان قبل و بعد او بخشیده شده است)، فرمودند: آیا بنده‌ای شکرگزار نباشم؟) و در یکی از شب‌ها، حذیفه بن یمان رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ همراه او در خانه نماز گزارده و چنین چنین روایت نموده و می‌فرماید: «صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَافْتَتَحَ الْبَقَرَةَ، فَقُلْتُ: يَرْكَعُ عِنْدَ الْمِائَةِ. ثُمَّ مَضَى فَقُلْتُ: يُصَلِّي بِهَا فِي رَكْعَةٍ. فَمَضَى فَقُلْتُ: يَرْكَعُ بِهَا. ثُمَّ افْتَتَحَ النِّسَاءَ فَقَرَأَهَا، ثُمَّ افْتَتَحَ آلَ عِمْرَانَ فَقَرَأَهَا يَقْرَأُ مُتَرَسِّلًا؛ إِذَا مَرَّ بِآيَةٍ فِيهَا تَسْبِيحٌ سَبَّحَ، وَإِذَا مَرَّ بِسُؤَالٍ سَأَلَ، وَإِذَا مَرَّ بِتَعَوُّذٍ تَعَوَّذَ، ثُمَّ رَكَعَ فَجَعَلَ يَقُولُ: “سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ”، فَكَانَ رُكُوعُهُ نَحْوًا مِنْ قِيَامِهِ، ثُمَّ قَالَ: “سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ”، ثُمَّ قَامَ طَوِيلًا قَرِيبًا مِمَّا رَكَعَ، ثُمَّ سَجَدَ فَقَالَ: “سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى”، فَكَانَ سُجُودُهُ قَرِيبًا مِنْ قِيَامِهِ» : (يکی از شب‌ها با رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم نماز خواندم که ايشان سوره‌ی «بقره» را شروع کرد، با خود گفتم: در آيه‌ی صدم رکوع خواهد کرد اما از اين آيه گذشت؛ گفتم: همه‌ی «بقره» را در يک رکعت خواهد خواند (و آنگاه رکوع خواهد کرد) اما همه‌ی اين سوره را خواند و در اين انديشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوع نکرد و سوره‌ی «نساء» را شروع کرد و آن را (تا پايان) خواند سپس «آل عمران» را آغاز نمود و آرام و با ترتيل می‌خواند و هرگاه به آيه‌ای می‌رسيد که در آن تسبيح و ستايش الله بود، تسبيح می‌گفت و چون به آيه ی دعا می‌رسيد، دعا می‌کرد و هنگامی که به آيه‌ای با موضوع پناه جستن به الله می‌رسيد، پناه می‌خواست تا اينکه رکوع نمود و شروع کرد به گفتن: «سُبحانَ رَبِّيَ الْعظِيمِ» و رکوعش متناسب با قيامش طول کشيد؛ آنگاه برخاست و گفت: «سَمِعَ اللَّهُ لِمن حَمِدَه» و اين قيامش نيز تقريباً به اندازه‌ی رکوعش طولانی بود و سپس به سجده رفت و «سبحان رَبِّيَ الأعلَى» می‌گفت چنانکه سجده‌اش متناسب با قيامش طول کشيد) و در شبی دیگر عبدالله بن مسعود رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ که جوانی بود، می‌گوید: همراه او (در نماز شب) بود، و می‌گوید: «صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَيْلَةً، فَلَمْ يَزَلْ قَائِمًا حَتَّى هَمَمْتُ بِأَمْرِ سَوْءٍ، قُلْنَا: وَمَا هَمَمْتَ؟ قَالَ: هَمَمْتُ أَنْ أَقْعُدَ وَأَذَرَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» : (يکی از شب‌ها با رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم به نماز ايستادم و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم به قدری در حال قیام بود تاجایی که تصميم بدی گرفتم، گفته شد: چه تصميمی گرفتی؟ فرمود: تصميم گرفتم بنشينم و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم را رها کنم).
این در عبادت بود ولی رسول الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ همواره رعایت می‌کرد که کار بهتر و برتر را برگزیند، و گاهی نیز کار برتر را به خاطر مصلحتی ترک می‌کرد و کار کم‌فضیلت‌تر را انجام می‌داد، زیرا فایده و مصلحتی در آن بود چنان‌که مثلاً به پیروی از جنازه تشویق می‌فرمود، ولی گاه جنازه‌ای از برابر او می‌گذشت و او در میان یارانش بود ولی به دنبال آن نمی‌رفت؛ زیرا مشغول تعلیم و راهنمایی مردم بود، و این از پیروی جنازه برتر است، و مانند این موارد بسیار است.
پس بر تو ای برادر سؤال‌کننده و شنونده باید که اخلاق و ویژگی‌های رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم را از راه‌های صحیح آن بجویی؛ چراکه هر آنچه از رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم نقل شده صحیح نیست؛ ولی تو در پی صحیح باش و به آن تأسی کن، که این برای تو بهتر است، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: {لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةࣱ لِّمَن كَانَ یَرۡجُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡـَٔاخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِیرࣰا} [سوره اﻷحزاب: ۲۱]: (بی‌تردید، در [رفتار و گفتار] رسول الله، سرمشق نیکویی برایتان است؛ برای هر کس که به الله و روز آخرت امید دارد و الله را بسیار یاد می‌کند).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما هي صفات الرسول صلى الله عليه وسلم؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: صفات الرسول التي نستفيد منها، أنه -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- على خُلُق عظيم، وأنه أَكْرَمُ الناسِ جُودًا بالنفس والمال، وأنه أشجع الناس -عليه الصلاة والسلام- وأنه أرَقُ الناس قلبا، وألطف بالضعيف، حتى كان -عليه الصلاة والسلام- يُلاطف الصبيان ويمازحهم، ويعطيهم ما يشتهون، ففي يوم من الأيام كان ساجدا، وهو يصلي، فجاءه ابنه الحسن رضي الله عنه ابن علي بن أبي طالب، وهو ساجد، فركبه الحسن، ركب جده محمدا – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- فأطال السجود، وقال صلى الله عليه وسلم للناس: «ابْنِي ارْتَحَلَنِي فَكَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى يَقْضِيَ حَاجَتَهُ».

وكان – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلَ أَمَامَةً بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَلِأَبِي العَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا.

وكان صبي صغير معه طير صغير يُسَمَّى النُّغَيْر يلعب به الصبي، ويفرح به كما جرت به عادة الصبيان، فمات هذا الطائر، فَحَزِن الصبي، فكان الرسول – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- يمازحه يقول: «يَا أَبَا عُمَيْرٍ، مَا فَعَلَ النَّغَيْرُ». يعني ماذا صنع ؟ وأين راح؟ فهذا خُلق النبي -صلى الله عليه وعلى آله وسلم-.

ومن خلق النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- مراعاة أصحابه، فلا يَشُقُ عليهم، وَمَا خُيْرَ بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَيْسَرَهُمَا مَا لَمْ يَأْتُمْ، فَإِذَا كَانَ الْإِثْمُ كَانَ أَبْعَدَهُمَا مِنْهُ.

واسمع إلى قصة عجيبة: كان أَبو بَرْزَةَ الْأَسْلَمِيُّ رضي الله عنه فِي إِحْدَى جَبَهَاتِ الْقِتَالِ، وَكَانَ مَعَهُ فَرَسٌ قَدْ أَمْسَكَ بِرْمَامِهَا، وَالْفَرَسُ جَعَلَتْ تَنَازِعُهُ تُرِيدُ أَنْ تَنْطَلِقَ، وَهُوَ فِي صَلَاتِهِ يَمْشِي مَعَهَا، يَغْلِبُهَا تَارَةٌ، وَتَارَةٌ تَغْلِبُهُ، فَرَأَى خَارِجِيٌّ مِنَ الْخَوَارِج أَبَا بَرْزَةَ يَفْعَلُ هَذَا الْفِعْلَ وَهُوَ يُصَلِّي، فَأَقْبَلَ يَقُولُ: انْظُرُوا إِلَى هَذَا الشَّيْخِ تَرَكَ صَلَاتَهُ مِنْ أَجْلٍ فَرَسٍ، فَأَقْبَلَ فَقَالَ: مَا عَنْفَنِي أَحَدٌ مُنْذُ فَارَقْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَقَالَ: إِنَّ مَنْزِلِي مُتَّرَاحَ، فَلَوْ صَلَّيْتُ وَتَرَكْتُهُ، لَمْ آتِ أَهْلِي إِلَى اللَّيْلِ. وَذَكَرَ أَنَّهُ قَدْ صَحِبَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم فَرَأَى مِنْ تَبْسِيرِه.

والشاهد من هذا الحديث قوله: «فرأى من تيسيره».

وله -عليه الصلاة والسلام- مواقف كثيرة في هذا الأمر – أي في التيسير – حتى كان ينهى أصحابه عن الوصال بالصوم، يعني أن لا يُفْطِر بين اليومين، درءا للمَشَقَّة عليهم، فقالوا: إِنَّكَ تُوَاصِلُ، قَالَ: «لَسْتُ كَهَيْتَتِكُمْ إِنِّي أَظَلُّ أُطْعَمُ وَأُسْقَى». فَنَهْيه عن الوصال تيسيرا على الأمة -عليه الصلاة والسلام-.

فهذا أبرز ما نتحدث عنه من خلقه صلى الله عليه وسلم أما في الشجاعة، فَمَضْرِبُ المثل، لا يساويه أحد، قَدْ فَزِعَ أَهْلُ المَدِينَةِ ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَانْطَلَقَ النَّاسُ قِبَلَ الصَّوْتِ، فَاسْتَقْبَلَهُمُ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم قَدْ سَبَقَ النَّاسَ إِلَى الصَّوْتِ، وَهُوَ يَقُولُ: «لَنْ تُرَاعُوا لَنْ تُرَاعُوا». فهذه شجاعة عجيبة.

وفي غزوة حُنَين، حين انهزم الناس كان يركب بغلته نحو العدو، ويقول: أَنَا النَّبِيُّ لا كَذِبْ أَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ». فهو المثل في الشجاعة والكرم واللطف، وغير ذلك من الأخلاق الحميدة، وهذا هو الذي يهمنا مِن خلق النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-. أما في العبادة فحدث ولا حرج، كَانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم يَقُومُ يُصَلِّيَ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ – أَوْ سَاقَاهُ – فَيُقَالُ لَهُ، فَيَقُولُ: «أَفَلَا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا».

وفي ليلة من الليالي قام معه في البيت حذيفة بن اليمان رضي الله عنه فحكى حذيفة فقال: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَافْتَتَحَ الْبَقَرَةَ، فَقُلْتُ: يَرْكَعُ عِنْدَ الْمِائَةِ. ثُمَّ مَضَى فَقُلْتُ: يُصَلِّي بِهَا فِي رَكْعَةٍ. فَمَضَى، فَقُلْتُ: يَرْكَعُ بِهَا. ثُمَّ افْتَتَحَ النَّسَاءَ فَقَرَأَهَا، ثُمَّ افْتَتَحَ آلَ عِمْرَانَ، فَقَرَأَهَا يَقْرَأُ مُتَرَسِّلًا ۖ إِذَا مَرَّ بِآيَةٍ فِيهَا تَسْبِيحُ سَبَّحَ، وَإِذَا مَرَّ بِسُؤَالٍ سَأَلَ، وَإِذَا مَرَّ بِتَعَوُّذٍ تَعَوَّذَ، ثُمَّ رَكَعَ، فَجَعَلَ يَقُولُ: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ فَكَانَ رُكُوعُهُ نَحْوا مِنْ قِيَامِهِ، ثُمَّ قَالَ: «سَمِعَ اللَّهُ لَنْ حَمِدَهُ. ثُمَّ قَامَ طَوِيلًا قَرِيبًا مِمَّا رَكَعَ، ثُمَّ سَجَدَ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ رَبِّ الْأَعْلَى». فَكَانَ سُجُودُهُ قَرِيبًا مِنْ قِيَامِهِ.

وفي ليلة أخرى كان معه عبد الله بن مسعود رضي الله عنه وهو شاب، يقول رضي الله عنه: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم لَيْلَةً، فَلَمْ يَزَلْ قَاتِهَا حَتَّى هَمَمْتُ بِأَمْرِ سَوْءٍ. قُلْنَا: وَمَا هَمَمْتَ؟ قَالَ: هَمَمْتُ أَنْ أَقْعُدَ وَأَذَرَ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم.

هذا في العبادة، ولكنه كان صلى الله عليه وسلم يراعي الأفضل فالأفضل، وربما ترك الفاضل إلى المفضول، لما يترتب عليه من المنفعة والمصلحة، فها هو قد حَتَّ على اتباع الجنائز مثلا، وأحيانًا تمر به الجنازة ، وهو في أصحابه، ولا يتبعها، لأنه مشتغل بالتعليم والتوجيه، وهو أفضل من اتباع الجنائز، وهَلُمَّ جرا.

فعليك أخي السائل والمستمع أن تبحث عن أخلاق النبي -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- وشمائله من الطرق الصحيحة، لأنه ليس كل ما نُقل عن الرسول عليه الصلاة والسلام صحيحًا، لكن ابحث عن الصحيح وتأس به، فهو خير لك، قال الله تعالى ﴿ لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةࣱ لِّمَن كَانَ یَرۡجُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡـَٔاخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِیرࣰا ﴾ [الأحزاب: ٢١].

مطالب مرتبط:

(۶۴۳۲) چرا همسران رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم «امهات المؤمنین» نامیده شده‌اند؟

آنان از باب احترام و بزرگداشت، «مادران مؤمنان» نامیده شده‌اند، و این مادری هیچ‌گونه حکمی از احکام تحریم یا تحلیل را به‌دنبال ندارد، جز احترام....

ادامه مطلب …

(۶۴۳۰) خانم مریم عذراء، آیا بارداری او مانند بارداری معمولیِ نه ماهه بود؟

پیش از پاسخ به این سؤال، دوست دارم بگویم: این‌گونه سؤال‌ها که پاسخ آن‌ها ممکن است بی‌فایده باشد، شایسته نیست انسان خود را با آن‌ها مشغول کند...

ادامه مطلب …

(۶۴۲۹) قوم ثمود کجا زندگی می‌کردند؟ و داستان این‌ که شتر را کشتند چه بود؟

قوم ثمود در سرزمین «حِجر» زندگی می‌کردند، که مکان آن شناخته‌شده است و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم در مسیر خود به تبوک از آنجا عبور کرد....

ادامه مطلب …

(۶۴۳۳) رازهای دعوت پنهانی رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم به مدت سه سال در مکه چه بود؟

بی‌تردید از حکمت آن است که دعوت رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم در آن زمان به‌صورت پنهانی باشد؛ نزد مردی که در او نشانه‌های خیر می‌بیند می‌رفت و او را به سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ دعوت می‌کرد، و این دعوت در دلش تأثیر می‌نهاد و مسلمان می‌شد....

ادامه مطلب …

(۶۴۳۱) ما می‌دانیم که رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم با نه زن به‌طور هم‌زمان ازدواج کرده بود، حکمت این کار چه بود؟

حکمت این‌که داشتن بیش از چهار زن برای رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم جایز بود، این است که ارتباط ایشان با این زنان باعث شرافت برای خود آن‌ها و قبایل‌شان می‌شد همچنین به‌سبب همین ارتباط، دانش (دینی) گسترش می‌یافت....

ادامه مطلب …

(۶۴۳۴) ماجرای تنه‌ی درختی که رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم روی آن خطبه می‌خواند و وقتی آن را رها کرد ناله‌ای از آن شنیده شد، چیست؟

این از نشانه‌های نبوت رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم است، هرچند نه بزرگ‌ترین نشانه بود و نه آخرین و نه نخستینِ آن‌ها....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه