سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۲۲۵۶) نحوه پایین آمدن به سجود و قیام از رکعت در نماز

(۲۲۵۶) سوال: در این روزها صحبت در مورد صفت پایین آمدن برای سجود زیاد شده است که آیا بر زانوها یا دست‌هایش پایین می‌آید؟ و همچنین صفت قیام از رکعت که با دست است یا با زانو؟ لطفا در این مورد توضیح دهید جزاکم الله خیرا.

جواب:

کلام در مورد این دو مسئله‌ای که در آن مجال اجتهاد وجود داردو علما در مورد آن اختلاف کرده‌اند ولی مهم این است که شایسته نیست این خلاف سبب تعدی، بغض، جدال و رد بین طلاب علم شود زیرا در چیزی است که خلاف در آن جایز است و امر در این واسع است و مردم از زمان رسول الله ﷺ تا الان در این مسائل با هم اختلاف داشته‌اند و در مورد هم با بعض و عداوت صحبت نمی‌کردند و زمانی که رسول الله ﷺ هیچ یک از دو طائفه را در اجتهادشان سرزنش نکرد دلالت دارد که این اموری که از طلبه‌هایی که در مسیر اجتهاد هستند نیز شایسته نیست که مخالف خود را سرزنش کند و در واقع کسی که به مقتضای دلیل با دیگری مخالفت می‌کند خلاف نیست زیرا که به مقتضای دلیلی که در نزدش است بوده است و معلوم است مخالفی که اتباع از دلیل را برای کسی که دلیل برایش تبیین دشه باشد واجب می‌داند هر چند که مخالف اجتهاد برخی دیگر از مردم باشد و در این صورت در حقیقت خلاف نیست چون که هر دو گروه یا دو عالم می‌خواهند که به حق برسند و انسان هنگامی که به نظری یا قولی اجتهاد کرد پس گرفتن آن برایش واجب است و بیشتر از این ملزم نمی‌باشد چون که الله À می‌‌فرماید: {لَا یُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ} [سوره البقرة: ۲۸۶] (الله À هیچ کس را جز به‌اندازه توانش تکلیف نمی‌کند) و به صورت صحیح از رسول الله ﷺ روایت است که می‌فرماید: «إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْرٌ» (هرگاه قاضی حکم کند، اگر در اجتهاد خود مصیب باشد دو پاداش و اگر در اجتهاد خود به خطا رود، یک پاداش خواهد داشت) و رسول الله ﷺ که مشرع برای امت و حریص‌ترین شخص برای التزام و تحکیم شریعت الله À است مثل این قول را می‌گوید پس ما را چه شده است به مجتهدی که در نظر ما خطا کرده است بگوییم: تو دچار خطا شده‌ای و گمراه هستی و عباراتی مانند آن سپس از آن تحذیر می‌دهیم و علیه او تحریک می‌کنیم و قلوب مردم را از این مردی که با نظر ما مخالفت کرده است پر از بغض می‌کنیم پس این نصیحت من به برادرانم که طلبه می‌باشند می‌کنم و از امید دارم که قسط و عدل را برای الله À رعایت کنند پس همین طور که ایشان راضی نمی‌شوند کسی برای اجتهاداتشان که مخالفش می‌باشد سرزنششان کند و آنها را ملامت کنند پس برای ایشان نیز واجب است عادل باشند و کسانی را مخالشان می‌باشند را ملامت یا سرزنش نکنند و بدون شک این از ظلم و جور و خودخواهی طرد شده است.
اما موضوع سوال: خم شدن از قیام به سجود که علما در این مسئله اختلاف کرده‌اند و بعضی از ایشان می‌‌گویند: شایسته است که ابتدا دو دست سپس زانوها سپس پیشانی و دماغش را بر زمین بگذارد و به قول رسول الله ﷺ که اهل سنن از ابوهریره J روایت کرده‌اند استدلال می‌کنند: «إذا سجد أَحَدُكُمْ فَلَا يَبْرُك كَمَا يَبْرُكُ البَعِير، وَلْيَضَعْ يديه قبل ركبتيه» (هرگاه یکی از شما سجده می کند، نباید همچون شتر زانو بزند، بلکه باید دستانش را قبل از زانوهایش بر زمین بگذارد) گفتند: این نهی است برای انسان که در خم شدنش برای سجود مانند شتر انجام می‌دهد و با این قول بیان ساخت: «وَلْيَضَعْ يديه قبل ركبتيه» (باید دستانش را قبل از زانوهایش بر زمین بگذارد) و گفتند: انسان از این نهی شده است که در هنگام سجود با زانوهایش شروع کند زیرا که شتر هنگامی که زانو می‌زند همانطور که مشاهده می‌شود بر زانوهایش، زانو می‌زند و زانوهای شتر در دستانش است.
و حقیقت این همانطور که گفتند زانوی شتر در دستانش می‌باشد و شتر هنگامی که بخواهد زانو بزند بر زانوهایش زانو می‌زند ولی اگر خوب و آن‌طور حقش می‌باشد در این حدیث تأمل و تدبر کنیم می‌یابیم که رسول الله ﷺ در این حدیث از گذاشتن زانوها قبل از دو دست نهی نکرده است بلکه نهی از گذاشتن از گذاشتن دو دست قبل از زانوها نهی کرده است و برای همین لفظ حدیث این است: «فلا یبرک کما یبرک» و کاف در اینجا برای تشبیه است و تشبیه در هیئت می‌باشد و مقصود عضوی که بر آن سجده می‌شود نیست و اگر قصدش عضوی بر آن سجده می‌شود بود می‌گفت: بر آنچه شتر زانو می‌زند زانو نزند و شما فرق بین این دو تعبیر را می‌دانید.
و اگر در زانو زدن شتر تأمل کنیم می‌بینیم که دستش را قبل از پایش پایین می‌آورد و جلوی بدنش را قبل از عقب بدنش پایین می‌آورد و این ویژگی کاملا با سجده‌کننده‌ای که دستش را قبل از زانوهایش بر زمین می‌گذارد همانطور که معلوم است تطابق دارد و بر همین مبنا در آخر حدیث قلب بر راوی صورت پذیرفته است و به طوری که درست آن این می‌باشد زانوهایش را قبل از دستانش بگذارد تا این که در زانو زدن مشابه شتر نباشد. و ابن قیم در کتابش زاد المعاد نیز بر همین نظر رفته است پس کسی که بخواهد بیشتر بر آن آنچه گفته است اطلاع یابد پس قسم هدی النبی فی الصلاة، مراجعه کند.
و برای همین قول راجح در نزد من این است که انسان هنگامی که سجده می‌کند با زانوهایش قبل از دستانش شروع کند و دو دستش را قبل از زانوهایش بر زمین نگذارد زیرا در این صورت شبیه زانو زدن شتر که رسول الله ﷺ در حدیث از نهی کردند می‌شود.
و یکی از برادران طلبه در این روزها در رساله‌ای خطای تفسیر در این حدیث بیان کرده است که مراد، نهی تقدیم زانوها بر دست‌ها می‌باشد و در آن منقولات و تحلیلات خوبی را آورده است پس الله À بر آنچه واضح ساخته جزای خیرش دهد.
اما مسئله‌ دوم: در هنگام بلند از شدن از سجده که آیا انسان با تکیه بر دست یا زانوهای خود بلند می‌شود؟ بین اهل علم در این مورد خلاف است برخی از آنها می‌‌گویند: هنگامی که می‌خواهد از سجود بلند شود می‌نشیند تا با قوت بلند شود سپس در هنگام بلند شدن بر دست‌عا تکیه می‌کند و به حدیث مالک بم الحویرث J استدلال می‌کنند که که دیده است رسول الله ﷺ این کار را کرده است حدیث ثابت و صحیح است و اشکالی در سند آن نیست.
ولی آیا رسول الله این را برای بالا بودن سنشان انجام داده‌اند؟ زیرا مالک بن الحویرث از کسانی بودند از جمله کسانی بود که در حالی به نزد رسول الله ﷺ آمدند که ایشان برای غزوه‌ی تبوک آماده می‌شدند لذا دیرتر آمدند یا این که این فعل را از روی تعبد انجام داده‌اند؟
و در این اختلاف کرده‌اند که بعضی‌ها گفتند: رسول الله ﷺ این را از روی تعبد انجام داده است و برای انسان سنت است که بشیند سپس با تکیه بر دستانش بلند شود.
و بعضی‌ها نیز گفته‌اند: رسول الله ﷺ این را از روی تعبد انجام نداده‌اند بلکه این را برای راحتی و عدم مشقت بر نفس انجام داده‌اند زیرا این دین اسلام دین آسانی و سهولت است.
و معلوم است که هر دو قول جذب کننده است و اگر یکی بگوید: اصل عدم مشروعیت است تا این که با دلیل ثابت شود زیرا که مشروعیت عبادت فقط با دلیل واضح روشن اثبات می‌شود چون که اصل در عبادات حظرو منع است. و مقابل این اصل، اصل دیگری است که هرآنچه رسول الله ﷺ در نماز انجام داده است عبادت است و از روی تعبد انجام داده است و با فعل رسول الله ﷺ مشروع می‌باشد زیرا که فرموده است:«صلوا كما رأيتموني أصلي» (نماز بخوانید همانطور که می‌بینید من نماز می‌خوانم) ولی این اصل با این رسول الله با تکیه بر دستش بلند می‌شده است معارض است و معلوم است که تکیه بر دستان در هنگام بلند شدن برای نیاز به آن است ولی اگر به آن نیاز نباشد پس تکیه دادن بر دستان نیز لازم نیست‌ سپس این نسشتن خودش مقصود نیست با این دلیل که در آن ذکری مشروع نشده است و ذکر انتقال رفتن و بر آمدن از نیز ندارد و این دلالت بر این ‌می‌دهد که خود این نشستن مقصود نیست مگر این که به خاطر مسن بودن یا سنگین بودن بدن یا درد زانوها و مانند آن به آن نیاز باشد و این چیزی که ذکر کردم را ابن قیم در زاد المعاد اختیار کرده است و همچنین صاحب المغنی، موفق الدین اختیار کرده و گفته است: به وسیله‌ی آن احادیثی که از رسول الله ﷺ در مورد این روایت شده جمع می‌شود.
ولی با این وجود اگر امامی که به آن اقتدا می‌کنی نمی‌نشیند و نظرش همین است پس افضل این است که نشینی حتی اگر نظرت این باشد که نشستن افضل است زیرا برخواستنت بلافاصله همراه امام، اتباع و اهتمام به امام است پس اگر امامت نمی‌نشیند افضل این است که نشینی اما اگر تنهایی نماز می‌خواندی یا امام هستی بشین.
نص شیخ الإسلام ابن تیمیه در فتاوی بر این است که می‌فرماید: برای انسان چی که امامش نمی‌نشیند افضل این است که از امامش تبعیت کند و نشیند و اگر برعکس بود یعنی امام نظرش بر مشروعیت نشستن است و شما نظرت بر عدم نشستن می‌باشد پس افضل این است که از امامت تبعیت کنی و بشینی زیرا که این از تمام تبعیت است.
و من می‌گویم: از رسول الله ﷺ ثابت است که برای تشهد اول ننشست و مردم از او تبعیت کردن و معلوم است که تشهد اول واجبس از واجبات نماز است و با این وجود به خاطر متابعت از مأمومین ساقط شد.
و اگر کسی بگوید: ساقط شدن آن از مأموم به خاطر این است اگر مخالفت کند و تشهد را بخواند مخالفت ظاهر و واضح و طولانی‌ می‌باشد بر خلاف مخالفت در جلسه‌ی استراحت که کم است و مخالفت آن بر وجه تام ظاهر نمی‌شود.
پس می‌گویم: بله این واقع است و برای همین گفتیم: برای انسان مستحب است که اگر امامش نظرش این باشد که نشیند از او متابعت کند و نشیند و نگفتیم که واجب است و اما تشهد اول اگر امام بلند شد و ننشست برای مأمومین واجب است که تبعیت کنند و اگر تخلف کرد و نشست این مخالفت ظاهر و طولانی می‌باشد.
و در نهایت آنچه را اول گفتم تکرار می‌کنم: برای طلاب علم شایسته نیست که این خلافات را وسیله‌ای برای تشنیع و دشمنی انداختن بین مردم و صحبت کردن در مورد علما در مجالس قرار دهند و آن ضرری که در این وجود دارد خیلی بیش‌تر از مخالفت با این سنت است و این هنگامی است مخالف معتقد باشد آن سنت است پس چگونه می‌باشد اگر که معتقد به سنت بودن آن نباشد؟ پس سرزنشی بر او نیست و این عدوان و دشمنی بر برادر مؤمن محسوب می‌شود.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: قد كثر الكلام هذه الأيام عن صفة الهبوط للسجود، وهل ينزل على ركبتيه أم على يديه؟ وكذلك أيضًا صفة القيام من الركعة، هل يقوم على يديه أم على ركبتيه؟ نرجو التفصيل في هذا مأجورين؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: الكلام على هاتين المسألتين مما يكون للاجتهاد فيه مجال، والعلماء -رحمهم الله – اختلفوا في هذا، ولكن المهم أنه لا ينبغي أن يكون هذا الخلاف سببًا للتعادي والبغضاء، والجدال، والأخذ والرد بين طلبة العلم؛ لأن ما يسوغ فيه الاجتهاد أمره واسع، وما زال الناس منذ عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى يومنا هذا يختلفون في مثل هذه المسائل، ولا يحدث من بعضهم لبعض شيء من العداوة ولا من البغضاء، وإذا كان الرسول صلى الله عليه وسلم لم يُعَنف واحدةً من الطائفتين في اجتهادها دل ذلك على أن مثل هذه الأمور الصادرة من طلبة العلم على سبيل الاجتهاد لا ينبغي أن يعنف فيها المخالف، بل الواقع أن المخالف لغيره بمقتضى الدليل لا يُعَدُّ خلافه هذا خلافا؛ لأنه خالف بمقتضى الدليل عنده، ومن المعلوم أن الغير المخالف يرى وجوب اتباع الدليل على من تبين له الدليل ولو كان مخالفًا لغيره من الناس في اجتهادهم، وحينئذ تكون الحقيقة أن لا خلاف؛ لأن كُلًّا من الطائفتين، أو من العالمين المختلفين يريد الوصول إلى الحق ويرى أن الإنسان إذا أداه اجتهاده إلى قول من الأقوال أو رأي من الآراء فإن الواجب عليه الأخذ بذلك، ولا يلزمه أكثر من هذا؛ لقول الله تعالى: ﴿ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ﴾ [البقرة: ٢٨٦] وقد صح عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال : «إذا حكم الحاكم فاجتهد فأصاب فله أجران، وإن اجتهد فأخطأ فله أجر واحد»، وإذا كان -رسول الله صلى الله عليه وسلم – وهو المشرع للأمة، وهو أحرص الناس على التزام الشرع وتحكيم شريعة الله يقول مثل هذا القول، فما بالنا نحن نقول للمجتهد الذي أخطأ في نظرنا إنك مخطئ، وإنك ضال، وما أشبه ذلك من العبارات، ثم نأخذ بالتحذير منه والتحريض عليه، وشحن قلوب الناس بالبغضاء لهذا الرجل الذي خالفنا في الرأي؟ فهذه نصيحة أسديها إلى إخواني طلبة العلم وأرجو منهم أن يكونوا قائمين لله بالقسط، فكما أنهم لا يرضون أن يلومهم أو يوبخهم أَحَدٌ على اجتهادهم المخالف له، فإنه يجب أن يكونوا مُقْسِطِين فلا يرضون لأنفسهم أن يلوموا غيرهم المخالف لهم، أو أن يوبخوه على مخالفتهم، فإن هذا بلا شك من الْجُوْرِ والأنانية المنبوذة.

أما موضوع السؤال – وهو: الانحدار من القيام إلى السجود- فإن العلماء اختلفوا في هذه المسألة، فمنهم من: قال: إنه ينبغي أن يقدم يديه عند الانحدار، ثم ركبتيه، ثم جبهته وأنفه، واستدلوا لذلك بقول رسول الله صلى الله عليه وسلم فيما رواه أهل السنن عن أبي هريرة رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إذا سجد أحدكم فلا يَبْرُك كما يَبْرُكُ البعير، وليضع يديه قبل ركبتيه»، قالوا: فهذا نهي أن يفعل الإنسان في انحداره للسجود كما يفعل البعير، وبَيَّنَ ذلك بقوله: «وليضع يديه قبل ركبتيه»، وقالوا: ينهى الإنسان أن يبدأ بركبتيه عند السجود؛ لأن البعير إذا بَرَك بَرَك على ركبتيه كما هو مشاهد، وركبتا البعير في يديه.

والحقيقة أن الأمر كما قالوا من جهة أن ركبتي البعير في يديه، وأن البعير إذا برك يبرك على ركبتيه، ولكن إذا تأملنا الحديث حق التأمل وأعطيناه حقه من التدبر وجدنا أن النبي صلى الله عليه وسلم لم ينه في هذا الحديث عن وضع الركبتين قبل اليدين، بل نهى عن وضع اليدين قبل الركبتين، ولهذا كان لفظ الحديث: «فلا يبرك كما يبرك»، والكاف هنا للتشبيه والتشبيه في الهيئة، وليس المقصود العضو المسجود عليه ولو كان المقصود العضو المسجود عليه لقال: فلا يبرك على ما يبرك عليه البعير، وأنت تعلم الفرق بين التعبيرين.

وإذا تأملنا بروك البعير وشاهدناه وجدنا أنه يحط يديه قبل رجليه، فينزل مقدم جسده قبل مؤخره، وهذه الصفة تنطبق تمامًا على الساجد إذا قدم يديه قبل ركبتيه كما هو معلوم، وعلى هذا فيكون في آخر الحديث انقلاب على الراوي، وكأن الصواب وليضع ركبتيه قبل يديه لئلا يكون مشابها للبعير في بروكه، وإلى هذا ذهب العلامة ابن القيم رحمه الله في كتابه (زاد المعاد)، فمن أراد الاطلاع على ما قاله فليرجع إليه في هدي النبي صلى الله عليه وسلم في الصلاة.

وعلى هذا فالقول الراجح عندي أن الإنسان إذا سجد يبدأ بركبتيه قبل يديه، ولا يبدأ بيديه قبل ركبتيه؛ لأنه إن بدأ بيديه قبل ركبتيه صار مشابها لبُرُوكِ البعير الذي صدر النبي صلى الله عليه وسلم الحديث بالنهي عنه.

وقد كتب أحد الأخوة من طلبة العلم هذه الأيام رسالة بين فيها خطأ تفسير الحديث بأن المراد النهي عن تقديم الركبتين قبل اليدين، وأتى بمقولة جيدة أثرية ونظرية، فجزاه الله تعالى خيرًا على ما بَيَّنَ.

أما المسألة الثانية -وهي: عند القيام من السجود، فهل يقوم الإنسان معتمدا على ركبتيه، أو يقوم معتمدًا على يديه ؟ – فيه خلاف بين أهل العلم، منهم من قال: إنه إذا قام من السجود جلس مستريحا لينهض بقوة، ثم عند النهوض يعتمد على يديه، واستدل بحديث مالك بن الحويرث رضي الله عنه أنه رأى الرسول صلى الله عليه وسلم يفعل ذلك. والحديث ثابت في الصحيح ولا إشكال في سنده.

ولكن هل الرسول – عليه الصلاة والسلام – فعل ذلك لحادث طرأ من الكبر؟ لأن مالك بن الحويرث من الذين قدموا على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يتجهز لغزوة تبوك، فقدم متأخرا، أو أن الرسول صلى الله عليه وسلم فعل ذلك متعبدا؟ اختلفوا في هذا، فمنهم من قال: إن الرسول صلى الله عليه وسلم فعل ذلك تعبدا، وإنه يُسَن للإنسان أن يجلس ثم يقوم معتمدًا على يديه.

ومنهم من قال: إن النبي صلى الله عليه وسلم ما فعله لا على سبيل التعبد ولكن على سبيل الارتياح وعدم المشقة على النفس، لأن هذا الدين الإسلامي دين يسر وسهولة.

ومن المعلوم أن القولين متجاذبان فقد يقول قائل: إن الأصل عدم المشروعية حتى يثبت دليل المشروعية، لأن العبادة لا تثبت مشروعيتها إلا بدليل واضح بين، لأن الأصل في العبادات الحظر والمنع. ويقابل هذا الأصل أن الأصل فيما فعله رسول الله صلى الله عليه وسلم في الصلاة هو العبادة، وأنه فعله تعبدا، فيكون مشروعا لفعل الرسول الله له ولقوله: «صلوا كما رأيتموني أصلي» ولكن هذا الأصل قد يعارض يكون الرسول -عليه الصلاة والسلام- يعتمد على يديه، ومعلوم أن الاعتماد على اليدين عند القيام إنما يكون عند الحاجة إلى الاعتماد، وإذا لم يكن محتاجًا للاعتماد فإنه لا حاجة به إليه. ثم إن هذه الجلسة ليست جلسة مقصودة، بدليل أنه لا يشرع فيها ذكر، ولا ذكر انتقال منها وإليها، وإذا لم يكن لها ذكر مشروع في الانتقال منها وإليها أو مشروع فيها نفسها دل هذا على أنها غير مقصودة، وهذا عندي أرجح، أي: إن الإنسان لا يجلس هذه الجلسة إلا إذا كان محتاجا إليها لكبر في سنه، أو ثقل في بدنه، أو وجع في ركبتيه، أو ما أشبه ذلك من الحاجات. وهذا الذي ذكرته هو اختيار ابن القيم رحمه الله في (زاد المعاد)، واختيار صاحب المغني موفق الدين، قال: وبه تجتمع الآثار المروية عن رسول الله صلى الله عليه وسلم في هذا.

ولكن مع ذلك إذا كان الإمام الذي تقتدي به لا يجلس ولا يرى الجلوس فالأفضل لك أن لا تجلس وإن كنت ترى مشروعية الجلوس، لأن نهوضك مع الإمام مباشرة أقوم في اتباع الإمام والاهتمام به، فيكون الأفضل أن لا تجلس إذا كان إمامك لا يجلس، وإن كنت لو صليت وحدك أو صليت إماما جلست.

وقد نص شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله على ذلك في الفتاوى وقال: إن الأفضل للإنسان أن يتابع إمامه في ترك الجلوس إذا كان الإمام لا يجلس وإذا كان الأمر بالعكس كان الإمام يرى مشروعية الجلوس وأنت ترى عدم الجلوس فمن الأفضل أن تتابع إمامك وأن تجلس، لأن هذا أتم بالمتابعة.

وإني أقول: لقد ثبت عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قام عن التشهد الأول ولم يجلس، فتابعه الناس على ذلك، ومن المعلوم أن التشهد الأول واجب من واجبات الصلاة، ومع هذا سقط عن المأموم من أجل المتابعة. وقد يقول قائل: إن سقوطه عن المأموم لأنه لو تخلف ليقرأ التشهد صارت المخالفة ظاهرة بينة طويلة، بخلاف ما إذا تخلف لجلسة الاستراحة فإنها جلسة يسيرة لا تظهر فيها المخالفة على وجه تام.

فأقول: نعم هذا هو الواقع، ولهذا قلنا: إنه يستحب للإنسان إذا كان إمامه لا يرى الجلوس أن لا يجلس وأن يتابعه ولم نقل: يجب، وأما التشهد الأول إذا قام عنه الإمام فإنه يجب على المأموم أن يتابعه، فإنه لو تخلف الجلس جلوسا طويلا ظاهر المخالفة.

وفي النهاية أقول وأكرر ما ابتدأت به أولا إنه لا ينبغي لطلبة العلم أن يتخذوا من مثل هذه الخلافات وسيلة للتشنيع، ولإلقاء العداوة بين الناس، وللكلام في العلماء في المجالس، فإن ما يترتب على مثل هذه الأشياء أعظم ضررًا بكثير مما يترتب على من خالف في هذه السُّنَّة، إذا كان المخالف فيها يعتقد أنها سُنَّة، فكيف إذا كان لا يعتقد أنها سُنَّة؟ فما في اللوم عليه سبيل، إن هذا لعدوان على إخوته المؤمنين.

مطالب مرتبط:

(۲۲۵۵) ابتدا گذاشتن کدام یک در هنگام به سحود رفتن واجب است: زانوها یا دست‌ها؟

صحیح این است که ابتدا زانوها را بر زمین گذاشت سپس دست‌ها ...

ادامه مطلب …

(۲۲۵۷) ترتیب قرار دادن زانوها و دست‌ها در هنگام سجود در نماز

افضل این است که انسان هنگام سجده ابتدا با زانوها سپس با دو دست سپس با پیشانی و دماغش سجده کند زیرا در حدیث از رسول الله ﷺ آمده است که این کار را می‌کرده است...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه