دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۲ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۰۷) منهج اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات

(۱۰۷) سوال: منهج اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات چگونه است؟

جواب:

سؤال بزرگ و‌ مهمی است. منهج اهل سنت و جماعت درباره‌ی اسماء و صفات، منهج میانه و وسط بین اهل تعطیل و اهل تمثیل است.

گروه اول: اهل تمثیل؛ کسانی هستند که اثبات صفات برای الله را تأیید و تأکید کردند اما در این مسأله افراط و غلو کردند و آن صفات را از جنس صفات مخلوقات قرار دادند که به همین سبب نیز از راه راست منحرف شدند؛ زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در کتابش می‌فرماید: ﴿ليس كمثله شيء و هو السميع البصير﴾ [شوری: ۱۱] : (هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بینا است).

الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: ﴿رب السماوات والأرض وما بينهما فاعبده واصطبر لعبادته هل تعلم له سميا﴾ [مریم: ۶۵] : (الله پروردگار آسمان‌ها، زمین و آن ‌چه میان آن ‌دو است می‌باشد؛ پس او را عبادت کن و بر عبادتش شکیبا و پایدار باش؛ آیا مانند و هم‌نامی برای او می‌شناسی؟».

همچنین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: ﴿قل هو الله أحد* الله الصمد * لم يلد ولم يولد * ولم يكن له كفوا أحد﴾ [إخلاص: ۱-۴] : (بگو: او الله یکتا و یگانه است. الله بی‌نیاز است. نه -فرزندی- زاده و نه زاده شده است و هیچ‌ کس همانند و همتای او نبوده و نیست).

همچنین می‌فرماید: ﴿فلا تجعلوا لله ‌اندادا و أنتم تعلمون﴾ [بقرة: ۲۲] : (بنابراین برای الله همتایانی قرار ندهید، درحالی ‌که می‌دانید).

گروه دوم: معطله؛ این گروه، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را از صفاتی که برای خود اثبات نموده، تهی می‌دانند و آن صفات را نفی و انکار می‌کنند؛ در نتیجه نصوص قرآن و سنت را تحریف کردند و آن را از مقصود و مرادی که دارد، با دلایلی که در حقیقت شبهه است و نه حجت و دلیل، تعطیل کردند. آنان درباره‌ی صفات و اسماء الله، عقل‌های خود را داور قرار دادند و فقط چیزهایی را اثبات می‌کردند که از نظر عقلشان قابل درک و اثبات بود و آن‌ چه از نظر عقل‌هایشان قابل درک و اثبات نبود، انکار می‌کردند. پس در این مورد ظلم کردند و در مورد الله و اسماء و صفاتش خودشان داور شده و کتاب الله را داور و معیار، قرار ندادند. آن‌ چه الله خود را با آن وصف کرده بود، انکار کردند و گفتند: الله وجه، چشم و دست ندارد. همچنین گفتند: الله صفت فَرَح (خوشحالی)، غضب (خشم) و عَجَب (تعجب) ندارد.

همچنین گفتند: الله فعلی انجام نمی‌دهد؛ استواء بر عرش و فرود آمدن به آسمان دنیا را انکار کردند بلکه زیاده‌روی کرده و گفتند: الله بالا و بر فراز مخلوقاتش نیست و علوّ او تنها علوّ صفت و علوّ معنوی است نه علوّ ذاتی.

برخی از آن‌ها مبالغه کرده و گفتند: گفته نمی‌شود که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بالا، زیر، چپ یا راست جهان است و چسبیده به جهان و جدا از آن نیست. سخنانی مطرح کردند که انسان را به تعجب وا ‌داشته و می‌گوید: چنین سخنانی چگونه می‌تواند بر مبنای عقل باشد؟

اهل سنت و جماعت، اسماء و صفاتی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ برای خویش اثبات نموده را به ‌صورت حقیقی اثبات می‌کنند و تشبیه و همانندی با مخلوقات را از الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نفی می‌کنند. می‌گویند: اسماء و صفاتی که الله برای خود اثبات نموده را اثبات می‌کنیم؛ زنده بودن، علم، قدرت، شنیدن و دیدن را برای الله اثبات می‌کنند، همچنین افعال مربوط به مشیئت مانند: استواء و‌ مستقر شدن بر عرش، فرود آمدن به آسمان دنیا، آمدن برای داوری بین بندگان، خوشحال شدن، خندیدن، تعجب، حکمت و رحمت را برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ اثبات می‌کنند. آن ‌چه را الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ برای خود اثبات نموده یا پیامبرشﷺ برای او اثبات کرده را بدون تحریف و تعطیل، ثابت می‌دانند.

اهل سنت و جماعت به کسانی که اسماء و صفاتی که الله برای خود اثبات نموده را نفی کرده و با عقل‌هایشان بر الله حکم کرده‌اند می‌گویند: حتی اگر از روی جدل، بپذیریم که عقل بر آنچه شما نفی کرده‌اید دلالت نمی‌دهد، دلیل سمعی (دلیل شرعی از قرآن و سنت) بر آن دلالت کرده است که این ادله‌ی شرعی بین ما و شما مورد اتفاق است؛ متفق هستیم که قرآن و سنت همان دو دلیل برای اثبات آنچه الله برای خود اثبات نموده و نفی آنچه الله از خود نفی نموده هستند. می‌گویید: مقتضای اثبات هر کدام از این صفات، تمثیل و تشبیه است؛ می‌گوییم: طبق قاعده‌ی خودتان، شما که صفاتی را اثبات نموده‌اید نیز مشبهه و ممثله هستید (دچار تشبیه و تمثیل شده‌اید)؛ کسی که می‌گوید: (الله دارای صفت شنیدن و دیدن است) با کسی که می‌گوید: (الله دارای رحمت و وجه است و بر عرش استوا نموده) چه فرقی دارد؟ اگر آنچه شما اثبات نموده‌اید تمثیل و تشبیه نیست آنچه ما اثبات کرده‌ایم نیز تمثیل و تشبیه نیست و اگر آنچه ما اثبات نموده‌ایم تمثیل است آنچه شما اثبات نموده‌اید نیز تمثیل است. فرق گذاشتن بین این و آن، تناقض و حکم کردن بدون دلیل است. بر انسان واجب است برای نفی آن‌ چه الله برای خود اثبات نموده یا پیامبرش برای او اثبات نموده پیش ‌دستی نکند و همچنین آنچه الله برای خود اثبات ننموده و پیامبرش نیز برای او اثبات ننموده را اثبات نکند.

بنابراین واجب است که اسماء و صفات، از قرآن و سنت فرا گرفته شود؛ زیرا از جمله اموری است که عقل را در آن مجالی نیست و عقل از درک اسماء و صفاتی که برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ واجب، جایز یا ممتنع است، عاجز است. هر چند که به ‌طور کلی عقل در می‌یابد که الله قطعاً دارای صفات کمال است اما تفاصیل و جزئیات مسئله فقط از طریق دلیل سمعی دانسته می‌شود.

خلاصه‌: مذهب اهل سنت و جماعت عبارت است از: اثباتِ اسماء و صفاتی که الله برای خود اثبات نموده، بدون تحریف، تعطیل، بیان کیفیت و تشبیه و نفیِ صفاتی که الله از خود نفی کرده و سکوت پیرامون هر آنچه در مورد آن نفی و اثباتی وارد نشده است؛ زیرا دلیل شرع و عقل، همین را اقتضا می‌کند. از الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌خواهیم که ما‌ را بر عقیده‌ی اهل سنت و جماعت بمیراند.

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما هو منهج أهل السنة والجماعة في الأسماء والصفات؟ نرجو من فضيلة الشيخ الإجابة مأجورين.

فأجاب رحمه الله تعالى: هذا السؤال سؤال عظيم، ومنهج أهل السُّنَّة والجماعة في باب الأسماء والصفات منهج وسط بين أهل التعطيل وأهل التمثيل.

فأهل التمثيل قوم أكدوا الله الصفات لكن بالغوا في إثباتها وغَلَوا في ذلك، وجعلوها من جنس صفات المخلوقين، فانحرفوا بذلك عن الصراط المستقيم، لأن الله سبحانه وتعالى يقول في كتابه: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ [الشورى: ۱۱]، ويقول جل ذكره -: ﴿رَبُّ السَّمَوَت وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدُهُ وَأَصْطَبِرْ لِعِبَدَته هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴾ [مريم: ٦٥]. ويقول -سبحانه وتعالى -: ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴾ [الإخلاص: ١-٤] ويقول -عزوجل -: ﴿فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [البقرة: ٢٢].

والقسم الثاني معطلة: عطلوا الله -سبحانه وتعالى- من صفاته التي أثبتها لنفسه، ونفوها عنه، وحرفوا من أجل ذلك نصوص الكتاب والسنة، وعطلوها من المراد بها بحجج هي شُبه في الحقيقة وليست بحجج، حكموا في ذلك عقولهم، وجعلوا يثبتون الله ما اقتضت عقولهم إثباته، وينكرون ما لم تقض عقولهم إثباته، فظلموا في ذلك وصاروا هم الحاكمين على الله، وليس كتاب الله هو الحاكم بينهم، فأنكروا ما وصف الله به نفسه وقالوا: ليس الله وجه، ليس الله عين، وليس الله يد وقالوا أيضًا ليس الله فَرَحٌ، وليس الله غضب، وليس الله عَجَبٌ.

وقالوا أيضًا: ليس الله ،فعل، لا استواء على العرش، ولا نزول إلى السماء الدنيا، بل بالغوا حتى قالوا: إن الله ليس عاليًا فوق خلقه، و إنما علوه علو صفة وعلو معنوي، وليس علوا ذاتيا.

وبالغ بعضهم فقالوا: إن الله سبحانه وتعالى لا يقال إنه فوق العالم، ولا تحت العالم، ولا يمين ولا شمال ولا متصل ولا منفصل، وأتوا بأقوال يعجب منها المرء ويقول: كيف يكون هذا مقتضى العقول؟.

أما أهل السُّنَّة والجماعة فإنهم يثبتون الله -تعالى- ما أثبته من الأسماء والصفات إثباتا حقيقيًّا، مع نفي المماثلة -أي: مماثلة المخلوقين- فيقولون: نثبت الله كل ما أثبته لنفسه من الأسماء والصفات، أي: فيثبتون الله الحياة، والعلم والقدرة، والسمع والبصر، ويثبتون الله الأفعال المتعلقة بمشيئته، کالاستواء على العرش والنزول إلى السماء الدنيا، والإتيان للفصل بين العباد ويثبتون لله الفرح والضحك والعجب، ويثبتون الله الحكمة، والرحمة، وغير ذلك مما أثبته الله لنفسه، أو أثبته له رسوله صلى الله عليه وآله وسلم-، لكن من غير تحريف ولا تعطيل.

ويقولون لهؤلاء الذين أنكروا ما أثبته الله لنفسه، وحكموا على الله بعقولهم: إننا إذا سلمنا جدلًا أن ما نفيتموه لا يدل عليه العقل، فإنه قد دل عليه السمع، والسمع دليل شرعي نتفق وإياكم عليه، على أن الكتاب والسُّنَّة هما الدليلان بإثبات ما أثبته لنفسه، ونفي ما نفاه عن نفسه، وكونكم تقولون: إن إثبات شيء ما من هذه الصفات يقتضي التمثيل والتشبيه، نقول لكم وأنتم حين أكدتموه يقتضي على قاعدتكم أنكم مشبهة ممثلة. فأي فرق بين من يقول: إن الله سمعا وبصرا، ومن يقول : إن الله رحمة وإن الله وجها، وإن الله استوى على العرش؟ إن كان ما أكدتموه لا يدخل في التمثيل فما أكدناه نحن لا يدخل في التمثيل، وإن كان ما أثبتناه يقتضي التمثيل فما أثبتموه يقتضي التمثيل، والتفريق بين هذا وهذا تحكُّم وتناقض ، والواجب على المرء أن لا يتقدم بين يدي الله ورسوله لنفي ما أثبته الله لنفسه أو أثبته له رسوله، أو إثبات مالم يثبته الله لنفسه ولا أثبته له رسوله.

فالواجب في باب الأسماء والصفات أن يُتَلَقَّى من الكتاب والسُّنَّة، لأنه من الأمور التي لا مجال للعقل فيها، والعقل لا يدرك ما يجب الله من الأسماء والصفات أو يجوز أو يمتنع، وإن كان العقل قد يدرك من حيث الإجمال أن الله موصوف بصفات الكمال ولا بد ولكن تفاصيل ذلك لا تعلم إلا عن طريق السمع.

وخلاصة القول: أن مذهب أهل السُّنَّة والجماعة هو إثبات ما أثبته الله لنفسه من الأسماء والصفات من غير تحريف ولا تعطيل، ولا تكييف ولا تمثيل، ونفي ما نفى الله عن نفسه من الصفات والسكوت عما لم يرد به نفي ولا إثبات، لأن هذا هو مقتضى السمع ومقتضى العقل، فنسأل الله -تعالى- أن يتوفانا على عقيدة أهل السنة والجماعة.

مطالب مرتبط:

(۱۱۷) منظور از این کلام رسول اللهﷺ چیست: «إنما بعثت رحمة للعالمین»

توصیف پیامبرﷺ به رؤوف و رحیم در قرآن کریم آمده است؛ ولی مختص مؤمنان است؛ ولی به این معنی نیست که ایشان رحمت است؛ بلکه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به ‌وسیله‌ی ایشان به مخلوقاتش رحم و مهربانی نمود.

ادامه مطلب …

(۱۱۵) آیا «حَفیّ» از اسماء الله است؟

سراغ ندارم که به‌ طور مطلق جزو اسماء الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ باشد؛ بلکه مقید است...

ادامه مطلب …

(۱۲۰) آیا پیامبرﷺ پروردگارش را دیده است؟

قول راجح این است که پیامبرﷺ پروردگارش را ندیده است.

ادامه مطلب …

(۱۰۵) فرق بین اسماء و صفات الله

اسم چیزی است که الله به آن نامیده می‌شود و صفت چیزی است که الله با آن وصف می‌شود که این همان معنای قائم به ذات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است.

ادامه مطلب …

(۱۲۲) اثبات صفت علو برای الله عَزَّوَجَلَّ

علوّ و برتری الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر مخلوقاتش از قرآن، سنت، اجماع، عقل و فطرت ثابت است و ادله‌ی آن نیز متنوع است. تمام ادله‌ای که می‌توان با آن چیزی را اثبات نمود، بر این حقیقت دلالت دارد که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ برتر و بالای بندگانش است.

ادامه مطلب …

(۱۱۱) معنای سخن «أَمِرُّوها كما جاءَت»

این گفته منسوب به عموم سلف است. یعنی (این نصوص را بدون بیان کیفیت و همان طور که وارد شده اثبات کنید).

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه