چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۵۳۲۴) حکم طلاق‌های مکرر در حال عصبانیت

(۵۳۲۴) سوال: من زن مرد ۶۱ ساله هستم که بیماری قند دارد و برای همین سریع عصبانی می‌شود و به هر سببی که عصبانی شود الفاظی غیر شایسته را به کار می‌برد و بسیار طلاق را به زبان می‌آورد حتی اگر من مسبب آن نباشم و در مناسب‌هایی متعددی مرا بسیار طلاق داده است و همچنین مرا سه طلاقه هم کرده است و گفته است: تو طلاقی طلاقی طلاقی و این یک حالت بود و حالت دیگر مرا بر چهار مذهب طلاق داده است و حالات دیگر ولی من به سبب فرزندانم از خانه‌ی او خاج  نشده‌ام و بر ماندن در آن‌جا حریص هستم برای همین من بر طبع و عصبانیت او صبر می‌کنم ولی تعامل من با او مانند رابطه‌ی دیگر همسران نیست لذا من او را اجنبی حساب می‌کنم و با او نمی‌نشینم و او فقط صورت مرا می‌بیند، در این حالت حکم ماندن من همراه او چیست؟ آیا ادامه دهم یا جدا شوم یا با او در همه چیز تعامل شوهر را داشته باشم؟ و طلاقی که از او صادر می‌شود به خاطر بیماری و سریع عصبانی شدن او، در آن نمی‌نگرد یا که چگونه است؟ و در یکی از مشاجرات به او کفتم: تو مانند پسر و برادرم هستی، حکم این قول هنگامی که زن آن را بگوید چیست؟

جواب:

اگر مرد در حالی که طلاق از او صادر شده است به خاطر عصبانیتش کنترل خود را نداشته است، طلاق او واقع نمی‌شود چون که طلاق در اغلاق واقع نمی‌گردد و عصبانیت به سه قسمت تقسیم ‌می‌شود:
حالت: عصبانیت کم باشد و در ابتدای آن باشد به‌گونه‌ای که شخص عصبانی می‌داند چه می‌گوید و کنترل خود را دارد و کار‌های او مانند کارهای کسی است که عصبانی نیست، مانعی برای به جا آمدن طلاق وجود ندارد پس اگر در این حالت طلاق دهد، طلاق واقع می‌گردد.
حالت دوم: عصبانیت او بسیار شدید است به‌گونه‌ای که نمی‌درک نمی‌کند چه می‌گوید و نمی‌فهمد و نمی‌داند که الان در خانه‌ است یا بازار، در حالت مانند کسی است که بی‌هوش است پس دراین حالت شکی نیست که طلاق واقع نمی‌شود چون که در این حالت فکر و عقلی در آنچه می‌گوید ندارد.
حالت سوم: عصابنیتی بین حالت اول و دوم باشد به گونه‌ای که می‌فهمد و می‌داند که چه می‌گوید ولی نمی‌تواند با این عصبانیت خودش را کنترل کند در این حالت در وقوع طلاق او بین اهل علم اختلاف است و راجح در این مسئله این است که طلاق واقع نمی‌شود چون او مانند کسی است که مجبور است چون نفس او را به گفتن این طلاق وادار می‌کند مخصوصا که شوهر او همانطور که ذکر کرد بیماری روانی نیز دارد لذا شوهرش در این حالت طلاقش واقع نمی‌گردد هرچقدر که تکرار کند.
اما به نسبت آنچه زن در بعضی از درگیری‌ها به شوهرش گفته است که او مانند پسرش است این ظهار نیست چون زن کسی نیست که ظهار کند لذا اگر به شوهر خود گفته باشد: (انت علی کظهر ابی): (همبستری با تو مانند همبستری با پدرم بر من حرام): یا همبستری با تو مانند همبستری پسرم یا برادرم بر من حرام است، این ظهار نیست و همچنین کفاره‌ی ظهار بر او لازم نمی‌شود زیرا کفاره‌ی ظهار برای کسی لازم می‌گردد که ظهار از او واقع می‌گردد که شوهر می‌باشد اما اگر او آن را به شوهر خود گفته باشد کفاره‌ی ظهار بر او لازم نمی‌گردد ولی کفار‌ه‌ی قسم بر او لازم می‌گردد و آن آزاد کردن برده یا غذا داده به ده مسکین یا لباس دادنشان است و اگر نمی‌تواند که غذا به آن‌ها بدهد یا داشته باشد ولی مسکینی را نیابد، سه روز را پشت سر‌هم روزه بگیرد.
و اما مسئله‌ای که در سوال وارد شده بود این که زن ذکر کرد که شوهرش کفته است: طلاقی طلاقی طلاقی و این تکرار به این‌کونه یعنی تکراری بدون این که کل جمله را تکرار کند، با آن طلاق واقع نمی‌شود حتی ر مشهور مذهب امام احمد مگر این که با آن سه طلاق را نیت کرده باشد لذا اگر سه طلاق را نیت نکرده باشد، فقط یک طلاق واقع می‌گردد لذا اگر کسی به همسر خود بگوید: تو طلاقی، طلاقی، طلاقی و نیت سه طلاق را نکرده باشد، فقط یک طلاق واقع می‌گردد.
بعضی از مردم شاید حم این مسئله را ندانند و در مذهب این عبارت سه طلاق محسوب می شود و فرق بین تکرار کل جمله و تکرار فقط خبر آن را ندانند لذا تکرار خبر به تنهایی چند طلاق محسوب نمی‌گردد مگر این‌که نیت آن را داشته باشد.
اگر کسی به زن خود بگوید: تو طلاقی، طلاقی، طلاقی و سوال کند که آیا این سه طلاق محسوب می‌شود؟ به او می‌گوییم: آیا نیت سه طلاق را داشتی؟ اکر کفت: بله، پس براساس مشهور مذهب، سه طلاق است و اگر گفت: نیت یکی را داشتم، پس فقط یک طلاق است حتی براساس مشهور مذهب و اگر بگوید: نیتی نداشتم و فقط آن را برای تکرار اطلاق کردم و در آن لحظه نیتی نداشتم، همچنین به او می‌گوییم: فقط یک طلاق واقع می‌شود حتی براساس مشهو مذهب.
اما در نظر ما قول راجح این است که اگر کل جمله را نیز تکرار کند سه طلاق واقع نمی‌گردد حتی اگر بگوید: تو طلاقی، تو طلاقی، تو طلاقی چون در حدیث ابن عباسJ آمده است: «كَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِي بَكْرٍ ، وَسَنَتَيْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ : إِنَّ النَّاسَ قَدِ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ، فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ» : (در زمان رسول الله ﷺ و ابوبکرJ و دو سال اول از خلافت عمرJ، هر سه طلاق (در یک مجلس)، یک طلاق محسوب می شد. اما پس از آن عمر بن خطابJ گفت: مردم در امری که برای آنها فرصت داده شده، شتاب می کنند، اگر آن را بر ایشان عملی کنیم دیگر در آن شتاب نمی کنند؛ و این مساله را در مورد آنها اجرا نمود): و شیخ الإسلام ابن تیمیهË این نظر را اختیار نموده است که تکرار طلاق به لفظ (سه طلاق) چند طلاق واقع نمی‌شود مگر این که بعد از بازگشت و رجوع یا نکاح جدید باشد.
آیا می‌تواند با شوهرش معاشرت عادی کند؟
جواب: با شوهر به صورت عادی معاشرت کند اگر که حالت او همانطور که ذکر کردیم است یعنی در حالت عصبانیت نمی‌تواند خود را کنترل کند پس در این صورت طلاق واقع نمی‌گردد و او همسرش باقی می‌ماند بنابراین به صورت خلاصه اگر شوهرش در هنگام عصبانیت نمی‌تواند خود را کنترل کند پس طلاق و ظهار و غیره از او واقع نمی‌گردد و همانطور که بوده است نزدش باقی می‌ماند.
اما به نسبت این زن باید کفاره قسم را بپردازد برای این که برای شوهر خود الفاظ ظهار را بکار برده است.
و همچنین در سوال اوست که فقط صورت خود را نمایان می‌کند و ظاهر این است که در حالی صورت خو را برای او نمایان کرده است که معتقد بوده او همسرش نیست و او را سه طلاقه کرده است.
ولی به او می‌گویم: نمایان کردن صورت حرام است مگر برای مردان محرم لذا کسی که محرم او نیست نمی‌تواند صورت خود را برای او نمایان کند و این برایش حرام است زیرا بزرگترین سبب فتنه در جسم زن، صورت او برای مرد است؛ از کسانی که گفته‌اند جایز است نمایان کردن صورت جایز است گفته‌اند که پوشاندن پا واجب می‌باشد ولی جایز است که صورتش را نمایان کند، لذا گفته می‌شود: کدام فتنه بزرگ‌تر است: این که انسان قدم زن را ببیند یا صورت آن؟
هیچ عاقلی شک ندارد که نگاه کردن به صورت زن بسیار فتنه‌ای بزرگ‌تر است و شاید اللهÀ در موضع دیگر برای ما میسر کند که در این موضوع بسیار مهم صحبت کنیم موضوعی که برخی از مردم شروع به سبک‌شماردن آن در این بلاد کرده‌اند بلادی که به آن تمسک ورزیده است تمسکی که مقتضای دین و اخلاق است، والله الموفق.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: أنا امرأة لرجل يبلغ الحادية والستين من عمره، وهو مصاب بمرض السكر، لذا هو سريع الغضب، وحينما يغضب لأي سبب تصدر منه ألفاظ غير لائقة، وكثيرًا ما يتلفظ بالطلاق حتى لو لم أكن أنا السبب، وقد طلقني مرات كثيرة في مناسبات متعددة، ومنها ما يكون ثلاثا، كقوله: طالق طالق طالق. هذه حالة، وفي حالة أخرى يطلقني على المذاهب الأربعة، وأخرى وأخرى ولكني لا أخرج من بيته بسبب أولادي، وحرصي على البقاء معهم؛ لذلك أنا صابرة على طبعه وغضبه، ولكني لستُ معه كما تكون الزوجات فأنا أعتبره أجنبيًا عني ولا أجالسه، ولا يرى مني غير الوجه، ما حكم بقائي معه على هذه الحالة؟ هل أستمر على ذلك، أم أفارقه، أم أعامله معاملة الأزواج في كل شيء؟ وطلاقه الذي يصدر منه لا يقع للنظر؛ لسرعة غضبه ومرضه، أم ماذا؟ علما بأنه قد صدر مني في إحدى مرات الشَّجَار أن قلت له: أنت مثل ابني وأخي. فما حكم مثل هذا القول إذا صدر من الزوجة؟

فأجاب -رحمه الله تعالى-: إذا كان الزوج حين إصداره الطلاق في حالة غضب لا يملك نفسه معها، فإن طلاقه لا يقع عليه؛ لأنه لا طلاق في إغلاق والغضب ينقسم إلى ثلاثة أقسام:

الحالة الأولى: أن يكون في ابتدائه؛ بحيث يعقل الغاضب ما يقول، ويملك نفسه، فتصرفه كتصرف غير الغاضب؛ لأنه ليس ثمة مانع من تنفيذه، فإذا طلق في هذه الحال فإن طلاقه يقع.

الحالة الثانية: أن يكون غضبه شديدًا جدًّا؛ بحيث لا يعي ما يقول، ولا يدري ما يقول، ولا يدري أهو في البيت أم في السوق، في حال يكون كالمغمى عليه، فهذا لا يقع طلاقه بلا ريب؛ وذلك لأنه ليس له فكر، وليس له عقل ما يقول حينئذ.

الحالة الثالثة: أن يكون الغضب متوسطا بين الحالة الأولى والثانية؛

بحيث يعي ما يقول، ويدري ما يقول، ولكنه عاجز عن ملك نفسه، لا يملك نفسه مع هذا الغضب، وفي وقوع طلاقه خلاف بين أهل العلم، فالراجح أنه لا يقع طلاقه في هذه الحالة؛ لأنه كالمكره؛ لأن الحالة النفسية الكامنة تلجئه إلجاء على أن يقول هذا الطلاق، ولا سيما أن زوجها كما ذكرت كان معه مرض نفسي، فإذا كان زوجها في هذه الحال فإنه لا يقع طلاقه عليها مهما کرره.

أما بالنسبة لما قالته هي له في بعض خصوماتها أنه كابنها فإن هذا ليس بظهار، فالمرأة ليست من أهل الظهار، فلو قالت لزوجها: أنت على كظهر أبي، أو كظهر ابني، أو كظهر أخي. فليس هذا بظهار، ولا يلزمها فيه كفارة ظهار أيضًا؛ لأن كفارة الظهار إنما تلزم من يقع منه ظهار وهو الزوج. وأما هي فلا يلزمها كفارة الظهار إذا قالت ذلك لزوجها، ولكن عليها كفارة يمين؛ وهي عتق رقبة، أو إطعام عشرة مساكين أو كسوتهم، فإن لم تجد ما تطعم، أو وجدت لكن لم تجد مساكين، فإنها تصوم ثلاثة أيام متتابعة.

وها هنا مسألة وردت في سؤالها، وهي أنها ذكرت أن زوجها يقول: أنت طالق طالق، طالق. وهذا التكرار على هذا الوجه – أعني التكرار دون الجملة كلها – لا يقع به الطلاق، حتى على المشهور من مذهب الإمام أحمد رحم الله، إلا أن ينوي الثلاثة بذلك، فإن لم يَنْوِ الثلاث فإنه لا يقع إلا واحدة، فلو قال الإنسان لزوجته أنت طالق طالق طالق. ولم ينو الثلاث لم يلزمه إلا واحدة فقط.

وبعض الناس قد يجهل حكم هذه المسألة، ويظن أن المذهب وقوع طلاق الثلاث في هذه العبارة، ولم يتبين له الفرق بين تكرار الجملة كلها، وتكرار الخبر وحده، فتكرار الخبر وحده لا يتعدد به الطلاق إلا إذا نَوَاهُ.

فإذا قال قائل لزوجته: أنت طالق طالق طالق. وجاء يسأل: هل تطلق زوجتي ثلاثا؟ نقول له : هل نويت الثلاث؟ فإن قال: نعم. صار الطلاق ثلاثا على المشهور من المذهب، وإن قال: نويتُ الواحدة. لم يكن إلا واحدة حتى على المشهور من المذهب. وإن قال: لم أنوِ شيئًا، إنما أطلقتها للتكرار، وليس عندي تلك الساعة نية. قلنا له أيضًا لا يقع عليك إلا واحدة. حتى على المشهور من المذهب.

أما على القول الراجح الذي نراه فإنه لا يقع طلاق الثلاث، ولو كرر الجملة كلها حتى ولو قال أنت طالق أنت طالق أنت طالق. لأن حديث ابن عباس رضي الله عنهما كَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، وَأَبِي بَكْرٍ، وَسَنَتَيْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ، طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةٌ، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: إِنَّ النَّاسَ قَدِ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ هُمْ فِيهِ أَنَاةٌ، فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ). وهذا هو اختيار شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله أن تكرار الطلاق باللفظ لا يقع متعددا، إلا إذا كان بعد رجعة، أو نكاح جديد.

هل لها أن تعاشر زوجها بشكل عادي؟

فأجاب رحمه الله تعالى: تعاشر زوجها بشكل عادي، إذا كانت حاله كما ذكرنا – يعني في حال غضب لا يستطيع أن يملك نفسه فيها – فإن الطلاق لا يقع منه حينئذ على زوجته، فتبقى زوجةً له. إذن الخلاصة أن زوجها إذا كان يغضب حتى لا يملك نفسه في حال غضبه فإنه لا يقع منه طلاق، ولا ظهار، ولا غيره، فتبقى على ما هي عليه عنده.

وأما بالنسبة لها فيلزمها كفارة يمين ما قالت لزوجها من ألفاظ الظهار. ثم إنه وقع في سؤالها أنها قالت إنني لا أكشف له سوى وجهي. وظاهر هذا أنها تكشف له وجهها في حال تعتقد أنها قد بانت منه، وأنها ليست زوجة. ولكني أقول لها: إن كشف الوجه مُحرَّم إلا للرجال المحارم، فمن ليس بمَحْرَم لها فليس لها أن تكشف له وجهها ويحرم أن تكشف له وجهه؛ لأن الوجه من أعظم ما يكون سببًا للفتنة من جسم المرأة، فهو أعظم فتنة من الرجل، التي قال من قال بجواز كشف الوجه أنه يجب عليها أن تستر رجلها، ويجوز لها أن تكشف وجهها، فيقال: أي فتنة أعظم أن يرى الإنسان قدم امرأة، أم أن يرى وجهها ؟

ولا ريب عند كل عاقل له نظر في النساء أن فتنة النساء في الوجه أعظم بكثير من فتنة الرّجل، ولعل الله أن ييسر لنا موقفًا آخر نتكلم فيه عن هذه المسألة المهمة العظيمة، التي بدأ بعض الناس يتهاون بها في هذه البلاد، التي كانت تتمسك بها تمسكًا يقتضيه الدين، وتقضيه الأخلاق والله الموفق.

مطالب مرتبط:

(۵۳۲۵) حکم طلاق در حالت عصبانیت و حکم رجوع زبانی بدون عقد جدید پس از دو طلاق

صلاق انسان عصبانی از یه حالت خالی نیست:...

ادامه مطلب …

(۵۳۲۳) آیا طلاق مرد در حالت عصبانیت واقع می‌شود؟

علماء می‌گویند: عصبانیت به سه قسمت تقسیم می‌گردد: کم، نهایت آن، متوسط....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه