سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۲۹۵) حکم دشنام دادن دین بدون قصد

(۲۹۵) سوال: اگر مسلمانی به طور غیر عمدی و بدون قصد، دین را دشنام دهد یا به عبارتی دیگر، این سخن به اشتباه از دهانش خارج شود باز خواست می‌گردد یا مشمول این فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌شود: {لا يؤاخذكم الله باللغو في أيمانكم} [البقره: ۲۲۵]: (الله شما را به خاطر سوگندهای لغو و بیهوده، بازخواست نمی‌کند) اگر مشمول این آیه نیست پس مفهوم آیه چیست؟

جواب:

هر کس به دین اسلام توهین کند و دشنام دهد، کافر است و تفاوتی ندارد که جدی یا از روی شوخی باشد؛ هر چند ادعای ایمان هم داشته باشد، مؤمن نیست. چگونه ممکن است به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، کتابش، دینش و پیامبرش ایمان داشته باشد در حالی که به دین توهین می‌کند؟ چگونه می‌تواند مؤمن باشد حال آن که به دینی توهین می‌کند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ درباره‌اش می‌فرماید: {وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً} [المائده: ۳]: (راضی شدم که اسلام، دین شما باشد) همچنین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ درباره‌اش می‌فرماید: {وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ} [آل عمران: ۸۵]: (هر کس دینی غیر از اسلام را برگزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود) همچنین درباره‌اش می‌فرماید: {إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ} [آل عمران: ۱۹]:  (قطعاً دین، نزد الله، اسلام است)؟

چگونه می‌تواند مؤمن باشد کسی که این دین را حتی از روی شوخی دشنام می‌دهد؟ اگر سخن از روی قصد باشد، هر کس دين اسلام را جدی یا از روی شوخی دشنام دهد و به آن توهین کند، كافر است و از دین خارج می‌شود. بر این فرد واجب است به درگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه کند. دشنام و توهین به دین از روی شوخی، بسیار بدتر و سنگین‌تر از دشنام دادن به طور جدی است زیرا وقتی کسی، چیزی را جدّی دشنام می‌دهد، هر چند آن امر نکوهیده در آن چیز وجود داشته باشد، نزد مردم مانند کسی نیست که آن چیز را با شوخی و تمسخر، دشنام دهد؛ هر چند آن توهین در آن چیز وجود داشته باشد.

الحمدلله دین اسلام، دینی كامل است همان طور که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در این باره می‌فرماید: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} [المائده: ۳]: (امروز، دینتان را برایتان کامل نمودم) که این بزرگ‌ترین لطف، نعمت و منتی است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ با آن بر بندگانش منت نهاده است؛ همان طور که می‌فرماید: {وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي} [المائده: ۳]: (نعمتم را بر شما کامل کردم) لذا اگر کسی حتی از روی شوخی به آن توهین کند و دشنام دهد، کافر می‌شود و بر او واجب است به درگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه کند، از این کارش دست بکشد و دين الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را در قلبش تعظیم نموده و بزرگ بدارد تا الله را با آن عبادت و پرستش کند و با عمل به آن چه در این دین آمده، فرمان بردار الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ باشد.

در صورتی که سخنی از دهانش خارج شود که قصد آن را نداشته است؛ مثلا قصدش تمجید و تعریف از دین بوده اما سخن نکوهیده‌ای بر زبانش بیاید، کافر نمی‌شود زیرا قصد دشنام و توهین نداشته است برخلاف کسی ‌که قصد توهین دارد ولی از روی شوخی توهین می‌کند که در نتیجه قصد و نیت در قلبش جای می‌گیرد و حکم جدی می‌گیرد اما شخصی که قصد توهین نداشته و چنین سخنی بر زبانش آمده، ضرری به او نمی‌رساند لذا در حدیث صحیح، داستان مردی آمده است: «كَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلاَةٍ فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ فَأَيِسَ مِنْهَا فَأَتَى شَجَرَةً فَاضْطَجَعَ فِي ظِلِّهَا قَدْ أَيِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذَا هُوَ بِهَا قَائِمَةً عِنْدَهُ فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ اللَّهُمَّ أَنْتَ عَبْدِي وَأَنَا رَبُّكَ‏ أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ»: (مردی با شترش در بیابانی بی‌آب و علف بود. شتر از او فرار کرد در حالی که خوراك و آشاميدنی او بر آن شتر بود. از شتر ناامید شد. کنار درختی آمد و در سايه‌اش ‌خوابید در حالی که از پیدا کردن شتر خود مأيوس شده بود که ناگهان، شتر را مي‌بيند كه در برابر او ايستاده است. بند بینی شتر را گرفت سپس از شادی و خوشحالی بسیار زیاد گفت: پروردگارا، تو بنده من هستی و من پروردگار تو هستم. او از شدت خوشحالی، چنین اشتباه گفت) لذا بازخواست نشد چون این سخن، بدون قصد و از لغزش زبان که نتیجه‌ی خوشحالی زیاد بود از او خارج شد. در چنین حالتی ضرری به انسان نمی‌رسد زیرا بدون قصد بوده است. به همین خاطر لازم است فرق بین قصد از سخن و عدم قصد از سخن را بدانیم (که البته این با قصد دشنام یا عدم قصد دشنام فرق دارد) سه حالت وجود دارد:

حالت اول: سخن، دشنام و توهین با قصد و نیت باشد و جدّی صورت بگیرد؛ مانند دشمنان اسلام که به دین اسلام توهین می‌کنند.

حالت دوم: سخنش از روی قصد باشد اما قصد دشنام و توهین نداشته باشد؛ یعنی منظورش دلالت بر دشنام و توهین دارد اما از روی شوخی است و جدی نیست. حکم این شخص مانند شخص اول است که کافر می‌شود زیرا دین را مسخره کرده است.

حالت سوم: قصد هیچ کدام از سخن و دشنام و توهین را نداشته بلکه فقط زبانش لغزیده و سخنی گفته که معنای دشنام دارد در حالی ‌که قصد هیچ گونه توهین و دشنامی ندارد که فرد در این حالت، بازخواست نمی‌شود و این فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ: {لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ} [البقره: ۲۲۵]: (الله شما را به خاطر سوگندهای لغو بازخواست نمی‌کند) بر وی حمل می‌شود. این همان حرف مردم است که اثنای سخن گفتن، می‌گویند: نه به الله سوگند، بله به الله سوگند. این‌ها که بدون قصد و نیت گفته می‌شود، حکم سوگند و قسم که منعقد شده را ندارد. هر سخنی که بدون قصد و هدف بر زبان جاری شود، حکمی ندارد. شاید گفته شود: وقتی انسان می‌گوید: (نه به الله سوگند، بله به الله سوگند) قصد لفظ را دارد اما قصد انعقاد سوگند را ندارد. در این صورت، میان حکم سوگند و حکم کفر، فرق گذاشته می‌شود زیرا در مورد کفر حتی اگر قصدش را نداشته باشد، مادامی که سخن و لفظ، همراه با قصد بوده کافر می‌شود.

***


این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: إذا صدر من المسلم سب للدين ليس عامدا، بل سبق لسان، ومن قبيل ما يسمى باللغو، فهل يؤاخذ على ذلك، أم يدخل تحت قوله تعالى: ﴿ وَلَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَنِكُمْ ﴾ [البقرة: ٢٢٥]؟ وإن لم يكن داخلا فما معنى هذه الآية إذا؟

فأجاب رحمه الله تعالى من سب دين الإسلام فهو كافر، سواء كان جادا، أم مازحًا، حتى وإن كان يزعم أنه مؤمن فليس بمؤمن، وكيف يكون مؤمنا بالله -عز وجل- وبكتابه وبدينه وبرسوله وهو يسب الدين؟ كيف يكون مؤمنا وهو يسب دينًا قال الله فيه: ﴿ وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دينا ﴾ [المائدة: ٣]؟ وقال الله تعالى فيه: ﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ ﴾ [آل عمران: ٨٥]؟ وقال الله فيه: ﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ﴾ [آل عمران: ۱۹]؟

كيف يكون مؤمناً من سب هذا الدين ولو كان مازحًا؟ إذا كان قد قصد الكلام فإن من سب دين الإسلام جادًا أو مازحًا فإنه كافر كفرًا مخرجًا عن الملة، عليه أن يتوب إلى الله عز وجل. وسب الدين مزاحًا أشد من سبه جادا وأعظم؛ ذلك لأن من سب شيئًا جادا ، وكان هذا السب واقعا على هذا الشيء، فإنه قد لا يكون عند الناس مثل الذي سبه مازحًا مستهزئًا، وإن كان فيه هذا الشيء.

والدين الإسلامي -والحمد الله – دين كامل كما قال الله -عز وجل-: ﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ﴾ [المائدة: ٣]. وهو أعظم منة من الله بها على عباده، كما قال: ﴿ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ﴾ [المائدة: ٣]. فإذا سبه أحد ولو مازحًا فإنه يكفر، فعليه أن يتوب إلى الله ويقلع عما صنع ، وأن يعظم دين الله -عز وجل- في قلبه؛ حتى يدين الله به، وينقاد الله بالعمل بما جاء في هذا الدين.

أما شيء سبق على لسانه، بأن كان يريد أن يمدح الدين، فقال كلمة سب بدون قصد، بل سبقا على اللسان فهذا لا يكفر؛ لأنه لم يقصد السب، بخلاف الذي يقصده وهو يمزح، فإن هنا قصدًا وقع في قلبه، فصار له حكم الجاد، أما هذا الذي لم يقصد، ولكن سبق على اللسان، فإن هذا لا يضر.

و لهذا ثبت في الصحيح في قصة «كَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلَاةٍ، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ، فَأَيسَ مِنْهَا، فَأَتَى شَجَرَةٌ، فَاضْطَجَعَ فِي ظِلُّهَا، قَدْ أَيسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ، فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذَا هُوَ بِهَا، قَائِمَةٌ عِنْدَهُ، فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا، ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَح : اللهُمَّ أَنْتَ عَبْدِي وَأَنَا رَبُّكَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَح» فلم يؤاخذ؛ لأن هذا القول الذي صدر منه غير مقصود له، بل سبق على لسانه فأخطأ  من شدة الفرح، فمثل هذا لا يضر الإنسان، لا يضر الإنسان لأن لم يقصده.

فيجب أن نعرف الفرق بين قصد الكلام وعدم قصد الكلام، ليس بين قصد السب وعدم قصده؛ لأن هنا ثلاث مراتب:

 المرتبة الأولى: أن يقصد الكلام والسب، وهذا فعل الجاد، كما يصنع أعداء الإسلام بسب الإسلام.

المرتبة الثانية: أن يقصد الكلام دون السب، بمعنى: يقصد ما يدل على السب لكنه مازح غير جاد، فهذا حكمه كالأول: يكون كافرا؛ لأنه استهزاء وسخرية.

المرتبة الثالثة: أن لا يقصد الكلام ولا السب، وإنما يسبق لسانه، فيتكلم بما يدل على السب دون قصد إطلاقا، لا قصد الكلام، ولا قصد السب، فهذا هو الذي لا يؤاخذ به، وعليه يتنزل قوله تعالى: ﴿ لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِفِ أَيْمَنِكُمْ ﴾ [البقرة: ٢٢٥]. فإنه هو قول الرجل في عرض حديثه: لا والله، وبلى والله. أي لم يقصد، فهذا لا يعتبر له حكم اليمين المنعقدة، فكل شيء يجري على لسان الإنسان بدون قصد فإنه لا يعتبر له حكم.

وقد يقال: إن الإنسان قد قال في حديثه لا والله، وبلى والله إنه قصد اللفظ لكنه لم يقصد عقد اليمين، فإذا كان هذا فإنه يفرق بين حكم اليمين وبين الكفر، فالكفر ولو كان غير قاصد للسب يكفر ما دام قصد الكلام واللفظ.

مطالب مرتبط:

(۲۸۰) چیزهایی كه اعمال صالح را از بین می‌برد

چیزهایی که پاداش اعمال صالح را از بین می‌برد به دو قسمت تقسیم می‌شود: اول: (نوع عام) که تمام اعمال را باطل می‌کند همان ارتداد است؛ دوم: (نوع خاص) باطل ‌کننده‌ی همان عمل خاص است...

ادامه مطلب …

(۲۹۷) دشنام دادن به دین در حالت خشم

گر خشم چنان شدید باشد که انسان نتواند خود را کنترل کند، از دین خارج نمی‌شود؛ زیرا نمی‌داند چه می‌گوید اما اگر بر خود کنترل و تسلط داشته باشد، دشنام دادن به دین در این حالت، موجب کفر و ارتداد می‌شود...

ادامه مطلب …

(۳۰۷) حکم طواف کردن بر مرقد و ضریح

اگر طواف کردن او گرد قبر یا بنای بر آن از روی عبادت، تقرب جستن و تعظیم صاحب قبر باشد یا گرد قبر طواف کند و صاحب قبر را به دعا خوانده و از او درخواست کمک نماید؛ این شخص، مشرک است....

ادامه مطلب …

(۲۹۸) حکم تمسخر به دین

مسخره کردن الله، پیامبرش، کتابش و دینش هر چند که از روی شوخی و مزاح و برای خنداندن دیگران هم باشد، می‌گوییم: كفر و نفاق است....

ادامه مطلب …

(۳۰۴) تعریف فاسق

فاسق کسی است که مرتکب گناه کبیره شود و توبه نکند یا بر انجام گناه صغیره اصرار ورزد...

ادامه مطلب …

(۳۰۳) خطر نفاق

نفاق دو نوع است: نوع اول: نفاق اكبر که موجب خروج از اسلام می‌شود نوع دوم: نفاق اصغر که فرد را از اسلام خارج نمی‌کند...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه