چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۴۹۸۶) حکم رد خواستگار دیندار به‌ دلیل نداشتن نسب خانوادگی

(۴۹۸۶) سوال: دختری اهل دین هستم، الله را شکر می کنم، جوانی دیندار و فقیه به خواستگاریم آمده که از مسائل دینی­اش آگاه و مرا از پدرم خواستگاری کرده، اما پدرم جواب رد به او داده است و گفته: باید از خانواده با اصل و نسب باشد. در یکی از کتاب­ها حدیثی از رسول اللهﷺ خوانده­ام آنجا که می­فرمایند: «إذا أتاكُم من تَرضونَ خُلقهُ ودينهُ فزوّجوهُ ، إلا تفعلوا تكنْ فتنةٌ في الأرضِ وفسادٌ عريضٌ»[۱]. ترجمه : « هرگاه فردی به خواستگاری-دخترتان- آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید، پس آن را به ازدواج در آورید، در غیر اینصورت سبب فساد و فتنه در روی زمین خواهید شد.»

منظور از فتنه در این حدیث چیست؟ آیا پدرم بخاطر جواب ردی که داده گناهکار خواهد بود؟

جواب:

پاسخ این سوال نیاز به مقدمه ای دارد که در آن اولیای امور در مساله­­ی ازدواج زنان باید نصیحت شوند: سرپرست خانواده باید در مقابل امانتی که در اختیار او قرار داده شده انجام وظیفه کند، به گونه­­­­ای که دختر را به ازدواج فردی که از دین و ایمانش راضی نیست در نیاورد، اگرچه هم زن راضی به ازدواج باشد، زیرا زن در مقابل این مسائل، از لحاظ عقلی و فکری ناقص است.

به همین خاطر است که شریعت به زن اجازه نداده که امارت مسلمانان را بر عهده بگیرد، هر چند ایرادی ندارد، متولی زنان در یك مجتمع خاص باشد، همانند مدیر مدرسه و امثال آن. ممکن است فردی را برای زندگی انتخاب کند که دینش قابل قبول نیست، اما گول ظاهر، چهره و یا گفتار زیبایش را بخورد.

دراین حالت پدر می­تواند دخترش را از ازدواج با این فرد منع کند، همانگونه که حق دارد او را از ازدواج با فردی که از دین و ایمانش راضی نیست باز دارد، حق ندارد که او را از ازدواج با فردی که دیندار است منع کند، زیرا این مساله به دختر بستگی دارد، و سرپرست این دختر وظیفه­ای جز این ندارد که دختر را از ازدواج با فردی که شایسته او نیست منع کند اما اختیار کامل دختر را ندارند، به گونه ای که هرفردی را که خودش خواست انتخاب و یا مخالفت کند.

پس بر سرپرست این دختر واجب است که اگر فردی به خواستگاری دخترش آمد که از دین و ایمانش راضی هستند، جایز نیست مخالفت کنند، در غیر اینصورت گناهکار است، علمای اسلامی می­گویند: اگر چندین بار دخترش را از ازدواج با فرد دیندار منع کند، به عنوان فرد فاسق سرپرستی دخترش از وی ساقط می­شود و سرپرستی آن به فرد بعدی انتقال داده می­شود.

بر این اساس، اگر پدر از ازدواج دخترش با شخصی که از او راضی است و دین و اخلاق او را پسندیده است، منع کند، عمویش می‌تواند او را به عقد درآورد، هر چند که پدرش مخالفت کند. برادرش هم می­تواند او را به ازدواج در آورد،  برادر از عمو مقدم تر است ولی چون احتمال ترس از پدر وجود دارد در این حالت کفالت به عمو واگذار می شود. و اگر  عمویش مخالفت کرد، پسر عمویش آن را به ازدواج در می آورد و اگر کل خانواده و قبیله به خاطر ترس از پدرش مخالفت کردند در این حالت  قاضی او را به ازدواج در می­آورد. هرچند که این قضیه خلاف عرف و عادت باشد، ما روشن خواهیم کرد که این حق زن است، فرقی ندارد که مخالفت کند و یا نه. اما به اولیای امر هشدار می دهیم که کسانی را که الله ù مسوولیت آنها را بر عهده شان  قرار داده است، از ازدواج با همسری که مورد رضایت آنهاست، منع نکنند.

 این چیزی بود که دوست داشتم والدین در ازدواج با زنان به آن توجه کنند.

در مورد این موضوع خاص به این زن می گوییم: اگر پدرت از ازدواج تو با کسی که از نظر اخلاقی و دینی از او راضی هستی امتناع ورزد و جز با خانواده با اصل و نسب راضی نمی­شود، بر شما واجب نیست که از ایشان پیروی کنید. در این حالت میتوانید از ولی امر بعدی خود درخواست کنی که شما را به ازدواج این فرد در آورد، پس اگراولیای امر به خاطر عرف و عاداتی که داشتند، مخالفت کردند، دراین حالت میتوانی از قاضی درخواست کنی، و قاضی باید شما را به ازدواج در آورد مگر اینکه دراین ازدواج مفسده­ی بالاتری ببیند که تصمیم نهایی به خود قاضی بی می گردد.

اما معنای حدیث: «إذا أتاكُم من تَرضونَ خُلقهُ ودينهُ فزوّجوهُ ، إلا تفعلوا تكنْ فتنةٌ في الأرضِ وفسادٌ عريضٌ» : « هرگاه فردی به خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید، پس آن را به ازدواج در آورید، در غیر اینصورت سبب فساد و فتنه در روی زمین خواهید شد».

منظور از فتنه در اینجا، فتنه در مال و یا در آبرو است، اما فساد گسترده­ای که بخاطر این فتنه از شر و انتشار زنا و.. رخ خواهد داد. و این هشداری است که رسول اللهﷺ برای فردی که در زیر سرپرستی او قرار دارد از ازدواج با فرد دیندار باز می دارد.


[۱] – امام ابن ماجه آن را تخریج کرده است: و آلبانی آن را در سلسله صحیحه آورده است. شماره حدیث: (۱۹۶۷)

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: أنا فتاة متدينة – وأحمد الله- وقد تقدم لخطبتي شاب متدين وفَقِية، ومُتمكِّن من معرفة الأمور الشرعية وأحكامه، وقد خَطَبَني من أبي، ولكنه رفض، وقال: يجب أن يكون من العائلة، وقد قرأتُ في أحد الكتب حديثاً عن الرسول صلى الله عليه وسلم يقول فيه: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوا تكن فتنة في الأرض وفساد عريض». فما الفتنة في هذا الحديث؟ وهل على والدي ذنب في رفضه لهذا الشاب؟

فأجاب رحمه الله تعالى : هذا السؤال يحتاج جوابه إلى مُقدِّمة ونصيحة نُوجهها إلى أولياء الأمور في تزويج النساء: إنه من المعلوم أن وَليَّ المرأة يجب عليه أداء الأمانة، بحيث لا يُزوِّجُها مَنْ لا يُرْضَى دِينُه، حتى إن رَغِبته المرأةُ؛ لأن المرأة قاصرة في عقلها وتفكيرها.

ولهذا لا يصح أن تكون أميرةً إِمْرةً عامة على الرجال والنساء، وإن كان يصح أن تكون وَليَّة لأمور النساء في حقل النساء؛ كمديرة المدرسة ونحوها، فقد تختار لنفسها من لا يُرْضَى دِينُه ؛ لإعجابها بصورته، أو لإعجابها بفصاحته أو تملقه، أو ما أشبه ذلك.

وفي هذه الحال لِوَليّها أن يمنعها من نكاحها بهذا الخاطب، وكما أن له مَنْعَها من التزويج بمن لا يُرْضَى دِينه، فإنه يخرُم عليه منعها من أن تتزوج بمن رَضِيَتْهُ، وهو ذو خُلقٍ ودين؛ لأن الأمر إليها في ذلك، والولي ما هو إلا متول لأمرها؛ لئلا تغتر، وتختار من لا ينبغي أن تتزوج به، ولكن ليس له السيطرة التامة عليها؛ بحيث يمنعها عمَّن شاء، ويُزوِّجُها بمن شاء.

فيجب على ولي أَمْرِ المرأة إذا خطبها مَن يُرْضَى دِينُه وخُلُقه، ورَضِيَتْهُ أَن يُزَوَّجَها، ولا يَحِلَّ له منعُها ، فإن مَنَعَ فهو آثِمٌ ، بل قد قال العلماء: إذا تكرر منعه فإنه يكون فاسقا تَسقُط ولايته، وتنتقل الوِلاية إلى من بعده.

وعلى هذا إذا منع الأبُ مِن تزويج ابنته بشخص رَضِيَته، ويُرضَى دِينه وخُلقه، فلعمها أن يُزوِّجَها، ولو كره أبوها ، ولأخيها أن يُزوجها ولو كره أبوه، والأخ مُقدَّم على العم، لكن الأخ قد لا يتقدم بتزويجها خوفًا من أبيه، فيزوجها في هذه الحالة العم، وإذا قُدَّرَ أن العم امتنع زَوَّجَها ابنُ العم، وإذا امتنعت العائلة احترامًا لأبيها زَوَّجَها القاضي، وهذا وإن كان ممتنعا عادةً وعُرْفًا، فإننا نبيِّن أنه حق للمرأة، سواء فَعَلَتْه، أم لم تفعله، لكننا نُحذر أولياء الأمور من أن يمنعوا من ولاهم الله عليهنَّ مِن تزويجهن بكُفْءٍ يَرْضَيْنَهُ.

هذا ما أحب أن ينتبه له أولياء الأمور في تزويج النساء.

أما هذه القضية الخاصة فنقول لهذه المرأة إذا امتنع والدكِ من أن يُزوِّجَكِ بمن تَرْضَيْنَه خُلُقًا ودِينًا، وأبى أن يُزوِّجَكِ إلا من العائلة فإنه لا يجب عليك طاعته، بل لك الحق أن تطلبي مَن وَليَ بعده أن يزوجك، فإن امتنع الأولياء اتباعا للعادات والتقاليد، فاطلبي ذلك من القاضي، وعلى القاضي أن يُزَوِّجَكِ إلا أن يرى أو يخاف مفسدة عُظمى في تزويجك، فالأمر إليه.

وأما معنى الحديث: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَأَنْكِحُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضُ». فالفتنة إما في المال، وإما في العرض، والفساد العريض ما يترتب على هذه الفتنة من الشر، وانتشار الزني وغير ذلك، وهذا تحذير من النبي صلى الله عليه وسلم من منع تزويج مُوَلِّيَتِهِ بِمَن يُرضَى دِينِهِ وخُلقه.

مطالب مرتبط:

(۴۹۹۷) آیا می‌توان با جوانی که در برخی واجبات دینی کوتاهی دارد ازدواج کرد؟

بر ولی امر واجب است که زمانی که فردی به خواستگاری دخترش آمد، در مورد دین واخلاقش تحقیق وبررسی کند واگر مناسب بود او را به ازدواج درآورد و اگر غیر مناسب بود به ازدواجش درنیاورد...

ادامه مطلب …

(۵۰۰۴) آیا دختر دیندار باید به‌ خاطر انحراف خانواده‌اش طرد شود؟

توصیه­ی من به برادرانم این است که اگر قصد ازدواج با زن دینداری داشتند، به خانواده و پدر و مادر زن اهمیتی ندهند، چرا که خیر و شر آنان برای خودشان است...

ادامه مطلب …

(۵۰۰۱) دیدگاه شرع درباره ازدواج با زنی نازا به‌خاطر نخواستن فرزند بیشتر

امید دارم که الله به خاطر این سخنش  از تقصیرش بگذرد ، امید دارم که این سخن از ته قلب نگفته باشد....

ادامه مطلب …

(۴۹۹۴) حکم تحقیق کردن از فردی که به خواستگاری آمده است

باید در مورد خواستگار سوال شود، خصوصا  امروزه که حیله و فریب زیاد شده است...

ادامه مطلب …

(۴۹۹۶) حکم ازدواج با دختری نمازخوان که پدرش اهل نماز نیست

اشکالی ندارد که این فرد با زنی ازدواج کند که پدرش نماز نمیخواند، چه بسا وصلت کردن با این خانواده سبب شود که پدرش مورد نصیحت و ارشاد به سوی حق قرار گیرد...

ادامه مطلب …

(۵۰۰۰) کم شرعی ازدواج با زنی که نازاست

مانعی نمی بینم که با زنی ازدواج کند که بچه دار نمیشود و برای لذت جویی و یا مصالح دیگر با او ازدواج کند....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه