پنج‌شنبه 17 ربیع‌الثانی 1447
۱۷ مهر ۱۴۰۴
9 اکتبر 2025

عقیده اهل سنت و جماعت

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه‌ی شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز

الحمدلله وحده، و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده، و علی آله و صحبه.

أما بعد:

از کتابچه‌ی ارزشمند و مختصری که در عقیده، توسط برادرمان علّامه شیخ محمد بن صالح عثیمین جمع آوری شده، اطلاع پیدا کرده و همه‌ی آن را شنیدم، و آن را مشتمل بر عقیده‌ی اهل سنت و جماعت؛ در باب توحید الله، و أسماء و صفات او، و در ابواب ایمان به ملائکه و کتاب‌های آسمانی، و پیامبران، و روز قیامت، خیر و شرِّ قضا و قدر، یافتم.

همچنین در جمع آوری آن، بسیار خوب عمل کرده و در آن، چیزی را که طالب علم و هر مسلمانی در ایمانش به الله و ملائکه و کتاب‌های آسمانی و پیامبر و خیر و شرِّ قدر به آن نیاز دارد، ذکر کرده است. همچنین فواید بسیاری را که متعلق به عقیده است، به آن اضافه نموده که شاید در بسیاری از کتب عقیده، موجود نباشند. الله به او جزای خیر داده، و علم و هدایتش را ازدیاد بخشد، و با این کتاب و سایر مولفاتشان، به مردم سود رساند، و ما و ایشان و سایر برادرانمان را از هدایت یافتگانِ هدایت‌گر، که با بصیرت به سوی الله دعوت می‌دهند، قرار دهد، که همانا او سمیع و قریب است.

این را املا کننده‌اش، فقیر الی الله تعالی، عبد العزیز بن عبدالله بن باز، که الله او را بیامرزد، گفت.

وصلی الله و سلم علی نبینا محمد، و آله و صحبه.

رئیس کل ادارات تحقیقات علمی و افتاء و دعوت و ارشاد

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین، و العاقبة للمتقین، و لا عدوان إلا علی الظالمین، و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، الملک الحقّ المبین، و أشهد أن محمدا عبده و رسوله، خاتم النبیین و إمام المتقین. صلی الله علیه و علی آله و أصحابه، و من تبعهم بإحسان إلی یوم الدین.

أما بعد:

همانا، الله تعالی، محمد صلی الله علیه وسلم را با هدایت و دین حق فرستاد؛ که رحمتی برای عالمیان، و الگویی برای عاملان و حجتی بر همه‌ی بندگان باشد.

با او و با آنچه از قرآن و سنت که بر او نازل کرد، هر چه را که صلاح بندگان و استقامت احوالشان در دین و دنیایشان: شامل عقاید صحیح و اعمال درست و اخلاق فاضله و آداب رفیع است، بیان کرد. امتش را بر چنان راه روشنی ترک نمود که شب آن همانند روزش روشن است، و کسی جز هلاک شونده، از آن منحرف نمی‌شود.

پس امتش که الله و رسولش را اجابت کرده بودند، بر این راه روشن، حرکت کردند. آنها صحابه و تابعین هستند که بهترینِ خلق بودند و همچنین کسانی که به نیکویی، از آنان پیروی می‌کنند. شریعتش را بر پا دشته و به سنتش تمسک جسته و در عقیده و عبادت و اخلاق و آداب، آن را محکم گرفتند. به همین خاطر، تبدیل به گروهی شدند که پیوسته بر حق هستند و اگر کسی آنها را یاری نکند، یا با آنها مخالفت کند، هیچ ضرری بدان‌ها نمی‌رسد، تا زمانی که امر الهی بیاید در حالی که آنها بر همان حال هستند.

ما نیز – الحمدلله – به دنبال آثار آنان در حرکتیم، و بر سیرتشان که توسط قرآن و سنت تایید شده، هدایت یافته‌ایم. این را از باب سخن گفتن از نعمت‌های الله تعالی و بیان آنچه که بر هر مومنی واجب است بر آن باشد، می‌گوییم.

از الله تعالی خواهانیم که ما و برادران مسلمانمان را با گفتار ثابت در زندگی دنیا و آخرت، ثابت قدم نگه داشته، و رحمتش را به ما عطا کند که او وهّاب است.

به خاطر اهمیت این موضوع، و پراکندگی هواهای مردم در مورد آن، دوست داشتم عقیدمان، عقیده‌ی اهل سنت و جماعت را به صورت مختصر بنویسم که شامل: ایمان به الله، و ملائکه، و کتاب‌های آسمانی، و پیامبران، و روز آخرت، و خیر و شر قَدَر است. از الله تعالی خواهانم که آن را خالص برای خود قرار داده، و موافق با رضایت او و سودمند برای بندگانش باشد.

 

عقیده‌ی ما: ایمان به الله و ملائکه و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و روز قیامت و خیر و شرِّ قَدَر است.

به ربوبیت الله ایمان داریم. یعنی به اینکه او پروردگار خالق، مالک، و تدبیر کننده‌ی همه‌ی امور است.

همچنین به الوهیّت الله ایمان داریم. یعنی به اینکه او معبود بر حق است، و هر معبودی جز او، باطل است.

همچنین به اسماء و صفات او ایمان داریم. یعنی به اینکه او دارای اسم‌های نیکو، و صفات کامل و والاست.

نیز، به یکتاییِ او در همه‌ی اینها ایمان داریم. یعنی اینکه هیچ شریکی در ربوبیت، و الوهیت، و اسماء و صفاتش ندارد. الله تعالی می‌فرماید: {رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا}[۱]، یعنی: {پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست؛ پس او را عبادت و پرستش کن و بر عبادتش شکیبا باش. آیا همانند و همتایی برایش سراغ داری؟}.

ایمان داریم که او: {اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}[۲]، یعنی: {الله؛ هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد؛ همیشه زنده‌ ای است که اداره و تدبیر تمام هستی را در دست دارد و او را هرگز نه چُرت می‌گیرد و نه خواب. هیچ‌کس نمی‌تواند نزدش شفاعت کند مگر به اجازه‌ی او؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ اوست. گذشته، حال و آینده‌ی آنان را می‌داند و به چیزی از علم الهی (اعم از علم ذات و صفاتش) آگاهی نمی‌یابند، مگر آنچه خود خواسته است. کُرسی پروردگار، آسمان‌ها و زمین را در برگرفته است و حفظ و نگهداریِ آنها برای الله دشوار نیست؛ و او بلندمرتبه و بزرگ است}.

همچنین، ایمان داریم که او: {هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ . هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ . هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}[۳]، یعنی: {اوست الله، ذاتی که هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد؛ دانای نهان و آشکار. او، پروردگار رحمان و رحیم است. اوست الله، ذاتی که هیچ معبود راستینی جز او نیست؛ فرمانروای منزه و سالم از هر عیب و نقص؛ ایمنی‌بخش، نگهبان، توانای شکست‌ناپذیر، جبار و متکبر؛ الله از شرکی که به او می‌آورند، پاک و منزه است. اوست الله، آفریننده، نوساز و صورتگر؛ بهترین نام‌ها از آنِ اوست. آنچه در آسمان‌ها و زمین است، او را به‌پاکی یاد می‌کند. و او، توانای شکست‌ناپذیر و حکیم است}.

نیز، ایمان داریم که ملک آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست: {يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ . أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا وَيَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ}[۴]، یعنی: {هر چه بخواهد، می‌آفریند. به هر کس بخواهد، دختر می‌بخشد و به هر کس بخواهد، پسر می‌دهد. یا هم پسر و هم دختر به آنان عطا می‌کند. و هر که را بخواهد، عقیم و نابارور می‌گرداند. بی‌گمان او، دانای تواناست}.

همچنین، ایمان داریم که او: {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ . لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}[۵]، یعنی: {هیچ چیزی همانند او نیست؛ و او، شنوای بیناست. کلیدهای آسمان و زمین از آنِ اوست. روزی را برای هر کس که بخواهد، گسترده و یا تنگ می‌گرداند. بی‌گمان او به همه چیز داناست}.

ایمان داریم که او: {وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}[۶]، یعنی: {هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر آنکه روزی‌اش با الله است و او، محل ماندن و انتقال هر جنبنده‌ای را می‌داند. همه‌ در کتابی آشکار، (ثبت) است}.

ایمان داریم که او: {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}[۷]، یعنی: {و کلیدهای غیب نزد اوست و کسی جز او از آن آگاه نیست. به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است. و هیچ برگی نمی‌افتد مگر آنکه آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین، و هیچ تَر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن ثبت شده است}.

به این ایمان داریم که الله: {عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}[۸]، یعنی: {همانا دانش (مربوط به زمان) قیامت، نزد الله است؛ (و اوست که) باران را فرو می‌فرستد و آنچه را که در رحم‌هاست، می‌داند و هیچ‌‌کس نمی‌‌داند که فردا چه دستاوردی خواهد داشت و هیچ‌کس نمی‌داند در کدامین سرزمین می‌میرد. به‌راستی که الله، دانای آگاه است}.

ایمان داریم که الله، به هر چه بخواهد، و هر گاه بخواهد، و هر گونه که بخواهد، تکلم می‌کند: {وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}[۹]، یعنی: {الله بی واسطه با موسی سخن گفت}. {وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ}[۱۰]، یعنی: {و هنگامی که موسی به میعاد گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت}. {وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا}[۱۱]، یعنی: {و از سمتِ راست کوه طور ندایش دادیم و او را نزدیک ساختیم و با او نجوا کردیم}.

و ایمان داریم که او: {لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي}[۱۲]، یعنی: {اگر دریا برای نوشتن سخنان پروردگارم جوهر شود، پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، دریا پایان می‌یابد}. {وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}[۱۳]، یعنی: {اگر درختان روی زمین، قلم شوند و دریا مرکب گردد و پس از آن، هفت دریای دیگر به مددش بیایند، سخنان (و شگفتی‌های) الله پایان نمی‌‌یابد. بی‌شک الله، توانای حکیم است}.

ایمان داریم که کلمات او، کامل‌ترین کلمات است؛ در صدق اخبارش، و در عدل در احکامش، و در زیبایی سخنش. الله تعالی می‌فرماید: {وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا}[۱۴]، یعنی: {کلمات پروردگارت از روی راستی و عدالت به انجام رسید}. {وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا}[۱۵]، یعنی: {و چه کسی از الله راستگوتر است؟}.

همچنین، ایمان داریم که قرآن کریم، کلام الله تعالی است که حقیقتا آن را تکلم نموده، و آن را به جبریل القا کرده، و جبریل نیز آن را بر قلب محمد صلی الله علیه وسلم نازل کرده است: {قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ}[۱۶]، یعنی: {بگو: روح‌القدس (جبریل)، آن‌را به‌حق از سوی پروردگارت فرو آورده است}. {وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ . نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ . عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ . بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِين}[۱۷]، یعنی: {و بى ترديد اين قرآن، نازل‌شده‌ی پروردگار جهانيان است. روح‏الامين (جبرئیل) آن را بر قلبت نازل كرد تا از هشداردهندگان باشى. به زبان عربی روشن}.

ایمان داریم که الله عز و جل با ذات و صفات خود، فوق مخلوقات است. به دلیل این فرموده‌ی الهی: { وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}[۱۸]، یعنی: {و او بلندمرتبه و بزرگ است}، و این فرموده‌ی الهی: {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}[۱۹]، یعنی: {اوست كه بر بندگانش چیره است و اوست حكيمِ آگاه}.

ایمان داریم که او: {خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ}[۲۰]، یعنی: {آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و بر عرش استقرار یافت}، و استقرارش بر عرش، علوّ با ذاتش بر بالای آن است. عُلُوّی خاص که لایق شکوه و عظمت اوست، و کیفیتش را کسی جز او نمی‌داند.

ایمان داریم که او تعالی در حالی که بر عرش خود است، همراه با مخلوقاتش است؛ از احوالشان خبر دارد، و گفتارشان را می‌شنود، و کارهایشان را می‌بیند، و امورشان را تدبیر می‌کند. به فقیر روزی می‌دهد، و دل شکسته را شاد می‌گرداند. به هر کس بخواهد پادشاهی می‌دهد، و پادشاهی را از هر کس بخواهد، می‌گیرد. هر کس را بخواهد، عزت می‌دهد، و هر کس را بخواهد، ذلیل می‌گرداند. کسی که چنین است، به صورت حقیقی همراه با خلقش است، و گر چه به طور حقیقی هم بر بالای عرش است: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}[۲۱]، یعنی: {هیچ چیزی همانند او نیست؛ و او، شنوای بیناست}.

مثل جهمی‌ها و دیگر حلولیه نمی‌گوییم: او همراه با خلقش روی زمین است.

کسی که چنین بگوید را کافر یا گمراه می‌دانیم، زیرا الله را با صفات نقصی وصف کرده که لایق الله نیست.

ایمان داریم چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما خبر داده‌اند، او هر شب وقتی که یک سوم آخر شب باقیست، به آسمان دنیا نزول کرده و می‌گوید: «چه کسی مرا می‌خواند تا او را اجابت نمایم؟ چه کسی از من طلب می‌کند، تا به او عطا کنم، چه کسی از من طلب آمرزش می‌کند تا او را بیامرزم»؟

ایمان داریم که او سبحانه و تعالی روز قیامت برای داوری بین بندگانش خواهد آمد. زیرا می‌فرماید: {كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا . وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا . وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى}[۲۲]، یعنی: {چنین (اعمالی، شایسته‌ی شما) نیست؛ آن‌گاه که زمین، پیاپی بلرزد و هموار گردد. و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف در صف حاضر شوند. و آن روز دوزخ را بیاورند؛ در آن روز انسان، متذکر می‌شود، ولی این تذکر چه سودی برایش دارد؟}.

ایمان داریم که او سبحانه و تعالی: {فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ}[۲۳]یعنی: {انجام دهنده‌ی هر آنچه بخواهد}، است.

و ایمان داریم که اراده‌ی او تعالی دو نوع است:

اراده‌ی کونی: با این اراده، هر چه بخواهد، انجام می‌شود و لازم نیست حتما آن چیز، نزد او محبوب باشد. این اراده، همان اراده‌ی به معنی مشیئت است: {وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ}[۲۴]، یعنی: {و اگر الله می‌خواست،با هم نمی‌جنگیدند؛ اما الله هر چه بخواهد، به انجام می‌رساند}ز {إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّکُم}[۲۵]، یعنی: {و اگر خواستِ الله بر این باشد که گمراهتان کند، او پروردگار شماست}.

اراده‌ی شرعی: لازم نیست حتما آن چه را که اراده کرده، صورت گیرد، اما آنچه اراده می‌کند، محبوب اوست. مانند این فرموده‌ی الهی: {وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ}[۲۶]، یعنی: {الله، می‌خواهد توبه‌ی شما را بپذیرد}.

ایمان داریم که مراد کونی و شرعی، تابع حکمت اوست؛ هر چه آن را کوناً بخواهد، یا شرعا نسبت به بندگانش دوست داشته باشد، از روی حکمت، و بر وفق آن است؛ چه ما حکمتش را بدانیم یا خیر، یا عقلمان به آن نرسد: {أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ}[۲۷]، یعنی: {آیا الله، احکم الحاکمین نیست؟}. {وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}[۲۸]، یعنی: {و برای کسانی که یقین دارند، چه حکمی بهتر از حکم الله است؟}.

ایمان داریم که او اولیایش را دوست دارد، و آنها نیز او را دوست دارند: {قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}[۲۹]، یعنی: {بگو اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید، الله شما را دوست می‌دارد}. {فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}[۳۰]، یعنی: {الله گروهی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد، و آنها نیز دوستش دارند}. {وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}[۳۱]، یعنی: {و الله، صابران را دوست دارد}. {وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}[۳۲]، یعنی: {و عدالت کنید، همانا الله عادلان را دوست دارد}. {وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}[۳۳]، یعنی: {و نیکی کنید، الله نیکوکاران را دوست دارد}.

ایمان داریم که الله تعالی، اعمال و کرداری را که تشریع کرده، دوست دارد، و از آنچه نهی کرده، ناخشنود می‌شود: {إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ}[۳۴]، یعنی: {اگر کفر بورزید، بی‌گمان الله از شما بی‌نیاز است و کفر و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد و اگر سپاس‌گزاری کنید، آن را برایتان می‌پسندد}. {وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ}[۳۵]، یعنی: {ولی الله خروجشان را ناپسند داشت و از این رو آنان را (از خروج) بازداشت و به آنان گفته شد: با خانه نشینان (در خانه) بنشینید}.

ایمان داریم که الله تعالی از کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، راضی است: {رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ}[۳۶]، یعنی: {الله از آنان راضی شد، و آنان نیز از الله راضی شدند. این برای کسی است که خشیت پروردگار را پیشه نماید}.

ایمان داریم که الله بر کسی که مستحق خشم است، خشم می‌گیرد؛ مثل کافران و امثال آنان: {الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ}[۳۷]، یعنی: {آنان که به الله گمان بد دارند، پیشامدهای بد روزگار بر آنان باد! و الله بر آنان خشم گرفت}. {وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}[۳۸]، یعنی: {ولی کسانی که سینه‌ی خویش را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، خشم و غضب الله بر آنان است و عذاب بزرگی در پیش دارند}.

ایمان داریم که الله، موصوف به جلال و شکوه است: {وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ}[۳۹]، یعنی:{و چهره‌ی شکوهمند و گرامی پروردگارت، باقی می‌ماند}.

ایمان داریم که الله دارای دو دست بخشنده و عظیم است: {بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}[۴۰]، یعنی: {بلکه دو دست او گشوده است؛ هر طور که بخواهد انفاق می‌کند}. {وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}[۴۱]، یعنی: {و (مشرکان که در عبادت به الله شرک ورزیدند) الله را آن‌گونه که حقّ شناخت اوست، نشناختند؛ و روز رستاخیز همه‌ی زمین در مشت او قرار دارد و آسمان‌ها با دست راستش در هم پیچیده می‌شود. او از آنچه شریکش می‌سازند، پاک و منزه است}.

ایمان داریم که الله تعالی دارای دو چشم حقیقی است. به این دلیل که می‌فرماید: {وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}[۴۲]، یعنی: {و بساز کشتی را زیر نظر و وحی ما}. همچنین، رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «حجاب او از نور است. اگر آن را بردارد، نور چهره‌اش تا آنجایی که مخلوقات را می‌بیند، می‌سوزاند»..

اهل سنت اجماع دارند که چشمان الله، دو تا است، و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد دجال، آن را تایید می‌کند: «او یک چشم است، و پروردگارتان یک چشم نیست».

ایمان داریم که الله تعالی: {لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}[۴۳]، یعنی: {هیچ چشمی او را در نمی‌یابد (و هیچ کس حقیقت و ماهیت او را درک نمی‏کند) و او همه را در می‌یابد و او باریک بینِ آگاه است}.

ایمان داریم که مومنان، روز قیامت پروردگارشان را می‌بینند: {وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ . إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}[۴۴]، یعنی: {برخی چهره‌ها در آن روز شادابند. و به پروردگارشان نگاه می‌کنند}.

ایمان داریم که الله تعالی به خاطر کامل بودن صفاتش، هیچ همانندی ندارد: { لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۴۵]}، یعنی: {هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست}.

ایمان داریم که به خاطر کمال حیات و قیّومیتش: {لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}[۴۶]، یعنی: {او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد}.

ایمان داریم که به خاطر کمال عدلش، به هیچ کس ظلم نمی‌کند.

ایمان داریم که به خاطر کمال علم و قدرتش، هیچ چیزی در آسمان‌ها و زمین او را عاجر نمی‌گرداند: {إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}[۴۷]، یعنی: {امر او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کرد، به آن می‌گوید: باش، پس می‌شود}.

ایمان داریم که به خاطر کمال قوّتش، خسته و درمانده نمی‌شود: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ}[۴۸]، یعنی: {و ما آسمان‌ها و زمین را و آنچه بین آن دو تاست را در شش روز خلق کردیم، و خستگی ما را در نگرفت}. یعنی خستگی و درماندگی، او را فرا نگرفت.

ایمان به ثبوت هر اسم و صفتی داریم که الله یا رسولش برای او اثبات کرده‌اند، اما از دو چیزِ ممنوع، برائت می‌جوییم:

تمثیل: با قلب یا زبانش بگوید: صفات الله تعالی مانند صفات مخلوقات است.

تعیین چگونگی: با قلب یا زبانش بگوید: کیفیت صفات الله چنین و چنان است.

به انتفای کامل هر آنچه که الله و رسولش از او نفی کرده‌اند، ایمان داریم، و نیز، ایمان داریم که آن نفی، متضمن اثبات کمالی است که ضد آن است.

و از آنچه الله و رسولش نسبت به آن سکوت کرده‌اند، سکوت می‌کنیم.

و معتقدیم حرکت بر این مسیر، فریضه بوده و راه دیگری جز آن نیست. زیرا آنچه را که الله برای خود اثبات یا نفی می‌کند، خبری است که الله تعالی از خود می‌دهد، و او سبحانه و تعالی به خود آگاه‌تر است، و سخنش راست‌ترین و زیباترین سخن است، و علم بندگان هیچ احاطه‌ای به او ندارد.

همچنین، آنچه را که رسولش برایش اثبات کرده یا نسبت به او منتفی دانسته، خبری است که از جانب الله است، و پیامبر صلی الله علیه وسلم، آگاه‌ترین مردم نسبت به پروردگارش، و ناصح‌ترین انسان برای مخلوقات، و راستگوترین و فصیح‌ترین آنهاست.

بنا بر این، در کلام الله تعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم، کمالِ علم و صدق و بیان وجود دارد، و هیچ عذری برای رد آن و یا تردّد در قبولش، وجود ندارد.


فصل

ما در مورد همه‌ی صفات الله که آنها را به طور تفصیل یا اجمال، و نفی یا اثبات، ذکر کردیم، بر قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم تکیه داشته، و بر طریقی که سلف امت و ائمه‌ی هدایت حرکت کرده‌اند، حرکت می‌کنیم.

همچنین، معتقدیم که باید نصوص قرآن و سنت بر ظاهرشان اجرا شده و بر حقیقتشان که لایق الله عز و جل است، حمل شوند.

نیز، از روش کسانی که نصوص را تحریف کرده و آن را به معنایی که مراد الله و رسولش نیستند، تغییر می‌دهند، برائت می‌جوییم.

همچنین، از روش کسانی که نصوص صفات را از مدلولی که الله و رسول می‌خواهند، تعطیل می‌کنند، تبری می‌جوییم.

و نیز از روش کسانی که در صفات غلو کرده و آنها را حمل بر تمثیل می‌کنند، یا چگونگی مدلولش را تعیین می‌کنند، مبرا هستیم.

با علم الیقین می‌دانیم که آنچه در کتاب الله تعالی و یا سنت پیامبرش صلی الله علیه وسلم آمده، حق هستند، و با یکدیگر تناقضی ندارند. زیرا الله تعالی می‌فرماید: {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}[۴۹]، یعنی: {آیا در قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر قرآن از نزد غیر الله بود، به‌طور قطع در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند}. نیز به خاطر اینکه تناقض در اخبار، مستلزم این است که قسمتی از آنها، قسمتی دیگر را تکذیب کنند، و چنین چیزی در مورد خبر الله و رسولش صلی الله علیه وسلم، محال است.

هر کس ادعا کند که در قرآن یا در سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و یا بین آنها، تناقض وجود دارد، به خاطر سوء قصدش و انحراف قلبش است. پس بهتر است به سوی الله توبه کرده و از این گمراهی، دست بکشد.

همچنین، کسی که توهم این را داشته باشد که در قرآن یا سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم، و یا بین این دو، تناقض وجود دارد، یا به خاطر کم علمی اوست، و یا به خاطر فهم قاصر، یا کوتاهی در تدبر کردن در قرآن و سنت است. پس به دنبال علم باشد، و برای تدبر در آن، تلاش کند تا اینکه حق برایش آشکار شود. اگر برایش آشکار نشد، کار را به کسی که می‌داند، واگذار نماید و دست از توهمش بکشد، و چنان بگوید که راسخین در علم می‌گویند: {آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا}[۵۰]، یعنی: {ایمان آوردیم، همه‌اش از جانب پروردگار است}، و بداند در قرآن و سنت، و بین آن دو، اختلاف و تناقضی وجود ندارد.


فصل

به ملائکه‌ی الله تعالی ایمان داریم، و ایمان داریم که آنها: {عِبَادٌ مُكْرَمُونَ . لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}[۵۱]، یعنی: {بلکه (فرشتگان) بندگانی گرامی هستند. در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و به فرمانش عمل می‌کنند}.

الله تعالی آنها را خلق نموده، و آنها او را عبادت کرده و به طاعت او گردن نهاده‌اند: {لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ . يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ}[۵۲]، یعنی: {از عبادتش سر نمی‌تابند و خسته نمی‌شوند. شب و روز تسبیح می‌گویند، و خسته نمی‌شوند}.

الله سبحانه و تعالی، آنها را از ما مخفی نموده؛ آنها را نمی‌بینیم، و چه بسا آنها را به بعضی از بندگانش نشان دهد. رسول الله صلی الله علیه وسلم، جبریل را به شکل اصلی‌اش دید که دارای ششصد بال است و افق را پوشانده بود. همچنین، جبریل به شکل انسانی نیک خلقت برای مریم ظاهر شده، با او سخن گفت و مریم نیز با او حرف زد. نیز، به صورت مردی ناشناس نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم و برخی اصحابشان آمد، در حالی که هیچ اثری از مسافرت بر او نبود، و لباس‌هایش به غایت سفید، و موهایش به غایت، سیاه بودند. نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته و زانوهایش را به زانوهای پیامبر صلی الله علیه وسلم چسباند، و دو دستش را بر ران‌های پیامبر گذاشت، و با پیامبر صحبت کرد، و پیامبر نیز با او سخن گفت، و رسول الله صلی الله علیه وسلم به اصحابشان خبر دادند که این شخص، جبریل بود.

ایمان داریم که ملائکه دارای وظایفی هستند که مکلف به انجام آنها هستند.

از آن جمله، جبریل که موکَّل به وحی است. پیام‌ها را از جانب الله، برای هر یک از انبیاء و رسولانش که بخواهد، نازل می‌کند.

و میکائیل، که موکَّل به باران گیاهان است.

اسرافیل، که موکَّل به دمیدن در صور، هنگام بر انگیختن مردگان است.

ملک الموت، که موکّل به قبض ارواح در هنگام مرگ است.

همچنین، فرشته‌ای که موکّل بر کوه‌ها است.

و مالک، که نگهبان جهنم است.

همچنین ملائکه‌ای که مسئول جنین‌ها در رحم‌های مادرانشان هستند، و ملائکه‌ی دیگری که وظیفه‌ی حفاظت از بنی آدم را به عهده دارند، و ملائکه‌ای که مسئول نوشتن اعمال جن و انس هستند؛ هر شخص، دو فرشته دارد: {عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ . مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}[۵۳]، یعنی: {نشسته در راست و چپ (آدمی، نیکی‌ها و بدی‌هایش را) دریافت می‌کنند (و می‌نویسند). (انسان) هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزدش، نگهبانی (برای نوشتن آن) حضور دارد}. همچنین ملائکه‌ی دیگری که مسئول سوال کردن از میت بعد از دفن شدن است؛ دو فرشته نزدش می‌آیند، و از او در مورد: پروردگارش، و دینش، و پیامبرش، سوال می‌کنند. در این هنگام: {يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ}[۵۴]، یعنی: {الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار می‌گرداند و الله ستمکاران را گمراه می‌کند و هر چه بخواهد، انجام می‌دهد}.

همچنین، ملائکه‌ای که موکَّل بر اهل بهشت هستند: {وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ . سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}[۵۵]، یعنی: {و فرشتگان (برای خوشامدگویی) از هر دری نزدشان می‌آیند. سلام بر شما به‌پاس شکیبایی و صبرتان. پاداش این سرا چه نیکوست}.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است که روزانه، هفتاد هزار ملائکه وارد بیت المعمور می‌شوند – و در روایتی: در آن نماز می‌خوانند – و به خاطر کثرتشان، این دخول، اولین و آخرین باری است که در آن، وارد بیت المعمور می‌شوند، و پس از آن، دیگر نوبتشان نمی‌شود.


فصل

ایمان داریم که الله، کتاب‌هایی را بر پیامبرانش نازل فرموده که بر عالمیان، حجت باشند، و راهی راست برای کسانی باشند که به وسیله‌ی آنها، حکمت را به آنها آموخته، و نفس‌هایشان را تزکیه کنند.

ایمان داریم که الله تعالی همراه با هر پیامبری، کتابی فرستاده است. زیرا می‌فرماید: {لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}[۵۶]، یعنی: {به راستی پیامبرانمان را با نشانه‌های آشکار فرستادیم و همراهشان کتاب و معیار عدل نازل کردیم تا مردم به عدالت رفتار کنند}.

از این کتاب‌ها چنین می‌دانیم:

۱- تورات: کتابی است که الله تعالی بر موسی عَلَيْهِ‌السَّلَام نازل کرده، و بزرگ‌ترین کتاب بنی اسرائیل است: {فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ}[۵۷]، یعنی: {در آن هدایت و روشنایی بود، پیامبران که فرمانبردار بودند و نیز عالمان ربانی و عابدان آگاه که حفظ کتاب الهی از آنان خواسته شده بود و بر آن گواه بودند، بر اساس آن برای یهودیان حکم می‌کردند}.

۲- انجیل: کتابی است که الله تعالی آن را بر عیسی عَلَيْهِ‌السَّلَام نازل فرمود، و تصدیق کننده‌ی تورات، و تکمیل کننده‌ی آن بود: {وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ}[۵۸]، یعنی: {و انجیل را به او عطا کردیم که نور و هدایت در آن بود، و تصدیق کننده‌ی تورات، و هدایت و موعظه‌ای برای پرهیزکاران است}.

۳- زبور: کتابی است که الله تعالی آن را به داود عَلَيْهِ‌السَّلَام عطا فرموده است.

۴- صحف ابراهیم و موسی عَلَيْهِمَاالصَّلَاةُوَالسَّلَام.

۵- قرآن عظیم: کتابی است که آن را بر پیامبر ما، محمد ﷺ، خاتم پیامبران، نازل فرموده است: {هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ}[۵۹]، یعنی: {به عنوان راهنمای مردم و نشانه‏های هدایت و جداکننده‌ی حق و باطل نازل شده است}. قرآن {مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}[۶۰]، یعنی: {تصدیق‌کننده‌ی کتاب‌های پیشین و گواه و حافظِ آنهاست}. الله به وسیله‌ی آن همه‌ی کتاب‌های گذشته را منسوخ کرد، و حفظ آن را از دست کسانی که آن را بازیچه قرار می‌دهند، و گمراهیِ منحرفان، به عهده گرفته است: {إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}[۶۱]، یعنی: {ما این قرآن را نازل کردیم، و خود نیز آن را محافظت خواهیم نمود}. زیرا این قرآن، حجتی بر همه‎‌ی مخلوقات باقی خواهد ماند.

اما کتاب‌های گذشته؛ موقتی بوده و زمانشان با نزول کتاب دیگری که آنها را منسوخ می‌کند، به پایان رسیده، و بیان شده که در آنها تحریف و تغییر به وجود آمده است. به همین خاطر، آنها از تغییر و تحریف مصون نبوده‌اند و در آنها تحریف و تغییر و زیاد و کم صورت گرفته است.

{مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ}[۶۲]، یعنی: {از میان یهود، کسانی هستند که کلام را از موضع خود، تحریف می‌کنند}.

{فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}[۶۳]، یعنی: {وای به حال کسانی که مطالبی را با دست خود می‌نویسند و آنگاه می‏گویند: این (مطالب) از سوی الله نازل شده است تا بدین سان آن را به بهای کمی بفروشند (و بر حقانیت پیامبر سرپوش بگذارند). وای بر آنها که چنین چیزهایی را با دست خویش می‌نویسند و وای بر آنان که چنین چیزهایی را به‌دست می‌آورند}.

{قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا}[۶۴]، یعنی: {بگو: کتابی را که موسی به عنوان روشنی‌بخش و راهنمای مردم آورد، چه کسی نازل کرده است؟ آن را به صورت پراکنده بر روی کاغذ می آورید و بخشی از آن را آشکار و بسیاری از آن را پنهان می‌کنید!؟}.

{وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ .[۶۵] مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ}، یعنی: {و در میان اهل کتاب کسانی هستند که هنگام خواندن تورات، زبان‌هایشان را می‌گردانند تا شما گمان کنید (که آنچه می‌خوانند) از کتاب (آسمانی) است. حال آنکه جزو کتاب نیست. و می‌گویند: این کتاب از سوی الله است. و آگاهانه بر الله دروغ می‌بندند. سزاوار هیچ انسانی نیست که الله به او کتاب و علم و نبوت بدهد؛ آن گاه (آن انسان) به مردم بگوید: به جای الله، بندگان من باشید (و مرا با او بپرستید)}.

{يَاأَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ . يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ . لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ}[۶۶]، یعنی: {ای اهل کتاب! پیامبرمان نزدتان آمد تا بسیاری از حقایق کتاب را که شما همواره پنهان می‌کردید، برایتان آشکار نماید و از کوتاهی‌های بسیاری در می‌گذرد. از سوی الله نور و کتابی روشن به سوی شما آمده است. الله بدین‌وسیله،  راه‌های نجات را به آنان‌که در پیِ خشنودیِ او هستند، نشان می‌دهد و آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور می‌برد و به راه راست هدایتشان می‌کند. بی گمان کسانی که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است»، کافر شدند}.


فصل

ایمان داریم که الله تعالی، پیامبرانی را به سوی مردم فرستاده است: {رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}[۶۷]، یعنی: {فرستادگانی مژده‌رسان و بیم دهنده (برانگیخیتم) تا مردم پس از ارسال پیامبران، عذر و بهانه‌ای در برابر الله نداشته باشند. و الله، غالبِ باحکمت است}.

و ایمان داریم که اولین پیامبر، نوح، و آخرینشان محمد صلی الله وسلم علیهم أجمعین است: {إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}[۶۸]، یعنی: {ما به سوی تو وحی کردیم، چنان که به سوی نوح و پیامبران بعد از او، وحی نمودیم}. {مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}[۶۹]، یعنی: {محمد، پدر هیچ یک از مردانِ شما نیست. بلکه رسول الله، خاتم پیامبران است}.

برترین آنها، محمد صلی الله علیه وسلم، سپس ابراهیم، و سپس موسی، سپس نوح و عیسی ابن مریم هستند، و اینها پیامبرانی هستند که این آیه، خاص آنهاست: {وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا}[۷۰]، یعنی: {و (یاد کن) آن‌گاه که از پیامبران، به‌ویژه از تو و از نوح، ابراهیم، موسی، و عیسی پسر مریم پیمان گرفتیم؛ و از آنان پیمان استواری گرفتیم}.

همچنین، معتقدیم که شریعت محمد صلی الله علیه وسلم، حاویِ همه‌ی فضایلی است که در شریعت‌های پیامبرانی است که الله آنها را خصوصا، برتری داده است: {شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}[۷۱]، یعنی: {دین و آیینی را برای شما تشریع نمود که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم و ابراهیم و موسی و عیسی را به آن سفارش نموده‌ایم که دین (توحید) را برپا دارید و در آن اختلاف نورزید}.

ایمان داریم که همه‌ی پیامبران، بشر بوده و مخلوق هستند، و دارای هیچ یک از خصایص ربوبیّت نیستند. الله تعالی در مورد نوح که اولین پیامبر است، می‌فرماید: {وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ}[۷۲]، یعنی: {و نمی‌گویم که خزانه‌های الله نزد من است، و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که فرشته هستم}. همچنین، الله تعالی محمد را که آخرین پیامبر است، چنین دستور می‌دهد: {وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ}[۷۳]، یعنی: {و نمی‌گویم که خزانه‌های الله نزد من است، و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که فرشته هستم}، و نیز دستور می‌دهد که بگوید: {قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}[۷۴]، یعنی: {بگو من برای خود مالک هیچ نفع و ضرری نیستم، مگر آنچه الله بخواهد}، و بگوید: {قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا . قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا}[۷۵]، یعنی: {بگو: من، مالک هیچ زیان و یا هدایتی برای شما نیستم. بگو: هیچ‌کس مرا نمی‌تواند از عذاب الله پناه دهد و هرگز پناه گاهی جز او نمی‌یابم}.

ایمان داریم که آنها نیز بندگانی از بندگان الله هستند، و الله تعالی آنها را با رسالت، مورد اکرام قرار داده، و آنها را بندگانی توصیف کرده که در درجات اعلای عبودیت هستند، در سیاق مدح بر آنها، در مورد نوح که اولینِ آنهاست، می‌فرماید: {ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}[۷۶]، یعنی: {ای فرزندان کسانی که (آنان را) با نوح (سوار کشتی) کردیم! همانا او (=نوح)، بنده‌ی سپاسگزاری بود}. و در مورد آخرینِ آنها که محمد صلی الله علیه وسلم است، می‌فرماید: {تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}[۷۷]، یعنی: {بس والا و بابركت است ذاتی كه قرآن را بر بنده‏اش نازل كرد تا بيم‏دهنده‏ی جهانيان باشد}. و در مورد دیگر پیامبران می‌فرماید: {وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}[۷۸]، یعنی: {وبندگانمان ابراهیم واسحاق ویعقوب را یاد کن که دارای قدرت و بینش بودند}. {وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}[۷۹]، یعنی: {و بنده‌ی ما داوود توانمند را یاد کن که او بسیار توبه‌کار بود}. {وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}[۸۰]، یعنی: {و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه بنده‌ی خوبی! به‌راستی که او توبه‌کار بود}. و در مورد عیسی ابن مریم می‌فرماید: {إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ}[۸۱]، یعنی: {عیسی فقط بنده‌ای بود که به او نعمت (نبوت) عطا کردیم و او را نشانه و نمونه‌ای برای بنی‌اسرائیل قرار دادیم}.

ایمان داریم که الله تعالی، رسالت‌ها را به وسیله‌ی محمد صلی الله علیه وسلم پایان بخشیده، و او را به سوی همه‌ی مردم فرستاده است. به دلیل این آیه: {قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}[۸۲]، یعنی: {بگو: ای مردم! به‌راستی که من فرستاده‌ی الله به سوی همه‌ی شما هستم؛ فرستاده‌ی پروردگاری که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست؛ هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد؛ زنده می‌کند و می‌میراند؛ پس به الله و فرستاده‌اش ایمان بیاورید؛ همان پیامبر درس نخوانده‌ای که به الله و سخنانش ایمان دارد؛ و از او پیروی کنید تا هدایت یابید}.

ایمان داریم که شریعت او، دین اسلام است که الله تعالی آن را برای بندگانش پسندیده است، و غیر از آن، هیچ دین دیگری را از کسی قبول نمی‌کند: {إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}[۸۳]، یعنی: {دین در نزد الله، فقط اسلام است}. و: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}[۸۴]، یعنی: {امروز دینتان را کامل کرده، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را به عنوان دین، برایتان پسندیدم}، و: {وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}[۸۵]، یعنی: {و کسی که دینی غیر از اسلام را برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود، و در آخرت، از زیان کاران خواهد بود}.

و معتقدیم هر کس که امروز گمان کند دینی جز دین اسلام، مانند یهودیت یا نصرانیت و یا هر دین دیگری، نزد الله مقبول است، کافر بوده و توبه داده می‌شود. یا اینکه توبه می‌کند، و یا اینکه اگر توبه نکرد، به جرم ارتداد، کشته می‌شود. زیرا قرآن را تکذیب کرده است.

معتقدیم که هر کس به رسالت محمد صلی الله علیه وسلم به سوی همه‌ی مردم، کفر ورزد، به همه‌ی پیامبران کفر ورزیده است. حتی به پیامبری که گمان می‌کند پیرو اوست و به او ایمان دارد. زیرا الله تعالی می‌فرماید: {كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}[۸۶]، یعنی: {قوم نوح، پیامبران را تکذیب کردند}. آنها را تکذیب کننده‌ی همه‌ی پیامبران معرفی نمود. با اینکه قبل از نوح پیامبری نبود. همچنین الله تعالی می‌فرماید: {إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا . أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}[۸۷]، یعنی: {همانا کسانی که به الله و فرستادگانش کفر می‌ورزند و می‌خواهند میان الله و پیامبرانش (از لحاظ ایمان آوردن) تفاوت بگذارند و می‌گویند: «به برخی ایمان می‌آوریم و برخی را انکار می‌کنیم» و می‌خواهند میان کفر و ایمان راهی برگزینند؛ چنین کسانی در حقیقت کافرند. و ما برای کافران عذاب رسوا کننده‌ای آماده کرده‌ایم}.

ایمان داریم که هیچ پیامبری بعد از محمد صلی الله علیه وسلم نیست، و هر کس که بعد از او، ادعای نبوت کند، یا کسی را که مدعی نبوت است، تصدیق نماید، کافر است. زیرا با این کار، الله و رسولش و اجماع مسلمانان را تکذیب کرده است.

ایمان داریم که پیامبر صلی الله علیه وسلم دارای خلفای راشدین است که با علم و دعوت و ولایتشان بر مومنان، بعد از او بر امت خلافت کردند، و ایمان داریم که برترین و لایق‌ترین آنها به خلافت، ابوبکر صدیق، و سپس عمر بن خطاب، و سپس عثمان بن عفان، و سپس علی ابن ابی طالب رضی الله عنهم هستند.

آنها همان طور که در فضیلت، به ترتیب بودند، در خلافت نیز این گونه بودند.[۸۸] و شایسته‌ی الله نیست که با آن حکمت بی انتهای خود، مردی را بر کسانی که خیر القرون هستند، بگمارد، در حالی که بهتر و شایسته‌تر از او به خلافت نیز وجود دارد.

ایمان داریم که خلیفه‌ی مفضول از میان این چهار خلیفه، ممکن است خصلتی داشته باشد که در آن، از خلیفه‌ی فاضل‌تر از خودش برتری داشته باشد. اما به وسیله‌ی آن، مستحق فضیلت مطلق بر خلیفه‌ی فاضل‌تر از خود نیست. زیرا موجبات فضیلت، بسیار زیاد و متنوع هستند.

ایمان داریم که این امت، بهترین امت و گرامی‌ترین امت نزد الله عز و جل است. به دلیل اینکه الله تعالی می‌فرماید: {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ}[۸۹]، یعنی: {شما بهترین امتی هستید که به سوی مردم خارج شده‌اید؛ امر به معروف کرده و نهی از منکر می‌کنید، و به الله ایمان دارید}.

ایمان داریم که بهترین این امت، اول صحابه، و سپس تابعین، و سپس تابعینِ تابعین هستند.

همچنین ایمان داریم که پیوسته گروهی از این امت، بر حق ظاهر هستند، و کسی که آنها را یاری نکند یا با آنها مخالفت کند، ضرری برایشان ندارد، تا زمانی که امر الله عز و جل برسد.

همچنین، اعتقاد داریم فتنه‌هایی که بین صحابه اتفاق افتاده است، به خاطر تاویلی بوده که در آن اجتهاد نموده‌اند. هر کدامشان درست اجتهاد کرده باشند، دو اجر، و هر کدامشان که اجتهادش خطا بوده، یک اجر دارد، و خطاهای آنها، بخشیده شده است.

معتقدیم که واجب است از بدی‌های آنان چشم پوشی کنیم. آنها را جز به زیبایی و با ستایش، نام نبریم، و قلب‌های خود را از کینه و نفرت نسبت به همه‌ی آنها، پاک نماییم. زیرا الله تعالی در مورد آنها می‌فرماید: {لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى}[۹۰]، یعنی: {آن دسته از شما که پیش از فتح (مکه) انفاق کردند و (در راه الله) جنگیدند، همسان دیگران نیستند؛ (بلکه اجر و پاداش) کسانی که پس از فتح، انفاق نمودند و جنگیدند، بزرگ‌تر است. و الله به هر یک (از این دو گروه) بهشت را وعده داده است}، و همچنین به خاطر این فرموده‌ی الله که در مورد ما می‌فرماید: {وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}[۹۱]، یعنی: {و (نیز از آنِ) آیندگان ایشان است که می‌گویند: ای پروردگارمان! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دل‌هایمان هیچ کینه‌ای نسبت به مؤمنان قرار مده؛ ای پروردگارمان! بی‌گمان تو، رؤوف و رحیمی}.


فصل

به روز آخرت ایمان داریم که همان قیامت است، و هیچ روزی بعد از آن وجود ندارد. آن گاه که مردم برای بقا، زنده می‌شوند: یا جایگاهشان بهشت، و یا جهنم ابدی است.

به بعث و برانگیختن ایمان داریم، که همان زنده شدن مردگان توسط الله، و بعد از این است که اسرافیل برای دومین بار، در صور می‌دمد: {وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ}[۹۲]، یعنی: {و در «صور» دمیده می‌شود؛ پس همه‌ی کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، می‌میرند مگر کسی که الله بخواهد. و آن‌گاه دوباره در آن دمیده می‌شود و ناگهان همگی در حالی که نظاره‌گرند، به پا می‌خیزند}.

مردم از قبرهایشان برای رب العالمین به می‌خیزند؛ در حالی که پا برهنه هستند، و دمپایی ندارند. لخت هستند و لباس ندارند، و ختنه نشده‌اند: {كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ}[۹۳]، یعنی: {همان‌طور که نخستین آفرینش را آغاز نمودیم، دوباره آن را تکرار می‌کنیم. وعده‌ی راستینی که بر عهده‌ی ماست. به‌طور قطع ما این کار را انجام می‌دهیم}.

همچنین به نامه‌های اعمال ایمان داریم که یا به دست راست داده می‌شوند، و یا از پشت سر، به دست چپ داده می‌شوند: {فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ . فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا . وَيَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا . وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ . فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا . وَيَصْلَى سَعِيرًا}[۹۴]، یعنی: {اما کسی که نامه‌ی اعمالش را به دست راست خویش دریافت کند. به حسابی آسان (آن هم فقط با عرضه‌ی اعمالش به او) محاسبه می‌شود. و شادمان نزد خانواده‌اش باز می‌گردد. ولی کسی که نامه‌ی اعمالش را از پُشت سرش دریافت نماید… فریاد واویلا سر می‌دهد که هلاک شدم. و وارد آتش سوزان (دوزخ) می‌شود}. {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا . اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا}[۹۵]، یعنی: {و کردار هر انسانی را به گردنش آویخته‌ایم و روز قیامت نامه‌ی اعمالش را برایش بیرون می‌آوریم و آن را گشوده می‌بیند. (گفته می‌شود:) کارنامه‌ات را بخوان؛ امروز خودت بر خویشتن به عنوان حسابرس کافی هستی}.

به ترازوهایی که روز قیامت گذاشته می‌شوند، که به مقدار یک ذره هم ظلم نمی‌کنند، ایمان داریم: {فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ . وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}[۹۶]، یعنی: {پس هر کس ذره‌ای نیکی کند، آن را خواهد دید، و هر کس ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید}. {فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ . تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ}[۹۷]، یعنی: {پس کسانی که ترازوی کارهای نیکشان سنگین باشد، رستگارند. و آنان که میزان نیکی‌هایشان سبک باشد، به خویش زیان زده‌اند و جاودانه در دوزخ می‌مانند. آتش، چهره‌هایشان را می‌سوازند و آنان در آن، چهره‌های زشت و در هم کشیده‌ای دارند}.

به شفاعت عظمی که خاصّ رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم است، ایمان داریم. به اذن الهی نزد الله شفاعت می‌کند تا بین بندگانش، آن هنگام که چنان سختی و شدت به آنان رسیده که دیگر طاقت ندارند، قضاوت کند. اول نزد آدم، و بعد نزد نوح و سپس ابراهیم و سپس موسی و سپس عیسی می‌روند تا اینکه آخرین نفر، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌روند، و از او می‌خواهند که نزد الله برایشان شفاعت کند.

همچنین، ایمان به شفاعت برای مومنانی داریم که به جهنم برده شده‌اند، تا به وسیله‌ی شفاعت، از آن خارج شوند. این شفاعت، برای رسول الله صلی الله علیه وسلم و سایر پیامبران،  مومنین و ملائکه است.

ایمان داریم به اینکه الله تعالی گروه‌هایی از مومنان را بدون شفاعت، و از روی فضل و رحمت خودش، از جهنم خارج می‌کند.

به حوض رسول الله صلی الله علیه وسلم ایمان داریم. آب این حوض، سفیدتر از شیر، و شیرین‌تر از عسل و خوشبوتر از رایحه‌ی مسک است. طولش یک ماه، و عرضش نیز یک ماه است. ظرف‌های آبخوری آن از لحاظ تعداد و زیبایی، مثل ستارگان آسمانند. مومنان امتش بر آن وارد می‌شوند. هر کس از آن بنوشد، هیچ گاه تشنه نخواهد شد.

به پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده، ایمان داریم. مردم از روی آن به قدر اعمالشان، عبور می‌کنند. گروه اول مانند برق می‌روند. سپس همانند باد، و سپس همانند پرنده، و سپس مانند مردان قوی از آن عبور می‌کنند. رسول الله صلی الله علیه وسلم سر پل ایستاده و می‌گوید: «پروردگارا، سلامت بدار، سلامت بدار». تا جایی که اعمال بندگان، ناتوان از عبور دادن آنها از پل هستند. در این هنگام کسانی می‌آیند که روی نشیمنگاه خود نشسته و از پل رد می‌شوند، و در دو طرف پل، قلاب‌هایی مامور هستند و هر کسی را که دستور داده شوند، به آتش می‌اندازند. به این صورت، کسانی که اعمال ناچیزی دارند، به سختی از پل عبور می‌کنند، و کسانی نیز به آتش انداخته می‌شوند.

به همه‌ی آن خبرهایی که در مورد این روز و سختی‌های آن، در قرآن و سنت آمده‌اند، ایمان داریم. الله ما را بر آن یاری دهد.

همچنین به شفاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای اهل بهشت که اجازه‌ی ورود به بهشت برایشان صادر شود، ایمان داریم، و این شفاعت، خاص رسول الله صلی الله علیه وسلم است.

به بهشت و جهنم ایمان داریم. بهشت، دار نعیم است که الله آن را برای مومنان پرهیزکار، آماده نموده است. نعمت‌هایی در آن وجود دارد که هیچ چشمی تا به حال به خود ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است: {فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}[۹۸]، یعنی: {هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های ارزشمندی که روشنی‌بخش چشم‌ها (و مایه‌ی شادمانی) است، برای آنان به پاس کردارشان، نهفته شده است}.

اما جهنم، دار عذاب است، که الله تعالی آن را برای کافران ظالم تدارک دیده است. چنان عذاب و شکنجه‌ای در آن وجود دارد که به ذهن هیچ کس خطور نمی‌کند: {إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}[۹۹]، یعنی: {به راستی ما برای ستمکاران آتشی فراهم نموده‌ایم که دیواره‌هایش آنان را (از هر سو) محاصره می‌کند. و اگر در خواست آب کنند، آبی چون مس گداخته به آنان داده می‌شود که چهره‌ها را می‌سوزاند. چه آشامیدنی بدی! و دوزخ جایگاه بسیار بدی است}.

بهشت و جهنم الان موجود هستند، و تا ابد وجود دارند و فنا نمی‌شوند: {وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا}[۱۰۰]، یعنی: {و هر کس به الله ایمان بیاورد و کارهای شایسته انجام دهد، (الله) او را وارد بهشت‌ها (بوستان‌هایی) می‌گرداند که فرودستش جویبارها جاری است و (چنین کسانی) جاودانه و برای همیشه در آن خواهند ماند. به‌راستی الله، رزق و روزی او را نیکو گردانیده است}.

{إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا . خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا . يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَالَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}[۱۰۱]، یعنی: {بی‌گمان الله، کافران را لعنت کرده و برایشان آتش سوزانی آماده نموده است. برای همیشه در آن می‌مانند؛ هیچ دوست و یاوری نمی‌یابند. روزی که چهره‌هایشان در آتش گردانیده می‌شود، می‌گویند: ای کاش از الله و پیامبر اطاعت می‌کردیم}.

برای هر کس که قرآن و سنت، عیناً برای او گواهی بهشتی بودن داده‌اند، یا وصف کرده‌اند، می‌دهیم.

از کسانی که عینا گواهی به بهشتی بودنشان داده شده: ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم أجمعین هستند، که پیامبر آنها را بهشتی گفته است.

گواهی به وسیله‌ توصیف بهشتی بودن: گواهی برای هر مومن یا پرهیزکاری است.

همچنین گواهی جهنمی بودن برای کسانی می‌دهیم که قرآن و سنت، نام آنها یا وصفشان را ذکر کرده‌اند.

از کسانی که به عنوان جهنمی، اسم برده شده‌اند: ابولهب، و عمرو بن لُحَیّ خُزاعی هستند.

و کسانی که وصف جهنمی بودن را دارند: هر کافر یا مشرکی است که مرتکب شرک اکبر شده، و همچنین، هر منافقی است.

به فتنه‌ی قبر ایمان داریم. فتنه‌ی قبر، سوال از میت درباره‌ی پروردگار و دین و پیامبرش است، که: {يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ}[۱۰۲]، یعنی: {الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار می‌گرداند}.

مومن می‌گوید: پروردگارم الله، و دینم اسلام، و پیامبرم محمد صلی الله علیه وسلم است. اما کافر و منافق می‌گویند: نمی‌دانم، شنیدم مردم چیزی می‌گویند، من نیز آن را تکرار کردم.

نیز، به نعمت‌های قبر برای مومنان، ایمان داریم: {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}[۱۰۳]، یعنی: {پاکانی که چون فرشتگان جانشان را می‌گیرند، می‌گویند: سلام و درود بر شما؛ به پاداش کردارتان وارد بهشت شوید}.

و به عذاب قبر برای ظالمان کافر نیز ایمان داریم:: {وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ }[۱۰۴]، یعنی: {و چون ستمکاران را در سختی‌های مرگ ببینی و فرشتگان، دستانشان را (به سوی آنان) گشوده، (می‌گویند:) جان بِکَنید؛ امروز به سبب سخنان نادرستی که به الله می‌گفتید و بدان سببب که از تصدیق آیاتش سرکشی می‌کردید، با عذاب خوارکننده‌ای مجازات می‏شوید}.

احادیثی که در این باره هستند، بسیارند و آشکار؛ پس بر مومن واجب است که به هر چه از امور غیبی که در قرآن و سنت آمده، ایمان بیاورد، و با چیزهایی که در دنیا مشاهده می‌کند، با آنها مخالفت نکند. زیرا امور آخرت به خاطر تفاوت بسیار زیادی که با دنیا دارد، با امور دنیا، مورد قیاس قرار نمی‌گیرد. والله المستعان.


فصل

به قدر، چه خیر باشد و چه شرّ، ایمان داریم. قدر، تعیین مقدار کائنات بر حسب علم الله و اقتضای حکمتش است.

قدر، دارای چهار مرتبه است:

مرتبه‌ی اول: علم: ایمان داریم که الله به همه چیز آگاه است. علم گذشته و آینده و چگونگی آن، در علم ازلی و ابدی او وجود دارد. چیزی وجود ندارد که او نداند، و علمِ پس از جهل، برای او حاصل نمی‌شود. همچنین دچار فراموشی نمی‌وشود.

مرتبه‌ی دوم: کتابت: ایمان داریم که الله تعالی در لوح محفوظ، هر چیزی را که تا قیام قیامت وجود خواهد داشت، نوشته است: {أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}[۱۰۵]، یعنی: {آیا نمی‌دانی که الله هر آنچه را در آسمان و زمین است، می‌داند؟ همه‌ی اینها در کتابی است. همانا این کار برای الله آسان است}.

مرتبه‌ی سوم: مشیئت: ایمان داریم که هر چه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، به مشیئت الله است. هیچ چیزی جز با مشیئت او وجود ندارد. آنچه الله بخواهد، می‌شود، و آنچه نخواهد، نمی‌شود.

مرتبه‌ی چهارم: خلقت: ایمان داریم که الله تعالی: {اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ . لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}[۱۰۶]، یعنی: {الله، آفریدگار همه چیز هست و او نگهبان و ناظر بر همه چیز می‌باشد. کلیدهای آسمان و زمین از آنِ اوست}.

این مراتب چهارگانه، شامل اعمال الله تعالی، و اعمال بندگان است. هر آنچه از گفتار و کردار و یا ترک عمل، توسط بندگان صورت می‌گیرد، برای الله تعالی معلوم بوده و نزد او مکتوب است، و الله تعالی آن را خواسته، و خلق نموده است: {لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ . وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}[۱۰۷]، یعنی: {برای آن‌کس از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد. و شما (پیمودن راه مستقیم را) نمی‌خواهید مگر آنکه الله، پروردگار جهانیان بخواهد و اراده کند}. {وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ}[۱۰۸]، یعنی: {و اگر الله می‌خواست، با هم نمی‌جنگیدند؛ اما الله هر چه بخواهد، به انجام می‌رساند}، {وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}[۱۰۹]، یعنی: { و اگر الله می‌خواست، چنین نمی‌کردند. پس آنان را با (آیین خودساخته) و دروغ‌هایشان واگذار}، {وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}[۱۱۰]، یعنی: {و الله شما و آنچه انجام می‌دهید را خلق کرده است}.

با این حال، ایمان داریم که الله تعالی به بنده اختیار و قدرت داده است که به وسیله‌ی آن دو، فعل را به انجام می‌رساند.

دلیل اینکه فعل بنده، با اختیار و قدرت خودش است، چند چیز است:

اول: فرموده‌ی الله تعالی: {فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ}[۱۱۱]، یعنی: {هر گونه که خواستید، به کشتزار خود در آیید}. و فرموده‌ی الله تعالی: {وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً}[۱۱۲]، یعنی: {و اگر می‌خواستند خارج شوند، برایش تدارک می‌دیدند}. در این دو آیه، در آمدن را به مشیئت بنده، و تدارک دیدن را به اراده‌ی بنده، ثابت نمود.

دوم: امر و نهی کردن به بنده. در صورتی که بنده دارای اختیار و قدرت نبود، این کار، تکلیفی به حساب می‌آمد که در توان بنده نیست، و این چیزی است که با حکمت الهی و رحمت و خبر راست او نمی‌خواند که می‌فرماید: {لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}[۱۱۳]، یعنی: {الله، هیچ کس را بیشتر از توانش، مکلف نمی‌کند}.

سوم: ستایش کردن نیکوکار به خاطر کار نیکش، و مذمّت نمودن بد کار به خاطر کار بدی که انجام می‌دهد، و جزای هر کس را چنان که استحقاق دارد، پرداخت نمودن.

حال، اگر فعل با اراده و اختیار بنده اتفاق نمی‌افتد؛ در این صورت، ستایش کردن نیکوکار، بیهوده، و عقوبت دادن بدکار، ظلم بود، در حالی که الله تعالی از عبث و ظلم، منزه است.

چهارم: الله تعالی پیامبران را فرستاده است: {رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}[۱۱۴]، یعنی: {فرستادگانی مژده‌رسان و بیم دهنده (برانگیخیتم) تا مردم پس از ارسال پیامبران، عذر و بهانه‌ای در برابر الله نداشته باشند}.

حال، اگر فعل بنده، با اراده و اختیار خودش نبود، با فرستاده شدن پیامبران، حجتش باطل نمی‌شد.

پنجم: هر فاعلی بدون اینکه احساس اجبار کند، کاری را انجام می‌دهد یا انجام نمی‌دهد. بدون اینکه احساس اجبار کند. او بر می‌خیزد و می‌نشیند و داخل و خارج می‌شود، و به مسافرت می‌رود و بر می‌گردد، و همه‌ی اینها را با اراده‌ی خود انجام می‌دهد، و احساس نمی‌کند که کسی او را مجبور به این کارها می‌کند. بلکه به خوبی و به صورت واقعی فرق بین انجام کار اختیاری و کاری را که توسط کسی مجبور می‌شود، می‌داند. شرع نیز بین حکم این دو، فرق قائل شده، و فاعل را به خاطر کاری که به زور، مجبور به انجامش شده و از حقوق الله عز و جل است، مواخذه نمی‌کند.

معتقدیم که حجتی در قدَر برای شخص گناهکار نیست که بگوید: به خاطر اینکه مقدر شده، من گناه می‌کنم. زیرا عاصی با اختیار خود، اقدام به گناه می‌کند؛ بدون اینکه بداند الله آن را برایش مقدر کرده یا خیر. زیرا هیچ کس از قضا و قدر الهی خبر ندارد مگر بعد از اینکه صورت گیرد. {وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا}[۱۱۵]، یعنی: {و هیچ کس نمی‌داند فردا چه کسب خواهد کرد}. پس چطور احتجاج به چیزی درست است که شخص احتجاج کننده، هنگام اقدام به انجام آن کار، از آن بی خبر است؟ الله تعالی این حجت را باطل نموده، و فرموده است: {سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ}[۱۱۶]، یعنی: {مشرکان می‌گویند: اگر الله می‌خواست، ما و نیاکانمان مشرک نمی‏شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. گذشتگانشان نیز همین دروغ‌ها را می‌گفتند تا اینکه عذابمان را چشیدند. بگو: آیا دانش و دلیل روشنی دارید که آن را برایمان نمایان کنید؟ شما فقط از پندارهاى بى‏اساس‏ پیروی می‌کنید و تنها دروغ به‌هم می‌بافید}.

به کسی که برای گناهش، به قضا و قدر استدلال می‌کند، می‌گوییم: چرا تصور نمی‌کنی که الله برایت طاعت خودش را مقدر کرده و از این رو، اقدام به انجام طاعت نمی‌کنی؟ زیرا از جنبه‌ی جهل تو نسبت به آنچه برایت مقدر شده، قبل از اینکه آن را انجام دهی، فرقی بین طاعت و معصیت وجود ندارد. به همین خاطر، وقتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به صحابه گفتند که هر کس، جایگاهش در بهشت و جایگاهش در جهنم، از قبل نوشته شده است، صحابه گفتند: آیا به همین اکتفا کرده و از عمل دست بکشیم؟ فرمودند: «خیر، هر کسی آنچه را که به خاطرش خلق شده، برایش میسر می‌شود».

همچنین به این چنین شخصی می‌گوییم: اگر بخواهی به مکه سفر کنی، و دو راه برای رفتن به مکه پیش رویت باشد، و شخص راستگویی به تو اطلاع دهد که یکی از این دو راه، نا امن و سخت است، و دیگری، امن و آسان است، تو راه دوم را خواهی پیمود و امکان ندارد که از راه اولی رفته، و بگویی: برای من مقدر شده که از این بروم. اگر چنین کنی، مردم تو را از جمله‌ی دیوانگان می‌شمارند.

همچنین به او می‌گوییم: اگر دو شغل به تو پیشنهاد شود که یکی دارای حقوق بیشتر است، تو آن شغلی را که حقوقش بیشتر است انتخاب خواهی کرد. پس چطور در مورد عمل آخرت، آنچه را که بی ارزش‌تر است انجام می‌دهی و سپس به قضا و قدر احتجاج می‌کنی؟!

نیز به او می‌گوییم: وقتی مریض می‌شوی، می‌بینیمت که برای درمان خود، در هر دکتری را می‌زنی، و بر سختی‌های عمل جراحی و تلخی دارو، صبر می‌کنی. چرا مثل همین را در مورد مریض شدن قلبت به وسیله‌ی گناهان انجام نمی‌دهی؟!

ایمان داریم که شرّ، به الله تعالی نسبت داده نمی‌شود. این به خاطر کمال رحمت و حکمت الله تعالی است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «و شرّ به تو راهی ندارد». روایت مسلم. در خودِ قضا و قدر الهی، شری وجود ندارد، زیرا از روی حکمت و رحمت، صادر شده است.

اما شر، در مقتضیات است؛ به دلیل فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم که در دعای قنوت می‌فرماید: «و از شر آنچه قضا کرده‌ای، را در امان داد». در اینجا، شر را به آنچه مقدر کرده، نسبت داد. اما با این حال، شر در مقتضیات نیز شر محض و خالص نیست. بلکه در جای خود، از یک جهت شر، و از جهت دیگر، خیر است. یا اینکه در جای خود، شر، و در جای دیگری، خیر است.

فسادهایی مانند: خشک سالی، و مرض و فقر و ترس، شر هستند، اما در جای دیگری، خیر هستند. الله تعالی می‌فرماید: {ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}[۱۱۷]، یعنی: {به سبب کارهایی که مردم انجام داده‌اند، در دریا و خشکی، فساد و تباهی پدیدار گشته است تا (پروردگار) سزای بخشی از اعمالشان را به آنان بچشاند؛ باشد که (به سوی حق) باز‌گردند}.

قطع دست دزد، و سنگسار کردن زناکار، به نسبت دزد و زناکار، به خاطر اینکه دست یکی قطع، و دیگری، جانش گرفته می‌شود، شر است. اما از وجه دیگری، برایشان خیر است. چون به عنوان کفاره‌ی برای آنها به حساب می‌آید، و برایشان عقوبت دنیوی و اخروی با هم جمع نمی‌شود. همچنین از جنبه‌ی دیگری که خیر است، این است که باعث حمایت اموال و ناموس و نسب‌ها می‌شود.


فصل

این عقیده‌ی والا، متضمن این اصول بزرگ است، که ثمره‌اش برای کسی که به آن معتقد باشد، بسیار است.

زیرا، ثمره‌ی ایمان به الله تعالی و ایمان به اسماء و صفات او برای بنده، محبت الله و تعظیم اوست که موجب می‌شوند انسان اقدام به انجام اوامر الهی کرده و از نواهی، دست بکشد. نتیجه‌ی انجام اوامر و دست کشیدن از نواهی، به دست آمدن کمال سعادت در دنیا و آخرت، برای فرد و جامعه است: {مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}[۱۱۸]، یعنی: {به هر مومن نیکوکاری اعم از مرد و زن زندگی نیک و پاکیزه‌ای می‌بخشیم و به آنان مطابق بهترین کردارشان پاداش می‌دهیم}.

و از ثمرات ایمان به ملائکه:

اول: آگاهی یافتن از عظمت خالق آنها، و قوت و سطان اوست.

دوم: شکر الله تعالی به خاطر عنایتی که به بندگانش دارد. چرا که این ملائکه را بر آنها قرار داده که از آنها محافظت کرده، و اعمالشان را بنویسند، و دیگر مصالحشان را انجام دهند.

سوم: محبت ملائکه، به خاطر اینکه عبادت الله را بر وجه اکمل انجام داده و برای مومنان، استغفار می‌کنند.

از ثمرات ایمان به کتاب‌های آسمانی:

اول: آگاهی یافتن از رحمت الله تعالی و عنایت او به مخلوقاتش، که برای هر قومی، کتابی نازل فرموده که به وسیله‌ی آن، هدایتشان کند.

دوم: ظاهر شدن حکمت الله تعالی، که در این کتاب‌ها برای هر امتی، آنچه را که مناسبشان بوده، تشریع نموده، و آخرین کتاب از این میان، قرآن عظیم است، که برای همه‌ی مخلوقات در هر زمان و مکانی، تا روز قیامت، مناسب است.

سوم: شکر کردن نعمت الله تعالی به خاطر این کتاب‌ها.

از ثمرات ایمان به پیامبران:

اول: آگاهی یافتن از رحمت الله تعالی بر بندگانش و عنایت او به مخلوقات. از این رو که پیامبران گرامی را فرستاد تا آنها را هدایت و ارشاد کنند.

دوم: شکرگزاری از او به خاطر این نعمت بزرگ.

سوم: محبت پیامبران و احترام به آنان و ستایش کردن آنها به گونه‌ای که درخور ایشان باشد. زیرا آنها فرستادگان الله و بهترین بندگان او هستند. برای عبادت الله و ابلاغ رسالت او و نصیحت بندگانش به پا خاسته و در راه دعوت، بر اذیت شدن از جانب بندگان، صبر کردند.

از ثمرات ایمان به روز آخرت:

اول: حرص بر طاعت الله به خاطر رسیدن به ثواب آن روز، و دوری از معصیت الله، از ترس عذابِ آن روز.

دوم: تسلای خاطر مومن به خاطر نعمت‌ها و متاع دنیوی که به آنها نرسیده، و به جای آن، امیدِ نعمت‌ها و ثواب اخروی را دارد.

از ثمرات ایمان به قضا و قدر:

اول: اعتماد به الله تعالی هنگام انجام اسباب. زیرا سبب و مسبب، هر دو به قضا و قدر الهی بستگی دارند.

دوم: آرامش جان و اطمینان قلبی. زیرا تا وقتی که می‌داند این چیزی که اتفاق افتاده، با قضا و قدر الهی است، و اتفاقات تلخ، به خاطر قضا و قدر، می‌افتند، جان آرام گرفته و قلب، مطمئن و راضی به قضای پروردگار می‌شود. بنا بر این هیچ کس زندگی‌اش بهتر و آرامش روحی و طمانینه‌اش بیشتر از کسی نیست که به قضا و قدر ایمان دارد.

سوم: هنگام رسیدن به مراد، مغرور نمی‌شود؛ زیرا به دست آمدن این مراد، به خاطر اسباب خیر و موفقیتی است که الله آن را مقدر کرده است. به همین خاطر، الله را شکر کرده و دست از غرور می‌کشد.

چهارم: هنگامی که به نتیجه‌ی دلخواه نرسد، یا اتفاق ناخوشایندی بیفتد، نگران و دلخور نمی‌شود. زیرا همه‌ی اینها به خاطر قضا و قدر الهی است که ملک آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست، و این اتفاق، بدون شک خواهد افتاد. به همین خاطر، صبر کرد و از الله امید پاداش دارد.

الله تعالی به این مساله اشاره کرده، می‌فرماید: {مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ . لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}[۱۱۹]، یعنی: {هیچ مصیبتی در زمین و جان‌هایتان (به شما) نمی‌رسد، مگر پیش از آنکه پدیدش بیاوریم، در کتابی ثبت شده است. بی‌گمان این امر، بر الله آسان است. تا بر آنچه از دستتان می‌رود، اندوهگین نشوید و بدانچه به شما می‌بخشد، شادمان نگردید. و الله، هیچ سرکشِ فخرفروشی را دوست ندارد}.

از الله می‌خواهیم که ما را بر این عقید ثابت قدم دارد، و ثمرات آن را برایمان محقق سازد و از فضل خودش به ما بیفزاید، و دل‌هایمان را بعد از اینکه هدایت فرموده، منحرف نفرماید، و از جانب خود رحمتی بر ما عطا فرماید که او وهّاب است. والحمد لله رب العالمین.

وصلی الله علیه ونبینا محمد، و علی آله و أصحابه والتابعین لهم بإحسان.

در تاریخ ۳۰/۱۰/۱۴۰۴ هـ به پایان رسید.

 


[۱] – سوره مریم، آیه «۶۵».

[۲] – سوره بقره، آیه «۲۵۵».

[۳] – سوره حشر، آیات «۲۲-۲۴».

[۴] – سوره شوری، آیات «۴۹و۵۰».

[۵] – سوره شوری، آیات «۱۱و۱۲».

[۶] – سوره هود، آیه «۶».

[۷] – سوره أنعام، آیه «۵۹».

[۸] – سوره لقمان، آیه «۳۴».

[۹] – سوره نساء، آیه «۱۶۴».

[۱۰] – سوره أعراف، آیه «۱۴۳».

[۱۱] – سوره مریم، آیه «۵۲».

[۱۲] – سوره کهف، آیه «۱۰۹».

[۱۳] – سوره لقمان، آیه «۲۷».

[۱۴] – سوره أنعام، آیه «۱۱۵».

[۱۵] – سوره نساء، آیه «۸۷».

[۱۶] – سوره نحل، آیه «۱۰۲».

[۱۷] – سوره شعراء، آیات «۱۹۲-۱۹۵».

[۱۸] – سوره بقره، آیه «۲۵۵».

[۱۹] – سوره أنعام، آیه «۱۸».

[۲۰] – سوره یونس، آیه «۳».

[۲۱] – سوره شوری، آیه «۱۱»

[۲۲] – سوره فجر، آیات «۲۱-۲۳».

[۲۳] – سوره هود، آیه «۱۰۷».

[۲۴] – سوره بقره، آیه «۲۵۳».

[۲۵] – سوره هود، آیه «۳۴».

[۲۶] – سوره نساء، آیه «۲۷».

[۲۷] – سوره تین، آیه «۸».

[۲۸] – سوره مائده، آیه «۵۰».

[۲۹] – سوره آل عمران، آیه «۳۱».

[۳۰] – سوره مائده، آیه «۵۴».

[۳۱] – سوره آل عمران، آیه «۱۴۶».

[۳۲] – سوره حجرات، آیه «۹».

[۳۳] – سوره مائده، آیه «۹۳».

[۳۴] – سوره زمر، آیه «۷».

[۳۵] – سوره توبه، آیه «۴۶».

[۳۶] – سوره بینه، آیه «۸».

[۳۷] – سوره فتح، آیه «۶».

[۳۸] – سوره نحل، آیه «۱۰۶».

[۳۹] – سوره الرحمن، آیه «۲۷».

[۴۰] – سوره مائده، آیه «۶۴».

[۴۱] – سوره زمر، آیه «۶۷».

[۴۲] – سوره هود، آیه «۳۷».

[۴۳] – سوره أنعام، آیه «۱۰۳».

[۴۴] – سوره قیامت، آیات «۲۲و۲۳».

[۴۵] – سوره شوری، آیه «۱۱».

[۴۶] – سوره بقره، آیه «۲۵۵».

[۴۷] – سوره یس، آیه «۸۲».

[۴۸] – سوره ق، آیه «۳۸».

[۴۹] – سوره نساء، آیه «۸۲».

[۵۰] – سوره آل عمران، آیه «۷».

[۵۱] – سوره أنبیاء، آیات «۲۶و۲۷».

[۵۲] – سوره أنبیاء، آیات «۱۹و۲۰».

[۵۳] – سوره ق، آیات «۱۷و۱۸».

[۵۴] – سوره ابراهیم، آیه «۲۷».

[۵۵] – سوره رعد، آیات «۲۳و۲۴».

[۵۶] – سوره حدید، آیه «۲۵».

[۵۷] – سوره مائده، آیه «۴۴».

[۵۸] – سوره مائده، آیه «۴۶».

[۵۹] – سوره بقره، آیه «۱۸۵».

[۶۰] – سوره مائده، آیه «۴۸».

[۶۱] – سوره حجر، آیه «۹».

[۶۲] – سوره نساء، آیه «۴۶».

[۶۳] – سوره بقره، آیه «۷۹».

[۶۴] – سوره أنعام، آیه «۹۱».

[۶۵] – سوره آل عمران، آیات «۷۸و۷۹».

[۶۶] – سوره مائده، آیات «۱۵-۱۷».

[۶۷] – سوره نساء، آیه «۱۶۵».

[۶۸] – سوره نساء، آیه «۱۶۳».

[۶۹] – سوره أحزاب، آیه «۴۰».

[۷۰] – سوره أحزاب، آیه «۷».

[۷۱] – سوره شوری، آیه «۱۳».

[۷۲] – سوره هود، آیه «۳۱».

[۷۳] – سوره هود، آیه «۳۱».

[۷۴] – سوره أعراف، آیه «۱۸۸».

[۷۵] – سوره جن، آیات «۲۱و۲۲».

[۷۶] – سوره إسراء، آیه «۳».

[۷۷] – سوره فرقان، آیه «۱».

[۷۸] – سوره ص، آیه «۴۵».

[۷۹] – سوره ص، آیه «۱۷».

[۸۰] – سوره ص، آیه «۳۰».

[۸۱] – سوره زخرف، آیه «۵۹».

[۸۲] – سوره أعراف، آیه «۱۵۸».

[۸۳] – سوره آل عمران، آیه «۱۹».

[۸۴] – سوره مائده، آیه «۳».

[۸۵] – سوره آل عمران، آیه «۸۵».

[۸۶] – سوره شعراء، آیه «۱۰۵».

[۸۷] – سوره نساء، آیه «۱۵۰و۱۵۱».

[۸۸] – یعنی همان طور که در فضیلت، اول ابوبکر و بعد عمر و سپس عثمان و سپس علی هستند، در خلافت نیز به همین ترتیب هستند. (مترجم)

[۸۹] – سوره آل عمران، آیه «۱۱۰».

[۹۰] – سوره حدید، آیه «۱۰».

[۹۱] – سوره حشر، آیه «۱۰».

[۹۲] – سوره زمر، آیه «۶۸».

[۹۳] – سوره أنبیاء، آیه «۱۰۴».

[۹۴] – سوره انشقاق، آیات «۷-۱۲».

[۹۵] – سوره إسراء، آیات «۱۳و۱۴».

[۹۶] – سوره زلزله، آیات «۷و۸».

[۹۷] – سوره مومنون، آیات «۱۰۲-۱۰۴».

[۹۸] – سوره سجده، آیه «۱۷».

[۹۹] – سوره کهف، آیه «۲۹».

[۱۰۰] – سوره طلاق، آیه «۱۱».

[۱۰۱] – سوره أحزاب، آیات «۶۴-۶۶».

[۱۰۲] – سوره ابراهیم، آیه «۲۷».

[۱۰۳] – سوره نحل، آیات «۳۱و۳۲».

[۱۰۴] – سوره أنعام، آیه «۹۳».

[۱۰۵] – سوره حج، آیه «۷۰».

[۱۰۶] – سوره زمر، آیات «۶۲و۶۳».

[۱۰۷] – سوره تکویر، آیات «۲۸و۲۹».

[۱۰۸] – سوره بقره، آیه «۲۵۳».

[۱۰۹] – سوره أنعام، آیه «۱۳۷».

[۱۱۰] – سوره صافات، آیه «۹۶».

[۱۱۱] – سوره بقره، آیه «۲۲۳».

[۱۱۲] – سوره توبه، آیه «۴۶».

[۱۱۳] – سوره بقره، آیه «۲۸۶».

[۱۱۴] – سوره نساء، آیه «۱۶۵».

[۱۱۵] – سوره لقمان، آیه «۳۴».

[۱۱۶] – سوره أنعام، آیه «۱۴۸».

[۱۱۷] – سوره روم، آیه «۴۱».

[۱۱۸] – سوره نحل، آیه «۹۷».

[۱۱۹] – سوره حدید، آیات «۲۲و۲۳».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

عقيدة أهل السنة و الجماعة

بسم الله الرحمن الرحيم

تقديم لسماحة الشيخ عبد العزيز بن عبدالله بن باز

الحمد لله وحده، والصلاة والسلام على من لا نبي بعده، وعلى آله وصحبه.

أما بعد، فقد اطلعت على العقيدة القيمة الموجزة، التي جمعها أخونا العلامة فضيلة الشيخ محمد بن صالح العثيمين وسمعتها كلها، فألفيتها مشتملة على بيان عقيدة أهل السنة والجماعة، في باب توحيد الله، وأسمائه، وصفاته، وفي أبواب الإيمان بالملائكة، والكتب، والرسل، واليوم الآخر، وبالقدر خيره وشره.

وقد أجاد في جمعها وأفاد وذكر فيها ما يحتاجه طالب العلم، وكل مسلم في إيمانه بالله، وملائكته، وكتبه، ورسله، واليوم الآخر، والقدر خيره وشره، وقد ضم إلى ذلك فوائد جمة تتعلق بالعقيدة قد لا توجد في كثير من الكتب المؤلفة في العقائد. فجزاه الله خيراً، وزاده من العلم والهدى، ونفع بكتابه هذا وبسائر مؤلفاته، وجعلنا وإياه، وسائر إخواننا من الهداة المهتدين الداعين إلى الله على بصيرة، إنه سميع قريب.

قال ممليه الفقير إلى الله تعالىعبد العزيز بن عبدالله بن باز سامحه الله وصلى الله وسلم على نبينا محمد، وآله وصحبه.

الرئيس العام

لإدارات البحوث العلمية

والإفتاء والدعوة والإرشاد

 


 

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين، والعاقبة للمتقين، ولا عدوان إلا على الظالمين، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، الملك الحق المبين، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله، خاتم النبيين وإمام المتقين، صلى الله عليه، وعلى آله وأصحابه، ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين.

أما بعد: فإن الله تعالى أرسل رسوله محمداً، ﷺ ، بالهدى ودين الحق، رحمة للعالمين، وقدوة للعاملين، وحجة على العباد أجمعين.

بين به، وبما أنزل عليه من الكتاب والحكمة كل ما فيه صلاح العباد واستقامة أحوالهم، في دينهم ودنياهم: من العقائد الصحيحة، والأعمال القويمة، والأخلاق الفاضلة، والآداب العالية، فترك، ﷺ ، أمته على المحجة البيضاء، ليلها كنهارها، لا يزيغ عنها إلا هالك.

فسار على ذلك أمته الذين استجابوا لله ورسوله، وهم خيرة الخلق من الصحابة والتابعين، والذين اتبعوهم بإحسان، فقاموا بشريعته وتمسكوا بسنته، وعضوا عليها بالنواجذ: عقيدة، وعبادة، وخلقاً، وأدباً. فصاروا هم الطائفة الذين لا يزالون على الحق ظاهرين، لا يضرهم من خذلهم، أو خالفهم، حتى يأتي أمر الله تعالى وهم على ذلك.

ونحن ـ ولله الحمد ـ على آثارهم سائرون، وبسيرتهم المؤيدة بالكتاب والسنة مهتدون، نقول ذلك تحدثاً بنعمة الله تعالى وبياناً لما يجب أن يكون عليه كل مؤمن.

ونسأل الله تعالى أن يثبتنا وإخواننا المسلمين بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة، وأن يهب لنا منه رحمة، إنه هو الوهاب.

ولأهمية هذا الموضوع، وتفرق أهواء الخلق فيه، أحببت أن أكتب على سبيل الاختصار عقيدتنا، عقيدة أهل السنة والجماعة، وهي: الإيمان بالله، وملائكته، وكتبه، ورسله، واليوم الآخر، والقدر خيره وشره، سائلاً الله تعالى أن يجعل ذلك خالصاً لوجهه، موافقاً لمرضاته نافعاً لعباده.

 

عقيدتنا

عقيدتنا: الإيمان بالله، وملائكته، وكتبه، ورسله، واليوم الآخر، والقدر: خيره وشره.

فنؤمن بربوبية الله تعالى أي بأنه الرب الخالق، الملك، المدبر لجميع الأمور.

ونؤمن بألوهية الله تعالى، أي بأنه الإله الحق، وكل معبود سواه باطل.

ونؤمن بأسمائه وصفاته، أي بأن له الأسماء الحسنى، والصفات الكاملة العليا.

ونؤمن بوحدانيته في ذلك، أي بأنه لا شريك له في ربوبيته، ولا في ألوهيته، ولا في أسمائه وصفاته، قال الله تعالى: (رب السموات والأرض وما بينهما فاعبده واصطبر لعبادته هل تعلم له سمياً) (سورة مريم، الآية: 65).

نؤمن بأنه: (الله لا إله إلا هو الحي القيوم لا تأخذه سنة ولا نوم له ما في السموات وما في الأرض من ذا الذي يشفع عنده إلا بإذاًه يعلم ما بين أيديهم وما خلفهم ولا يحيطون بشيء من علمه إلا بما شاء وسع كرسيه السموات والأرض ولا يؤوده حفظهما وهو العلم العظيم) (سورة البقرة، الآية: 255).

ونؤمن بأنه: (هو الله الذي لا إله إلا هو عالم الغيب والشهادة هو الرحمن الرحيم. هو الله الذي لا إله إلا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون. هو الله الخالق البارئ المصور له الأسماء الحسنى يسبح له ما في السموات والأرض وهو العزيز الحكيم) (سورة الحشر، الآيات: 22-24).

ونؤمن بأن له ملك السموات والأرض: (يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء إناثاً ويهب لمن يشاء الذكور. أو يزوجهم ذكراناً وإناثاً ويجعل من يشاء عقيماً إنه عليم قدير) (سورة الشورى، الآيتان: 49-50).

ونؤمن بأنه (ليس كمثله شيء وهو السميع البصير.له مقاليد السموات والأرض يبسط الرزق لمن يشاء ويقدر إنه بكل شيء عليم) (سورة الشورى، الآيتان: 11-12).

ونؤمن بأنه: (وما من دابة في الأرض إلا على الله رزقها ويعلم مستقرها ومستودعها كل في كتاب مبين) (سورة هود، الآية: 6).

ونؤمن بأنه : (وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو و يعلم ما في البر والبحر وما تسقط من ورقة إلا يعلمها ولا حبة في ظلمات الأرض و لا رطب ولا يابس إلا في كتاب مبين) (سورة الأنعام، الآية: 59).

ونؤمن بأن الله: (عنده علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الأرحام وما تدري نفس ماذا تكسب غداً وما تدري نفس بأي أرض تموت إن الله عليم خبير) (سورة لقمان، الآية: 34).

ونؤمن بأن الله يتكلم بما شاء ، متى شاء ، كيف شاء : (وكلم الله موسى تكليماً ) (سورة النساء، الآية: 164). (ولما جاء موسى لميقاتنا وكلمه ربه) (سورة الأعراف، الآية: 143) (وناديناه من جانب الطور الأيمن وقربناه نجياً) (سورة مريم، الآية: 52).

ونؤمن بأنه: (لو كان البحر مداداً لكلمات ربي لنفد البحر قبل أن تنفد كلمات ربي) (سورة الكهف، الآية: 109). (ولو أنما في الأرض من شجرة أقلام والبحر يمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت كلمات الله إن الله عزيز حكيم) (سورة لقمان، الآية: 27).

ونؤمن بأن كلماته أتم الكلمات، صدقاً في الأخبار وعدلاً في الأحكام وحسناً في الحديث قال الله تعالى: (وتمت كلمة ربك صدقاً وعدلاً) (سورة الأنعام، الآية: 115). (ومن أصدق من الله حديثاً) (سورة النساء، الآية: 87).

ونؤمن بأن القرآن الكريم، كلام الله تعالى تكلم به حقاً وألقاه إلى جبريل فنزل به جبريل على قلب النبي، ﷺ: (قل نزَّله روح القدس من ربك بالحق) (سورة النحل، الآية: 102). (وإنه لتنزيل رب العالمين. نزل به الروح الأمين.على قلبك لتكون من المنذرين. بلسان عربي مبين) (سورة الشعراء، الآيات: 192-195).

ونؤمن بأن الله عَزَّوَجَلَّ علي على خلقه بذاته، وصفاته لقوله تعالى: (وهو العلي العظيم) (سورة البقرة، الآية: 255). وقوله: (وهو القاهر فوق عباده وهو الحكيم الخبير) (سورة يونس، الآية: 3) (سورة الأنعام، الآية: 18).

ونؤمن بأنه: (خلق السموات والأرض في ستة أيام ثم استوى على العرش يدبر الأمر) (سورة يونس، الآية: 3). واستواؤه على العرش، علوه عليه بذاته، علواً خاصاً، يليق بجلاله وعظمته، لا يعلم كيفيته إلا هو.

ونؤمن بأنه تعالى مع خلقه، وهو على عرشه، يعلم أحوالهم، ويسمع أقوالهم ويرى أفعالهم ويدبر أمورهم، يرزق الفقير ويجبر الكسير، يؤتي الملك من يشاء، وينزع الملك ممن يشاء، ويعز من يشاء، ويذل من يشاء بيده الخير وهو على كل شيء قدير. ومن كان هذا شأنه كان مع خلقه حقيقة، وإن كان فوقهم على عرشه حقيقة (ليس كمثله شيء وهو السميع البصير) (سورة الشورى، الآية: 11).

ولا نقول كما تقول الحلولية، من الجهمية وغيرهم: إنه مع خلقه في الأرض.

ونرى أن من قال ذلك، فهو كافر أو ضال لأنه وصف الله بما لا يليق به من النقائص.

ونؤمن بما أخبر به عنه رسوله، ﷺ، أنه ينزل كل ليلة إلى السماء الدنيا، حين يبقى ثلث الليل الأخير فيقول: “من يدعوني فأستجيب له؟ من يسألني فأعطيه؟ من يستغفرني فأغفر له؟”.

ونؤمن بأنه سبحانه تعالى يأتي يوم المعاد، للفصل بين العباد لقوله تعالى: (كلا إذا دكت الأرض دكاً دكاً . وجاء ربك والملك صفاً صفاً . وجيء يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الإنسان وأنى له الذكرى) (سورة الفجر، الآيات: 21-23).

ونؤمن بأنه تعالى: (فعال لما يريد) (سورة هود، الآية: 107).

ونؤمن بأن إرادته تعالى نوعان:

كونية: يقع بها مراده، ولا يلزم أن يكون محبوباً له، وهي التي بمعنى المشيئة كقوله تعالى: (ولو شاء الله ما اقتتلوا ولكن الله يفعل ما يريد) (سورة البقرة، الآية: 253). (إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم) (سورة هود، الآية: 34).

وشرعية:لا يلزم منها وقوع المراد ، ولا يكون المراد فيها إلا محبوباً له كقوله تعالى:

(والله يريد أن يتوب عليكم) (سورة النساء، الآية: 27). …

ونؤمن بأن مراده الكوني، والشرعي تابع لحكمته، فكل ما قضاه كوناً، أو تعبد به خلقه شرعاً فإنه لحكمة، وعلى وفق الحكمة، سواء علمنا منها ما نعلم، أو تقاصرت عقولنا عن ذلك: (أليس الله بأحكم الحاكمين) (سورة التين، الآية: 8). (ومن أحسن من الله حكماً لقوم يوقنون) (سورة المائدة، الآية: 50).

ونؤمن بأن الله تعالى يحب أولياءه، وهم يحبونه : (قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله) (سورة آل عمران، الآية: 31). (فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه) (سورة المائدة، الآية: 54). (والله يحب الصابرين) (سورة آل عمران، الآية: 146). (واقسطوا إن الله يحب المقسطين) (سورة الحجرات، الآية: 9). (وأحسنوا إن الله يحب المحسنين) (سورة البقرة، الآية: 195).

ونؤمن بأن الله تعالى يرضى ما شرعه من الأعمال والأقوال ، ويكره ما نهى عنه منها : (إن تكفروا فإن الله غني عنكم ولا يرضى لعباده الكفر وإن تشكروا يرضه لكم) (سورة الزمر، الآية: 7). (ولكن كره الله انبعاثهم فثبطهم وقيل اقعدوا مع القاعدين) (سورة التوبة، الآية: 46).

ونؤمن بأن الله تعالى يرضى عن الذين آمنوا وعملوا الصالحات (رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم ورضوا عنه ذلك لمن خشي ربه) (سورة البينة، الآية: 8).

ونؤمن بأن الله تعالى يغضب على من يستحق الغضب ، من الكافرين وغيرهم : (الظانين بالله ظن السوء عليهم دائرة السوء وغضب الله عليهم) (سورة الفتح، الآية: 6). (ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله ولهم عذاب عظيم) (سورة النحل، الآية: 106).

ونؤمن بأن لله تعالى وجهاً موصوفاً بالجلال والإكرام : (ويبقى وجه ربك ذو الجلال والإكرام) (سورة الرحمن، الآية: 27).

ونؤمن بأن لله تعالى يدين كريمتين عظيمتين: (بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء) (سورة المائدة، الآية: 64) . (وما قدروا الله حق قدره والأرض جميعاً قبضته يوم القيامة والسموات مطويات بيمينه سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ عما يشركون) (سورة الزمر، الآية: 67).

ونؤمن بأن لله تعالى عينين اثنتين حقيقيتين لقوله تعالى: (واصنع الفلك بأعيننا ووحينا) (سورة هود، الآية: 37). وقال النبي، ﷺ،: “حجابه النور لو كشفه لأحرقت سبحات وجهه ما انتهى إليه بصره من خلقه”.

وأجمع أهل السنة على أن العينين اثنتان، ويؤيده قول النبي، ﷺ، في الدجال: “إنه أعور وإن ربكم ليس بأعور”.

ونؤمن بأن الله تعالى (لا تدركه الأبصار وهو يدرك الأبصار وهو اللطيف الخبير) (سورة الأنعام، الآية: 103).

ونؤمن بأن المؤمنين يرون ربهم يوم القيامة: (وجوه يومئذ ناضرة . إلى ربها ناظرة) (سورة القيامة، الآيتان: 22-23).

ونؤمن بأن الله تعالى لا مثيل له لكمال صفاته (ليس كمثله شيء وهو السميع البصير) (سورة الشورى، الآية: 11).

ونؤمن بأنه (لا تأخذه سنة ولا نوم) (سورة البقرة، الآية: 255). لكمال حياته وقيوميته.

ونؤمن بأنه لا يظلم أحداً، لكمال عدله.

وبأنه ليس بغافل عن أعمال عباده، لكمال رقابته وإحاطته.

ونؤمن بأنه لا يعجزه شيء في السماوات ولا في الأرض، لكمال علمه وقدرته: (إنما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون) (سورة يس، الآية: 82)

وبأنه لا يلحقه تعب، ولا إعياء، لكمال قوته: (ولقد خلقنا السموات والأرض وما بينهما في ستة أيام وما مسنا من لغوب) (سورة ق، الآية: 38) أي من تعب ولا إعياء.

ونؤمن بثبوت كل ما أثبته الله لنفسه، أو أثبته له رسوله، ﷺ، من الأسماء والصفات، لكننا نتبرأ من محذورين عظيمين هما:

التمثيل: أن يقول بقلبه أو لسانه: صفات الله تعالى كصفات المخلوقين.

والتكييف : أن يقول بقلبه أو لسانه: كيفية صفات الله تعالى كذا وكذا.

ونؤمن بانتفاء كل ما نفاه الله عن نفسه، أو نفاه عنه رسوله، ﷺ، وأن ذلك النفي يتضمن إثباتاً لكمال ضده.

ونسكت عما سكت الله عنه، ورسوله.

ونرى أن السير على هذا الطريق فرض لابد منه، وذلك لأن ما أثبته الله لنفسه، أو نفاه عنها سبحانه فهو خبر أخبر الله به عن نفسه، وهو سبحانه أعلم بنفسه، وأصدق قيلا، وأحسن حديثاً، والعباد لا يحيطون به علماً.

وما أثبته له رسوله، أو نفاه فهو خبر أخبر به عنه، وهو أعلم الناس بربه، وأنصح الخلق، وأصدقهم وأفصحهم.

ففي كلام الله تعالى ورسوله، ﷺ، كمال العلم، والصدق، والبيان، فلا عذر في رده، أو التردد في قبوله.

 


فصل

وكل ما ذكرناه من صفات الله تعالى تفصيلاً أو إجمالاً، إثباتاً أو نفياً، فإننا في ذلك على كتاب ربنا، وسنة نبينا معتمدون، وعلى ما سار عليه سلف الأمة وأئمة الهدى من بعدهم سائرون.

ونرى وجوب إجراء نصوص الكتاب والسنة في ذلك على ظاهرها وحملها على حقيقتها اللائقة بالله عَزَّوَجَلَّ.

ونتبرأ من طريق المحرفين لها، الذين صرفوها إلى غير ما أراد الله بها ورسوله.

ومن طريق المعطلين لها، الذين عطلوها من مدلولها الذي أراده الله ورسوله.

ومن طريق الغالين فيها الذين حملوها على التمثيل، أو تكلفوا لمدلولها التكييف.

ونعلم علم اليقين أن ما جاء في كتاب الله تعالى أو سنة نبيه، ﷺ، فهو حق لا يناقض بعضه بعضاً لقوله تعالى: (أفلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً) (سورة النساء، الآية: 82). ولأن التناقض في الأخبار يستلزم تكذيب بعضها بعضاً، وهذا محال في خبر الله تعالى ورسوله، ﷺ.

ومن ادعى أن في كتاب الله تعالى أو في سنة رسوله، ﷺ، أو بينهما تناقضاً، فذلك لسوء قصده، وزيغ قلبه فليتب إلى الله ولينزع عن غيه.

ومن توهم التناقض في كتاب الله تعالى أو في سنة رسوله، ﷺ، أو بينهما، فذلك إما لقلة علمه، أو قصور فهمه، أو تقصيره في التدبر، فليبحث عن العلم، وليجتهد في التدبر حتى يتبين له الحق، فإن لم يتبين له فليكل الأمر إلى عالمه وليكف عن توهمه، وليقل كما يقول الراسخون في العلم: (آمنا به كل من عند ربنا) (سورة آل عمران، الآية: 7). وليعلم أن الكتاب والسنة لا تناقض فيهما ولا بينهما ولا اختلاف.

 


فصل

ونؤمن بملائكة الله تعالى وأنهم: (عباد مكرمون . لا يسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون) (سورة الأنبياء، الآيتان: 26-27).خلقهم الله تعالى فقاموا بعبادته، وانقادوا لطاعته (لا يستكبرون عن عبادته ولا يستحسرون. يسبحون الليل والنهار لا يفترون) (سورة الأنبياء، الآيتان: 19-20).

حجبهم الله عنا، فلا نراهم، وربما كشفهم لبعض عباده، فقد رأى النبي، ﷺ، جبريل على صورته له ستمائة جناح قد سد الأفق، وتمثل جبريل لمريم بشراً سوياً فخاطبته وخاطبها، وأتى إلى النبي، ﷺ، وعنده الصحابة، بصورة رجل لا يعرف ولا يرى عليه أثر السفر، شديد بياض الثياب، شديد سواد الشعر، فجلس إلى النبي، ﷺ، فأسند ركبتيه إلى ركبتي النبي، ﷺ، ووضع كفيه على فخذيه وخاطب النبي، ﷺ، وخاطبه النبي، ﷺ، وأخبر النبي، ﷺ، أصحابه أنه جبريل.

ونؤمن بأن للملائكة أعمالاً كلفوا بها.

فمنهم جبريل الموكل بالوحي، ينزل به من عند الله على من يشاء من أنبيائه ورسله.

ومنهم ميكائيل، الموكل بالمطر والنبات.ومنهم إسرافيل الموكل بالنفخ في الصور حين الصعق والنشور.ومنهم ملك الموت، الموكل بقبض الأرواح عند الموت.ومنهم ملك الجبال، الموكل بها.ومنهم مالك خازن النار.ومنهم ملائكة موكلون بالأجنة في الأرحام، وآخرون موكلون بحفظ بني آدم، وآخرون موكلون بكتابة أعمالهم، لكل شخص ملكان: (عن اليمين وعن الشمال قعيد.ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد) (سورة ق، الآيتان: 18-19).وآخرون موكلون بسؤال الميت بعد الانتهاء من تسليمه إلى مثواه ، يأتيه ملكان يسألانه عن ربه ، ودينه،ونبيه فـ (يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة ويضل الله الظالمين ويفعل الله ما يشاء) (سورة إبراهيم، الآية: 27).ومنهم الملائكة، الموكلون بأهل الجنة: (والملائكة يدخلون عليهم من كل باب. سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار) (سورة الرعد، الآيتان: 23-24).

وقد أخبر النبي، ﷺ، أن البيت المعمور في السماء يدخله ـ وفي رواية يصلي فيه ـ كل يوم سبعون ألف ملك ثم لا يعودون إليه آخر ما عليهم.

 


فصل

ونؤمن بأن الله تعالى أنزل على رسله كتباً حجة على العالمين، ومحجة للعاملين يعلمونهم بها الحكمة، ويزكونهم.

ونؤمن بأن الله تعالى أنزل مع كل رسول كتاباً لقوله تعالى: (لقد أرسلنا رسلنا بالبينات وأنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط) (سورة الحديد، الآية: 25).

ونعلم من هذه الكتب:

1.التوراة: التي أنزلها الله تعالى على موسى، ﷺ، وهي أعظم كتب بني إسرائيل: (فيها هدى ونور يحكم بها النبيون الذين أسلموا للذين هادوا والربانيون والأحبار بما استحفظوا من كتاب الله وكانوا عليه شهداء) (سورة المائدة، الآية: 44).

2.الإنجيل: الذي أنزله الله تعالى على عيسى، ﷺ، وهو مصدق للتوراة، ومتمم لها: (وآتيناه الإنجيل فيه هدى ونور ومصدقاً لما بين يديه من التوراة وهدى وموعظة للمتقين) (سورة المائدة، الآية: 46). (ولأحل لكم بعض الذي حرم عليكم) (سورة آل عمران، الآية: 50).

3.الزبور: الذي آتاه الله تعالى داود، ﷺ.

4.صحف إبراهيم وموسى، عليهما الصلاة والسلام.

5.القرآن العظيم: الذي أنزله الله على نبيه، محمد خاتم النبيين (هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان) (سورة البقرة، الآية: 185) فكان (مصدقاً لما بين يديه من الكتاب ومهيمناً عليه) (سورة المائدة، الآية: 48). فنسخ الله به جميع الكتب السابقة، وتكفل بحفظه عن عبث العابثين، وزيغ المحرفين (إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون) (سورة الحجر، الآية: 9). لأنه سيبقى حجة على الخلق أجمعين، إلى يوم القيامة.

أما الكتب السابقة، فإنها مؤقتة بأمد ينتهي بنزول ما ينسخها، ويبين ما حصل فيها من تحريف وتغيير. ولهذا لم تكن معصومة منه، فقد وقع فيها التحريف والزيادة والنقص.

(من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه) (سورة النساء، الآية: 46).

(فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند الله ليشتروا به ثمناً قليلاً فويل لهم مما كتبت أيديهم وويل لهم مما يكسبون) (سورة البقرة، الآية: 79).

(قل من أنزل الكتاب الذي جاء به موسى نوراً وهدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها وتخفون كثيراً) (سورة الأنعام، الآية: 91).

(وإن منهم لفريقاً يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب وما هو من الكتاب ويقولون هو من عند الله وما هو من عند الله ويقولون على الله الكذب وهم يعلمون. ما كان لبشر أن يؤتيه الله الكتاب والحكم والنبوة ثم يقول للناس كونوا عباداً لي من دون الله) (سورة آل عمران، الآية: 78-79).

(يا أهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون من الكتاب) إلى قوله : (لقد كفر الذين قالوا إن الله هو المسيح ابن مريم) (سورة المائدة، الآيات: 15-17).

 


فصل

ونؤمن بأن الله تعالى بعث إلى خلقه رسلاً: (مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل وكان الله عزيزاً حكيماً) (سورة النساء، الآية: .165).

ونؤمن بأن أولهم نوح، وآخرهم محمد صلى الله وسلم عليهم أجمعين (إنا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح والنبيين من بعده) (سورة النساء، الآية: 163). (ما كان محمد أبا أحد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين) (سورة الأحزاب، الآية: 40).

وأن أفضلهم محمد، ثم إبراهيم، ثم موسى، ثم نوح، وعيسى ابن مريم، وهم المخصوصون في قوله تعالى: (وإذ أخذنا من النبيين ميثاقهم ومنك ومن نوح وإبراهيم وموسى وعيسى ابن مريم وأخذنا منهم ميثاقاً غليظاً) (سورة الأحزاب، الآية: 7).

ونعتقد أن شريعة محمد، ﷺ، حاوية لفضائل شرائع هؤلاء الرسل المخصوصين بالفضل لقوله تعالى: (شرع لكم من الدين ما وصى به نوحاً والذي أوحينا إليك وما وصينا به إبراهيم وموسى وعيسى أن أقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه) (سورة الشورى، الآية: 13).

ونؤمن بأن جميع الرسل بشر مخلوقون، ليس لهم من خصائص الربوبية شيء. قال الله تعالى عن نوح، وهو أولهم: (ولا أقول لكم عندي خزائن الله ولا أعلم الغيب ولا أقول إني ملك) (سورة هود، الآية: 31). وأمر الله تعالى محمداً، وهو آخرهم أن يقول: (قل لا أقول لكم عندي خزائن الله ولا أعلم الغيب ولا أقول لكم إني ملك) (سورة الأنعام، الآية: 50). وأن يقول: (لا أملك لنفسي نفعاً ولا ضراً إلا ما شاء الله) (سورة الأعراف، الآية: 188). وأن يقول: (قل إني لا أملك لكم ضراً ولا رشداً. قل إني لن يجيرني من الله أحد ولن أجد من دونه ملتحدا) (سورة الجن، الآيتان: 21-22).

ونؤمن بأنهم عبيد من عباد الله، أكرمهم الله تعالى بالرسالة، ووصفهم بالعبودية في أعلى مقاماتهم، وفي سياق الثناء عليهم، فقال في أولهم نوح: (ذرية من حملنا مع نوح إنه كان عبداً شكوراً) (سورة الإسراء، الآية: 3). وقال في آخرهم محمد، ﷺ: (تبارك الذي نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) (سورة الفرقان، الآية: 1). وقال في رسل آخرين: (واذكر عبادنا إبراهيم وإسحاق ويعقوب أولي الأيدي والأبصار) (سورة ص، الآية: 45). (واذكر عبدنا داود ذا الأيد إنه أواب) (سورة ص، الآية: 17). (ووهبنا لداود سليمان نعم العبد إنه أواب) (سورة ص، الآية: 30). وقال في عيسى ابن مريم: (إن هو إلا عبد أنعمنا عليه وجعلناه مثلاً لبني إسرائيل) (سورة الزخرف، الآية: 59).

ونؤمن بأن الله تعالى ختم الرسالات برسالة محمد، ﷺ، وأرسله إلى جميع الناس لقوله تعالى: (قل يا أيها الناس إني رسول الله إليكم جميعاً الذي له ملك السموات والأرض لا إله إلا هو يحيي ويميت فآمنوا بالله ورسوله النبي الأمي الذي يؤمن بالله وكلماته واتبعوه لعلكم تهتدون) (سورة الأعراف، الآية: 158).

ونؤمن بأن شريعته، ﷺ، هي دين الإسلام الذي ارتضاه الله تعالى لعباده، وأن الله تعالى لا يقبل من أحد ديناً سواه لقوله تعالى: (إن الدين عند الله الإسلام) (سورة آل عمران، الآية: 19)، وقوله: (اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام ديناً) (سورة المائدة، الآية: 3). وقوله: (ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين) (سورة آل عمران، الآية: 85).

ونرى أن من زعم اليوم ديناً قائماً مقبولاً عند الله سوى دين الإسلام، من دين اليهودية، أو النصرانية، أو غيرهما، فهو كافر يستتاب فإن تاب وإلا قتل مرتداً، لأنه مكذب للقرآن.

ونرى أن من كفر برسالة محمد، ﷺ، إلى الناس جميعاً فقد كفر بجميع الرسل، حتى برسوله الذي يزعم أنه مؤمن به، متبع له، لقوله تعالى: (كذبت قوم نوح المرسلين) (سورة الشعراء، الآية: 105). فجعلهم مكذبين لجميع الرسل مع أنه لم يسبق نوحاً رسول. وقال تعالى: (إن الذين يكفرون بالله ورسله ويريدون أن يفرقوا بين الله ورسله ويقولون نؤمن ببعض ونكفر ببعض ويريدون أن يتخذوا بين ذلك سبيلاً. أولئك هم الكافرون حقاً وأعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً) (سورة النساء، الآيتان: 150 –151).

ونؤمن بأنه لا نبي بعد محمد رسول الله، ﷺ، ومن ادعى النبوة بعده أو صدق من ادعاها فهو كافر، لأنه مكذب لله، ورسوله، وإجماع المسلمين.

ونؤمن بأن للنبي، ﷺ، خلفاء راشدين خلفوه في أمته: علماً، ودعوة، وولاية على المؤمنين، وبأن أفضلهم وأحقهم بالخلافة أبو بكر الصديق، ثم عمر بن الخطاب، ثم عثمان بن عفان، ثم علي بن أبي طالب، رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم أجمعين.

وهكذا كانوا في الخلافة قدراً كما كانوا في الفضيلة، وما كان الله تعالى وله الحكمة البالغة ليولي على خير القرون رجلاً، وفيهم من هو خير منه وأجدر بالخلافة.

ونؤمن بأن المفضول من هؤلاء قد يتميز بخصيصة يفوق فيها من هو أفضل منه، لكنه لا يستحق بها الفضل المطلق على من فضله، لأن موجبات الفضل كثيرة متنوعة.

ونؤمن بأن هذه الأمة خير الأمم، وأكرمها على الله عَزَّوَجَلَّ، لقوله تعالى: (كنتم خير أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر وتؤمنون بالله) (سورة آل عمران، الآية: 110).

ونؤمن بأن خير هذه الأمة الصحابة، ثم التابعون، ثم تابعوهم.

وبأنه لا تزال طائفة من هذه الأمة على الحق ظاهرين، لا يضرهم من خذلهم، أو خالفهم حتى يأتي أمر الله عَزَّوَجَلَّ.

ونعتقد أن ما جرى بين الصحابة رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم من الفتن، فقد صدر عن تأويل اجتهدوا فيه. فمن كان منهم مصيباً كان له أجران، ومن كان منهم مخطئاً فله أجر واحد، وخطؤه مغفور له.

ونرى أنه يجب أن نكف عن مساوئهم، فلا نذكرهم إلا بما يستحقونه من الثناء الجميل، وأن نطهر قلوبنا من الغل والحقد على أحد منهم ، لقوله تعالى فيهم : (لا يستوي منكم من أنفق من قبل الفتح وقاتل أولئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد وقاتلوا وكلا وعد الله الحسنى) (سورة الحديد، الآية: 10). وقول الله تعالى فينا : (والذين جاءوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلاً للذين آمنوا ربنا إنك رؤوف رحيم) (سورة الحشر، الآية: 10).

 


فصل

ونؤمن باليوم الآخر، وهو يوم القيامة الذي لا يوم بعده ، حين يبعث الناس أحياء للبقاء : إما في دار النعيم، وإما في دار العذاب الأليم.

فنؤمن بالبعث وهو إحياء الله تعالى الموتى، حين ينفخ إسرافيل في الصور النفخة الثانية (ونفخ في الصور فصعق من في السموات ومن في الأرض إلا من شاء الله ثم نفخ فيه أخرى فإذا هم قيام ينظرون) (سورة الزمر، الآية: 68).

فيقوم الناس من قبورهم لرب العالمين، حفاة بلا نعال، عراة بلا ثياب، غرلاً بلا ختان (كما بدأنا أول خلق نعيده وعداً علينا إنا كنا فاعلين) (سورة الأنبياء، الآية: 104).

ونؤمن بصحائف الأعمال تعطى باليمين، أو من وراء الظهور بالشمال (فأما من أوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً. وينقلب إلى أهله مسروراً. وأما من أوتي كتابه وراء ظهره . فسوف يدعوا ثبوراً . ويصلى سعيراً) (سورة الانشقاق، الآيات: 7-12). (وكل إنسان ألزمناه طائره في عنقه ونخرج له يوم القيامة كتاباً يلقاه منشوراً . اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً) (سورة الإسراء، الآيات: 13-14).

ونؤمن بالموازين توضع يوم القيامة فلا تظلم نفس شيئاً (فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره. ومن يعمل مثقال ذرة شراً يره) (سورة الزلزلة، الآيتان: 7-8). (فمن ثقلت موازينه فأولئك هم المفلحون. ومن خفت موازينه فأولئك الذين خسروا أنفسهم في جهنم خالدون. تلفح وجوههم النار وهم فيها كالحون) (سورة المؤمنون، الآيات: 102-104). (من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها ومن جاء بالسيئة فلا يجزى إلا مثلها وهم لا يظلمون) (سورة الأنعام، الآية: 160).

ونؤمن بالشفاعة العظمى لرسول الله، ﷺ ، خاصة، يشفع عند الله تعالى بإذاًه ليقضي بين عباده، حين يصيبهم من الهم والكرب مالا يطيقون فيذهبون إلى آدم، ثم نوح، ثم إبراهيم، ثم موسى، ثم عيسى حتى تنتهي إلى رسول الله، ﷺ.

ونؤمن بالشفاعة فيمن دخل النار من المؤمنين أن يخرجوا منها، وهي للنبي، ﷺ ، وغيره من النبيين، والمؤمنين، والملائكة.

وبأن الله تعالى يخرج من النار أقواماً من المؤمنين بغير شفاعة، بل بفضله ورحمته.

ونؤمن بحوض رسول الله، ﷺ ، ماؤه أشد بياضاً من اللبن، وأحلى من العسل، وأطيب من رائحة المسك، طوله شهر، وعرضه شهر، وآنيته كنجوم السماء حسناً وكثرة، يرده المؤمنون من أمته، من شرب منه لم يظمأ بعد ذلك.

ونؤمن بالصراط المنصوب على جهنم، يمر الناس عليه على قدر أعمالهم، فيمر أولهم كالبرق، ثم كمر الريح، ثم كمر الطير، وأشد الرجال، والنبي، ﷺ ، قائم على الصراط يقول: “يا رب سلم سلم”. حتى تعجز أعمال العباد، فيأتي من يزحف، وفي حافتي الصراط كلاليب معلقة مأمورة، تأخذ من أمرت به، فمخدوش ناج، ومكردس في النار.

ونؤمن بكل ما جاء في الكتاب والسنة، من أخبار ذلك اليوم وأهواله، أعاننا الله عليها.

ونؤمن بشفاعة النبي، ﷺ ، لأهل الجنة أن يدخلوها. وهي للنبي، ﷺ ، خاصة.

ونؤمن بالجنة والنار، فالجنة دار النعيم، التي أعدها الله تعالى للمؤمنين المتقين، فيها من النعيم ما لا عين رأت، ولا إذاً سمعت، ولا خطر على قلب بشر (فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرة أعين جزاء بما كانوا يعملون) (سورة السجدة، الآية: 17).

والنار دار العذاب، التي أعدها الله تعالى للكافرين الظالمين، فيها من العذاب، والنكال ما لا يخطر على البال (إنا أعتدنا للظالمين ناراً أحاط بهم سرادقها وإن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوي الوجوه بئس الشراب وساءت مرتفقاً) (سورة الكهف، الآية: 29).

وهما موجودتان الآن، ولن تفنيا أبد الآبدين (ومن يؤمن بالله ويعمل صالحاً يدخله جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها أبداً قد أحسن الله له رزقاً) (سورة الطلاق، الآية: 11).

(إن الله لعن الكافرين وأعد لهم سعيراً. خالدين فيها أبداً لا يجدون ولياً ولا نصيراً. يوم تقلب وجوههم في النار يقولون يا ليتنا أطعنا الله وأطعنا الرسولا) (سورة الأحزاب، الآيات: 64-66).

ونشهد بالجنة لكل من شهد له الكتاب والسنة بالعين، أو بالوصف.

فمن الشهادة بالعين: الشهادة لأبي بكر،وعمر، وعثمان، وعلي، ونحوهم ممن عينهم النبي، ﷺ.

ومن الشهادة بالوصف: الشهادة لكل مؤمن، أو تقي.

ونشهد بالنار لكل من شهد له الكتاب والسنة بالعين، أو بالوصف.

فمن الشهادة بالعين: الشهادة لأبي لهب، وعمرو بن لحي الخزاعي، ونحوهما.

ومن الشهادة بالوصف: الشهادة لكل كافر، أو مشرك شركاً أكبر، أو منافق.

ونؤمن بفتنة القبر، وهي سؤال الميت في قبره عن ربه، ودينه، ونبيه فـ (يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة) (سورة إبراهيم، الآية: 27).

فيقول المؤمن: ربي الله، وديني الإسلام، ونبيي محمد. وأما الكافر والمنافق فيقول: لا أدري سمعت الناس يقولون شيئاً فقلته.

ونؤمن بنعيم القبر للمؤمنين (الذين تتوفاهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون) (سورة النحل، الآية: 32).

ونؤمن بعذاب القبر للظالمين الكافرين (ولو ترى إذ الظالمون في غمرات الموت والملائكة باسطو أيديهم أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق وكنتم عن آياته تستكبرون) (سورة الأنعام، الآية: 93) .

والأحاديث في هذا كثيرة معلومة، فعلى المؤمن أن يؤمن بكل ما جاء به الكتاب والسنة من هذه الأمور الغيبية، وأن لا يعارضها بما يشاهد في الدنيا، فإن أمور الآخرة لا تقاس بأمور الدنيا لظهور الفرق الكبير بينهما. والله المستعان.

 


فصل

ونؤمن بالقدر: خيره وشره، وهو تقدير الله تعالى للكائنات حسبما سبق به علمه، واقتضته حكمته.

وللقدر أربع مراتب:

المرتبة الأولى: العلم، فنؤمن بأن الله تعالى بكل شيء عليم، علم ما كان، وما يكون، وكيف يكون بعلمه الأزلي الأبدي، فلا يتجدد له علم بعد جهل، ولا يلحقه نسيان بعد علم.

المرتبة الثانية: الكتابة، فنؤمن بأن الله تعالى كتب في اللوح المحفوظ، ما هو كائن إلى يوم القيامة: (ألم تعلم أن الله يعلم ما في السماء والأرض إن ذلك في كتاب إن ذلك على الله يسير) (سورة الحج، الآية: 70).

المرتبة الثالثة: المشيئة، فنؤمن بأن الله تعالى قد شاء كل ما في السماوات والأرض، لا يكون شيء إلا بمشيئته. ما شاء الله كان ، وما لم يشأ لم يكن.

المرتبة الرابعة: الخلق، فنؤمن بأن الله تعالى (خالق كل شيء وهو على كل شيء وكيل. له مقاليد السموات والأرض) (سورة الزمر، الآيتان: 62-63).

وهذه المراتب الأربع شاملة لما يكون من الله تعالى نفسه، ولما يكون من العباد، فكل ما يقوم به العباد من أقوال، أو أفعال أو تروك فهي معلومة لله تعالى، مكتوبة عنده، والله تعالى قد شاءها وخلقها (لمن شاء منكم أن يستقيم. وما تشاءون إلا أن يشاء الله رب العالمين) (سورة التكوير، الآيتان: 28-29). (ولو شاء الله ما اقتتلوا ولكن الله يفعل ما يريد) (سورة البقرة، الآية: 253). (ولو شاء الله ما فعلوه فذرهم وما يفترون) (سورة الأنعام، الآية: 137). (والله خلقكم وما تعملون) (سورة الصافات، الآية: 96).

ولكننا مع ذلك نؤمن بأن الله تعالى جعل للعبد اختياراً وقدرة بهما يكون الفعل.

والدليل على أن فعل العبد باختياره وقدرته أمور:

الأول: قوله تعالى: (فأتوا حرثكم أنى شئتم) (سورة البقرة، الآية: 223). وقوله : (ولو أرادوا الخروج لأعدوا له عدة) (سورة التوبة ، الآية : 46) . فأثبت للعبد إتياناً بمشيئته ، وإعداداً بإرادته.

الثاني :توجيه الأمر والنهي إلى العبد ، ولو لم يكن له إختيار وقدرة ؛ لكان توجيه ذلك إليه من التكليف بما لا يطاق ، وهو أمر تاباه حكمة الله تعالى ورحمته وخبره الصادق في قوله : (لا يكلف الله نفساً إلا وسعها) (سورة البقرة ، الآية: 286) .

الثالث : مدح المحسن على إحسانه ، وذم المسئ على إساءته وإثابة كل منهما بما يستحق .

ولولا أن فعل العبد يقع بإرادته واختياره،لكان مدح المحسن عبثاً وعقوبة المسئ ظلماً ، والله تعالى منزه عن العبث والظلم .

والرابع : أن الله تعالى أرسل الرسل (رسلاً مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل) (سورة النساء ، الآية : 165) .

ولولا أن فعل العبد يقع بإرادته واختياره، ما بطلت حجته بإرسال الرسل.

الخامس: أن كل فاعل يحس أنه يفعل الشيء، أو يتركه بدون أي شعور بإكراه، فهو يقوم، ويقعد، ويدخل، ويخرج، ويسافر، ويقيم بمحض إرادته، ولا يشعر بأن أحداً يكرهه على ذلك، بل يفرق تفريقاً واقعياً بين أن يفعل الشيء باختياره وبين أن يكرهه عليه مكره. وكذلك فرق الشرع بينهما تفريقاً حكمياً، فلم يؤاخذ الفاعل بما فعله مكرهاً عليه، فيما يتعلق بحق الله تعالى.

ونرى أنه لا حجة للعاصي على معصيته بقدر الله تعالى، لأن العاصي يقدم على المعصية باختياره، من غير أن يعلم أن الله تعالى قدرها عليه، إذ لا يعلم أحد قدر الله تعالى إلا بعد وقوع مقدوره (وما تدري نفس ماذا تكسب غداً) (سورة لقمان، الآية: 34) فكيف يصح الاحتجاج بحجة لا يعلمها المحتج بها، حين إقدامه على ما اعتذر بها عنه. وقد أبطل الله تعالى هذه الحجة بقوله: (سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا ولا آباؤنا ولا حرمنا من شيء كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا إن تتبعون إلا الظن وإن أنتم إلا تخرصون) (سورة الأنعام، الآية: 148).

ونقول للعاصي المحتج بالقدر: لماذا لم تقدم على الطاعة مقدراً أن الله تعالى قد كتبها لك؟ فإنه لا فرق بينها وبين المعصية في الجهل بالمقدور قبل صدور الفعل منك. ولهذا لما أخبر النبي، ﷺ، الصحابة بأن كل واحد قد كتب مقعده من الجنة، ومقعده من النار قالوا: أفلا نتكل وندع العمل. قال: “لا، اعملوا فكل ميسر لما خلق له”.

ونقول للعاصي المحتج بالقدر: لو كنت تريد السفر لمكة، وكان لها طريقان، أخبرك الصادق أن أحدهما مخوف صعب، والثاني آمن سهل، فإنك ستسلك الثاني: ولا يمكن أن تسلك الأول وتقول: إنه مقدر علي ولو فعلت لعدك الناس في قسم المجانين.

ونقول له أيضاً : لو عرض عليك وظيفتان إحداهما ذات مرتب أكثر ، فإنك سوف تعمل فيها دون الناقصة ، فكيف تختار لنفسك في عمل الآخرة ما هو الأدنى ثم تحتج بالقدر؟.‍

ونقول له أيضاً: نراك إذا أصبت بمرض جسمي، طرقت باب كل طبيب لعلاجك، وصبرت على ما ينالك من ألم عملية الجراحة، وعلى مرارة الدواء، فلماذا لا تفعل مثل ذلك في مرض قلبك بالمعاصي؟‍

ونؤمن بأن الشر لا ينسب إلى الله تعالى لكمال رحمته وحكمته، قال النبي، ﷺ، : ” والشر ليس إليك” رواه مسلم . فنفس قضاء الله تعالى ليس فيه شراً أبداً ، لأنه صادر عن رحمة وحكمة .

وإنما يكون الشر في مقتضياته ؛ لقول النبي ، صلى الله ، في دعاء القنوت الذي علمه الحسن: “وقني شر ما قضيت”. فأضاف الشر إلى ما قضاه. ومع هذا فإن الشر في المقضيات ليس شراً خالصاً محضاً، بل هو شر في محله من وجه، خير من وجه، أو شر في محله، خير في محل آخر.

فالفساد في الأرض من: الجدب، والمرض، والفقر، والخوف شر، لكنه خير في محل آخر. قال الله تعالى: (ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون) (سورة الروم، الآية: 41).

وقطع يد السارق، ورجم الزاني شر بالنسبة للسارق والزاني في قطع اليد وإزهاق النفس، لكنه خير لهما من وجه آخر، حيث يكون كفارة لهما، فلا يجمع لهما بين عقوبتي الدنيا والآخرة، وهو أيضاً خير في محل آخر، حيث إن فيه حماية الأموال والأعراض والأنساب.

 


فصل

هذه العقيدة السامية المتضمنة لهذه الأصول العظيمة، تثمر لمعتقدها ثمرات جليلة كثيرة.

فالإيمان بالله تعالى وأسمائه وصفاته، يثمر للعبد محبة الله وتعظيمه الموجبين للقيام بأمره واجتناب نهيه، والقيام بأمر الله تعالى واجتناب نهيه، يحصل بهما كمال السعادة في الدنيا والآخرة للفرد والمجتمع (من عمل صالحاً من ذكر أو أنثى وهو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة ولنجزينهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون) (سورة النحل، الآية: 97).

ومن ثمرات الإيمان بالملائكة:

أولاً: العلم بعظمة خالقهم تَبَارَكَ‌وَتَعَالَىٰ وقوته وسلطانه.

ثانياً: شكره تعالى على عنايته بعباده، حيث وكل بهم من هؤلاء الملائكة من يقوم بحفظهم وكتابة أعمالهم، وغير ذلك من مصالحهم.

ثالثاً: محبة الملائكة على ما قاموا به من عبادة الله تعالى على الوجه الأكمل واستغفارهم للمؤمنين.

ومن ثمرات الإيمان بالكتب:

أولاً: العلم برحمة الله تعالى وعنايته بخلقه، حيث أنزل لكل قوم كتاباً يهديهم به.

ثانياً: ظهور حكمة الله تعالى، حيث شرع في هذه الكتب لكل أمة ما يناسبها. وكان خاتم هذه الكتب القرآن العظيم، مناسباً لجميع الخلق في كل عصر، ومكان إلى يوم القيامة.

ثالثاً: شكر نعمة الله تعالى على ذلك.

ومن ثمرات الإيمان بالرسل:

أولاً: العلم برحمة الله تعالى وعنايته بخلقه، حيث أرسل إليهم أولئك الرسل الكرام، للهداية والإرشاد.

ثانياً: شكره تعالى على هذه النعمة الكبرى.

ثالثاً: محبة الرسل، وتوقيرهم، والثناء عليهم بما يليق بهم، لأنهم رسل الله تعالى وخلاصة عبيده، قاموا لله بعبادته، وتبليغ رسالته، والنصح لعباده، والصبر على أذاهم.

ومن ثمرات الإيمان باليوم الآخر:

أولاً: الحرص على طاعة الله تعالى رغبة في ثواب ذلك اليوم، والبعد عن معصيته، خوفاً من عقاب ذلك اليوم.

ثانياً: تسلية المؤمن عما يفوته من نعيم الدنيا، ومتاعها بما يرجوه من نعيم الآخرة وثوابها.

ومن ثمرات الإيمان بالقدر:

أولاً: الاعتماد على الله تعالى عند فعل الأسباب، لأن السبب والمسبب كليهما بقضاء الله وقدره.

ثانياً: راحة النفس وطمأنينة القلب، لأنه متى علم أن ذلك بقضاء الله تعالى، وأن المكروه كائن لا محالة، ارتاحت النفس واطمأن القلب ورضي بقضاء الرب، فلا أحد أطيب عيشاً، وأروح نفساً، وأقوى طمأنينة ممن آمن بالقدر.

ثالثاً: طرد الإعجاب بالنفس، عند حصول المراد، لأن حصول ذلك نعمة من الله بما قدره من أسباب الخير والنجاح، فيشكر الله تعالى على ذلك ويدع الإعجاب.

رابعاً: طرد القلق والضجر عند فوات المراد، أو حصول المكروه، لأن ذلك بقضاء الله تعالى الذي له ملك السماوات والأرض، وهو كائن لا محالة، فيصبر على ذلك ويحتسب الأجر.

وإلى هذا يشير الله تعالى بقوله: (ما أصاب من مصيبة في الأرض ولا في أنفسكم إلا في كتاب من قبل أن نبرأها إن ذلك على الله يسير لكيلا تأسوا على ما فاتكم ولا تفرحوا بما آتاكم والله لا يحب كل مختالٍ فخور) (سورة الحديد، الآيتان: 22-23).

فنسأل الله تعالى أن يثبتنا على هذه العقيدة، وأن يحقق لنا ثمراتها ويزيدنا من فضله، وأن لا يزيغ قلوبنا بعد إذ هدانا، وأن يهب لنا منه رحمة، إنه هو الوهاب، والحمد لله رب العالمين.

وصلى الله وسلم على نبينا محمد، وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان.

تمت في 30/10/1404هـ

مطالب مرتبط:

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه