چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۵۰۸۲) حکم اجبار در ازدواج دختری پایبند به دین با فردی ناپسند

(۵۰۸۲) سوال: دختری ۲۲ هستم که تاکنون ازدواج نکردم، زیرا می­خواهم با مرد دینداری ازدواج که که در اطاعت و بندگی اللهù کمکم کند، اما پدرم مرا اجبار می­کند با مردی ازدواج کنم که شکر خدا نماز می­خواند، اما من رغبتی با ازدواج این فرد ندارم، و تا الان عقد ازدواج بسته نشده است، و بنده در وضعیت بدی قرار گرفتم، نمی دانم چه کار کنم، و به این فرد جواب منفی داده­ام، زیرا مرتکب برخی اعمال گناه می ­شود و ترس از این دارم که بنده سبب همکاری با این فرد در انجام این گناهانی که مرتکب می شود، شوم. و من در کنار خانواده­ام پایبند به دینم هستم، اما وضعیت دینم طوری شده، گویا ذغال گرمی در دستانم قرار دارد، زیرا خانواده­ام برخی از گناهان را آشکار می­کنند، و بارها با آنان صحبت کردم، اما نتیجه­ای در برنداشت، آروز دارم که با فرد دینداری ازدواج کنم که مرا در انجام کارهای خیر و دینم یاری دهد و سختی هایم را بعد از الله عزوجل آسان کند، اما آرزو به دل ماندم، پدرم در این مساله عجولانه تصمیم می­گیرد و من را درک نمی­کند، به او گفتم به جای من خواهرانم را به ازدواج در آور، در پاسخ می­گوید: خواهر کوچکتر قبل از بزرگتر ازدواج نمی­کند. الله من را یاری کند، با این وجود که چند بار نماز استخاره خوانده­ام، اما وضعیتم هیچ تغییری نکرده است، از شما خواهانم که بنده را راهنمایی و ارشاد کنید، زیرا من با سخن و نظر شیخ محمد بن عثیمین کاملا موافق هستم، زیرا این فرد بهترین مربی و راهنما هستند.

جواب:

از فرد سوال کننده بابت گمان نیکی که به بنده دارد تشکر می­کنم، و از اللهù خواهانم که طبق آنچه که برادرانم به من گمان نیک دارند، باشم. سپس به ایشان تبریک می­گویم بخاطر حرصی که دارد در جستجوی فرد نیکی است که بتواند در دینش و کرامتش وی را کمک کند.

بنده می­ گویم: به بشارت به خیر بده ای خواهرم، اللهù بنده­اش را رها نخواهد کرد، پس توصیه ام این است که از الله ù درخواست کند که  همین زودی فردی با اخلاق و با ایمان روزی­اش کند  و منتظر باشد الله مشکلاتش را آسان کند.

اما در مورد اینکه پدرش وی را اجبار می کند که به این خواستگار جواب دهد، پس این خواهر اجازه دارد که جواب رد بدهد، زیرا این قضیه مربوط به وی می­باشد و فردی که در آینده باید با این مرد زندگی کند، دختر است نه پدرش، و زن اگر به اجبار با فردی ازدواج کند، این ازدواج صحیح نیست، فرقی ندارد فردی که اجبار می­کند پدرش باشد و یا شخصی دیگر؛ با زیرا رسول اللهﷺ می­فرمایند: « ولا تنكح البكر حتى تُستَأذن»[۱]. «دختر باکره را به ازدواج نیاورید مگر زمانی که از او اجازه گرفته شود». ««والبِكرُ يستأمرُها أبوها »[۲] «و زن باکره پدرش از او اجازه می­ گیرد.». پس در مورد دختر دوشیزه و پدر نصوص وارد شده است.

سپس چگونه ممکن است بگوییم: فرد دخترش را اجبار کند با فردی ازدواج کند که دوست ندارد، درحالیکه اجازه ندارد حتی یک عدد تخم مرغ از ملک دخترش را بدون اجازه اش بفروشد؟ در شریعت چنین اجازه ای داده نشده است، هر چند که برخی از علما اجازه دادند که پدر می­تواند دخترش را اجبار کند، اما این قول ضعیف است و تا زمانی­که این دختر دوبار استخاره کرده است، و قلبش برای ازدواج با این خواستگار باز نشده است، پس می­تواند جواب رد دهد، پس اگر جواب رد بدهد، پدرش به هیچ عنوان اجازه ندارد دخترش را برای ازدواج اجبار کند، پس اگر به اجبار او را به ازدواج فردی که دوست ندارد در بیاورد، همانا مردی را بر دخترش مسخر کرده که شوهرش نمی­باشد؛ زیرا رسول اللهﷺ می­فرمایند: « ولا تنكح البكر حتى تُستَأذن»[۳]. «دختر باکره را به ازدواج نیاورید مگر زمانی که از او اجازه گرفته شود». و همچنین فرمودند:« مَن عَمِلَ عَمَلًا ليسَ عليه أمْرُنا فَهو رَدٌّ»[۴]. ( هر فردی مرتکب عملی شود که مطابق با شریعت اسلامی نیست، چنین عملی مردود است). یعنی مردود است، پس چه برسد به قضیه ای که رسول اللهﷺ از آن نهی کرده است.

همانا تقوای الله را پیشه کند، فردی که یکی از دخترانش را به اجبار به ازدواج در می­آورد، این را بداند که چنین فردی، مردی را به زور که شوهر شرعی وی هم نمی­باشد بر دخترش مسلط کرده است، در مورد این قضیه کتاب الله و سنت رسول اللهﷺ قضاوت می­کند، پس رسول اللهﷺ است که ما را از ازدواج دختر دوشیزه بدون اجازه نهی کرده است، و درمورد زن دوشیزه  و پدر هم نص شرعی وارد شده است، پس دراینجا چه فردی شارع است؟ چیزی که آشکار است این است، اطاعت و فرمانبرداری از رسول اللهﷺ اطاعات از دستورات الله ù است، نافرمانی از دستورات رسول اللهﷺ نافرمانی از دستورات اللهù است، پس چنین پدرانی تقوای الله را پیشه کنند و از الله بترسند.

و مصیبت بزرگ این است که چنین افرادی مصلحت دختر، خواهر و یا هر فردی که سرپرستی آنان را بر عهده دارند در نظر نمی­گیرند، بلکه مصلحت شخصی خودشان را در نظر می­گیرند، و یا بخاطر تعصبات قبیله ای که دارند، همانند فردی که به دخترش می­گوید: به الله قسم فقط با پسر عمویت خوشبخت خواهی شد، سبحان الله، آیا دختر و یا خواهر، و یا هر فردی که سرپرستی آنان را بر عهده دارد، همانند تکه ی از مالش است که به هر کس دوست داشته باشد بفروشد.

آگاه باشید واز الله ù بترسید، و این را بدانید همانا دخترانی که به اجبار و بدون اجازه ی آنان به ازدواج در آورده شده­اند در روز قیامت، وبالی بر گردن کسانی که آنان را به اجبار به ازدواج در آورند می­شود.


[۱] – به تخریج آن اشاره شد.

[۲] – امام احمد آن را تخریج کرد است (۳/۳۸۴، رقم ۱۸۹۷). و ابوداوود: در کتاب نکاح، بابی در مورد زن بیوه، شماره حدیث (۲۰۹۹). ونسائی: کتاب نکاح، باب اجازه گرفتن پدر از دختر دوشیزه، شماره حدیث(۳۲۶۴).

[۳] – به تخریج آن اشاره شد.

[۴] – امام مسلم آن را تخریج کرده است: کتاب اقضیه، باب نقض احکام باطله و رد اعمال محدثه، شماره حدیث(۱۷۱۸)

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: أنا فتاة أبلغ من العمر الثانية والعشرين، ولم أتزوج؛ لأنني أريد رجلا صالحا، يحفظ عليَّ دِيني، ويساعدني على طاعة الله -عز وجل-، ولكن والدي أجبرني على الموافقة على رجل يصلي -والحمد الله – لكنني غير راضية عليه، وغير مرتاحة إلى الآن، علما بأنه لم يعقد علي، وأنا في ضيق شديد، وحيلتي قليلة، وقد رفضت هذا الرجل؛ لأن فيه بعض المعاصي، وأخاف على نفسي أن أكون عونا له على ذلك، وأنا مع أهلي متمسكة بديني، ولكني كالقابضة على الجمر؛ لأن أهلي -هداهم الله – يجاهرون ببعض المعاصي، وحاولت إقناعهم، لكن دون جدوى، وكان لي أمل أن أتزوج من رجل صالح، يُعينني على الخير، وعلى أمور ديني، ويُفرج عني كربتي بعد الله -عز وجل-، ولكني فقدت الأمل، ووالدي مُتسرع، لا يتفاهم بصدر رحب، وقلت له: زوج إحدى أخواتي. قال: لا تُزوّج الصغرى قبل الكبرى. والله المستعان، رغم أنني صليت صلاة الاستخارة عدة مرات، لكن حالي لم يتغير، أرجو النصح والإرشاد التام بما فيه الخير والفائدة؛ لأنني أقتنع بكلام ورأي فضيلة الشيخ محمد العثيمين حفظه الله، وهو نعم المربي والموجه والمرشد.

فأجاب رحمه الله تعالى: أشكر السائلة على حُسن ظنها بي، و أرجو الله تبارك وتعالى أن أكون عند حسن ظن إخواني بي. ثم إني أُهنتها على كونها تتحرى الرجل الصالح الذي يعينها على دينها، ويحفظ كرامتها. وأقول: أبشري بالخير والله سبحانه وتعالى لن يخيب سائله وراجيه أبدا، فعليها بالإلحاح على الله -عز وجل-، وهو يُحب الملحين بالدعاء؛ أن يرزقها عاجلا غير آجل زوجا صالحا ذا خُلُقٍ ودين. ولتنتظر الفرج من الله -عز وجل-.

وأما بالنسبة لإلزام والدها أن تتزوج بهذا الخاطب فلها أن ترفض؛ لأن الأمر أمرها، والذي سيعاني من الزوج هي، وليس أباها، والمرأة إذا أُخبِرَت على التزوج من شخص، فالنكاح غير صحيح، سواء كان المجبر أباها أم غيره؛ لقول النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-: «لاَ تُنْكَحُ البِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ». وقال -عليه الصلاة والسلام-: «وَالْبِكْرُ يَسْتَأْمِرُهَا أَبُوهَا». فنَصَّ على البكر، وعلى الأب.

ثم كيف يمكن أن نقول: للإنسان أن يُجبر ابنته على أن تتزوج بشخص لا ترضاه، وهو لا يملك أن يجبرها على بيع بيضة من مالها؟ هذا لا يمكن أن تأتي به الشريعة، وإن كان بعض العلماء يرى أن للأب أن يجبرها، لكنه قول ضعيف، وما دامت هذه المرأة قد استخارت مرتين، ولم ينشرح صدرها لهذا الخاطب، فلترفضه، وإنها إذا رفضته لا يجوز لأبيها أن يزوجها أبدا، فإن زَوَّجَها و هي مكرهة فقد سَلَّطَ عليها رجلًا ليس وهي بزوج. لها؛ لأن النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- قال: «لا تُنْكَحُ البِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ» وقال: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدُّ». أي مردود، فكيف إذا كان عليه نهي الرسول – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-.

ألا فليتَّقِ الله امرؤٌ زوَّجَ واحدة من بناته مع الإكراه، وليعلم أنه سَلَّط عليها من ليس بزوج شرعًا، وبيننا كتاب الله -عز وجل- وسنة رسوله، فهذا النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- يعلن بالنهي عن تزويج البكر حتى تستأذن، ويَنصُّ على البكر، وعلى الأب، فمَن المشرع بعده؟ ومن المعلوم أن طاعة رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- طاعة الله، ومعصية رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- معصية الله، فليتَّقِ الله هؤلاء الآباء.

ثم إن من البلاء أن بعض الناس لا يراعي مصلحة البنت، أو الأخت، أو من له ولايةٌ عليها، إنما يراعي مصلحته الشخصية فقط، أو يراعي عصبيةً بائدة؛ كالذي يقول لابنته: والله لا تفرحين بالزوج إلا من ابن عمك. مثلا، سبحان الله، هل البنت أو الأخت أو مَن له ولاية عليها، قطعة من ماله، يبيعها على من شاء.

ألا فليتقوا الله، وليعلموا أن هؤلاء البنات اللاتي أُخبِرَن على الزواج بغير إذنهن سيكنَّ خصم هؤلاء الذين زَوَّجُوهن يوم القيامة.

مطالب مرتبط:

(۵۰۷۵) حکم شرعی ازدواج دادن دختران یتیم توسط سرپرست به نزدیکان خود با انگیزه مالی

هیچ ولی و سرپرستی حق ندارد کسانی را که سرپرستی آن را برعهده دارد، اجبار به ازدواج کند، حتی اگر پدر هم حق ندارد دخترش را به ازدواج فردی که دوست ندارد در بیاورد....

ادامه مطلب …

(۵۰۷۶) در صورت اختلاف پدر و دختر، چه کسی در انتخاب همسر برای فرزندان مقدم‌تر است؟

اگر در مورد خواستگار، پدر و مادر دختر با یکدیگر اختلاف کردند، در اینجا به نظر دختر اهمیت داده می­شود...

ادامه مطلب …

(۵۰۸۱) حكم اخذ رضایت دختر در نکاح از دیدگاه فقه اسلامی

به ازدواج در آوردن دختر بدون اطلاع وی حرام است، و چنین عقدی بسته صحیح نیست، مگر اینکه بعد از آن اجازه دهد...

ادامه مطلب …

(۵۰۸۳) حکم ازدواج اجباری دختر نابالغ

اگر پدرت شما را به ازدواج فردی که دوست نداری، در بیاورد، چنین ازدواجی صحیح نمی¬باشد، اما در در نهایت اجازه دادی، پس ازدواج صحیح است...

ادامه مطلب …

(۵۰۷۹) کم ازدواج با فرد فاقد دیانت و اخلاق به اجبار خانواده

چیزی که در ازدواج شایسته است، این است که فرد دیندار را به دیگری ترجیح دهد،...

ادامه مطلب …

(۵۰۸۰) حکم شرعی ازدواج خویشاوندی بدون اخذ رضایت دختر

هیچ وقت عادات و رسوم بر شرع حکم نمی­کند، بلکه شرع بر عادات ورسوم حکم می­کند، پس هرگاه عادت و رسومی مخالف با شریعت بود، واجب است که این عادت ترک شود، و به آنچه شریعت دستور داده ، چنگ زده شود....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه