چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۸۲۱) تقسیم بدعت به حسنه و سیئه

(۸۲۱) سوال: یکی از آداب و رسومی که در شهر ما وجود دارد این است که موقع ختم قرآن، انواع و اقسام خوردنی و نوشیدنی می‌آورند. آیا این در سنت، ثابت است یا بدعت به شمار می‌رود؟ آیا بدعت حسنه و بدعت سیئه وجود دارد؟

جواب:

هیچ کدام از چیزهایی که ذکر شد، در هنگام ختم قرآن مشروعیت ندارند. نه جشن گرفتن و نه غذا دادن و نه چیز دیگری. اگر شخصی کل قرآن را خواند و هنگام ختم، خواست ولیمه‌ای بدهد و مردم را به آن دعوت کند، یا غذایی را به فقرا صدقه کند، یا مراسم سخنرانی بگیرد، هیچ کدام جایگاهی در سنت ندارند. وقتی جایگاهی در سنت نداشته باشد و به خاطر یک مناسبت دینی مثل ختم قرآن انجام شود، بدعت به حساب می‌آید. بدعتی که آگاه‌ترین مخلوق به شریعت الله و ناصح‌ترین شخص نسبت به مردم و فصیح‌ترینشان در بلاغت و نطق، یعنی محمدﷺ در مورد آن فرموده: «هر بدعتی، گمراهیست».[۱] لفظ (کُلّ: هر) برای عموم است و رسول اللهﷺ هیچ بدعتی را استثنا نکرده که بگوید بدعت حسنه است.

با این کلیّت جامع و مانع متوجه می‌شویم که تقسیم بدعت به حسنه و سیئه، اشتباهی بزرگ بوده و نسبت دادن چیزی به الله تعالی از روی نا آگاهی است. هیچ بدعتی وجود ندارد که حسنه باشد. کسی که تصور می‌کند در میان بدعت‌ها، بدعت حسنه وجود دارد، از دو حال خارج نیست:

اول: تصور کند بدعتی حسنه است که این یک تصور اشتباه است. زیرا وقتی بدعت بودن کاری معلوم شد، پس بد است.

دوم: از روی خطا فکر کند که آن کار، بدعت است. او فکر می‌کند بدعت است در حالی که بدعت نیست.

وقتی بدعتی برای ما محقق گشت، بد بودنش نیز برای ما محقق می‌گردد. این مقتضای حدیثی از سید المرسلینﷺ است که فرموده : «کل بدعة ضلالة : هر بدعتی گمراهیست».

اما اینکه برخی علما، بدعت را به حسنه و سیئه تقسیم کرده‌اند، در اصل همان چیزی است که کمی قبل گفتیم. یعنی اینکه این کار بدعت نیست و آنها تصور کرده‌اند که بدعت است. یا اینکه آن کار خوب نیست و آنها تصور کرده‌اند خوب است. اما در صورتی که یقین باشد آن کار بدعت است، در این صورت به هیچ وجه، حسنه نیست.

اگر کسی بگوید: آیا مگر امیر المومنین عمر بن خطاب رضی الله عنه وقتی در ماه رمضان مردم را پشت سر یک امام گرد آورد، نگفت: «این چه نیکو بدعتیست»؟[۲]

در جواب می‌گوییم: بله، چنین گفت. اما آیا منظور عمر رضی الله عنه بدعت در دین بود؟ خیر، چنین نبود. عمر خودش یکی از مقید‌ترین مردم در تمسک به سنت و دنبال کردن آن بود. منظور عمر رضی الله عنه بدعت به اعتبار زمان قبل از آن بود. چرا که رسول اللهﷺ نماز تراویح را دو یا سه شب با اصحابشان به جماعت خواند. بعدا از ترس اینکه این نماز بر امت فرض شود، با جماعت خواندنش را ترک نمود. یعنی به جماعت خواندن تراویح در اصل توسط رسول اللهﷺ تشریع شد. اما از ترس مفسده‌ی بزرگ‌تر، یعنی فرض شدن این نماز بر مردم، آن را ترک کرد.

وقتی رسول اللهﷺ از دنیا رفت، این ترس یعنی ملزم شدن مردم برای به جماعت خواندن تراویح، از بین رفت. زیرا با مرگ ایشان، وحی قطع شد. خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز زیاد طولی نداشت. چرا که بیشتر از دو سال و چند ماه نبود و او مشغول جهاد و نظم دادن به مسلمانانی بود که بعد از وفات پیامبرﷺ مخالفت‌هایی از آنها سر زده بود.

اما در زمان خلافت عمر رضی الله عنه که موانع از بین رفت و مردم مقداری فراغت یافته بودند، روزی عمر رضی الله عنه بیرون آمد و دید که مردم هر کدام به تنهایی یا گروه گروه برای خود تراویح می‌خوانند. نظرش بر این شد که مردم را جمع کند تا همه پشت سر یک امام تروایح بخوانند. سپس شبی خارج شد و دید که همه پشت سر یک امام به نماز ایستاده‌اند. اینجا بود که گفت: «چه نیکو بدعتی است این».

پس این بدعتی که عمر رضی الله عنه گفته به اعتبار زمان قبل از آن بود، نه به اعتبار مشروعیت آن. چرا که مشروعیتش در زمان پیامبرﷺ به ثبوت رسیده و بر این اساس، اطلاق بدعت به این عمل، نِسبی است. یعنی بدعت است به اعتبار زمانِ ما قبل خودش که مردم تنهایی یا گروه گروه تراویح می‌خواندند.

با این توضیح، دستاویزی که اهل بدعت به آن چنگ زده‌اند باطل می‌شود. آنها با استناد به این عبارت، در دین بدعت‌هایی به وجود آورده‌اند که از دین نیست. چیزهایی را در دین اختراع کرده‌اند که شریعت اجازه‌ی آن را نداده است. در حالی که منظور از این عبارت غیر از منظوری است که آنها فهمیده‌اند و همان است که توضیح دادیم. این توضیح نیز موافق با حدیث رسول اللهﷺ است که فرمود: «هر بدعتی گمراهی است». زیرا شایسته‌ی کسی مثل امیر المومنین عمر رضی الله عنه نیست بدعتی که رسول اللهﷺ آن را گمراهی خوانده، ستایش کرده و بگوید: چه بدعت خوبیست.

با استدلال به این سخن عمر رضی الله عنه توسط برخی از علما – عفا الله عنهم و غفر لهم – درهایی از شر و بدعت گشوده شده است. در حالی که اگر ما به قول محمدﷺ چنگ می‌زدیم که فرموده: «هر بدعتی گمراهیست»، هم برای ما لایق‌تر بود و هم در پیرویمان از رسول اللهﷺ ثابت‌تر بودیم. نه اینکه بیاییم و بدعت را به حسنه و سیئه تقسیم کنیم.

***


[۱] سنن ابو داود: کتاب السنة، باب فی لزوم السنة. حدیث شماره (۴۶۰۷). سنن ابن ماجه: کتاب المقدمة، باب اتباع سنة الخلفاء الراشدین المهدیین، حدیث شماره (۴۲). سنن دارمی: کتاب المقدمة، باب اتباع السنة، حدیث شماره (۹۶). مسند احمد: مسند عرباض بن ساریه رضی الله عنه، حدیث شماره: (۱۷۱۴۴)، از عرباض بن ساریه رضی الله عنه با این لفظ: «وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».

[۲] صحیح بخاری: کتاب صلاة التراویح، باب فضل من قام رمضان، حدیث شماره (۲۰۱۰)، از عبدالرحمن بن عبدالقاری با این لفظ از امیر المومنین عمر بن خطاب رضی الله عنه: «نِعْمَ ‌الْبِدْعَةُ ‌هَذِهِ».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل من العادات والتقاليد في مدينتنا عند ختم كتاب الله يأتون بأنواع من الأكل والشراب، فهل هذا ثابت في السُّنَّة أو هي بدعة؟ وهل توجد بدعة حسنة وبدعة سيئة؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: لا يُشرع شيءٌ من مثل هذا عند ختم كتاب الله عز وجل، فلا يشرع حفلات ولا طعام ولا غيره، فلو قرأ الإنسان القرآن كله، ثم أراد عند ختمه أن يصنع وليمة يدعو إليها الناس، أو أن يتصدق بطعام على الفقراء، أو أن يعمل حفل كلمات وخطب، فإن هذا كله ليس من السنة، وإذا لم يكن من السُّنَّة وصنع بمناسبة دينية وهي ختم القرآن فإنه يكون من البدعة، وقد قال أعلمُ الخلق بشريعة الله، وأنصح الخلق لعباد الله، وأفصح الخلق بلاغةً ونطقا محمد رسول الله صلى الله عليه وسلم: «كل بدعة ضلالة»، و(كل) للعموم، ولم يستثن النبي صلى الله عليه وسلم بدعة من البدع تكون حسنة، وبهذه الكلية الجامعة المانعة نعلم أن تقسيم البدع إلى بدعة حسنة وبدعة سيئة خطأ عظيم، وقول على الله بلا علم، فليس هناك بدعة تكون حسنةً أبدًا، ومَن ظن أن في البدع ما يكون حسنًا فإن ذلك على وجهين:

الوجه الأول: أن يكون ظنه أنها حسنةٌ ليس بصحيح، لأنه متى تحققنا أنها بدعة فإنها سيئة.

الوجه الثاني: أن يكون ظنّه أنها بدعة خطاً، فهو يظن أنها بدعة وليست ببدعة.

أما إذا تحققنا أنها بدعة فإننا نتحقق أنها سيئة وليست بحسنة، هذا هو ما تقتضيه هذه الكلمة العظيمة من كلام سيد المرسلين محمد صلى الله عليه وسلم: «كل بدعة ضلالة»، وتقسيم بعض العلماء البدعة إلى بدعة سيئة وبدعة حسنة يتنزل على ما قلت آنفًا، وهو أنه إما أن يكون هذا الشيء ليس ببدعة وهم ظنوه أنه بدعة، وإما أن يكون هذا الشيء ليس بحسن وهم ظنوه أنه حسن، وأما مع تيقن أن هذا الشيء بدعة فإنه لن يكون حسنًا أبدًا. فإن قال قائل: أليس قد قال أمير المؤمنين عمر بن الخطاب حين جمع الناس في رمضان على إمام واحد أليس قد قال: «نعمت البدعة هذه»؟

فنقول: بلى قال هكذا، لكن هل أراد عمر رضي الله عنه أنها بدعة في دين الله ؟ لا، ما أراد هذا، وعمر من أشد الناس تمسكًا بالسُّنَّة وتحرّيًا لها، لكنه أراد أنها بدعة بالنسبة لما قبلها من الزمن فقط، وذلك أن النبي صلى الله عليه وسلم قام بأصحابه في رمضان ليلتين أو ثلاثا يصلي بهم جماعة، ثم ترك ذلك خوفا من أن تفرض على أمته، فشرع الصلاة جماعة في قيام رمضان، لكن تركه خوفًا من مفسدة أعظم، وهي إلزام الناس بهذه الصلاة جماعة. ولما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم أُمِنَ من هذه المضرة، وهي إلزام الناس بهذا القيام لأنه انقطع الوحي، أمن بذلك، لكن خلافة أبي بكر الصديق رضي الله عنه لم تدم طويلا، إذ إنها سنتان وأشهر، وكان رضي الله عنه مشغولا بأحوال الجهاد وتنظيم الأمة الإسلامية، بعد أن حصل ما حصل من بعضهم من مخالفات بعد وفاة الرسول صلى الله عليه وسلم، ولما كان زمن عمر، وانتفت الموانع، وتفرغ الناس بعض الشيء، خرج ذات يوم صلى الله عليه وسلم فوجد الناس يصلون أوزاعا – أي متفرقين- يصلي الرجل وحده، والرجلان، والثلاثة، فرأى رضي الله عنه أن يجمع الناس على إمام واحد، فجمعهم على إمام واحد، ثم خرج ذات ليلة و هم مجتمعون على إمامهم يصلون بصلاته فقال: «نعمت البدعة هذه».

إذا هي بدعة باعتبار ما سبقها من الزمن، وليست بدعة باعتبار مشروعيتها، إذ إن مشروعيتها قد ثبتت في عهد النبي صلى الله عليه وسلم، وعلى هذا فيكون إطلاق البدعة عليها إطلاقًا نسبيًا، أي: إنها بدعة بنسبتها لما سبقها من الزمن، وبه ينقطع الحبل الذي تمسك به أهل البدع، وابتدعوا في دين الله ما ليس منه، وشرعوا في دينه ما لم يأذن به واحتجوا بمثل هذه العبارة التي لها وجه غير الوجه الذي يريدونه، وتوجيهها إلى الوجه الذي قلته فهو الموافق لقول النبي صلى الله عليه وسلم: «كل بدعة ضلالة»، إذ لا يليق بأمير المؤمنين عمر بن الخطاب رضي الله عنه أن يثني على بدعة وصفها النبي صلى الله عليه وسلم بالضلالة بأنها نعمت البدعة هي.

ولقد انفتح أبواب من الشرور، وبدع من قبيل المحظور، بهذه الحجة، وهي تقسيم بعض العلماء – عفا الله عنهم وغفر لهم – البدعة إلى بدعة حسنة وبدعة سيئة، ولو أننا تمسكنا بقول المعصوم محمد صلى الله عليه وسلم: «كل بدعة ضلالة»، لكان أحرى بنا أن نكون أتبع لرسول الله صلى الله عليه وسلم، مما لو قسمنا البدعة إلى حسنة وإلى سيئة.

مطالب مرتبط:

(۸۲۰) حکم جمع کردن ختم قرآن در یک روز معین

مهم‌ترین مساله در این زمینه این است که هر کس در نماز تراویح، امامت می‌کند، در نمازش طمأنینه داشته باشد تا نمازگزاران نیز نمازشان را با آرامش و طمانینه بخوانند.

ادامه مطلب …

(۸۲۲) ختم کردن قرآن در نمازهای جهریه

ختم کردن قرآن در نمازهای جهری مخالف با سنت نبوی است و بهتر است در نمازهای جهریه، از سوره‌های مفصل بخواند که از سوره ق شروع شده و به سوره ناس ختم می‌شود.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه