(۶۴۳۴) سوال: ماجرای آن تنهی درختی که رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم روی آن خطبه میخواند و وقتی آن را رها کرد صدایی یا نالهای از آن شنیده شد، چیست؟
جواب:
داستانش همانطور است که سؤالکننده گفت: «أن رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم كَانَ يَخْطُبُ إِلَى جِذْعٍ، فَلَمَّا اتَّخَذَ المِنْبَرَ تَحَوَّلَ إِلَيْهِ فَحَنَّ الْجِذْعُ فَأَتَاهُ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَيْه»[۱]: (که رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم بر تنهای (از درخت خرما) خطبه میخوانْد، پس هنگامی که (منبر ساخته شد) و به سوی منبر انتقال یافتند، پس آن تنه ناله کرد و رسول الله نزد آن آمد و دستش را بر آن کشید) این از نشانههای نبوت رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم است، هرچند نه بزرگترین نشانه بود و نه آخرین و نه نخستینِ آنها.
[۱] صحیح بخاری: كتاب المناقب، باب علامات النبوة في الإسلام، شماره (۳۳۹۰).