(۸۲۱) سوال: یکی از آداب و رسومی که در شهر ما وجود دارد این است که موقع ختم قرآن، انواع و اقسام خوردنی و نوشیدنی میآورند. آیا این در سنت، ثابت است یا بدعت به شمار میرود؟ آیا بدعت حسنه و بدعت سیئه وجود دارد؟
جواب:
هیچ کدام از چیزهایی که ذکر شد، در هنگام ختم قرآن مشروعیت ندارند. نه جشن گرفتن و نه غذا دادن و نه چیز دیگری. اگر شخصی کل قرآن را خواند و هنگام ختم، خواست ولیمهای بدهد و مردم را به آن دعوت کند، یا غذایی را به فقرا صدقه کند، یا مراسم سخنرانی بگیرد، هیچ کدام جایگاهی در سنت ندارند. وقتی جایگاهی در سنت نداشته باشد و به خاطر یک مناسبت دینی مثل ختم قرآن انجام شود، بدعت به حساب میآید. بدعتی که آگاهترین مخلوق به شریعت الله و ناصحترین شخص نسبت به مردم و فصیحترینشان در بلاغت و نطق، یعنی محمدﷺ در مورد آن فرموده: «هر بدعتی، گمراهیست».[۱] لفظ (کُلّ: هر) برای عموم است و رسول اللهﷺ هیچ بدعتی را استثنا نکرده که بگوید بدعت حسنه است.
با این کلیّت جامع و مانع متوجه میشویم که تقسیم بدعت به حسنه و سیئه، اشتباهی بزرگ بوده و نسبت دادن چیزی به الله تعالی از روی نا آگاهی است. هیچ بدعتی وجود ندارد که حسنه باشد. کسی که تصور میکند در میان بدعتها، بدعت حسنه وجود دارد، از دو حال خارج نیست:
اول: تصور کند بدعتی حسنه است که این یک تصور اشتباه است. زیرا وقتی بدعت بودن کاری معلوم شد، پس بد است.
دوم: از روی خطا فکر کند که آن کار، بدعت است. او فکر میکند بدعت است در حالی که بدعت نیست.
وقتی بدعتی برای ما محقق گشت، بد بودنش نیز برای ما محقق میگردد. این مقتضای حدیثی از سید المرسلینﷺ است که فرموده : «کل بدعة ضلالة : هر بدعتی گمراهیست».
اما اینکه برخی علما، بدعت را به حسنه و سیئه تقسیم کردهاند، در اصل همان چیزی است که کمی قبل گفتیم. یعنی اینکه این کار بدعت نیست و آنها تصور کردهاند که بدعت است. یا اینکه آن کار خوب نیست و آنها تصور کردهاند خوب است. اما در صورتی که یقین باشد آن کار بدعت است، در این صورت به هیچ وجه، حسنه نیست.
اگر کسی بگوید: آیا مگر امیر المومنین عمر بن خطاب رضی الله عنه وقتی در ماه رمضان مردم را پشت سر یک امام گرد آورد، نگفت: «این چه نیکو بدعتیست»؟[۲]
در جواب میگوییم: بله، چنین گفت. اما آیا منظور عمر رضی الله عنه بدعت در دین بود؟ خیر، چنین نبود. عمر خودش یکی از مقیدترین مردم در تمسک به سنت و دنبال کردن آن بود. منظور عمر رضی الله عنه بدعت به اعتبار زمان قبل از آن بود. چرا که رسول اللهﷺ نماز تراویح را دو یا سه شب با اصحابشان به جماعت خواند. بعدا از ترس اینکه این نماز بر امت فرض شود، با جماعت خواندنش را ترک نمود. یعنی به جماعت خواندن تراویح در اصل توسط رسول اللهﷺ تشریع شد. اما از ترس مفسدهی بزرگتر، یعنی فرض شدن این نماز بر مردم، آن را ترک کرد.
وقتی رسول اللهﷺ از دنیا رفت، این ترس یعنی ملزم شدن مردم برای به جماعت خواندن تراویح، از بین رفت. زیرا با مرگ ایشان، وحی قطع شد. خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز زیاد طولی نداشت. چرا که بیشتر از دو سال و چند ماه نبود و او مشغول جهاد و نظم دادن به مسلمانانی بود که بعد از وفات پیامبرﷺ مخالفتهایی از آنها سر زده بود.
اما در زمان خلافت عمر رضی الله عنه که موانع از بین رفت و مردم مقداری فراغت یافته بودند، روزی عمر رضی الله عنه بیرون آمد و دید که مردم هر کدام به تنهایی یا گروه گروه برای خود تراویح میخوانند. نظرش بر این شد که مردم را جمع کند تا همه پشت سر یک امام تروایح بخوانند. سپس شبی خارج شد و دید که همه پشت سر یک امام به نماز ایستادهاند. اینجا بود که گفت: «چه نیکو بدعتی است این».
پس این بدعتی که عمر رضی الله عنه گفته به اعتبار زمان قبل از آن بود، نه به اعتبار مشروعیت آن. چرا که مشروعیتش در زمان پیامبرﷺ به ثبوت رسیده و بر این اساس، اطلاق بدعت به این عمل، نِسبی است. یعنی بدعت است به اعتبار زمانِ ما قبل خودش که مردم تنهایی یا گروه گروه تراویح میخواندند.
با این توضیح، دستاویزی که اهل بدعت به آن چنگ زدهاند باطل میشود. آنها با استناد به این عبارت، در دین بدعتهایی به وجود آوردهاند که از دین نیست. چیزهایی را در دین اختراع کردهاند که شریعت اجازهی آن را نداده است. در حالی که منظور از این عبارت غیر از منظوری است که آنها فهمیدهاند و همان است که توضیح دادیم. این توضیح نیز موافق با حدیث رسول اللهﷺ است که فرمود: «هر بدعتی گمراهی است». زیرا شایستهی کسی مثل امیر المومنین عمر رضی الله عنه نیست بدعتی که رسول اللهﷺ آن را گمراهی خوانده، ستایش کرده و بگوید: چه بدعت خوبیست.
با استدلال به این سخن عمر رضی الله عنه توسط برخی از علما – عفا الله عنهم و غفر لهم – درهایی از شر و بدعت گشوده شده است. در حالی که اگر ما به قول محمدﷺ چنگ میزدیم که فرموده: «هر بدعتی گمراهیست»، هم برای ما لایقتر بود و هم در پیرویمان از رسول اللهﷺ ثابتتر بودیم. نه اینکه بیاییم و بدعت را به حسنه و سیئه تقسیم کنیم.
***
[۱] سنن ابو داود: کتاب السنة، باب فی لزوم السنة. حدیث شماره (۴۶۰۷). سنن ابن ماجه: کتاب المقدمة، باب اتباع سنة الخلفاء الراشدین المهدیین، حدیث شماره (۴۲). سنن دارمی: کتاب المقدمة، باب اتباع السنة، حدیث شماره (۹۶). مسند احمد: مسند عرباض بن ساریه رضی الله عنه، حدیث شماره: (۱۷۱۴۴)، از عرباض بن ساریه رضی الله عنه با این لفظ: «وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».
[۲] صحیح بخاری: کتاب صلاة التراویح، باب فضل من قام رمضان، حدیث شماره (۲۰۱۰)، از عبدالرحمن بن عبدالقاری با این لفظ از امیر المومنین عمر بن خطاب رضی الله عنه: «نِعْمَ الْبِدْعَةُ هَذِهِ».