سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۶۳۹۳) حکم همکاری و ارزیابی دعوت‌گران اهل بدعت در نگاه ابن‌تیمیه رحمه الله

(۶۳۹۳) سوال: شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه گفته است درباره‌ی دعوت‌گران اهل بدعتی که مردم را به اسلام فرا می‌خوانند، مانند اشاعره و معتزله: عمل آن‌ها قابل ستایش است، چون مردم را از کفری که موجب خلود در آتش است به اسلام منتقل می‌کنند، هرچند خودشان اهل بدعت باشند، در این عصر نیز افرادی از این نوع وجود دارند که از منهج اهل سنت و جماعت منحرف‌اند، نظر شیخ بزرگوار در این‌باره چیست؟

جواب:

نظر ما صرف‌نظر از صحت این سخن نسبت‌ داده‌شده به شیخ‌الاسلام، چراکه من به آن دست نیافته‌ام، ولی همچنین به همه‌ی نوشته‌های شیخ‌الاسلام اطلاع کامل ندارم، این است که دعوت به خیر، خود خیر است؛ از هر کسی که صادر شود و پذیرفتن حق، بر هر کسی واجب است؛ از هر که باشد حتی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، سخن حقی را که مشرکان گفتند، تأیید کرد؛ آن‌جا که فرمود: {وَإِذَا فَعَلُوا۟ فَـٰحِشَةقَالُوا۟ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَاۤ ءَابَاۤءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاۗ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَاۤءِ} [سوره اﻷعراف: ۲۸]: (چون [مشرکان] کار‌‌ زشتی [از قبیل شرک یا طواف در حال برهنگی] انجام می‌دهند، می‌گویند: «ما نیاکان خود را بر این [کار] یافته‌ایم و الله ما را به [انجامِ] آن فرمان داده است». بگو: «الله هرگز به زشتکاری فرمان نمی‌دهد) پس قول آن‌ها را که گفتند: {وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا}: (و الله ما را به [انجامِ] آن فرمان داده است) رد کرد، اما درباره‌ی اینکه گفتند: {وَجَدۡنَا عَلَیۡهَاۤ ءَابَاۤءَنَا}: (ما نیاکان خود را بر این [کار] یافته‌ایم) چیزی نفرمود؛ چون این جمله درست بود.

و نیز وقتی شیطان به ابوهریره رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ گفت: «أَلَا أَدُلُّكَ عَلَى آيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِذَا قَرَأْتَهَا فِي لَيْلَةٍ لَمْ يَزَلْ عَلَيْكَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلَا يَقْرَبُكَ شَيْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ؟ فَأَخْبَرَ أَبُو هُرَيْرَةَ بِذَلِكَ النَّبِيَّ فقال: صَدَقَكَ، وَهُوَ كَذُوبٌ»[۱]: (آیا تو را راهنمایی نکنم به آیه‌ای از کتاب الله که اگر آن را در شبی بخوانی، همواره از جانب الله نگهبانی بر تو خواهد بود، و شیطان تا صبح به تو نزدیک نخواهد شد؟ پس ابوهریره رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ این را به رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم خبر داد، و ایشان فرمودند: او به تو راست گفت، در حالی‌که بسیار دروغ‌گوست) و هنگامی که عالمی از علمای یهود نزد رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم آمد و گفت: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّا نَجِدُ: أَنَّ اللَّهَ يَجْعَلُ السَّمَوَاتِ عَلَى إصْبَعٍ، وَالْأَرَضِينَ عَلَى إِصْبَعِ، وَالشَّجَرَ عَلَى إِصْبَعِ، وَالْمَاءَ وَالثَّرَى عَلَى إِصْبَعٍ، وَسَائِرَ الخَلَائِقِ عَلَى إِصْبَعٍ، فَيَقُولُ أَنَا المَلِكُ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ ﷺ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ تَصْدِيقًا لِقَوْلِ الحَبْرِ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ:{وَمَا قَدَرُوا۟ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَةِ وَٱلسَّمَـٰوَٰتُ مَطۡوِیَّـٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَـٰنَهُۥ وَتَعَـٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِكُونَ} [سوره الزمر: ۶۷]»[۲]: (ای محمد، ما (در کتاب‌مان) می‌یابیم که: الله آسمان‌ها را بر روی یک انگشت قرار می‌دهد، و زمین‌ها را بر روی یک انگشت، و درختان را بر روی یک انگشت، و آب و خاک را بر روی یک انگشت، و باقی آفریدگان را بر روی یک انگشت؛ سپس می‌فرماید: من پادشاهم» پس رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم از سخن آن عالم یهودی خندیدند، تا جایی که دندان‌های نیش ایشان نمایان شد، و برای تصدیق گفتار آن حَبر، این آیه را تلاوت خواندند: (مشرکان، الله را چنان كه سزاوار اوست، ارج ننهادند؛ حال آنکه در روز قیامت، زمین یكسره در قبضه‌ی اوست؛ و آسمان‌ها به دست وی درهم‌پیچیده خواهد شد. پاک و منزه است الله؛ و از چیزهایی که با [وی] شریک می‌سازند، برتر است))، پس حق پذیرفتنی است؛ اما من می‌ترسم که آن دعوت‌گری که اهل بدعت است، مردم را به سوی بدعت خویش منتقل کند، به‌ویژه اگر سخنوری و بیان خوبی داشته باشد در این صورت، مردم بر بدعت زندگی خواهند کرد، و این همان مشکل است، بی‌تردید انتقال دادن مردم از کفر به بدعتی که موجب کفر نیست، بهتر است؛ ولی من بیم دارم که آن بدعت در دل‌های‌شان باقی بماند و گمان کنند که آن، سنت است.


[۱] تخریج آن گذشت.

[۲] صحیح بخاری: كتاب تفسير القرآن باب قوله ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ [الأنعام: ٩١]، شماره (٤٥٣٣)، و صحیح مسلم: كتاب صفة القيامة والجنة والنار، شماره (٢٧٨٦).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: إن شيخ الإسلام رحمه الله يقول في الدعاة المبتدعة الذين يدعون إلى الإسلام، مثل الأشاعرة والمعتزلة: إن عَمَلَهم محمود، لأنهم ينقلون هؤلاء من الكفر الذي يُخلَّد صاحبه في النار إلى الإسلام، وإن كان صاحبه مبتدعا. وفي هذا العصر وُجِد مَن هم على هذا النمط من الدعاة المنحرفين عن منهج أهل السنة والجماعة، فما رأي فضيلة الشيخ؟

فأجاب -رحمه الله تعالى-: رأينا – بقطع النظر عن صحة هذا الكلام عن شيخ الإسلام أولا، لأنني لم أعثر عليه، ولكني لم أكن أحطت بما كتبه شيخ الإسلام رحمه الله لكن أقول: إن الدعوة إلى الخير خير من أي أحد جاءت، وقبول الحق واجب من أي أحد كان حتى إن الله -عز وجل- أقر الحق الذي قاله المشركون في قوله – تعالى – ﴿ وَإِذَا فَعَلُوا۟ فَـٰحِشَةࣰ قَالُوا۟ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَاۤ ءَابَاۤءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاۗ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَاۤءِ ﴾ [الأعراف: ۲۸] فأنكر قولهم ﴿وَاللَّهُ أَمَرَنَا بها، وسكت عن قولهم ﴿ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَاۤ ءَابَاۤءَنَا ، لأنه حق. ولما قال الشيطان لأبي هريرة: ألا أَدُلُّكُ عَلَى آيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِذَا قَرَأْتَهَا فِي لَيْلَةٍ لَمْ يَزَلْ عَلَيْكَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلَا يَقْرَبُكَ شَيْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ؟ فَأَخْبَرَ أَبُو هُرَيْرَةَ بِذَلِكَ النَّبِيَّ – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- فقال: «صَدَقَكَ، وَهُوَ كَذُوبٌ».

ولما جاء حبر من اليهود -أي عالم من علمائهم- إلى النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم – :وقال: يَا مُحَمَّدُ إِنَّا نَجِدُ: أَنَّ اللَّهَ يَجْعَلُ السَّمَوَاتِ عَلَى إِصْبَعِ وَالْأَرَضِينَ عَلَى إِصْبَعِ، وَالشَّجَرَ عَلَى إِصْبَعِ، وَاللَمَاءَ وَالثَّرَى عَلَى إِصْبَعِ، وَسَائِرَ الخَلَائِقِ عَلَى إِصْبَعِ، فَيَقُولُ أَنَا المَلِكُ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ تَصْدِيقًا لِقَوْلِ الخَيْرِ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ﴿ وَمَا قَدَرُوا۟ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعࣰا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَةِ وَٱلسَّمَـٰوَٰتُ مَطۡوِیَّـٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَـٰنَهُۥ وَتَعَـٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِكُونَ ﴾ [الزمر: ٦٧].

فالحق مقبول، لكن أنا أخشى أن هذا الداعي الذي لديه بِدَع أن ينقل الناس إلى بدعته، لا سيما إذا كان عنده فصاحة وبيان، وحينئذ يعيش الناس على بدعة، وهذه هي المشكلة، ولا شَكٍّ أن نقل الناس من الكفر إلى البدعة التي لا تُكفّر أحسن، لكني أخشى أن تبقى هذه البدعة في قلوبهم، ويعتقدون أنها هي السنة.

مطالب مرتبط:

(۶۴۱۸) حکم حضور در مجالس خانوادگی همراه با منکرات و تکلیف امر به معروف

اگر توانایی از بین‌بردن منکر را ندارد، پس دعوت را اجابت نمی‌کند؛ زیرا کسی که در مجلسی بنشیند که در آن منکری انجام می‌شود، در گناه با آن‌ها شریک است...

ادامه مطلب …

(۶۴۰۵) همکار غیرمسلمانم را به اسلام دعوت نکنم، در قیامت مؤاخذه می‌شوم؟

بر کسی که در محل کار، همکاری غیرمسلمان دارد واجب است که او را به اسلام دعوت کند، اما با نرمی و آرامش، و ارائه‌ی چهره‌ی حقیقی اسلام...

ادامه مطلب …

(۶۴۱۹) وظیفه فرزند در برابر پدر فاسق و تارک‌الصلاة

واجب است که به پدرت نصیحت کنی درباره‌ی کارهایی که انجام می‌دهد و ترک واجبات دین، این از برّ والدین است و این نصیحت باید با نرمی، مدارا و حکمت باشد....

ادامه مطلب …

(۶۴۲۶) حکم ترک جماعت و بستن صوری مغازه‌ها در وقت نماز

کار این افراد در واقع حرام است؛ زیرا آن‌چه از آنان واجب بوده یعنی برپا داشتن نماز جماعت در مساجد را ترک کرده‌اند...

ادامه مطلب …

(۶۴۱۶) وظیفه یا رسالت مسجد در جامعه چیست؟

مسجد رسالت ندارد، زیرا مسجد جمادی است که فرستاده نمی‌شود اما اگر سؤال می‌کرد که چه مصالح و منافع دینی‌ای بر برگزاری درس‌ها در مسجد و بر موعظه‌ها پس از نمازها مترتب می‌شود و مانند آن، بهتر بود...

ادامه مطلب …

(۶۴۰۴) ترس از پیامدهای امر به معروف و نهی از منکر

تو را نصیحت می‌کنیم که بر دعوت به‌سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، و امر به معروف و نهی از منکر استمرار داشته باشی، زیرا نتایج به‌دست تو نیست و تو به دعوت به‌سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و  به امر به معروف و نهی از منکر مأموری، اما نتیجه با الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه