(۴۵۴۷) سوال: نزد ما تجاری هستند که به مدت یکسال به مردم قرض می دهند، مثلا صد یا دویست … هل در دکانش دارد، و کسی که میخواهد از او بگیرد می آید و تاجر به او میگوید: ده تا یا بیست تا (به اندازه ای که طلب کررده است) بردار، آن انسان ضعیف و فقیر آن را برمیدارد، سپس شخص دیگرمی آید وطلب میکند، و آن را دوباره به او میدهد، و این درحالی است که آن ازمکانش تکان نخورده است، و اشخاص متعددی آن را به دین میگیریند، آیا این جایز است که اشخاص متعددی آن را به دین بگیرند درحالی که آن در جای خودش است، آیا ربایی در آن هست؟
جواب:
این مسئله ایی که سوال کننده ذکر کرد ، متاسفانه بسیاری از مسلمین به آن مبتلا شده اند، و در واقع ناراحت کننده و تلخ است اما مصداق سخن پیامبر است که میفرماید: «شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از راه و روش امتهای گذشته، پیروی خواهید کرد؛ حتی اگر آنان وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما نیز وارد آن خواهید شد».
راوی میگوید: ما گفتیم: یا رسول الله! منظور از گذشتگان، یهود و نصارا است؟ فرمود: «پس چه کسی است»؟!
این مساله از حیله هایی است که یهود مثل آن را انجام می داد، حال یا کمی کمتر و یا بیشتر، و همانا پیامبر نهی کرده است که مثل حیله آن ها را انجام دهیم ، وپر واضح است که اگر مردی به شخصی ده هزار ریال نقد بدهد، و بگوید در ازای این ده هزار ریال باید دوازده هزار در یک سال برگردانی، و برای همه معلوم است که این ربا است و حرام می باشد، و قطعا عقوبت رباخوار برای همه ی مسلمانان اشکار است، و خدا درباره کسانی که ربا میخورند میفرماید : (فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله) ۲۷۹ بقره . ترجمه: پس اگر چنین نکردید یقین داشته باشید که الله و رسولش با شما جنگ خواهند کرد.
و رسول الله ص گیرنده، دهنده، نویسنده و گواهان ربا را لعنت کرد و فرمود: «همه (در گناه) با هم برابرند. و این حدیث در صحیح مسلم است ، و در آن احادیث بسیاری است که دلالت بر اشتباه بودن و غلط بودن این کار است، و اینکه ربا از گناهان کبیره است.
پس اگر معلوم شد آنچه در گفته های قبلمان ذکر کردیم ربای صریح است، بنابراین با هر نوعی از انواع حیله به سراغ آن بروید باز هم ربا محسوب می شود.
لذا حیله زدن بر کار حرام ، آن کار را حلال نمیکند، بلکه بر زشتی آن می افزاید، زیرا حیله بر حرام ، دو امر ممنوعه را با هم جمع میکند ، اول : واقع شدن در فعل حرام و دوم فریب خدا و رسولش.
مثالی میزنیم که از آن بزرگتر است: مثلا کفر، پس کافری که به صراحت کفر خود را ابراز میکند در کفر واقع شده است، اما منافقی که تظاهر به اسلام میکند و تظاهر میکند مرد خوب و صالحی است ، در حالی ک در باطن کافر است، گناه او بیشتر و بزرگتر است. و به همین دلیل خداوند منافقین را در درک اسفل، پایین تر از کفاری قرار داد که کفر خود را به صراحت ابراز میکنند، پس کسی که حیله در ربا میکند از کسی که صراحتا ربا انجام میدهد بدتر است، زیرا او بین دو کار ممنوع که ربا و حیله و فریبکاری باشد جمع بسته است ، برای کسی که خیانت چشم ها را میداند، ومیداند در سینه ها چه مخفی شده است، و از پیامبر ثابت شده است که فرمود: همانا اعمال به نیت ها بستگی دارد و همانا برای هر شخصی همان چیزی است که نیت کرده باشد.
این حدیث راه را بر حیله گران میبندد. به آنها گفته میشود: شما این را قصد کردید و هر آنچه قصد کردید همان نصیبتان می شود، زیرا برای هر شخصی همان چیزی است که نیت کرده باشد.
عملی که سوال کننده به آن اشاره کرد وجود دارد و متاسفانه در بین مردم بسیار زیاد منتشر شده است، و نشانگر همان ربایی است که هشدارهلاکت را می دهد و خطری برای این امت است، و جای تعجب دارد زیرا اگر دکان های شراب و زنا راه افتاده بود همه ی مردم آن را منکر می دانستند، اما حال این دکان های ربوی وجود دارد و مردم ساکت اند، هیچ کس آن را منکر نمیداند و برای هیچکس اشمئزار آور نیست، و این به دلیل اینست که این امر (ربا) زیاد شده است، همانا گفته اند که اگر تماس با چیزی زیاد شود احساس کم میشود.
این کیسه های هل همانطور که این برادر گفت ، به مدت یک سال یا چند ماه یا چند هفته در مغازهها باقی میماند و سپس تاجری می آید و آن را بر اساس آنچه با فقیر بر سود آن توافق کرده میخرد، زیرا او اول با فقیر توافق میکند که ده را به یازده یا پانزده یا بیشتر به تو میدهم ، سپس تاجر و مستدین به نزد صاحب مغازه میروند، و تاجر آن را به قیمتی که بر آن توافق کرده اند میخرد، سپس در همان مجلس طبق سودی که با هم اتفاق کرده اند آن را به مستدین میفروشد، بعد از آن شخص مستدین آن را به صاحب مغازه با قیمتی کمتر از آنچه که صاحب مغازه به تاجر داده بود میفروشد، سپس درهم ها را میگرد و آن را از جیبش بیرون می آورد، این همان قضیه است که بازی و مکر و فریب است، شیخ الاسلام این موضوع را ذکر میکند و آن را قرارداد ربوی سه گانه مینامد، و میگوید بی شک حرام و ربا می باشد.
ایشان در مسئله تورق دو سخن اهل علم را ذکر می کنند، و در آخر نهی را اختیار میکنند، این بدین معناست که این مساله مساله تورقی که بعضی از مردم میگویند نیست، زیرا آنها (مردم) میگویند قول مشهور در مذهب حنابله جواز مساله تورق است.
میگوییم: مشهور در مذهب حنبلی ها جواز مساله تورق مشهور است، اما مساله تورق مانند این حیله ی ظاهر و آشکار نیست، مسئله تورق همانطور ک فقها گفته اند این است که: اگر انسان به نقد احتیاج داشته باشد، و چیزی را که برابر با صد است به صورت نسیه به صد و بیست بخرد، یعنی آن را به شکل درست خریده است، و در آن ده به یازده یا پانزده نیست
مثلا من چند درهم نیاز داشتم و نزد صاحب دکان آمدم و به او گفتم این را به صورت نسیه به من بفروش، و آن شی برابر با ده دینار است، و من گفتم به ۱۲۰بفروش، و آن را بگیرم و ببرم و بفروشم ، این مسئله تورق است.
اما این مسئله، تورق نیست و اصلا مطابقت با تورق ندارد، زیرا:
اولا: آنها بر مرابحه توافق میکنند، وتاجر چیزی را که در ملکیت اونیست با سود به شخص مستدین میفروشد و این اگر معین هم نشده باشد اما بر گردن اوست .
ثانیا در آن بیع شیء قبل از تملک صورت میگیرد.
ثالثا در آن بیع شیء قبل از انتقال آن از محلش صورت میگیرد، و پیامبر (ص) از فروش کالا در همان محل خرید قبل از اینکه تجار آن را به مکان خود ببرند، نهی فرموده است.
اما بعضی از مردم میگویند: آن در قبضه من است زیرا من آنرا شمردم، اما مجرد شمردن قبض به حساب نمی آید، و هیچکس نمیگوید این قبض کردن است. زیرا معنای قبض کردن این است که آن چیز در قبضه تو و در حوزه تو باشد، ولی علما میگویند: چیزی که نیاز به شمردن دارد باید برای قبض کردن آن آنرا شمرد، واین صحیح است، اما اینکه انسان آن را لمس کند یا با اشاره آنرا بشمارد آیا این قبض کردن است؟ قطعا خیر، سپس باید بگویم که این قرار داد از قصد نبوده است، زیرا تاجر هیچ دستی به این هل نمیزند وهیچ سوالی از نوع یا سالم بودن آن نمی پرسد، شاید اصلا فاسد شده باشد، و شاید .. .. آنرا خورده باشد، و آنها اطلاع نداشته باشند، و من معتقدم که اگر کیسه های شن بیاورد و آنرا به صف بچیند و به مردم و یا این تجار بگوید این شکر است، قطعا آنرا با این نیت که شکر است بر میدارند، زیرا آنها عادتا کیسه را برعکس نمیکندد که بررسی کنند، و نگاه نمیکنند و کاری در جهت تفتیش آن انجام نمیدهند.
بعضی از مردم (ثقه و مورد اطمینان) برایم حکایت کردند، که شخصی آمد تا از کسی قرض بگیرد، لذا رفتند به مغازه ایی که آن کالا را داشت، اما در آن مغازه کالا به اندازه ای که آن شخص مستدین میخواست نبود، پس گفت آن را میفروشیم سپس فکری برایش میکنیم، پس صاحب مغازه اول آن را به تاجر فروخت و سپس تاجر آن را به فقیر فروخت، و بعد از آن فقیر آن را به صاحب مغازه فروخت، و دوباره صاحب مغازه آن را به تاجر فروخت، و تاجر آن را به مستدین، تا زمانی که آنچه مستدین میخواست کامل شد.
جناب شیخ ! یعنی آن را بیشتر از یک بار فروختند؟
شیخ جواب داد: بله، آن را بیش از یک بار میفروشند، زیرا قیمت آن با این اندازه برابر نیست، اما این بازی را کردند تا به درهمی (پولی) که مستدین میخواهد برسند.
شخص دیگری برایم تعریف میکرد که کسانی نزد صاحب مغازه ای آمدند که شکر داشت، و قیمت حال حاضر آن برابر با صد بود، پس او گفت من فلان قدر درهم میخواهم و مغازه دار گفت این شکر برابر با نصف چیزی که تو میخواهی نیست، بنابراین قیمت آن را بالا میبریم تا به اندازه ایی که میخواهی برسد، پس قیمت آن را که صد بود بالاتر بردند تا قیمت آن شکری که کم بود به اندازه ای که شخص مستدین میخواهد برسد.
مانند این حیله ها بین مردم زیاد شده است، چیزی که سوال کننده از آن پرسید، شکی در آن نیست که هر کس آنرا انجام دهد در ربا واقع شده است، بلکه زیاده بر کسانی است که ربا میکنند، این ها صراحتا الله و رسولش و مومنان را فریب می دهند، اما باید بدانند که هیچکس جز خودشان را فریب نمیدهند، شاید متوجه نمی شود اما زمانی که اجلش فرا برسد پشیمان خواهد شد.
ابن قیم رحمه الله در کتابش الجواب الکافی لمن سال عن الدواء الشافی ذکر میکند که شخصی مرکش فرا رسید، اطرافیانش به او میگفتند بگو: لا اله الا الله، اما او میگفت: ده به یازده، ده به یازده. یعنی این امر قلبش را فرا گرفته بود – پناه به الله – لذا در هنگام مرگش به آن ابلا شده بود تا جایی که شهاده لا اله الا الله را فراموش کرده بود.
لذا ما برادران مسلمانان را به دوری از این معاملات حرام نصیحت میکنیم، که در آن فریب دادن خدا و پیامبرش و مومنین است، و به آن ها میگوییم این کارتان با این روشی که در پیش گرفته اید خیلی بدتر از کار کسانی است که سود بانک ها را میگیرند و ربا میکنند، قطعا شدت کار آنها از کار شما کمتر است، زیرا آنها ربا انجام میدهند و خودشان هم معتقدند که ربا میکنند و از خدا خجالت میکشند و سرشکسته اند و امیدوارند که مجددا توبه کنند.
مهم ایسنت که آنها به خطای خود پی برده اند، ومیدانند که مستحق مجازات اند، لذا میبینید که توبه میکنند و به سوی خدا باز میگردند، اما این این حیله گران فکر میکنند که بر راه درست و حلال اند، بنابراین برهمان راه باقی میمانند، لذا میبینید که از گمراهی شان هرگز برنمیگردند، از الله برای خود و آنها سلامتی و عافیت طلب میکنیم.
سپس طبق چیزی که میدانیم، اینکه سود هایی که از بانک ها اخذ میشود کمتر از آن چیزی است که این ها از فقرا میگیرند؟ و فقرا هم نمیدانند و فکر میکنند این راه و روش درستی است، لذا میگویند مادامی که کاری انجام میدهیم که گناهی در آن نیست، حتی اگر مقدار سودی که از ما میگیرند بیشتر هم باشد، بهتر از این است که کار حرام انجام دهیم، اما من به آنها میگویم: این روش از روش بانک ها هم بدتر است، زیرا ربا و فریبکاری است، اما از باب سیاست تعلیم صحیح و چیزی که پیامبر بر آن بود، اینکه زمانی که در حرامی را میبست دوست داشت دری حلال و مباح را برای مردم باز کند که حیزت زده نمانند.
میگوییم: در این حالت راه درست این است که اگر شخصی به کالایی مشخصی نیاز پیدا کرد، مانند اینکه به ماشین یا مواد ساخت و ساز یا غیره نیاز پیدا کند، به نمایشگاه ها یا نزد کسانی که این کالا ها را میفروشند برود، و آن کالای مشخصی را که میخواهد را با قیمتی بیشتر به صورت مؤجل (قرضی) بخرد، اینگونه از گناه سالم میماند، مثلا اگر به سیمان نیاز داشت نزد شخصی که سیمان میفروشد میرود و به اندازه ی ۱۰ هزار با قیمت ۱۲ هزار از آنها میخرد، و همچنین چیزهای دیگر مانند آهن و غیره، اینگونه گناه کا نمی شود، اگر گفت من این ها را نمیخواهم، من به پول نیاز دارم تا ازدواج کنم یا غیره، میگوییم: نیازی نیست خود را وارد این معامله حرام کنی، یا وسایلی را که برای ازدواج میخواهی به روشی که ذکر کردیم میخری و یا صبر میکنی تا الله تو را غنی کند، زیرا الله میفرماید: (وليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتى يغنيهم الله من فضله) نور:۳۳. ترجمه: و کسانی که شرایط ازدواج ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا الله آنها را از بخشش خویش بی نیاز نماید.
و خوب نیست که انسان برای ازواج خود را وارد دین کند، آن شخصی که نزد پیامبر آمد و از او خواست که زنی که خود را به پیامبر هدیه داده بود را به ازدواجش در بیاورد، پیامبر به او گفت: نگاه کن، اگر چه انگشتری آهنی باشد. زمانی که انگشتر هم پیدا نکرد پیامبر او را با هر آنچه از قران حفظ بود به ازدواج در آورد، و به او نگفت برو و از کسی پول قرض بگیر یا خود را مدیون کسی کن، بلکه او را با هر آنچه از قران حفظ بود به ازدواج در آورد، بنابراین در مثل این امور، یعنی امور ازدواج، انسان نباید به خاطر آن خود را وارد کار های حرام کند.