(۵۱۹۴) سوال: میخواهم که پدرانی را که برای دخترانشان مهریهای طلب میکنند که جوان قادر به دادن آن نیست (اللهÀ هدایتشان کند)، را نصیحت کنید و من مطمئن هستم که بسیاری از پسران و دختران جوان از ازدواج محروم گشتهاند و سبب آن نیز خانوادهی دختر و طمع آنها است وقتی که یکی به خواستگاری دخترانشان میآید.
جواب:
نصیحت این پدرانی که دخترانشان را کالایی قرار دادهاند که با آن تجارت میکنند ولله الحمد در خطبههای مساجد و سخنان وعظ کنندگان، آنچه در گمان من هست موجود میباشد ولی مانعی نیست که من نیز صدایم را به صدای آنها اضافه کنم لذا میگویم:
اللهÀ ولایت و سرپرستی زنان را بر عهدهی مردان گذاشته است و این به خاطر قوت عقلی و بدنی و دور بینی و شناخت امور و دیگر چیزهایی که اللهÀ با آن مردان را برتری داده است، میباشد همانطور اللهÀ میفرماید: {ٱلرِّجَالُ قَوَّ ٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَاۤءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضࣲ وَبِمَاۤ أَنفَقُوا۟ مِنۡ أَمۡوَ ٰلِهِمۡۚ} [سوره النساء: ۳۴] : (مردان بر زنان سر پرست و نگهبانند، بخاطر آنکه اللهÀ برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) بخاطر آنکه از اموالشان خرج میکنند): و : {وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةࣱ} [سوره البقرة: ۲۲۸] : (و برای زنان حقوق شایستهای است همانند (حقوق و وظایفی) که بر عهده آنهاست، و مردان بر آنان برتری دارند).
از آنجایی که اللهÀ ولایت در نکاح کردن زنان را بر عهدهی مردان گذاشته است، نکاح بدون ولی صحیح نیست اما بر این ولی نیز واجب است که تقوای اللهÀ را در این امانتی که اللهÀ به او داده است، ادا نماید خواه آن دخترش یا خواهرش یا هر زن دیگری که ولایت او را دارد، باشد و برای او جایز نیست که در این امانت خیانت کند و او را مجبور به ازدواجی کند که نمیخواهد و در آن خیانت نکند و او را از ازدواجی که میخواهد، منع کند در صورتی در دین و اخلاقش همردیف و کفء او میباشد.
و برای همین رسول اللهﷺ فرموده است: «إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ، وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» : (وقتی کسی برای خواستگاری به سوی شما آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید پس او را به ازدواج در آوردید و اگر این کار را نکنید در زمین فتنه و فسادی بزرگ رخ خواهد داد): اولین چیزی که مراعات آن برای ولی واجب است، مصلحت زن است چون اللهÀ میفرماید: {وَلَا تَقۡرَبُوا۟ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ} [سوره اﻷنعام: ۱۵۲] : (و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به نیکوترین وجهی (که برای اصلاح باشد)): (این در مورد مال است) پس در مورد خود شخص چگونه است؟ لذا جایز نیست در او تصرفی داشته باشیم مگر این که برای او بهترین باشد.
منع نمودن اولیای زن از ازدواج به خاطر حرص و طمعی که دارند حرام است و آنها کسانی هستند کمال رحمت و شفقت را ندارند زیرا رسول اللهﷺ فرمودند: «إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ، وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ» : (وقتی کسی برای خواستگاری به سوی شما آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید پس او را به ازدواج در آوردید): زیرا این جنایت و دشمنی در حق این زن است که میخواهد با خواستگاری که کفء و همردیف اوست ازدواج کند اما آنها او را منع میکنند و نمیدانم اگر کسی این اولیا را از ازدواج با کسی که میخواهند منع کنند و آنها نیز به آن نیاز دارند، آیا این را جنایتی بر خود میبینند یا نه، اگر آنرا جنایتی بر خود میدانند پس چرا جنایتی بر زنانی که اللهÀ سرپرستی آنها را به ایشان داده است نمیدانند؟ لذا باید تقوای اللهÀ را به جا آورند.
و من میگویم: برای مرد خواه پدر باشد یا غیر پدر حلال نیست که چیزی از مهریه را برای خود شرط کند چه کم باشد یا زیاد چون تمام مهریه برای زن میباشد، اللهÀ میفرماید: {وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَاۤءَ صَدُقَـٰتِهِنَّ نِحۡلَةࣰۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَیۡءࣲ مِّنۡهُ نَفۡسࣰا فَكُلُوهُ هَنِیۤـࣰٔا مَّرِیۤـࣰٔا} [سوره النساء: ۴] : (و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید): لذا مهریه را به زنان نسبت داد و تصرف در آن را نیز حق ایشان قرار داده است: {وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَاۤءَ صَدُقَـٰتِهِنَّ نِحۡلَةࣰۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَیۡءࣲ مِّنۡهُ نَفۡسࣰا فَكُلُوهُ هَنِیۤـࣰٔا مَّرِیۤـࣰٔا} [سوره النساء: ۴] : (و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید).
پس وقتی مهریه برای زن باشد و او صاحب تصرف در آن باشد، برای مرد (ولی او) چه پدر باشد یا غیر پدر حلال نیست چیزی از آن را برای خود شرط کند ولی هنگامی که عقد صورت گرفت و زن مالک مهریه گردید، پدر میتواند به هر اندازه که خواست مالک آن گردد اما به شروطی که اهل علم در جواز تملک ذکر کردهاند و از آن شروط ضرر نرساندن به آن است اما غیر از پدر نمیتواند مالک چیزی از مهریه گردد مگر این که خود زن به آن راضی باشد به شرط این که آن زن بالغ و عاقل باشد که تصرف مناسب در مالش را بداند و به او اجازه دهد که چیزی از آن را بر دارد.
و این را میگویم تا حرص و طمع آنان از گرفتن چیزی از مهریهی زنان پایان یابد؛ در گمان من و علم نزد اللهÀ است اگر ولی بداند که هیچ حقی از مهریه ندارد و اگر حتی یک پنی از آن را بر غیر وجه شرعی بردارد گناه کار است و مال حرام را خورده است، فکر میکنم که اگر اینگونه باشد، امر برای ولی آسان میشود که خواستگار را بپذیرد اگر که کفء باشد و زن نیز راضی باشد.
اما آنچه از برخی اولیای طمعکار و حریص سر میزند این است که در قلبشان کمال رحمت و شفقت برداشته شده است و قسمت بزرگی از مهریه را برای خودشان شرط میکنند و این برای آنان حرام است و حلال نیست و از اللهÀ امید داریم که حل این مشکل و معضل را آسان کند و نظر من در توجیه عوام مردم اینگونه مناسب است که ابتدا بزرگان و اشراف سرزمین نکاح را با مهریه کم قرار دهند و آن را اعلان نمایند و مشخص است که عوام مردم از بزرگان و رئیسان خود پیروی میکنند و هنگامی که ایشان این را شروع کنند، گفته میشود: فلانی که با اهل شرف و نسب ازدواج کرد مهریهاش این قدر بود که کم و در حد توان اکثر مردم میباشد و مسئله حل خواهد شد یا این از اسباب حل این خواهد بود.