سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۴۰۵۸) آیا حج باعث کفاره‌‌ی گناهان کبیره می‌‌شود؟

(۴۰۵۸) سوال: آیا حج باعث کفاره‌‌ی گناهان کبیره می‌‌شود؟

جواب:

ظاهر فرمایش پیامبر ﷺ این است: «من حج فلم يرفث و لم يفسق، رجع كيوم ولدته أمه»[۱](کسی که حج نماید و از آمیزش جنسی و مقدمات آن پرهیز نماید و مرتکب گناهی نشود همانند روزی است که از مادرش متولد شده بر می‌‌گردد) همچنین می‌‌فرماید: «الحج المبرور ليس له جزاء إلا الجنة»[۲](حجی که کامل انجام شده و مورد قبول باشد پاداشی جز بهشت ندارد)یعنی حج کامل باعث کفاره‌‌ی گناهان کبیره می‌‌شود و آن چه این را تأیید می‌‌کند فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ است: «العمرة إلي العمرة كفارة لما بينهما، والحج المبرور ليس له جزاء إلا الجنة»(بین هر عمره تا عمره‌‌ی دیگر گناهان انسان کفاره می‌‌شود و حجی که کامل انجام شده و مورد قبول باشد پاداشی جز بهشت ندارد) کفاره شدن گناهان میان دو عمره مشروط به پرهیز از گناهان کبیره است.

این مسئله باقی می‌‌ماند: آیا انسان یقین داشته باشد که حجش کامل ادا شده؟ این امر مشکلی است زیرا حج مبرور (کامل) حجی است که در نیت و عمل کامل باشد.

مبرور در نیت این‌‌گونه است که نیتش از حج تقرب جستن به الله À و الله À را با ادای مناسک حج با نیتی خاص عبادت نماید که نه ریا، نه شهرت طلبی و نه حاجتی از حاجات دنیوی در آن نباشد مگر آن چه در فرموده‌‌ی الله À در آن رخصت داده شده است: {لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ ۚ }[البقرة: ۱۹۸](گناهی بر شما نیست که(درایام حج با خرید و فروش) از فضل پروردگارتان (روزی) طلب کنید).

مبرور در عمل این است که در ادای مناسک حج از رسول الله ﷺ تبعیت نموده و از آن چه به طور خاص بر شخص محرم و به طور عام بر همه حرام است پرهیز نماید و این امر مشکلی است به خصوص در زمان ما که چه بسا حج خالی از کوتاهی، زیاده‌‌روی، کردار ناشایست یا نقص در اخلاص نباشد.

بنابراین شایسته نیست انسان بر حج اعتماد کند و برود و گناهان کبیره انجام دهد و بگوید: حج باعث کفاره‌‌ی گناهان کبیره می‌‌شود  بلکه بر او واجب است به سوی الله À از انجام دادن گناهان کبیره توبه نموده و از آن‌‌ها دست بکشد و آن‌‌ها را تکرار نکند و این حج نافله است یعنی باعث زیاد شدن خیر در اعمال نیکش می‌‌شود.

از جمله گناهان کبیره‌‌ای که امروزه بسیاری از مردم مرتکب آن می‌‌شوند غیبت است یعنی: در غیاب برادرت از آن چه بدش می‌‌آید در مورد او صحبت کنی، غیبت از جمله گناهان کبیره است همان‌‌طور که امام احمد O ذکر نموده و الله À آن را در بدترین شکل آن ترسیم نموده است: {وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ}[الحجرات: ۱۲](و برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرش را در حالی که مرده است بخورد؟ !) معلوم است که انسان دوست ندارد گوشت برادرش را چه زنده و چه مرده بخورد و بد آمدنش از گوشت مرده‌‌اش بیشتر است لذا چگوننه راضی می‌‌شود که با غیبت کردنش گوشت برادرش را بخورد؟

غیبت به طور مطلق از گناهان کبیره است و بر گناه آن بیشتر می‌‌شود هر چه بدی آن بیشتر شود لذا غیبت نمودن خویشاوند مانند غیبت کردن غریبه نیست زیرا در غیبت کردن خویشاوند هم غیبت و هم قطع نمودن رحم است همچنین غیبت همسایه مانند غیبت کسی که خانه‌‌اش دور است نیست زیرا غیبت نمودن همسایه با فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ منافات دارد: «من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليكرم جاره»[۳](هر کسی به الله و روز قیامت ایمان دارد همسایه‌‌اش را اکرام کند) و وارد این فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ می‌‌شود: «والله لا يؤمن، والله لا يؤمن، والله لا يؤمن، قيل من يا رسول الله؟ قال: الذي لا يأمن جاره بوائقه»[۴](به الله قسم ایمان ندارد، به الله قسم ایمان ندارد، به الله قسم ایمان ندارد، گفته‌‌ شد: چه کسی‌ای رسول الله! فرمود: کسی که همسایه‌‌اش از آزار و اذیتش در امان نیست) زیرا غیت نمودن همسایه از جمله آزار رساندن به او است.

غیبت علما مانند غیبت نمودن عوام نیست زیرا علما بنابر حال آن‌‌ها دارای فضیلت و احترام هستند و چون غیبت علما باعث حقیر شدن آن‌‌ها و افتادن از چشم مردم می‌‌شود و نتیجه این می‌‌شود که آن چه از شریعت الله À می‌‌گویند کوچک شمرده شده و به آن اعتبار نمی‌‌دهند در این صورت شریعت به سبب غیبت علما ضایع می‌‌شود و مردم به سوی جاهلان پناه می‌‌آوردند که بدون علم فتوا می‌‌دهند.

غیبت امیران و والیان امور که الله À بر بندگان خود به آن‌‌ها ولایت داده است مضاعف می‌‌شود زیرا غیبت آن‌‌ها موجب حقیر شدن آن‌ها نزد مردم و سقوط هیبت آن‌‌ها می‌‌شود و هرگاه هیبت پادشاهی یاقط شود کشور تباه شده و هرج و مرج، فتنه‌‌ها، شر و فساد پدید می‌‌آید و اگر هدف کسی که غیبت والیان امر می‌‌کند اصلاح باشد بیش از درست کردن خرابکاری به بار می‌‌آورد و آن بر غیبتش به والیان امر مترتب می‌‌شود بزرگ‌‌تر از گناهی است که آن‌‌ها مرتکب شده‌‌اند زیرا هر چه جایگاه والیان امر در دل مردم سست‌‌تر شود بر او سرکشی می‌‌کنند و ابایی از مخالفت او ندارند و این بدون شک اصلاح نیست بلکه خرابکاری، ایجاد بی‌‌ثباتی و هرج و مرج است.

نصیحت والیان امر از جمله علما و رهبران بر وجهی که مفسده از بین برود واجب است و مصلحت این است که به صورت پنهانی و با ادب و احترام باشد زیرا این به قبول کردن مردم و برگشت آن‌‌ها از اصرار بر باطل نزدیک‌‌تر است و چه بسا حق در آن چیزی باشد که مورد انتقاد قرار گرفته است زیرا با بحث امر آشکار می‌‌شود.

چقدر از علمایی که غیبت شده و به بدی یادشده‌‌اند اما زمانی این عالم مورد مناقشه قرار گرفته آشکار شده که او آن چه به او نسبت داده شده را نگفته است و آن چه به او نسبت داده شده دروغ و باطل است که هدف از آن تخریب و حسادت است و چه بسا حق باشد اما دارای دیدگاهی است که از دید بسیاری از مردم پنهان است لذا هنگامی که مناقشه شده و دیدگاهش آشکار شده آن چه ممنوع است برطرف شده است.

اما این که انسان به مجرد آن از والیان امر از جمله رهبر یا عالمی ذکر می‌‌شود برود و بدی را نشر دهد و خوبی را پنهان کند عادلانه و عاقلانه نیست بلکه ظلمی آشکار است الله À می‌‌فرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا}[المائدة: ۸](ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید! همواره برای الله قیام کنید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید){اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ }[المائدة: ۸]( عدالت کنید زیرا به تقوا نزدیک‌‌تر است و تقوای الهی را پیشه کنید همانا الله به آنچه انجام می‌‌دهید آگاه است).

لذا از الله À می‌‌خواهیم همه‌‌ی ما را از اسباب شر و فسد دور سازد و بین قلب‌‌هایمان انسجام قرار دهد و ما را از جمله کسانی که به خاطر او یک‌‌دیگر را دوست دارند و بر نیکی و تقوا همکاری می‌‌کنند قرار دهد، او بر همه چیز توانا است.


[۱] البخاري: كتاب الحج، باب فضل حج المبرور، شماره­ى (۱۵۲۱)، و مسلم: كتاب الحج، باب في فضل الحج و العمرة، شماره­ى (۱۳۵۰).

[۲] البخاري: كتاب العمرة، باب وجوب العمرة و فضلها، شماره­ى (۱۷۷۳)، و مسلم: كتاب الحج، باب فضل الحج و العمرة، شماره­ى(۱۳۴۹).

[۳] البخاري: كتاب الأدب، باب من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فلا يؤذ جاره، شماره­ى (۶۰۱۹)، و مسلم: كتاب الإيمان، باب الحث على إكرام الجارو الضيف، شماره­ى (۴۷).

[۴] البخاري: كتاب الأدب، باب إثم من لا يأمن جاره بوائقه، شماره­­ى (۶۰۱۶).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: هل الكبائر يكفرها الْحَج؟

فأجاب رحمه الله تعالى: ظاهر قول النبي -صلى الله عليه وعلى آله وسلم-: «من حج فلم يَرْفُتْ، ولم يَفْسُقُ رجع كيوم ولدته أمه»، وقوله – صلى الله عليه وعلى آله وسلم -: «الْحَجُ الْمَبْرُورُ ليس له جزاء إلا الجنة» أن الْحَجَّ الْمَبْرُور يكفر الكبائر، ويؤيد هذا أن الرسول صلى الله عليه وسلم قال: «الْعُمْرَةُ إِلى الْعُمْرَةِ كَفَّارَة لما بينهما، والْحَجُّ الْمَبْرُور ليس له جزاء إلا الجنة»، فإن تكفير الْعُمْرَةِ إلى الْعُمْرَةِ لما بينهما مشروط باجتناب الكبائر.

لكن يبقى النظر: هل يتيقن الإنسان أن حجه كان مبرورا، هذا أمر صعب لأن الحج المبرور ما كان مبرورًا في القصد والعمل.

أما في القصد بأن يكون قصده بحجه التقرب إلى الله تعالى، والتعبد له بأداء المناسك نية خالصة، لا يَشُوبُها رياء، ولا سمعة، ولا حاجة من حوائج الدنيا، إلا ما رخص فيه في قوله تعالى: ﴿ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن ربِّكُمْ ﴾ [البقرة: ١٩٨]. وأما الْمَبْرُورُ في العمل أن يكون العمل مُتَّبعًا فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم في أداء المناسك، مُجتنبا فيه ما يَحْرُمُ على المُحْرِمِ بخصوصه، وما يحرم على عامة الناس، وهذا أمر صعب لا سيما في عصرنا هذا، فإنه لا يكاد يَسْلَمُ الْحَجُّ من تقصير، وتَفْرِيطٍ، أو إِفْرَاطِ، ومجاوزة، أو عمل سيئ، أو نقص في الإخلاص.

وعلى هذا فلا ينبغي للإنسان أن يعتمد على الحج، ثم يذهب يفعل الكبائر ويقول: الكبائر يكفرها الْحَجَّ. بل عليه أن يتوب إلى الله -سبحانه وتعالى- من فعل الكبائر، وأن يُقلِعَ عنها ولا يعود، ويكون الْحَج نافلة أي زيادة خير في أعماله الصالحة.

فمن الكبائر ما يكون لبعض الناس اليوم بل لكثير من الناس من الغيبة وهي: أن يذكر أخاه المسلم غائبا بما يكره ، فإن الغيبة من كبائر الذنوب كما نص على ذلك الإمام أحمد رحمه الله، وقد صَوَّرَها الله -عز وجل- بأبشع صورة فقال تعالى: ﴿ وَلَا يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ﴾ [الحجرات:12]، ومن المعلوم أن الإنسان لا يحب أن يأكل لحم أخيه لا حيا ولا مينا، وكراهته لأكل لحمه مينا أشد، فكيف يرضى أن يأكل لحم أخيه بغيبة في حال غَيْبَتِهِ ؟

والغيبة من كبائر الذنوب مطلقا، وتتضاعف إنما وعقوبة كلما ترتب عليها سوء أكثر، فغيبة القريب ليست كغيبة البعيد، لأن غيبة القريب غيبة وقطع رحم. وغيبة الجار ليست كغيبة بعيد الدار، لأن غيبة الجار منافية لقوله صلى الله عليه وسلم: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بالله واليوم الآخرِ فَلْيُكْرِمْ جَارَهُ، ووقوع في قوله صلى الله عليه وسلم: «والله لا يُؤْمِن، والله لا يُؤْمِنُ، والله لا يؤمن، قيل: من يا رسول الله؟ قال: «من لا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ ، فإن غيبة الجار من البوائق.

وغيبة العلماء ليست كغيبة عامة الناس، لأن العلماء لهم من الفضل والتقدير والاحترام ما يليق بحالهم، ولأن غيبة العلماء تُؤَدِّي إلى احتقارهم وسقوطهم من أعين الناس، وبالتالي إلى احتقار ما يقولون به من شريعة الله، وعدم اعتبارها، وحينئذ تضيع الشريعة بسبب غيبة العلماء، ويلجأ الناس إلى جُهَالٍ يُفْتُونَ بغير علم.

كذلك غيبة الأمراء وولاة الأمور الذين جعل الله لهم الولاية على الخلق، فإن غيبتهم تتضاعف، لأن غِيبَتَهُم تُوجِبُ احتقارهم عند الناس، وسقوط هيبتهم، وإذا سقطت هيبه السلطان فَسَدَتِ البلدان، وحَلَّتِ الفوضى، والفتن، والشر، والفساد، ولو كان هذا الذي يَغْتَابُ ولاة الأمور يقصد الإصلاح فإنما يُفْسِدُ أكثر مما يُصْلِحُ، وما يترتب على غيبته لولاة الأمور أعظم من الذنب الذي ارتكبوه، لأنه كلما هَانَ شأنُ السلطان في قلوب الناس تَرَّدُوا عليه، ولم يَعْبَؤوا بمخالفته، ولا بِمُنَابَذَتِهِ، وهذا بلا شك ليس إصلاحًا بل هو إفساد، وزعزعة للأمن، ونشر للفوضى.

والواجب مُنَاصَحَةُ ولاة الأمور من العلماء والأمراء على وجه تَزُولُ به المفسدة، وتحل فيه المصلحة بأن يكون سرا، وبأدب واحترام لأن هذا أدعى للقبول، وأقرب إلى الرجوع عن التمادي في الباطل، وربما يكون الحق فيما انتقده عليه المُنتقِدُ، لأنه بالمناقشة يَتَبَيَّنُ الأمر.

كم من عالم اغْتِيبَ وذُكِرَ بما يكره، فإذا نُوقِشَ هذا العالم تبيَّن أنه لم يقل ما نُسب إليه، وأن ما نُسب إليه كذب باطل، يقصد به التشويه والتشويش، والحسد، وربما يكون حقا، ولكن له وجهة نظر تخفى على كثير من الناس، فإذا نُوقِشَ وبَيَّنَ وجهة نظره ارتفع المحظور.

أما كون الإنسان بمجرد ما يُذْكَرُ له عن ولي الأمر من أمير أو عالم، يذهب فيُشيعُ السوء، ويُخفي الصالح، فهذا ليس من العدل، وليس من العقل، وهو ظلم واضح قال الله تعالى: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوْمِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَتَانُ قَوْمٍ عَلَى أَلَا تَعْدِلُوا ﴾ [المائدة: ٨)، يعني: لا يحملكم بغضهم على ترك العدل: ﴿ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴾ [المائدة: ۸]

فنسأل الله سبحانه وتعالى أن يُجنبنا جميعًا أسباب الشر والفساد، وأن يُؤَلِّف بين قلوبنا، وأن يجعلنا من المتحابين فيه المتعاونين على البر والتقوى، إنه على كل شيء قدير.

مطالب مرتبط:

(۴۱۲۴) حکم ادای حج نیابتی برای مادر فوت شده قبل از انجام حج واجب

اگر ناتوان بوده و مالی برای ادای حج نداشته حج بر او واجب نیست...

ادامه مطلب …

(۴۰۸۳) آیا می‌‌توان از مال صدقه یا زکات برای ادای حج رفت؟

بله، ادای حج با مال زکات و صدقه جایز است و برای گیرنده‌‌ی زکات جایز است آن را برای کسی که دادن زکات به او جایز نیست به شرط این که هنگام گرفتن زکات از اهل زکات باشد یعنی مستحق آن باشد....

ادامه مطلب …

(۴۱۲۵) آیا بر برادر واجب است که به نیابت از پدر مرحوم حج را ادا کند؟

اگر پدرت هنگامی که زنده بود به خاطر عدم توانایی مالی توان حج را نداشته یا بیش هزینه‌‌های خودش و بدهکاری‌‌اش نبوده حج بر او واجب نیست و چیزی بر گردنش نیست...

ادامه مطلب …

(۴۱۱۷) حکم شرعی حج زن با محرم هشت ساله

حج او درست است اما کار او و سفرش بدون محرم حرام و نافرمانی از رسول الله ﷺ است...

ادامه مطلب …

(۴۰۶۱) فوایدی که مردم آن را در حج مشاهده می‌‌کنند چیست؟

فوایدی که مسلمانان آن را در حج مشاهد می‌‌کنند فوایدی زیادی از جمله فواید دینی، اجتماعی و دنیوی است...

ادامه مطلب …

(۴۱۲۶) مادرم فوت شده است،آیا می‌توانم به نیابت از او حج را با مال خود او ادا کنم؟

این مالی را که از مادرت به ارث بردی و جز تو وارثی نیست مال تو است که الله À برای تو به عنوان میراث قرار داده است و می‌‌توانی هرکاری را با مال خود انجام دهی اما اگر حج اسلام بر مادرت هنگامی که زنده بود واجب بوده و حج را ادا نکرده بر تو واجب است به نیابت از او حج را ادا کنی...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه