سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۲۷۰۳) تأملی بر اخلاق دریافت زکات

(۲۷۰۳) سوال: ما یک خانواده هستیم. شوهرم در شیفت صبح با حقوق اندکی کار می‌کند که حتی برای پرداخت اجاره‌ی واحد آپارتمانی که در آن زندگی می‌کنیم نیز کفایت نمی‌کند. وی غروب نیز بر حسب آن‌چه الله À روزی نماید کار می‌کند تا بتوانیم غذای فرزندان را فراهم کنیم. گاهی یک روز، دو روز و گاهی نیز تا یک هفته درآمدی ندارد و خیلی وقت‌ها چیزی برای خوراندن به فرزندان نداشته‌ایم. ما عفت پیشه کرده و گدایی نمی‌کردیم و کسی نیز از نیازمان خبر نداشت و نمی‌دانست که ما فقیر هستیم. ما دوستان ثروتمندی داریم که نمی‌دانند ما نیازمند هستیم و فقرا و نیازمندانی را هم نمی‌شناسند که زكاتشان را به آنان بدهند. روزی یکی از این زنان از من پرسید که آیا نیازمندانی را می‌شناسی که مستحق زکات باشند به شرطی که پایبند به نماز و حجاب شرعی نیز باشند یا خیر؟ چون این شروط بر خانواده‌ی ما صدق می‌کند گفتم: (بله، می‌شناسم) و منظورم خانواده‌ی خودمان و برخی دیگر از نیازمندان که آنان را می‌شناسم بود. این زن مبلغ اندکی به طور ماهیانه به ما و برای هر خانواده از فقرا می‌داد و بر این اساس که ما نیز از خانواده‌های فقیر هستیم من نیز از آن گرفتم. این زن که صاحب مال بود از من خواست که برای تعیین مبلغ مناسب برای هر خانواده، اسم هر خانواده‌ای که از این مال دریافت می‌کند همراه با برخی اطلاعات مانند تعداد اعضای خانواده و… را برایش ذکر کنم. خانواده‌ی خودمان را برایش ذکر کرده و اسامی را به او گفتم زیرا ما مشهور نیستیم و خجالت می‌کشم که وی بداند ما فقیر و نیازمند هستیم. آیا من مرتکب گناه شده‌ام؟

جواب:

بله، در این زمینه گناه‌کار هستی زیرا واجب است که حقیقت را بگویی و ایراد و زیانی ندارد که انسان، وضعیت خویش را بیان کند؛ الله À رزق و نعمت خویش را برای هر کس بخواهد، گسترش می‌دهد یا تنگ می‌گرداند. مردی که در ماه رمضان با همسرش همبستر شد نزد رسول الله ﷺ آمد و از ایشان پرسید و فتوا خواست که اکنون چه کاری بر وی واجب است؟ رسول الله ﷺ به وی خبر داد که واجب است برده‌ای را آزاد کند؛ اگر توانایی نداشت، دو ماه پیاپی را روزه بگیرد؛ اگر نتوانست، شصت فرد نیازمند را غذا دهد؛ مرد در همه‌ی این موارد می‌گفت: (نمی‌توانم) سپس نزد رسول الله ﷺ نشسته بود که مقداری خرما نزد ایشان ﷺ آورده شد؛ ایشان فرمود: «خذ هذا تصدق به. فقال: أعلى أفقر مني؛ فوالله يا رسول الله ما بين لابتيها أهل بيت أفقر مني. فضحك النبیُّ ﷺ حتى بدت أنيابه ثم قال: أطعمه أهلك»[۱] : (این را بگیر و آن را صدقه بده. مرد گفت: ای رسول الله! به فقیرتر از خودم صدقه کنم؟! به الله قسم که میان دو کوه مدینه خانواده‌ای فقیرتر از خانواده‌ی من نیست. رسول الله ﷺ خندید تا جایی که دندان‌هایش نمایان شد، سپس فرمود: خانواده‌ی خودت را با آن غذا بده). بنابراین، این مرد در در حضور رسول الله ﷺ در وصف خود ابراز داشت که میان دو کوه مدینه خانواده‌ای فقیرتر و نیازمندتر از وی وجود ندارد و ایشان نیز چیزی به او نگفت؛ لذا واجب است که اگر پول یا مالی به شما تحویل داده شد تا میان فقیران توزیع کنید، باید آن ‌را به دیگران بپردازید و اگر خودتان نیازمند هستید، به آن شخص بگویید: به مستحقی بدهیم که از ما نیز مستحق‌تر باشد؟! همان‌گونه که آن مرد صحابی گفت: (میان دو کوه مدینه خانواده‌ای فقیرتر از خانواده‌ی من نیست) و گناهی نیز بر شما نیست؛ اما در مورد قبلا که چنان کاری انجام داده‌اید، اکنون به آن شخص بخشنده اطلاع دهید که شما نیز چون مستحق بوده‌اید، از آن مال برداشته‌اید. مطمئن باش که آن افراد بخشنده، با دخل و تصرفتان در آن اموال مخالفت نمی‌کنند و اطمینان دارم که اگر به آن‌ها اطلاع دهید، آن رفتارتان را می‌بخشند و در آینده نیز برایتان مبلغی را محاسبه می‌کنند تا روشن و با دلیل باشد.

شایان ذکر است که برای وکیل، ولیّ، وصیّ و ناظر بر اموال وقف، جایز نیست در چیزهایی که در اختیارشان قرار گرفته دخل و تصرف کنند و سهمی را برای خود بگیرند. وكيل، کسی است که با اجازه‌ی شخص در حیات وی کارهایش را انجام می‌دهد؛ مثلا اگر شخصی را وکیل قرار دهم تا برایم یک اتومبیل بخرد سپس وی اتومبیل خودش را برایم بیاورد و مرا از واقعیت باخبر نکند، این کارش حرام است. همچنین اگر مقداری پول به کسی بدهم و از او بخواهم که آن ‌را میان فقیران توزیع کند و خودش نیز فقیر است، اگر بدون اجازه‌ی من از آن مبلغ بردارد، برایش حرام است زیرا اگر می‌خواستم به او بدهم، می‌گفتم: این را بگیر، میان نیازمندان توزیع کن و اگر خودت نیز نیازمند هستی از آن بردار.

وَصيّ کسی است که بعد از مرگ صاحب وصیت، مسئول اجرای وصیت است؛ مثل این که کسی بگوید: یک‌‌سوم اموالم برای فلانی باشد. برای وصيّ که این وصیت را اجرا می‌کند، جایز نیست که چیزی از آن مال که وی وصیّ آن است را حتی به عنوان قرض، بردارد. برخی از مردم این مسئله را نمی‌دانند: یک‌سوم مال در اختیار وی می‌باشد، هرگاه به پول احتیاج داشت قرضی از آن مال بر می‌دارد تا بعدا آن را برگرداند. این کار، حرام است حتی اگر از برگرداندن آن مبلغ به خودش اطمینان داشته باشد! زیرا نمی‌داند در آینده چه رخ می‌دهد؛ چه بسا نیازمند شود و چه بسا از دنیا برود و حقّ فرد وصیت‌کننده ضایع شود.

ناظر کسی است که در مال وقف، تصرف می‌کند. مثل این که کسی بگوید: (این خانه را وقف کردم) و نحوه‌ی استفاده از این خانه را نیز بیان کند و فلانی را نیز به عنوان ناظر معرفی ‌نماید؛ برای این ناظر، جایز و حلال نیست که به نفع خود در این وقف، دخل و تصرف کند زیرا وی امانت‌دار شمرده شده است.

ولیّ نیز از جمله چهار نفری است که در مال شخص دیگری، تصرف می‌کند. ولیّ، سرپرست یتیم، شخص دیوانه یا از این قبیل افراد است. ولیّ یا سرپرست نیز اجازه ندارد به نفع خود در مال کسانی که تحت سرپرستی وی هستند، تصرف کند. اگر ولیّ و سرپرست یتیم بگوید: این یتیمان، ده هزار ریال نزد من دارند و اکنون که نیازمند پنج هزار ریال پول هستم، آن را به عنوان قرض برمی‌دارم و بعدا برمی‌گردانم. به وی می‌گوییم: این کار، حرام است و جایز نیست.

به همین مناسبت، دوست دارم برادرانی که مسئول نوشتن وصیت‌ هستند را به نکته‌ای‌ راهنمایی کنم؛ بسیاری از آن‌ها در متن وصیت چنین می‌نویسند: (فلانی یک‌سوم از اموالش را وصیت کرد که در فلان مورد و فلان جا صرف شود و فلانی نیز وكيل است). اگر ظاهر این متن را در نظر بگیریم، هرگاه وصیت‌کننده از دنیا برود، وصيت باطل می‌شود زیرا هرگاه موکّل بمیرد، وكيل از وکالت عزل می‌شود. البته می‌دانیم که منظور نویسنده از وكيل، همان وصیّ است لذا شایسته است که نویسندگان وصیت‌نامه‌ها چنین بنویسند: (وصيِّ یک‌سوم از اموالم، فلانی فرزند فلانی است) و از واژه‌ی وكيل استفاده نکند زیرا این عبارت، مطابق با واقع حال و چیزی است که فقها بیان نموده‌اند. خلاصه این که برای انسان، جایز نیست در چیزی که به وی وکالت داده شده است، به نفع خودش دخل تصرفی انجام دهد لذا کسی که مالی را دریافت می‌کند تا به فقیران بدهد و خودش نیز فقیر و نیازمند است، حق ندارد چیزی از آن مال را برای خود بردارد تا این که از صاحب مال، اجازه بگیرد.


۱- صحیح بخاری: كتاب الصوم، باب إذا جامع في رمضان ولم يكن له شيء فتصدق عليه فليكفر، رقم (١٨٣٤). صحیح مسلم: كتاب الصيام، باب تغليظ تحريم الجماع في نهار رمضان على الصائم الكفارة الكبرى فيه وبيانها وأنها تجب على الموسر والمعسر وتثبت في ذمة المعسر حتى يستطيع، رقم (۱۱۱۱).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: نحن عائلة وزوجي يعمل في الصباح وأحيانًا براتب بسيط لا يكفي إيجار الشقة التي نعيش فيها، ويعمل في آخر النهار على حسب رزق الله له حتى نطعم منه الأولاد، وربما جاءه رِزْق في يوم  يمر عليه اليوم واليومان والأسبوع لا يأتي له رِزْق، وفي كثير من الأحيان كنا لا نجد ما نُطعمه الأولاد، وكنا نتعفف ولا يشعر بنا أحد ولا يعرف أحد بأننا فقراء، ولنا أصدقاء أثرياء لا يعرفون أننا فقراء، ولا يعرفون فقراء يعطونهم زكاة أموالهم، وسألتني ذات يوم واحدة منهن إن كنت أعرف أحد الفقراء ممن يستحق الزكاة زكاة المال ولكن بشروط أن يكونوا ملتزمين بالصلاة وبالحجاب الشرعي وهذه الشروط تنطبق علينا، وقلت لهم: نعم. وقَصَدْتُ العائلة – أي عائلتنا وأناسًا آخرين فقراء ،نعرفهم، وكانت تعطينا راتبا شهريا، لكل عائلة من الفقراء مبلغًا بسيطًا، وأَخَذْتُ منهم على أننا عائلة من الفقراء، وطلبت صاحبة المال أن نعرف اسما لكل عائلة نأخذ منها هذا المال وبعض البيانات عن العائلة مثل العَدَد وغير ذلك لتحدد لكل عائلة مبلغا مناسبًا، وذَكَرْتُ لها عائلتنا وبَيَّنْتُ لها أسماءنا؛ لأننا غير مشهورين؛ لأنني أستحي أن تعرف بأننا فقراء، فهل علي إثم في ذلك؟

فأجاب رحمه الله تعالى: نعم عليك إثم في هذا؛ لأن الواجب أن تقولي الحق ولا ضرر على الإنسان أن يبين حاله فإن الله -تعالى- يبسط الرزق لمن يشاء ويقدر ، وقد قال الرجل الذي أصاب أهله في رمضان، وأتى إلى النبي صلى الله عليه وسلم يستفتيه ماذا يجب عليه؟ فأخبره النبي صلى الله عليه وسلم أنه يجب عليه أن يُعتق رقبة، فإن لم يجد صام شهرين متتابعين، فإن لم يستطع أطْعَمَ ستين مسكينا، وكل هذا يقول الرجل: لا أستطيع. ثم جلس الرجل، فجيء إلى النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم – بتمر، فقال: «خذ هذا تصدق به. فقال: أَعَلَى أَفْقَرَ مِنِّي ؟ فوالله يا رسول الله ما بين لَابَتَيْها أَهْلُ بَيْتٍ أَفْقَرٍ مِنِّي. فضحك النبي صلى الله عليه وسلم حتى بدت أنيابه، ثم قال: أطعمه أهلك». فهذا الرجل وصف نفسه بأنه ما من أهل بيت بين لابتيها أفقر منه بحَضْرَة الرسول -عليه الصلاة والسلام- ولم يقل له شيئًا، فالواجب إذا أعطيتم مالا للفقراء أن تصرفوه لغيركم، وإذا كنتم مستحقين أن تقولوا لمن أعطاكم أَعَلَى مُسْتَحِقُ أَحَقَّ مِنا؟ كما قال هذا الرجل: «ما بين لابتيها أهل بيت أفقر مني» ولا حرج عليكم في هذا، وما حصل منكم من قبل فأخبروا الآن الذي أعطاكم بأنكم أخذتموه نَظَرا لكونكم مستحقين له، وثقي بأن هؤلاء الذين أعطوكم لا يعارضون ما تصرفتم به، وفي غالب ظني أنكم إذا أخبرتموهم سوف يسمحون لكم عما مضى، وسوف يحسبون حسابكم في المستقبل وتكون على بينة وعلى برهان. وإنني بهذه المناسبة أقول: إن الوكيل والوَلِيِّ والوَصِيّ والناظر لا يحل لهم أن يتصرفوا فيما هم عليه بما فيه حظ لأنفسهم، فالوكيل هو الذي يتصرف للإنسان بإذنه في حياته، مثل: أن أُوكُل شخصًا يشتري لي سيارة، فيُقيّد سيارته لي ويعطيني إياها ولا يخبرني بالواقع، هذا حرام عليه أو إنسان أعطيته دراهم وَكَّلْته ليوزعها على الفقراء وهو فقير، فيأخذ منها بلا إذني هذا حرام عليه؛ لأنني لو أردت لقلت: خُذ، أو قلت: خُذْ هذه وَزّعها على الفقراء، وإن كنتَ محتاجًا فخُذْ منها. والوصي هو الذي يُوصَى إليه بعد موت الموصي، مثل أن يقول: ثلثي على فلان، فهذا الرجل الذي هو الوَصِيّ لا يجوز أن يأخذ شيئًا من المال الذي هو وَصِيٌّ عليه ولو قَرْضًا، وبعض الناس يجهل هذا الأمر: يكون بيده مال ثلث،

فإذا احتاج أخذ منه قَرْضًا ليَرُدَّه، وهذا حرام حتى إن كان واثقا من نفسه أنه سيرده؛ لأنه لا يدري عن المستقبل قد تختلف الأمور فيفتقر، وقد يموت فيضيع حق الموصي. وأما الناظر فهو المتصرف في الوقف، مثل أن يقول الإنسان وقفت هذا البيت ويذكر الجهة التي وَقَفَها عليها، ثم يقول: والناظر فلان. فهذا الناظر لا يحل له أن يتصرف في هذا الوَقْف بشيء فيه حَظِّ له؛ لأنه مُؤتَمَن. وأما الولي – وهو الرابع ممن يتصرف في مال غيره فهو ولي اليتيم أو السفيه أو ما أشبه ذلك، فهذا أيضًا لا يحل له أن يتصرف في مال من هو ولي عليه الحظ نفسه، فلو قال ولي اليتيم: أنا عندي لهؤلاء الأيتام عشرة آلاف ريال، وأنا محتاج إلى خمسة آلاف ريال أستقرضهن وأَرُدُّها. قلنا: هذا حرام عليك لا يجوز. وإنني بهذه المناسبة أود أن أرشد إخواني الكتاب الذين يكتبون الوصايا، فإن كثيرًا منهم يقول في كتابته أَوْصَى فلان بثلث مَالِهِ يُصْرَف في كذا وكذا وكذا، والوكيل فلان. هذه العبارة لو أخذناها بظاهرها لكان الموصى إذا مات بطلت الوصية؛ لأن الوكيل إذا مات الموكَّل انعزل عن الوكالة، لكن نعلم أن الكاتب أراد بقوله: والوكيل فلان أراد به الوصي، وعلى هذا فينبغي للكتاب الذين يكتبون الوصايا أن يقولوا : والوَصِيّ على ثلثي فلان بن فلان، بدلا عن: والوكيل؛ لأن هذا هو تحرير العبارة المطابق لما ذكره أهل الفقه، والمطابق لواقع الحال أيضًا. والخلاصة أنه لا يجوز للإنسان أن يتصرف فيها وكل فيه بشيء فيه حظ لنفسه، فمن أعطي مالا للفقراء وهو فقير فإنه لا يأخذ منه إلا بعد إذن من أعطاه المال.

مطالب مرتبط:

(۳۷۰۲) بررسی اخلاقی دریافت زکات

این کار، حرام است، جایز نیست و برخلاف امانت‌داری می‌باشد؛ زیرا دوستش او را وكيل نموده و آن مبلغ را به وی تحویل می‌دهد تا آن را میان دیگران توزیع کند اما او آن را برای خودش بر می‌دارد. حال آن که علما بیان نموده‌اند که جایز نیست وکیل از چیزی که به او وکالت داده شده است،...

ادامه مطلب …

(۳۶۸۴) حکم تأخیر در پرداخت زکات مال تا بازگشت به وطن

پرداخت زکات، واجب است به طور فوری انجام شود اما اگر با پرداخت فوری آن دچار ضرر و آسیب می‌شود، ایرادی ندارد که آن ‌را به تأخیر بیاندازد تا به سرزمین خویش بازگردد...

ادامه مطلب …

(۳۶۸۷) حکم پرداخت زكات قبل از موعد آن

پرداخت زکات قبل از وجوب آن، جایز است؛ البته به شرطی که برای مال موجود باشد یعنی مالی که در اختیار دارد، به حدّ نصاب رسیده باشد....

ادامه مطلب …

(۳۶۸۵) حکم مردی که سال‌ها زکات اموالش را نپرداخته است

بر وی واجب است زکات بپردازد؛ با گذشت یک سال کامل بر وی واجب است: اگر یک سال زکات نداده به اندازه‌ی دو سال زکات بپردازد و اگر دو سال زکات نداده، به اندازه‌ی سه سال زکات بپردازد....

ادامه مطلب …

(۳۶۹۰) حکم پرداخت زکات مال امانت‌گذاشته شده برای شخص یتیم

هرگاه يتيم به بلوغ عقلی برسد، سرپرستی و ولایت ولیّ او تمام می‌شود زیرا خودش مستقل می‌گردد؛ لذا واجب است اموالش به او برگردانده شود....

ادامه مطلب …

(۳۶۹۹) حکم دریافت گوشت قربانی نیازمندان توسط افراد غیر مستحق

اگر این شخص ثروتمند به صراحت گفته است که این مال صدقه‌ برای نیازمندان است، جایز نیست که شخص بی‌نیاز از آن بگیرد و استفاده کند....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه