سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۵۰۸۱) حكم اخذ رضایت دختر در نکاح از دیدگاه فقه اسلامی

(۵۰۸۱) سوال: حکم به ازدواج در آوردن دختر بدون اطلاعش چیست؟ ایا نیاز است که با وی مشورت کنیم؟

جواب:

به ازدواج در آوردن دختر بدون اطلاع وی حرام است، و چنین عقدی بسته صحیح نیست، مگر اینکه بعد از آن اجازه دهد، با توجه به سخن رسول اللهﷺ : «لا تنُكْحَ ُالأيُّم حتى تُستأمر، ولا تنكح البكر حتى تُستَأذن، قالوا: يا رسول الله، فكيف إذنها قال: أن تسكت» (زن بیوه به ازدواج در آورده نمی‌شود مگر زمانی که به آن امر کند، و دختر دوشیزه به ازدواج در آورده¬ نمی¬شود مگر زمانی که از وی از اجازه گرفته شود.) پرسیدند ای رسول اللهﷺ اجازه گرفتنش چگونه است؟ فرمودند: ( اینکه سکوت اختیار کند ).
پس رسول اللهﷺ از ازدواج دختر نهی کرده مگر زمانی که از وی اجازه گرفته شود، و این حدیث عام است که شامل پدر و غیر از آن می¬شود. بلکه نصوص وارد شده که پدر هم باید از دختر دوشیزه اش که ازدواج نکرده اجازه بگیرد و این قول راجح است، اینکه جایزنیست دختر دوشیزه اش را به ازدواج در بیاورد، اگر چه هم سرپرستش پدرش باشد، تا اینکه از وی أجازه بگیرد و اگر هم اجازه داد بر سرپرستش واجب است که در مورد مرد به صورت کامل به دخترش اطلاعات کافی بدهد، و کافی نیست که فقط بگوید، فلانی از شما خواستگاری کرده است، ایا شما را به ازدواج در بیاوریم؟ بلکه باید به صورت واضح برای زن قضیه را اشکار کند، وبگوید: فلانی فرزند فلانی ، که شغلش این و کارش این است و درمورد اخلاق و دینش بگوید تا اینکه اطلاعات کافی از خواستگارش داشته باشد، مگر اینکه پدرش این را بداند که اختیار کامل به او می¬دهد، در این حالت بگوید: از شما خواستگاری شده و ما می¬ خواهیم شما را به ازدواج در بیاوریم.
به هر حال جایز نیست زنی را بدون رضایت و آگاهی اش به ازدواج در بیاوریم ، چه دوشیزه باشد و چه اینکه یک بار ازدواج کرده باشد، چه سرپرستش پدرش باشد و چه اینکه فردی دیگری باشد. این چیزی است که سنت و اثر صحابه، عقل و قیاس بر آن استدلال کرده است، همانا این زن با مردی که قرار است تمام عمرش زندگی کند، اگر جدایی صورت نگرفته باشد، شوهر شریک زندگی اش است، چگونه وی را به ازدواج در آورده می¬شود بدونه اینکه از وی اجازه گرفته و یا رضایتش جلب شود ویا اینکه به اجبار وی را به ازدواج در بیاوریم.
و اگر پدر و یا هر فردی دیگر اجازه ندارد حتی یک ریال از مالش را بدون رضایتش بفروشد، پس چطور ممکن است گفته شود، همانا وی را به ازدواج فردی در آورده می ¬شود که راضی نیست و یا با شخصی که قبل از اینکه ازوی اجازه گرفته شود؟ و اگر پدر و یا هر فردی از اولیای وی اجازه ندارد که املاکش را بدون اجازه اش ایجار دهد، پس چطور او را به ازدواج در می آورد، و اجازه می ¬دهد، شوهر از منافع وی که الله آن را مباح کرده استفاده کند بدون اینکه از وی اجازه گرفته شود و اگر هم اطلاع داشته باشد ولی با اجبار باشد.
همانا هرگاه فرد اگر بخواهد در مصادر وموارد شریعت تامل کند این را می داند که در شریعت چنین مسائلی وجود ندارد، اینکه دختر را اجبار کند و به عبارتی دیگر زن را اجبار کند با فردی که دوست ندارد ازدواج کند، و شریعت منع می کند از اینکه زن اجبار شود مالش را بفروشد و یا چیزی از املاکش اجاره داده شود .
به همین مناسبت بنده برادرانم که اولیای زنان هستند از دو چیزی که گناه بزرگی است در قضیه به ازدواج در آوردن، بر حذر می دارم:
اول : اجبار کردن زن به ازدواج با فردی که دوست ندارد، همانگونه که شنیدید چنین ازدواجی از لحاظ شرعی حرام است، و چنین ازدواجی صحیح نیست، مگر اینکه بعد از آن اجازه دهد.
دوم: مخالفت کردن با زن از اینکه با فردی که دوست دارد ازدواج کند، برخی از اولیا هستند که بر زنان با سختی رفتار می کنند، و فقط با کسانی که دوست دارند آنان را به ازدواج در می آورند، در حالی که وی دوست ندارد، مشاهده می کنید هر فردی که تحت سرپرستی خودش قرار گرفته چه دختر ویا خواهرش، از وی خواستگاری میشود اما این فرد مخالفت می-کند، و این زن را به ازدواج در نمی¬آورد، بلکه حتی با زن در این قضیه مشورت نمی¬کند، به خواستگارش جواب رد می ¬دهد در حالی که دختر هیچ اطلاعی ندارد، چقدر از زنانی هستند که در مورد این قضیه گله مند هستند که چقدر از افراد هستند که به خواستگاری دخترشان و یا خواهرانشان ویا کسانی که سرپرستی آنان را بر عهده دارند، می آیند، به ازدواج در نمی آورند در حالیکه آن مرد از لحاظ دین و اخلاق فرد مناسبی است.

این افراد مرتکب دو عمل حرام شده¬اند:
اول: مخالفت با دستور رسول اللهﷺ ؛ زیرا رسول اللهﷺ می¬فرمایند: «إذا أتاكُم من تَرضونَ خُلقهُ ودينهُ فزوّجوهُ ، إلا تفعلوا تكنْ فتنةٌ في الأرضِ وفسادٌ عريضٌ» : (هرگاه فردی به خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید، پس آن را به ازدواج در آورید، در غیر اینصورت سبب فساد و فتنه در روی زمین خواهید شد).
دوم: ستم کردن در حق زن با جلوگیری کردن از ازدواج و یا با فردی که شایستگی ازدواج با او دارد، چرا که زن هم همانند مرد شهوت و علاقه به ازدواج دارد، تعجب می¬کنم از چنین سرپرستی که دختر را از ازدواج کردن منع می¬کندتعجب می¬کنم، آیا راضی می¬شود که خودش از ازدواج با فردی که دوست دارد منع شود؟ اگر فردی وی را از ازدواج کردن منع کند، آیا این کار از دیدگاهش ظلم نیست؟ و یا اینکه حق سرپرستش است؟ در جواب می¬گوییم: قطعا این نظر را دارد که این کار ظلم است، و سرپرستش چنین اجازه¬ای ندارد، بلکه اجازه ندارد که او را از ازدواج کردن منع کند، با علاقه ای و نیازی که به ازدواج دارد، فقط به خاطر مسائل شخصی مخالفت می¬کند، چگونه برای خودش راضی نمی¬شود، اما برای زنانی که مسوولیت سرپرستی آنان را بر عهده دارد راضی می¬شود؟
پس کسانی که مرتکب چنین گناه بزرگی می شوند را برحذر کن، نافرمانی رسول اللهﷺ و ظلم کردن در حق چنین زنانی که ضعیف هستند. و اگر فرض کنیم زن ، مردی را برای ازدواج انتخاب کرد که دیندار نباشد، در این صورت بر سرپرست دختر واجب است که او را از چنین ازدواجی منع کند وبه خواستگارش جواب منفی دهد، زیرا زن موجود ضعیفی است و چه بسا فردی را انتخاب کند که از لحاظ دین و ایمان ضعیف باشد، که بعد از آن سبب بوجود آمدن مشکلات شود، به همین خاطر شریعت به زن اجازه نداده که خودش را به ازدواج فردی در بیاورد، بلکه بایدسرپرستی باشد که وی را به ازدواج در آورد، زیرا ضعیف است.
به هر حال کسانی که الله به آنان اجازه سرپرستی داده، بر حذر می دارم از اینکه با ازدواج کسانی که دارای اخلاق و ایمان هستند، مخالفت کنند، مبادا با این کارشان مرتکب دو گناه بزرگی که به آن اشاره کردیم، شوند.
در مورد زنی که پدرش او را از ازدواج با کسانی که هم کف وی بودند مخالفت کرد صحبت کردم، این زن در فراش مرگ بود و به زنانی که اطرافش بودند می¬گفت: به پدرم اطلاع دهید که به خاطر من در مشکل بزرگی افتاده است، زیرا وی من را از ازدواج با کسانی که شایستگی ازدواج داشتند منع می¬کرد، و بعد از مدتی این زن از دنیا رفت، و این قضیه بسیار مهم است و بر هر فرد واجب است که دقت کند و مورد زنانی که زیر سرپرستی آنان است از الله ترس داشته باشد.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما حكم تزويج البنت وهي لا تعلم؟ وهل يتطلب تستأذن منا أن نأخذ مشورتها ؟

فأجاب رحمه الله تعالى: تزويج البنت -وهي لا تعلم- مُحرَّم، ولا  يصح العقد، إلا أن تجيزه بعد ذلك؛ لقول النبي صلى الله عليه وسلم: «لا تُنْكَحُ الأَيَّمُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ، وَلَا تُنْكَحُ البِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَكَيْفَ إِذْنُهَا؟ قَالَ: «أَنْ تَسْكُتَ».فنهى النبي صلى الله عليه وسلم عن تزويج البنت البكر حتى ت وهذا الحديث عام، يشمل الأب وغيره.

بل ثبتَ النَّصُّ على الأب وعلى البكر، وأنه يجب على أبيها أن يستأذن منها، وهذا هو القول الراجح؛ أنه لا يجوز أن تُزَوَّج البكر، ولو كان وَليُّها أباها، حتى تستأذن وإذا استُؤْذِنَتْ فإنه يجب أن تخبر بالزوج على وجه تقع به المعرفة، ولا يكفي أن يقال: إنه قد خطبك ،رجل، فهل تُزوِّجُك؟ بل لا بد أن يُبين الأمر، ويقال: خطبك فلان بن فلان، وظيفته كذا، وعمله كذا. ويُبين لها من دينه وخلقه ما تحصل به المعرفة، اللهم إلا إذا علم أبوها أنها ستفوض أمرها إليه، فحينئذ يقول: إنك خُطِبْتِ، وأننا نريد أن نزوجك.

فالمهم أنه لا يجوز لأحد أن يُزوّج امرأة بدون علمها وإذنها، سواء كانت بكرًا أم ثيبا، وسواء كان الولي أباها أم غيره هذا ما دلت عليه السنة، وهو دليل أثري. ويدل عليه أيضًا النظر والقياس، فإن المرأة ستكون مع الزوج مدى الحياة، وإذا لم يحصل فراق من قَبْلُ، والزوج شريكها في حياتها، فكيف تُزوّج بدون إذنها، وبدون علمها، أو تزوج وهي كارهة.

وإذا كان الأب ومن دونه من الأولياء لا يملك أن يبيع من مالها ما يساوي فلسًا إلا برضاها فكيف يمكن أن يقال: إنه يزوجها من شخص لا تريده، أو من شخص قبل أن تُستَأْذَن في تزويجها إياه؟ وإذا كان الأب ومَن دونه من الأولياء لا يملك أن يُؤجر شيئًا من عقاراتها إلا بإذنها، فكيف يزوجها، ويجعل الزوج يستبيح منافعها التي أباحاها الله له بدون علمها، أو بعلمها مع إكراهها.

إنْ مَن تأمَّل مصادر الشريعة ومواردها يعلم أن الشريعة لا تأتي بمثل هذا؛ أي لا تأتي بإجبار ،البنت، أو بعبارة أخرى لا تأتي بإجبار المرأة على أن تزوج من شخص لا تريده، وتمنع إجبار المرأة على بيع شيء من مالها، أو تأجير شيء من عقارها.

وإنني بهذه المناسبة أنصح إخواني أولياء النساء من محظورَيْنِ عظيميْنِ في التزويج:

أحداهما: إجبار المرأة على أن تُزوّج بمن لا تريد، فإن هذا -كما سمعتم – محرم شرعا، والنكاح لا يصح، اللهم إلا أن تجيزه بعد. ثانيهما: مَنْعُ المرأة من تزويجها كُفْنًا ارتضته، فإن بعض الأولياء يتحكم في مَوْلِيَّاته من النساء، ولا يزوجها إلا من يريده هو لا من تريده هي، فتجده تُخطب منه مَوْلِيَّته؛ ابنته، أو أخته أو أي امرأة له عليها ولاية ثم يمانع، ولا يزوج، بل لا يرجع إلى المرأة في مشورتها في ذلك، ويَرُدُّ الخاطب وهي لا تعلم، وما أكثر شكاية النساء من مثل هؤلاء الأولياء الذين تُخطب منهم بناتهم، أو أخواتهم، أو من لهم عليهنَّ ،ولاية، ثم لا يزوجهن، مع أن الخاطب كفء في دينه وخلقه.

وهؤلاء ارتكبوا محظورين:

الأول: عصيان أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم، فإن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلْقَهُ فَأَنْكِحُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيض».

الثاني: ظَلْمُ المرأة بمنعها من الزواج، أو من هو أهل لتزويجها، فإن المرأة عندها من الغريزة وحب النكاح مثل ما عند الرجل، ولا أدري عن هذا الولي؛ لو أن أحدا منعه من الزواج، مع شدة رغبته فيه هل يرى أنه ظالم له، أو يرى أن ذلك من حقه؟ الجواب سيرى أنه ظالم له، وأنه لا يحق له، بل لا يحل له أن يمنعه من الزواج، مع شدة رغبته فيه لمجرد هَوًى شخصي، فكيف لا يرضى ذلك لنفسه، ثم يرضاه لهؤلاء النساء اللاتي جعله الله وليا عليهنَّ؟

فليحذر أولئك الأولياء من هذا المحظور العظيم؛ معصية رسول الله صلى الله عليه وسلم، وظلم هؤلاء النساء القاصرات. ولو فرض أن المرأة اختارت من ليس كفنا في دينه، فلوليها أن يمنعها في هذه الحال وأن يرد الخاطب؛ لأن المرأة قاصرة، وقد تختار شخصًا غير مَرْضِيّ في دِينه، ويحصل بعد ذلك من المفاسد ما يحصل، ومن أجل هذا جعل الشارع المرأة لا تُزوّج نفسها، بل لا بد مِن وَلِيٍّ يزوجها؛ لأنها قاصرة.

المهم أنني أحذر من أولئك الأولياء الذين يمنعون تزويج من ولاهم الله عليهن، بمن هو كف لهنَّ في دينه وخُلُقه؛ لما في ذلك من المحظورين اللذين أشرنا إليهما.

ولقد حُدِّثْتُ أن امرأةً حضرها الموتُ، وكان وليها يمنع من تزويجها، ويرد كل من طلبها، وكان عندها نساء حين حضرها الموت، فقالت لهن أَخْبِرْنَ أبي أنه مني في حرج؛ لأنه منعني من أن أتزوج بمن هو أهل للتزويج.

وماتت بعد ذلك، وهذا أمر عظيم يجب على الإنسان أن يتنبه له، وأن يخشى الله -عز وجل- فيمن ولاه الله عليهنَّ من النساء.

مطالب مرتبط:

(۵۰۷۹) کم ازدواج با فرد فاقد دیانت و اخلاق به اجبار خانواده

چیزی که در ازدواج شایسته است، این است که فرد دیندار را به دیگری ترجیح دهد،...

ادامه مطلب …

(۵۰۷۳) صحت عقد بدون رضایت قبلی زوج

نزد برخی اهل علم این عقد صحیح است در صورتیکه با این عقد موافقت کرده باشی، و نزد دیگر اهل علم صحیح نمی­باشد...

ادامه مطلب …

(۵۰۷۷) حکم ازدواج اجباری در شریعت اسلامی

از مهمترین مسائلی که در این زمینه باید دقت لازم به کار برده شود، اینکه ازدواج بر اساس رضایت زن و شوهر باشد، جایز نیست که زن را به ازدواج فردی در آورد که راضی نیست، فرقی ندارد که این زن دوشیزه باشد و یا مطلقه و یا اینکه فردی که وی را به ازدواج در می آورد، پدرش باشد و یا شخص دیگر....

ادامه مطلب …

(۵۰۷۶) در صورت اختلاف پدر و دختر، چه کسی در انتخاب همسر برای فرزندان مقدم‌تر است؟

اگر در مورد خواستگار، پدر و مادر دختر با یکدیگر اختلاف کردند، در اینجا به نظر دختر اهمیت داده می­شود...

ادامه مطلب …

(۵۰۸۲) حکم اجبار در ازدواج دختری پایبند به دین با فردی ناپسند

فردی که در آینده باید با این مرد زندگی کند، دختر است نه پدرش، و زن اگر به اجبار با فردی ازدواج کند، این ازدواج صحیح نیست...

ادامه مطلب …

(۵۰۷۴) حکم ازدواج با دختر خاله‌ای که با او در یک خانه بزرگ شده‌ایم

ایرادی ندارد با همدیگر ازدواج کنید، اگرچه هم با همدیگر از دوران کودکی بزرگ شده اید، زیرا چنین مساله­ای سبب بوجود آمدن محرمیت بین شما نمی شود...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه