(۱۷۴۸) سوال: آیا برای پسر جایز است که برای پدرش که با تارک نماز بودن فوت کرده است دعا کند؟
جواب:
برای این سوال کننده جایز نیست که برای پدرش که با تارک نماز بودن از دنیا رفته است دعا کند چون که تارک نماز کافر است و طبق قول راجح از ملت اسلام خارج گشته است و برای هیچ کس جایز نیست که برای کافری دعای رحمت و مغفرت کند به خاطر این قول اللهÀ که میفرماید:{مَا كَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ أَن یَسۡتَغۡفِرُوا۟ لِلۡمُشۡرِكِینَ وَلَوۡ كَانُوۤا۟ أُو۟لِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَـٰبُ ٱلۡجَحِیمِ}۱ (رای پیامبر و کسانیکه ایمان آوردند (شایسته) نبود که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، – هر چند از نزدیکانشان باشند- بعد از آنکه برای آنها روشن شد که آنها اهل دوزخند.) و شروع کردیم در سیاق ادله از قرآن که دلالت بر کفر خارج کننده از ملت را دارد و آیه سورهی توبه را ذکر کردیم و آن قول اللهÀ در مورد مشرکین که میفرماید: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰنُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) و وجه دلالت آن بر کافر بودن تارک نماز را بیان کردیم.
و از ادلههای قرآنی بر آن این قول اللهÀ که میفرماید: {فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُوا۟ ٱلشَّهَوَ ٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا* إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَـٰلِحࣰا فَأُو۟لَـٰۤىِٕكَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡـࣰٔا}۲ (آنگاه پس از آنان (فرزندان) ناخلفانی جانشین شدند که نماز را (ضایع و) ترک کردند و از شهوات پیروی کردند، پس بهزودی (کیفر) گمراهی (خود) را خواهند یافت.* مگر آن که توبه کرد و ایمان آورد، و کار شایسته انجام داد، پس اینان به بهشت داخل میشوند، و بر آنان هیچ ستمی نخواهد شد.) وجه دلالت این آیه قول الله :{إلا من تاب و آمن} است که دلالت میدهد کسی که نماز را ضایع ساخته است مومن نیست و اصل در نفی صفت از موصوف، نفی کامل میباشد مگر این که دلیلی باشد که این نفی، نفی کمال آن صفت میباشد پس به آنچه دلیل بر آن میباشد عمل میشود و این آیه دلالت آن بر این است که کسی که نماز را ضایع میکند مومن نیست.
و برخی از علما به قرآن استدلال کردهاند که تارک نماز کافر است به اینکه الله حکم به کفر ابلیس داد زمانی که امر اللهÀ برای سجدهی آدم را ترک کرد که در این استدلال مناقشه وجود دارد.
اما دلالت سنت بر این که تارک نماز کافر خارج شده از ملت اسلام میباشد که از روایت صحیح مسلم از جابرJ است که رسول اللهﷺ میفرماید: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»۳ (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و آنچه اهل سنن از بریدةJ روایت کردهاند که رسول اللهﷺ فرموده است: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»۴ ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) و مراد در اینجا اعمال کفری نمیباشد چون اگر مراد از آن از اعمال کفری بود کلمهی (الکفر) را با (ال) نمیآورد بلکه به صورت نکره (بدون ال) میآورد همانطور که در حدیث دیگر میفرماید: «اثْنَتَانِ فِي النَّاسِ هُمَا بِهِمْ كُفْرٌ : الطَّعْنُ فِي النَّسَبِ، وَالنِّيَاحَةُ عَلَى الْمَيِّتِ»۵ (دو ویژگی در میان مردم وجود دارد که سبب کفر میشود: طعنه زدن به اصل و نسب و نوحهخوانی بر میت) اما در اینجا گفت: بین الرجل و بین الشرک و الکفر که ال دلالت بر حقیقت جنس میدهد و آن کفر اکبر خارج کنندهی از ملت اسلام است.
و همچنین رسول اللهﷺ در حدیث دوم میفرماید: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»۶ ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) و ضمیر در قول {بینهم} به کفار بر میگردد و رسول الله نماز را حد فاصل بین کفار خارج از اسلام و اسلام قرار داد و با این دو حدیث بسیار واضح، آشکار گشت که تارک نماز کافر خارج شده از ملت اسلام است.
و اگر شخصی بگوید: آیا نمیشود مراد حدیث از ترک نماز منکر وجوب آن باشد؟ جواب: این امکان ندارد و صحیح نمیباشد چون که حمل این حدیث بر آن دو جنایت بر نص است.
جنایت اول: از ظاهر نص بدون دلیل صرف نظر کردیم و شرط منکر حکم را گذاشتیم.
جنایت دوم: و شرطی که در خود حدیث آمده است را ملغا کردهایم و تفاوت عظیمی بین ترک و منکر حکم وجود دارد چون که اگر کسی وجوب نماز را منکر شود کافر است حتی اگر نماز بخواند و حدیث حکم را به ترک معلق نموده است.
نظیر همین را برخی اهل علم در مورد قول اللهÀ درباره شخص قاتل گفتهاند: {وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنࣰا مُّتَعَمِّدࣰا فَجَزَاۤؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَـٰلِدࣰا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمࣰا}۷ (و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است، که در آن جاودانه میماند، و الله بر او غضب میکند، و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است.) زمانی که به امام احمدË گفته شد قتل نفس در این آیه را به حلال شمردن قتل حمل کردهاند تعجب کرد و گفت اگر کسی قتل را حلال بشمارد که کافر است یعنی کسی که قتل مومن را حلال شمارد کافر است حال چه قتل انجام دهد یا قتلی مرتکب نشده باشد و همچنین ما در اینجا میگوییم: کسی که وجوب نماز را منکر شود کافر است حال چه نماز بخواند و یا نماز نخواند و آن دو حدیث حکم را معلق به ترک نماز کرده است نه انکار آن و عدول از ظاهر آن دو جایز نیست مگر با دلیل و در اینجا دلیلی که موجب شود از ظاهر آیه صرف نظر کنیم در کتاب و سنت وجود ندارد که تارک نماز مومن است و وجود ندارد که تارک نماز وارد بهشت میشود و وجود ندارد که تارک نماز از آتش نجات مییابد یا نصوصی که موجب شود نصوص تکفیر را بر کفر اصغر حمل کنیم یا این که مراد آن انکار حکم باشد.
و باید دانسته شود که باب تکفیر موکول به شرع است مانند باب تحلیل و تحریم همانطور که از چیزی که اللهÀ حرام کرده و یا حلال کرده است عدول نمیکنیم پس کسی که الله و رسولش آن را تکفیر کردهاند عدول نمیکنیم و ما بندگان اللهÀ هستیم که اوامر او را اجرا میکنیم و از نواهی او اجتناب میکنیم و از آنچه از قرآن و سنت بر ما ظاهر گشته میگیریم پس هنگامی نصوص تکفیر شخصی به خاطر انجام فعلی یا ترک آن دلالت دهد بر ما گرفتن آن واجب است.
اما اقوال صحابه که عمر بن الخطابJ میفرماید: (لاحظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة)۸ (کسی که نماز را ترک کند بهرهای از اسلام ندارد) و اجماع صحابه بر کافر بودن تارک نماز نقل شده است که عبدالله بن شقیق میفرماید: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)۹ (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمیدانستند مگر نماز) و اسحاق بن راهویه امام مشهور از صحابه بر کافر بودن تارک نماز اجماع نقل میکند.
اما در مورد دلالت کفر تارک نماز میگوییم: چگونه در قلب انسانی ایمان میباشد در صورتی که نمازی را که اللهÀ در کتابش تعظیم نموده ترک میکند و برای ضایع کنندگان آن وعید آورده است و در سنت نبوی نهایت فضل آن بیان شده است؟ به طوری که الله هیچ چیزی را بدون واسطهی بین خودش و رسول الله، از شرع را مشروع نکرده است مگر نماز که اللهÀ در هر شبانه روز آن را پنجاه بار فرض گردانیده است که دلیل بر اهمیت آن است و اینکه اللهÀ به نماز محبت دارد و به آن عنایت دارد پس چگونه به شخصی که این نماز با وجود شأن عظیمش به صورت کلی ترک کرده است بگوییم که در قلب آن ایمان است؟ پس از این وجه دلالت بر کفر خارج کنندهی از ملت اسلام تارک نماز بود- العیاذ بالله-
و مبنی بر این ازدواج با آن حلال نمیباشد یعنی هیچ زن مسلمانی بر تارک نماز حلال نمیباشد و هنگامی که ولی زن نماز نخواند حلال نمیباشد که عقد دخترانش را ببنند و اگر این کار را کرد آن عقد فاسد است چون که یکی از شروط ولی زن این است که مسلمان باشد. و اگر وفات کرد جایز نیست که غسل و کفن کرده و نماز بر روی او خوانده شود و در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود و برای او دعای رحمت کرده نمیشود -والعیاذ بالله- بلکه در مکانی بدون غسل و کفن و نماز دفن میشود و این تعامل ما با غیر مسلمین است.
و همچنین کسی که نماز را به صورت کلی ترک کرده است ذبیحهی آن حلال نیست و وارد شدن او به حرم مکه حلال نمیباشد چون که اللهÀ میگوید: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسࣱ فَلَا یَقۡرَبُوا۟ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَـٰذَاۚ}۱۰ (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بیگمان مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از اِمسال، به مسجد الحرام نزدیک شوند) و رسول اللهﷺ میفرماید: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»۱۱ (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و اما در آخرت جاودانه در آتش جهنم خواهد ماند.
و این چیزی است که از ادله از کتاب الله و سنت رسولش و کلام صحابه نزد من اقتضا میکند. در ادلهی کسانی که تارک نماز را تکفیر نمیکنند بسیار نظر کردم و یا آن را حمل بر منکر وجوب نماز کردهاند یا گفتهاند کفر اصغر است و اللهÀ میداند که با عدل و انصاف ادلههای ایشان را دنبال کردهام با این اعقتاد که تارک نماز کافر نباشد عدول از آن برای من حلال نیست اما ادلهی ایشان را از چهار چیز خالی ندیدم: یا اصلا به آن دلالت نمیدهد یا در حق کسانی آمده است در ترک نمازشان معذور بودهاند چون که چیزی از آن نمیدانستند و نشانههای اسلام از بین رفته و چیزی از آن نمیدانند مگر قول لا اله الا الله یا این نصوص مقید به چیزی شده است که امکان ندارد با ترک نماز جمع شود همانگونه در حدیث عتبان بن مالکJ است: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ عَلَى النَّارِ مَنْ قَالَ : لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ»۱۲ (یقینا الله بر کسی که به خاطر الله لااله الا الله بگوید آتش دوزخ را حرام کرده است) و یا عام است که با ادلهی کفر تارک نماز تخصیص مییابد.
و مثل این ادله نمیتواند در مقابل ادلههای واضح کفر تارک نماز قرار گیرد پس بر همهی ما مسلمین- از علما و معلمین و عامهی مردم- تقوای الهی را در آنچه حکم میکنیم رعایت کنیم و این که مستند به قرآن و سنت باشد و همچنین در انجام اوامر و اجتناب از نواهی تقوای الله را در نظر بگیریم و با بصیرت به سوی الله دعوت دهیم و در چیزی که اللهÀ فرض گردانیده است درهای سبکانگاری را باز نکنیم مخصوصا اگر دلیل واضحی بر آن وجود ندارد.
از اللهÀ محافظت در برابر خشم و عقوبتش را میخواهیم و مسلمین و متولیان امور آنها را در آنچه خیر و صلاح است موفق بگرداند.
- [سوره التوبة: ۱۱۳] ↩︎
- [سوره مريم: ۵۹-۶۰] ↩︎
- [رواه مسلم (۸۲)] ↩︎
- [رواه احمد (۳۴۶/۵) و ترمذی (۲۶۲۱) و نسائی (۴۶۳) و ابن ماجه (۱۰۷۹)] ↩︎
- [رواه مسلم (۶۷)] ↩︎
- [رواه احمد (۳۴۶/۵) و ترمذی (۲۶۲۱) و نسائی (۴۶۳) و ابن ماجه (۱۰۷۹)] ↩︎
- [سوره النساء: ۹۳] ↩︎
- [ رواه مالک (۳۹/۱)] ↩︎
- [رواه الترمذی (۲۶۲۲)] ↩︎
- [سوره التوبة: ۲۸] ↩︎
- [رواه مسلم (۸۲)] ↩︎
- رواه البخاری (۴۲۵) و مسلم (۳۳)] ↩︎