پنج‌شنبه 17 ربیع‌الثانی 1447
۱۷ مهر ۱۴۰۴
9 اکتبر 2025

(۳۳) توضیحاتی در مورد حرکت زمین و بهشت و جهنم

(۳۳) سوال: آیا صحیح است که زمین دو حرکت دارد؟ آیا آیاتی که بر این مسأله دلالت دهد وجود دارد؟ بهشت و جهنم کجا قرار دارند؟ آیا آیاتی که بر این مسأله دلالت دهد وجود دارد؟

جواب:

شیخ ابن عثیمین رَحِمَهُ‌الله جواب دادند:

بحث در این مسأله از جمله فضول علم است، و از امور اعتقادی نیست که بر انسان واجب باشد آن را تحقیق نموده و به مقتضای ادلّه عمل نماید لذا این مسأله صریحا به طوری که جایی برای جدل باقی نماند در قرآن کریم بیان نشده است، برخی می‌گویند: زمین دو حرکت دارد: با یک حرکتش فصل‌ها تغییر کرده و با دیگری شب و روز جایگزین یکدیگر می‌شوند و می‌گویند: این فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ دلالت بر همین دارد : {وَأَلقَىٰ فِی ٱلأَرضِ رَوَ ٰ⁠سِیَ أَن تَمِیدَ بِكُم} [النحل ۱۵] : (در زمین کوه‌های استوار (و محکمی) افکند، که مبادا شما را بلرزاند) وجه دلالت این است که نفی لرزش، دلیل بر اصل حرکت است زیرا اگر اصل حرکت وجود نداشت نفی لرزش، پوچ و بیهوده بود، همچنین می‌گویند: این بر کمال قدرت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ دلالت دارد زیرا این زمین که جرم بسیار بزرگی است بدون لرزش و اضطراب حرکت می‌کند با وجود این ‌که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ هرگاه بخواهد آن را به حرکت در می‌آورد که زلزله‌ها و فرو رفتگی‌ها رخ می‌دهد.

بعضی از علما نیز می‌گویند: زمین حرکت نمی‌کند و ثابت است، به دلیل فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ: {ءَأَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَاۤءِ أَن یَخسِفَ بِكُمُ ٱلأَرضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ} [الملك ۱۶] : (آیا خود را از کسی ‌که در آسمان است، در امان می‌دانید که (فرمان دهد) زمین، شما را فرو برد، پس ناگهان به لرزش درآید؟) یعنی اضطراب دارد. همچنین به دلیل فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ: {ٱلَّذِی جَعَلَ لَكُمُ ٱلأَرضَ فِرَ ٰ⁠شا وَٱلسَّمَاۤءَ بِنَاۤء} [البقرة ۲۲] : (آن کس‌ که زمین را برای شما گستراند و آسمان را هم‌چون سقفی بالای سر شما قرار داد)،  زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ زمین را قرارگاهی قرار داده که مردم روی آن قرار گیرند و این مسأله با حرکت داشتن آن منافات دارد.

هر کدام که باشد مشغول کردن خود به این قبیل مسائل فایده‌ی زیادی ندارد، گفته می‌شود: اگر متحرک است و این‌گونه استقرار تام دارد دلیل بر قدرت تام الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است، و اگر حرکت نمی‌کند نیز الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ همان کسی است که آن را خلقت نموده و آن را ساکن و بی‌حرکت قرار داده است، اما به نظر من ناگزیر باید اعتقاد داشته باشیم که خورشید به گرد زمین می‌گردد و این‌گونه آمد و شدِ شب و روز صورت می‌پذیرد زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ طلوع و غروب را به خورشید اضافه نموده‌اند، می‌فرماید: {وَتَرَى ٱلشَّمسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَ ٰ⁠وَرُ عَن كَهفِهِم ذَاتَ ٱلیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقرِضُهُم ذَاتَ ٱلشِّمَالِ} [الكهف ۱۷]: (خورشید را می‌دیدی که به هنگام طلوع به سمت راست غار‌شان متمایل می‌گردد و به هنگام غروب، ایشان را وا گذاشته و به سمت چپ متمایل می‌گردد) پس این چهار فعل به خورشید نسبت داده شده است: هرگاه طلوع کند، هرگاه غروب کند، متمایل شدن به راست و متمایل شدن به چپ. اصل نیز بر این است که فعل، فقط به فاعل یا کسی که فعل بر وی قائم شده اضافه شود. گفته نمی‌شود: (زید مُرد) اما منظور این باشد که عمرو مُرده است. همچنین گفته نمی‌شود: (زید ایستاد) اما منظور این باشد که عمرو ایستاده است، هرگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: {وَتَرَى ٱلشَّمسَ إِذَا طَلَعَت} [الكهف ۱۷] : (خورشید را می‌دیدی که به هنگام طلوع…) بدین معنا نیست که زمین چرخیده تا خورشید را دیده‌ایم زیرا اگر زمین می‌چرخید و طلوع خورشید به حسب چرخیدن متفاوت بود گفته نمی‌شد: خورشید طلوع نموده است بلکه گفته می‌شد: ما بر خورشید طلوع نموده‌ایم یا زمین بر خورشید طلوع نموده است، همچنین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در داستان سلیمان عَلَيْهِ‌السَّلَام می‌فرماید: {إِنِّیۤ أَحبَبتُ حُبَّ ٱلخَیرِ عَن ذِكرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَت بِٱلحِجَابِ}[ص ۳۲] : (این اسبان را به خاطر (فرمان) پروردگارم دوست دارم (و پیوسته به آن‌ها نگاه می‌کرد) تا آفتاب در پرده پنهان شد و غروب کرد) لذا نگفت: تا این‌ که او از خورشید پنهان شد.  رسول ‌اللهﷺ نیز هنگام غروب خورشید به ابوذر فرمود: «أتَدْرِي أَيْنَ تَذْهَبُ؟» : (آیا می‌دانی کجا می‌رود؟) گفت: الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و رسولش داناتر هستند. فرمود: «فَإِنَّهَا تَذْهَبُ فَتَسْجُدُ تَحْتَ الْعَرْشِ»۱

: (خورشید می‌رود و زیر عرش سجده می‌کند) بنابراین، فعل رفتن را به خورشید نسبت داد.

ظاهر قرآن و سنت این است که آمد و شدِ شب و روز با چرخش خورشید بر زمین صوزت می‌گیرد که واجب است بدان معتقد باشیم تا زمانی ‌که دلیل حسی قاطعی یافت نشود که به ما اجازه دهد نصوص را از ظاهرش به آنچه موافق این نص قاطع باشد تأویل کنیم، زیرا اصل در مورد اخبار الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرشﷺ این است که بر ظاهرش حمل شود تا این‌ که دلیل قاطعی بر صرف آن از ظاهرش یافت شود، زیرا روز قیامت از مقتضای این نصوص بر اساس ظاهر آن مورد پرسش قرار خواهیم گرفت، این پاسخ سؤال اول است. اما جواب گفته‌ی سؤال کننده (بهشت و جهنم کجا قرار دارد؟) این است که: بهشت در أعلى علّيين و جهنم در سجّین است که سجین در زمین پایینی است، همان ‌طور که در حدیث آمده است: «المَيِّتُ إذا إحتَضَرَ يَقُولُ اللهُ تَعالى: اكْتُبُوا كِتَابَ عَبدي فِي سِجِّينٍ، فِي الْأَرْضِ السُّفْلَى»۲ (هرگاه میّت در حال احتضار باشد، الله متعال می‌فرماید: کتاب بنده‌ام را در سجّین، در پایین‌ترین زمین بنویسید) اما بهشت بالا در اعلی علّیین می‌باشد، از رسول ‌اللهﷺ نیز ثابت گشته که فرموده‌اند: «إِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَسَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ ؛ فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ وَأَعْلَى الْجَنَّةِ، وَفَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»۳ : (هرگاه از الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ درخواست کردید، فردوس بخواهید زیرا فردوس، وسط و بالای بهشت است که بر فراز آن، عرش الله رحمان قرار دارد) الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ ما را از اهل آن قرار دهد.

***


  1. [صحیح بخاری: كتاب بدء الخلق، باب صفة الشمس و القمر، رقم ٣١٩٩] ↩︎
  2. [احمد: ۲۸۷/۴] ↩︎
  3. [صحیح بخارى: كتاب الجهاد و السير، باب درجات المجاهدين، رقم٢٧٩٠] ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: هل صحيح أن للأرض حركتين أم لا؟ وهل في ذلك آيات تدل عليه أم العكس؟ ثم أفيدوني أين توجد الجنة والنار؟ وهل هناك آيات دالة على ذلك؟

فأجاب -رحمه الله تعالى -: إن البحث في هذا من فضول العلم، وليس من الأمور العقدية التي يجب على الإنسان أن يحققها ويعمل بما تقتضيه الأدلة، ولهذا لم يُبيَّن هذا الأمر في القرآن الكريم على وجه صريح لا يحتمل الجدل، فمن الناس من يقول: إن للأرض حركتين: حركة تختلف بها الفصول، وحركة أخرى يختلف بها الليل والنهار، ويقول: إن قول الله -تعالى-: ﴿وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ﴾ [النحل: ١٥] يدل على ذلك، ووجه الدلالة عنده أن نفي الْمَيَدَان دليل على أصل الحركة، إذ لو لم يكن أصل الحركة موجودًا لكان نفي الميدان لغوا من القول لا فائدة منه، ويقول: إن هذا دال على كمال قدرة الله، أن تكون هذه الأرض – وهي هذا الجرم الكبير – تتحرك بدون أن تميد بالناس وتضطرب، مع أن الله -عز وجل- إذا شاء حركها فحصلت الزلازل والخسوفات.

ومن العلماء من يقول : الأرض لا تتحرك، بل هي ثابتة، لقوله تبارك وتعالى : ﴿ءأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يَحْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ﴾ [الملك: ١٦] أي تضطرب. ولقوله -تعالى-: ﴿الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بناء﴾ [البقرة: ۲۲]، ولأن الله -تعالى- جعل الأرض قرارًا يقر الناس عليه، وهذا ينافي أن تكون لها حركة.
وأيا كان هذا أو هذا فإن إشغال النفس بمثل ذلك ليس فيه كبير فائدة، فيقال: إن كانت تتحرك وهي في هذا القرار التام فهذا دليل على تمام قدرة الله -عز وجل، وإن كانت لا تتحرك فالله تعالى هو الذي خلقها وجعلها ساكنةً لا تتحرك، لكن الشيء الذي أرى أنه لا بد منه هو أن نعتقد أن الشمس هي التي تدور على الأرض، وهي التي يكون بها اختلاف الليل والنهار، لأن الله -تعالى- أضاف الطلوع والغروب إلى الشمس، فقال -عز وجل-: ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ﴾ [الكهف: ١٧] فهذه أربعة أفعال أضيفت كلها إلى الشمس: إذا طلعت، وإذا غربت ،تزاور ،تقرض كلها أفعال أضيفت إلى الشمس، والأصل أن الفعل لا يضاف إلا إلى فاعله أو من قام به أي من قام به هذا الفعل، فلا يقال: مات زيد ويراد مات عمرو، ولا يقال: قام زيد ويراد قام عمرو، فإذا قال الله: ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت﴾ [الكهف: ١٧] فليس المعنى أن الأرض دارت حتى رأينا الشمس لأنه لو كانت الأرض هي التي تدور وطلوع الشمس يختلف باختلاف الدوران ما قيل: إن الشمس طلعت بل يقال: نحن طلعنا على الشمس أو الأرض طلعت على الشمس، وكذلك قال الله تبارك وتعالى في قصة سليمان: ﴿وإنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ [ ص: ۳۲] أي: الشمس ﴿بِالْحِجَابِ ولم يقل: حتى توارى عنها بالحجاب، وقال النبي -عليه الصلاة والسلام- لأبي ذر عند غروب الشمس: «أتدري أين تذهب»؟ قال: الله ورسوله أعلم. قال: «فإنها تذهب فتسجد تحت العرش» فأضاف الذهاب إلى الشمس.
فظاهر القرآن والسنة أن اختلاف الليل والنهار يكون بدوران الشمس على الأرض، وهذا هو الذي يجب أن نعتقده، ما لم يوجد دليل حسي قاطع يسوغ لنا أن نصرف النصوص عن ظواهرها إلى ما يوافق هذا النص القاطع، وذلك لأن الأصل في أخبار الله ورسوله أن تكون على ظاهرها، حتى يقوم دليل قاطع على صرفها عن ظاهرها لأننا يوم القيامة سنسأل عما تقتضيه هذه النصوص بحسب الظاهر، هذا هو الجواب عن السؤال الأول.

وأما قوله: أفيدوني أين توجد الجنة والنار ؟ فالجواب عليه: الجنة في أعلى عليين، والنار في سجين، وسجين في الأرض السُّفْلَى، كما جاء في الحديث: الميت إذا احتضر يقول الله تعالى: اكتبوا كتاب عبدي في سجين في الأرض السفلى وأما الجنة فإنها فوق في أعلى عليين، وقد ثبت عن النبي -عليه الصلاة والسلام- أنه قال: «إذا سألتم الله فسلوه الفردوس، فإنه أوسط الجنة وأعلى الجنة، وفوقه عرش الرحمن»، جعلنا الله -تعالى- من أهلها.

مطالب مرتبط:

(۳۱) اخبار هواشناسی در نگاه اسلام

بارش باران از جمله علم غیب است که فقط الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ آن را می‌داند، اما کسی که از بارش باران خبر داده یا بارش باران در آینده را پیش‌بینی کند، بر اساس آنچه دستگاه‌های دقیقی که با آن، حالات جوّی سنجیده می‌شود و کارشناسان بدین ترتیب می‌دانند که جوّ برای بارش باران آماده است، این علم غیب نیست....

ادامه مطلب …

(۳۲) تعیین جنسیت نوزاد و حکم آن در اسلام

علمی‌ که متعلق به جنین است به دو قسمت تقسیم می‌شود: قسمت اول: قسمت محسوسی است که مخلوقات می‌توانند آن را بدانند. قسمت دوم: علمی است که محسوس و قابل ادراک نیست....

ادامه مطلب …

(۳۵) فاصله‌ی بین هر آسمان

جواب این است که آسمان‌ها همان‌ گونه که سؤال کننده ذکر نمود هفت آسمان است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ آن را  هفت طبقه و بین آن‌ها مسافت‌هایی قرار داده است، حدیث معراج که در صحیحین و دیگر کتب ثابت است بر این مسأله دلالت دارد....

ادامه مطلب …

(۳۴) پاسخ به شبهاتی درباره ایجاد نظام هستی

اگر بگویند: بدون ایجاد کننده  به وجود آمده‌ایم، می‌گوییم: عقلا محال است زیرا هر حادثی محدثی دارد، این‌گونه آشکار می‌شود که حدوث (به وجود آمدن آنان) به وسیله‌ی محدِث و وجود آورنده‌‌ای بوده است که همان الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ که واجب الوجود است می‌باشد......

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه