چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۴۶۳۶) حکم فروش ملکی که در رهن بانک است با تعهد مشتری به پرداخت بدهی

(۴۶۳۶) سوال: ما مجموعه­ای از شهروندان هستیم که فرصت دریافت تسهیلات از بانک املاک و مستغلات برای ما فراهم آمده است و می­خواهیم املاکی را که بانک رهن کرده بفروشیم، به شرطی که مشتری متعهد به بازپرداخت تعهدات ما به بانک شود. آیا مجاز به تصرف در اموال و فروش آنها هستیم؟ اگر نه، لطفا بفرمایید راه حل جایگزین چیست؟

جواب:

اقدام به تصرف در اموال و فروش آنها به شرط اینکه مسئولان صندوق توسعه این اجازه را به شما داده باشند، جایز است. راه دیگر نیز این است که تعهدات صندوق را پرداخت کنید تا املاک از رهن خارج شود و هنگامی که املاک از رهن خارج شد، فروش بلامانع خواهد بود، زیرا دیگر کسی بر آن حقی نخواهد داشت. اما اگرصندوق اجازه تصرف و فروش را ندهد و نتوانید با پرداخت تعهدات، اموال را از رهن خارج کنید، آنگاه فروش آنها بر شما حلال نخواهد بود زیرا در رهن هستند و فروش اموال مرهون مجاز نیست زیرا حق رهن گیرنده بر آنها جاری است و تصرف در آنها باعث بروز مشکلات بسیاری می­گردد و ممکن است باعث ضایع شدن حق صندوق توسعه شود و علاوه بر آن خداوند سبحان نیز ما را به وفای به قراردادها امر کرده و فرموده است: ” يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ۚ” ” ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمانها (و قرار دادهای خود) وفا کنید” (مائده ١) و به وفا به عهد امر نموده و فرموده­اند: ” وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا” ”  و به عهد (خویش) وفا کنید ، بی گمان از عهد سؤال می شود .” (الاسرا ٣٤)، و تو با این صندوق قراردادی بسته­ای که یکی از بندهای آن، عدم تصرف در این رهن، بدون کسب اجازه از صندوق است. علاوه بر آن در بندی دیگر با عدم تصرف  ذینفع در این ملک به  وسیله فروش و غیر آن توافق شده و این شرط از طرف رهن دهنده صاحب ملک مورد قبول واقع شده و وی ذیل این قرارداد را امضا کرده است و باید به امضا و تعهدات خود مخصوصا نسبت به صندوق پایبند باشد و این امر، شرعا نیز بر وی واجب است زیرا (در آخرت) در این مورد از وی بازخواست خواهد شد. هر کس در این مورد سهل انگاری کند و به توجیه اینکه عموم علما می­گویند که رهن تنها با شرط فقهی قبض، الزام آور است و این ملک از جانب صندوق مقبوض نیست (یعنی در دست صاحبش است و در دست بانک نیست) پس از دو نظر سهل انگاری کرده است:

اول: فرد رهن دهنده خود را متعهد کرده است به این امر که با فروش و .. رهن، در آن تصرف نکند. حال اگر فرض کنیم این امر اقتضای رهن مطلق در حالتی که شرط قبض رعایت نشده باشد نیست، باز این مساله شرطی است که منافاتی نه با قرآن و نه با سنت دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و علی آله و سلم می­فرماید:” ” ما كان من شرط ليس في كتاب الله فهو باطل ، وإن كان مائة شرط” ” هر شرطی در کتاب خدا نباشد باطل است، حال اگر صد شرط هم باشد”. مفهوم این حدیث این است که هر شرطی که مخالف کتاب خدا نباشد حق است. همچنین در حدیثی مشهور در السنن آمده است: “: المُسلِمونَ عَلى شُروطِهِم إلاّ شَرطا حَرَّمَ حَلالاً أو أحَلَّ حَراما” “مسلمانان به شروط خود وفادارند، مگر شرطى باشد كه حلالى را حرام يا حرامى را حلال گرداند.”

دوم: وجه دوم این است که قول صحیح در این مساله عبارت است از این که رهن حتی بدون قبض نیز الزام آور است زیرا هیچ دلیلی برای وجوب شرط فقهی قبض برای آن وجود ندارد بجز این قول خداوند متعال که می­فرماید: “وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ ۖ” ” و اگر در سفر بودید و نویسنده ای نیافتید، پس(چیزی) گروگان بگیرید (گروی که در دست طلبکار قرار گیرد)” (البقره ٢٨٣). در حقیقت خداوند در این آیه انسان را به داشتن سند و مکتوبات و وثائق برای حق و حقوقش در این چنین موقعیت­هایی توصیه می­کند. اگر آدمی در سفر بود و کاتبی پیدا نکرد و نتوانست حق خود را به صورت مکتوب و سندی درآورد، در این حات چاره­ای ندارد الا مگر اینکه چیزی به صورت مقبوض و فوری به ضمانت و رهن بگیرد (زیرا اگر شی مورد رهن را آنا تحویل نگیرد، ممکن است رهن دهنده بعدا شی مورد رهن را انکار نماید و یا حتی اصل قرض را نیز انکار نماید و از آنجا که ممکن است اصل قرض انکار گردد، خداوند متعال به ما توصیه می­کند که رهن و ضمانت را آنا تحویل بگیریم (رهن مقبوض)).

پس در این گونه موقعیت­های هیچ راهی برای ثبت کردن حق خود بجز دریافت فوری رهن و ضمانت ندارد. اما انتهای آیه نیز اشاره به این امر دارد که اگر رهن دریافت نشد، پس آن کس که امین شمرده شده، باید امانت(بدهی) خود را باز پس دهد. خداوند متعال در این باره می­فرماید: “فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ ۖ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ” “و اگر برخی از شما برخی دیگر را امین دانست، پس آن کس که امین شمرده شده، باید امانت(بدهی) خود را باز پس دهد” (البقره ٢٨٣) پس در این حالت رهن گیرنده به رهن دهنده اعتماد کرده و رهن دهنده باید جواب این اطمینان وی را به نحو احسن بدهد و تقوای خدا را پیشه کند. و نزد ما اینگونه است که صاحب مزرعه برای بهسازی مزرعه­اش تسهیلات دریافت می­کند و مزرعه­اش نزد خودش باقی می­ماند. صاحب ماشین، خودروی خود را رهن می­گذارد اما خودرو نزد خودش باقی مانده و از آن استفاده می­کند و همچنین صاحب خانه نیز خانه را در رهن می­گذارد در حالی که در آن زندگی می­کند و مردم این رهن را رهنی لازم به حساب می­آورند و اعتقاد دارند که رهن دهنده حق ندارد در رهن تصرف کند و آن را به فروش برساند.

پس سخن درست در این موضوع این است: رهن الزامی است حتی اگر شرط قبض تا زمانی نامعین در آن جاری نشده باشد. و این ملکی که از صندوق توسعه قرض گرفته شده است حتی با وجود این که در دست رهن دهنده است، تحت رهن صندوق می­باشد و مرهون محسوب می­گردد. پس جایز نیست برای کسی که از صندوق توسعه تسهیلات دریافت کرده است ملکی را که برای آن این تسهیلات را اخذ کرده بفروشد مگر در دو حالت: از مسئولین بانک اجازه بگیرد و آنها هم به وی اجازه بدهند یا اینکه تمام تعهدات خود را به بانک پرداخت کند و ملک را از رهن خارج کنند. خداوند توفیق عنایت کند

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل وزملاؤه: نحن مجموعة من المواطنين، أُتيحت لنا فرصة الاقتراض من البنك العقاري، ونُريد أن نبيع أملاكنا التي قد رهنها البنك العقاري، بشرط أن يلتزم المشتري بتسديد ما في ذمنا للبنك، فهل يجوز لنا التصرف في البيع، وإذا لم يجز فما هو المخرج، أو الحل في ذلك؟

فأجاب رحمه الله تعالى: يجوز لكم أن تتصرفوا فيها بالبيع، بشرط أن يأذن لكم المسئولون في صندوق التنمية، فإذا أذنوا لكم، فلا حرج، أو بطريقةٍ أخرى، وهي أ أن تُوفُوا الصندوق حتى يتحرّر العقار من الرهن، فإذا تحرّر العقار من الرهن، فلا بأسَ ببيعه حينئذ ، لأنه لا حق لأحد فيه، أما إذا لم يأذن الصندوق بالتصرف فيه بالبيع، ولم تفكوا رهنه بإيفاء، فإنه لا يَحِلَّ لكم أن تبيعوه أولا، لأنه مرهون، والمرهون مشغول بحق الراهن، ولا يجوز بيعه، لأن ذلك يكون سببًا لمشاكل كثيرة، ربما يضيع حق الصندوق بمثل هذا التصرف، وثانيا لأن الله -سبحانه وتعالى- أمر بالوفاء بالعقود فقال -تعالى-: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ﴾ [المائدة:1]، وأمر بالوفاء بالعهد، فقال: ﴿ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا ﴾ [الإسراء: ٣٤ ]، وأنت قد عقدت مع الصندوق عقدًا، مقتضاه ألا تتصرف في هذا الرهن بدون إذنه، ثم إنه زيادة على ذلك، قد اشترط في وثيقة العقد مع الصندوق في إحدى المواد أن المستفيد لا يتصرف فيه ببيع، ولا غيره وهذا الشرط قد قبله الراهن صاحب العقار، ووقع عليه، والتزم به فيجب عليه أن يوفّي بما التزم به، فالوفاء للصندوق بما التزمت به شرطًا، وبما يلزمك شرعًا أمر واجب عليك، لأنك سوف تُسأل عنه، وأما من تساهل في ذلك، وباعه بحجة أن جمهور العلماء يَرَوْنَ أن الرهن لا يلزم إلا بالقبض، وأن هذا العقار ليس مقبوضًا من قبل الصندوق، لأنه بيد صاحبه، فهذا التساهل فيه نظر من وجهين:

الوجه الأول: أن هذا الراهن قد التزم شرطا على نفسه، وهو ا أنه لا يتصرف فيه ببيع، ولا غيره فهو قد التزم بذلك، ولو فرضنا أن هذا ليس مقتضى الرهن ،المطلق، إذا لم يقبض، فإن هذا التزام شرط لا ينافي الكتاب، ولا السنة، وقد قال النبي صلى الله عليه وسلم: «مَا كَانَ مِنْ شَرْطٍ لَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَهُوَ بَاطِلٌ، وَإِنْ كَانَ مئة شرط». ومفهومه أن كل شرط لا يخالف كتاب الله فهو حق، وقد ثبت في الحديث المشهور الذي في السنن: «المُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ، إِلَّا شَرْطًا حَرَّمَ حَلَالًا، أَوْ أَحَلَّ حَرَامًا».

الوجه الثاني: أن القول الصحيح في هذه المسألة: أن الرهن يلزم، ولو بدون القبض، إذ لا دليل على وجوب قبضه إلا قوله -تعالى -: ﴿ وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِنَا فَرِهَنُ مَقْبُوضَةٌ ﴾ [البقرة: ٢٨٣]، وفي الحقيقة أن هذه الآية يرشد الله فيها الإنسان إلى التوثق من حقه في مثل هذه الحال، إذا كان على سفر، ولم يجد كاتبا، ولا طريقة إلى التوثق بحقه في مثل هذه الحال إلا بِرَهْنِ مقبوض، لأنه لو ازتهن شيئًا، ولم يقبضه لكان يمكن أن يُنكر الراهن ذلك الرهن، كما أنه يمكن أن ينكر أصلَ الدَّين، ومن أجل أنه يمكن أن ينكر أصل الدين أرشد الله – تعالى- إلى الرهن المقبوض.

فإذن لا طريق للتوثق بحقه في مثل هذه الحال إلا إذا كان الرهن مقبوضا، ثم إن آخر الآية يدلّ على أنه إذا لم يقبض وجب على من اؤتمن عليه أن يؤدي أمانته فيه، لأنه قال: ﴿ فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُوَةِ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَنَتَهُ ﴾ [البقرة: ۲۸۳]، فإذا كان الأمر كذلك فإن المرتهن قد أمن الراهن بإبقائه عنده، فإذا كان قد ائتمنه، فإن واجب الراهن أن يؤدي أمانته وأن يتقي الله ربَّه، ثم إن عمل الناس عندنا على هذا، فإن صاحب البستان يستدين لتقويم بستانه وبستانه بيده وصاحب السيارة يرهن سيارته، وهي في يده يَكُدُّها وينتفع بها، وكذلك صاحب البيت يرهنه لغيره، وهو ساكنه والناس يعدون هذا رهنا لازما، ويرون أنه لا يمكن للراهن أن يتصرف فيه بالبيع.

فالقول الصواب في هذه المسألة: أن الرهن يلزم، وإن لم يقبض متى كان مُعيَّنا، وهذا العقار الذي استُدِين من صندوق التنمية له هو رهن مُعيَّن قائم فالرهن فيه لازم، وإن كان تحت يد الراهن.

إذن، فلا يجوز لمن استسلف من صندوق التنمية أن يبيع عقاره الذي استسلف له إلا في إحدى الحالتين السابقتين أن يستأذن من المسئولين في البنك فيأذنوا له، أو أن يُوفِّي البنك، ويحرّر العقار من الرهن، والله الموفق.

مطالب مرتبط:

(۴۶۱۷) حکم شرعی بازپرداخت قرض ارزی با تغییر نرخ ارز

با هر چه که قرض کرده­ای باید با همان قرض خود را پس بدهی. حال اگر دو طرف توافق کردند که بازپرداخت قرض با ارز دیگری انجام گیرد مشکلی نیست به شرطی که به قیمت آن روز انجام گیرد...

ادامه مطلب …

(۴۶۲۹) آیا تسهیلات اعتباری حکم قرض را دارد؟

بله قرض محسوب می­گردند زیرا از لحاظ شرعی هر چه که دینی را در ذمه ما قرار دهد قرض محسوب می­شود، حال چه مبلغ فروش باشد، چه کرایه چه قرض یا ... باشد....

ادامه مطلب …

(۴۶۳۴) حکم وام گرفتن به نام دیگری برای تملک و بهره‌برداری شخصی

جایز نیست که انسان به اسم مستعار برای فرزندش یا همسرش تسهیلات اعتباری بگیرد در حالی که قصد داشته باشد برای خودش مسکن بسازد...

ادامه مطلب …

(۴۶۲۲) آیا مشارکت مالی خریدار در ساخت ویلا موجب تحقق ربا می‌شود؟

این امر کسب نفع از قرض (ربا) محسوب نمی­گردد زیرا خود مشتری از این قضیه سود برده است...

ادامه مطلب …

(۴۶۲۴) آیا شرط پرداخت روزانه در قرض، جایز است؟

این شرط، شرطی فاسد است و برای قرض دهنده حلال نیست که از کنار قرضش کسابت کند و مال و منفعتی به دست آورد...

ادامه مطلب …

(۴۶۲۵) حکم شرعی افزایش مبلغ در بازپرداخت قرض پس از مدت معین

ین عمل جایز نیست و ربا محسوب می¬گردد و ربای جامع هر دو ربا یعنی ربای فضل و ربای نسیه نیز می¬باشد...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه