(۲۵۸) سوال:
واژهی الهدى و مشتقاتش، در آیات زیادی از قرآن آمده است؛ همان طور که در این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ آمده است: {إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً} [انسان: ۳]: (ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس) سؤال این است که آیا انسان مجبور است یا اختیار دارد؟ آیا انسان میتواند انتخاب کند و بخواهد که خوب یا بد باشد؟
جواب:
این سؤال بسیار مهم است؛ زیرا دربارهی هدایت که در این آیه ذکر شده پرسیده است: {إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً} [الانسان: ۳] همچنین پرسیده است که آیا انسان اختیار دارد یا مجبور است؟ آیا اراده و حق انتخاب دارد که کاری را انجام دهد یا ندهد؟
پاسخ سؤال اول چنین است: هدایت که در قرآن بیان شده به دو قسمت تقسیم میشود:
اول: هدایت دلالت و بیان: مانند آیهای است که در سؤال کننده بدان اشاره کرد: {إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً} [الانسان: ۳]: (ما راه را به او نشان دادهایم؛ خواه شکرگزار باشد یا کافر) یعنی ما راه درست را برای همه بیان نمودهایم، خواه شکرگزار باشد یا کفران کند؛ حق برای همگی روشن و واضح گردیده است اما برخی از مردم الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر وی منت مینهد که شکر میکند و پایبند حق میشود و برخی مردم نیز خلاف اینان هستند.
از جمله مثالهای دیگر هدایت که به معنای دلالت و بیان است این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در مورد پیامبرش ﷺ است: {وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ} [الشوری: ۵۲]: (قطعاً که تو فقط به راه راست راهنمایی و هدایت میکنی) یعنی به صراط مستقيم هدایت میکنی؛ زیرا پیامبر ﷺ صراط مستقيم را به امتش نشان داده و آموخته است و آنها را با حجتی روشن و آشکار رها نمود که شب آن مانند روزش واضح و آشکار است.
دوم: هدایت توفیق و ارشاد: مانند این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به پیامبرش ﷺ: {إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ} [القصص: ۵۶]: (تو هر کس را که بخواهی هدایت نمیبخشی ولی الله هر کسی را بخواهد هدایت مینماید) منظور از هدایت در این آیه، توفيق دادن برای هدایت است؛ پیامبر ﷺ نمیتواند به کسی توفيق هدایت دهد که با آن وی را موفق به ایمان و انجام عمل صالح کند. این آیه دربارهی ابوطالب عموی پیامبر ﷺ نازل شد که پیامبر ﷺ او را به راه هدایت دعوت نمود اما وی توفیق هدایت نیافت لذا الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ این آیه را نازل نمود تا رسول الله ﷺ را آرامش خاطر ببخشد: {إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ} [القصص: ۵۶].
گاهی نیز منظور از هدایت، هر دو نوع آن یعنی هدایت دلالت و بیان و هدایت توفیق و ارشاد است؛ از جمله این فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در سورهی فاتحه: {اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ} [الفاتحه: ۶]: (ما را به راه راست هدایت بفرما) که این آیه شامل هدایت علم و بیان و هدایت توفیق و ارشاد میشود. تلاوت کننده نیز هرگاه بخواند: {اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ} [الفاتحه: ۶] مقصودش هر دو نوع هدایت است؛ یعنی میخواهد الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به او علم ببخشد و همچنین میخواهد الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ او را به پیمودن راه حق موفق گرداند.
قسمت دوم سؤال: آیا انسان اختیار دارد یا مجبور است؟ آیا از خود اراده دارد یا ندارد؟ میگوییم: انسان اختیار دارد؛ اگر بخواهد ایمان میآورد و اگر بخواهد کفر میورزد؛ بدین معنا که او اختیار دارد هر چند که ایمان و کفر برابر نیست اما او حق انتخاب دارد که ایمان یا کفر را برگزیند که این مسئله معلوم و قابل مشاهده است زیرا هیچ کس کافر را مجبور به کفر نکرده و هیچ کس مؤمن را نیز مجبور نکرده ایمان بیاورد بلکه کافر به اختیار خودش کفر ورزیده و مؤمن نیز به اختیار خودش ایمان آورده است.
همان طور که انسان به انتخاب خودش از خانه بیرون میرود و بدان باز میگردد، با انتخاب خودش وارد فلان مدرسه و فلان دانشگاه میشود، به انتخاب خودش به مکه، مدینه یا دیگر شهرها سفر میکند و… که البته این مسئله امری بدیهی است که جای هیچ اشکال و مجادلهای ندارد و ممکن نیست کسی در این مسئله مجادله کند مگر کسی که قصد سرکشی و عناد داشته باشد.
به همین خاطر است که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ کافران را به خاطر کفرشان مجازات مینماید؛ زیرا به اختیار خودشان کفر ورزیدهاند و اگر به اختیار خودشان نبود، هرگز مجازات نمیشدند.
مگر نمیدانی که اگر انسان مجبور و وادار به انجام کاری یا گفتن سخنی شود، چون به اختیار او نبوده است به خاطر آن مورد عقوبت و مجازات قرار نمیگیرد حتی اگر آن فعل یا سخن کفر باشد؟ مگر نمیبینی که گاهی کسی که خوابیده در خواب، سخن کفرآمیز میگوید یا گاهی خودش را در خواب میبیند که برای بتی سجده میکند اما چون به اختیار او نبوده به خاطر اینها مؤاخذه نمیشود؟ بنابراین انسان به خاطر چیزی که اختیاری در آن نداشته مجازات نمیشود لذا هرگاه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ کسی را مجازات کند، دلالت بر این دارد که این شخص بر اساس حق و عدالت مجازات شده زیرا کار بد را به اختیار خودش انجام داده است.
اما وهم و گمان برخی فراد که انسان، مجبور است و اختیار ندارد زیرا الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در علم ازلی خویش چنین حکم نموده که فلانی از اهل سعادت و فلانی از اهل شقاوت است، دلیل و حجت به شمار نمیرود زیرا انسان به آن چه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ تقدیر نموده علمی ندارد زیرا قدر رازی پنهان است که مخلوقات چیزی از آن نمیدانند لذا هیچ کس نمیداند فردا چه چیزی فرا روی دارد. همچنین وقتی دست به معصیت اعم از انجام حرام یا ترک واجب میزند بدون هیچ گونه علم و پایه و اساسی دست به این کار زده است زیرا او تقدیر خود را نمیداند مگر زمانی که فعل از او واقع شده باشد لذا انسانی که نماز میخواند نمیداند که الله برای او نوشته و تقدیر نموده که نماز بخواند مگر زمانی که نماز را خوانده باشد. همچنین دزد نمیداند که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ چنین بر وی تقدیر نموده که دزدی کند مگر زمانی که دزدی کرده باشد؛ در حالی که دزد مجبور به دزدی نشده و نمازگزار نیز مجبور به نماز خواندن نشده است بلکه این به اختیار خودش نماز خوانده و آن نیز به اختیار خودش دزدی کرده است.
مادامی که پیامبر ﷺ میفرماید: «مَا مِن أَحَدٍ إلاّ وَقَد كُتِبَ مَقعَدُهُ مِنَ الجَنَّةِ وَمَقعَدُهُ مِنَ النَّارِ قَالُوا: يَا رَسولَ اللهِ ألاَ نَدَعُ العَمَلَ وَنَتَّكِلُ؟ قَالَ: لا؛ إعمَلُوا فَكُلٌ مُيَسَّرٌ»: (برای هر کسی، جایگاهش در بهشت و جایگاهش در دوزخ، مشخص شده است؛ گفتند: ای رسول الله! آیا کار و تلاش را کنار بگذاریم و بر خواست الله متّکی باشیم؟ فرمود: خیر، عمل نمایید که برای هر کس آن چه برایش آفریده شده آسان شده است) ایشان به انجام عمل دستور داد در حالی که عمل امری اجباری و اضطراری نیست و اختیاری است. مادامی که ایشان فرمود: «إعمَلُوا فَكُلٌ مُيَسَّرٌ»: (عمل نمایید که برای هر کس آن چه برایش آفریده شده آسان شده است) میگوییم: برادرم! عمل صالح انجام بده تا روشن گردد که عمل اهل سعادت برایت آسان و میسر گشته است که بدون شک هر کس بخواهد عمل صالح انجام میدهد و اگر بخواهد عمل بد انجام میدهد.
همچنین جایز نیست که انسان برای توجیه گناه خود در برابر شرع به قدر استدلال کند؛ چنان که مرتکب گناه و معصیت شده و بگوید: ارتکاب این گناه برای من مقدر شده است. مثلا نماز جماعت را رها کند، شراب بنوشد، به زنان نامحرم نگاه کند و بگوید: این گناه برای من مقدر شده است. از کجا دانستی که چنین کارهایی برایت مقدّر شده است؟ پی نمیبری چیزی بر تو مقدر شده مگر زمانی که آن را انجام داده باشی؛ چرا چنین در نظر نمیگیری که الله تو را از جمله اهل سعادت و خوش بختی مقدّر نموده است تا عمل اهل سعادت را انجام دهی؟
سؤال کننده پرسید که: آیا انسان از خود اراده دارد؟ میگوییم: بله، بدون شک از خود اراده دارد؛ الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فرمود: {مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الآخِرَةَ} [آل عمران: ۱۵۲]: (برخی از شما دنیا را میخواهد و برخی از شما آخرت را میخواهند) همچنین میفرماید: {وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ} [إلاسراء: ۱۹]: (هر كس خواهان آخرت است و تمام تلاشش را براى آن بگذارد و مؤمن باشد) همچنین میفرماید: {مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ} [الشوری: ۲۰]: (كسى كه کِشت آخرت را بخواهد، در کِشت وی مىافزاييم و كسى كه کِشت اين دنيا را بخواهد، به او از آن مىدهيم و در آخرت بهرهای ندارد) آیات و احادیث در این باب، معروف و واضح است که عمل انسان بنا بر اختیار و ارادهی او است.
به همین خاطر وقتی بدون اختیار و اراده عملی مخالف شریعت صورت عفو و بخشیده میشود که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: {رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا} [البقره: ۲۸۶]: (پروردگارا! اگر از یاد بردیم یا اشتباه کردیم، ما را بازخواست نفرما) همچنین میفرماید: {وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ} [الاحزاب: ۵]: (در چیزی که اشتباه کردهاید گناهی بر شما نیست بلکه آنچه با قلبهايتان قصد آن را داشته است) که الحمد لله این مسئله واضح و روشن است و اشکالی در آن نیست مگر زمانی که کسی قصد نزاع و جدال داشته باشد که البته اگر هدف از نزاع و جدال، رسیدن به حق نباشد از آن نهی شده است.
روزی پیامبر ﷺ نزد یارانش رفت و آنان در حال بحث و جدال دربارهی قدر بودند؛ لذا ایشان متأثر شد؛ زیرا این نزاع فقط به دشمنی، بی احترامی در سخن و… میانجامد. الحمدلله قدر، امری واضح و روشن است.
***