۳۷۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم توسل چیست؟ و چه اقسامی دارد؟
جواب دادند: توسل، اتخاذ وسیله است. وسیله «هر چیزی است که با آن به هدف دستیابی شود». از وصل میآید. چون، صاد و سین متناوب هستند؛ همان طور که گفته میشود: صراط و سراط. بصطه و بسطه.
توسل در دعا این است که شخص دعا کننده دعایش را مقرون به چیزی کند که سبب قبول شدن دعایش شود. اما حتما باید دلیلی وجود داشته که این چیز، سبب قبول دعاست، و این دلیل جز از طریق شرع فهمیده نمیشود. پس هر کس امری از امور را برای قبول دعایش، وسیله قرار داد، با این کار، چیزی را که به آن علم ندارد به الله نسبت داده است. زیرا، از کجا میداند آنچه را که به عنوان وسیله مورد استفاده قرار داده، از چیزهایی است که الله تعالی به آن راضی بوده و سبب قبول دعایش میشود؟ دعا عبادت است و عبادت موقوف بر دلیل شرعی است. الله تعالی بر کسی که از حکمی بدون اذن و اجازهی او پیروی کند، ایراد گرفته و آن را شرک دانسته است. میفرماید: {أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ}[۱]، یعنی: {آیا (مشرکان) معبودانی دارند که برای آنان دین و آیینی ساختهاند که الله به آن فرمان نداده است}؟، و میفرماید: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}[۲]، یعنی: {آنان، دانشمندان و راهبانشان و مسیح پسر مریم را به جای الله، به خدایی گرفتند؛ حال آنکه تنها دستور داشتند یگانه معبود برحق را عبادت نمایند که هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد. از آنچه به او شرک می ورزند، پاک و منزه است}.
توسل کردن در دعا، دو نوع است:
نوع اول: با وسیلهای باشد که شرع آن را ذکر فرموده است. این خود چند نوع است:
اول: توسل به اسماء و صفات و افعال الله تعالی: به مقتضای درخواستش، به اسم یا صفت یا فعل که متناسب با درخواستش است، متوسل میشود. الله تعالی میفرماید: {وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا}[۳]، یعنی: {و بهترین نام ها از آنِ الله است. پس او را با این نام ها بخوانید}. میگوید: «اللهم یا رحیم ارحمنی، و یا غفور اغفر لی» و امثال این نوع دعاها. نیز، در حدیث آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «اللَّهُم بِعِلْمِكَ الْغَيْبَ، وَقُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ أحْيِنِي مَا عَلِمْتَ الْحَيَاةَ خَيْراً لِي»، و به امتش آموخته در هنگام صلوات فرستادن بر او بگویند: «اللهم صلّ علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم».
دوم: توسل جستن به الله تعالی به وسیلهی ایمان به او و اطاعت از او. مانند این فرمودهی الله تعالی: {رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا}[۴]، یعنی: {ای پروردگارمان! ما ندای منادی توحید را شنیدیم که به سوی ایمان فرا میخواند و میگفت: «به پروردگارتان ایمان بیاورید». و ما ایمان آوردیم. ای پروردگار ما! گناهانمان را ببخش}.
همچنین، میفرماید: {إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا}[۵]، یعنی: {همانا گروهی از بندگانم میگفتند: ای پروردگارمان! ایمان آوردیم؛ پس ما را بیامرز و بر ما ببخشای}.
و در مورد حواریون میفرماید: {رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}[۶]، یعنی: {پروردگارا! ما به آنچه نازل کردهای، ایمان آورده و از پیامبر پیروی نمودهایم. پس ما را در زمرهی گواهان قرار بده}.
سوم: دعا کننده به ذکر حالت اضطراری و سختی که در آن قرار دارد و نشانگر حاجت و نیازش است، به الله توسل جوید. مانند سخن موسی علیه السلام: {رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ}[۷]، یعنی: {ای پروردگارم! به هر خیر و نعمتی که نازل بفرمایی، نیازمندم}.
چهارم: توسل به دعای کسی که امید میرود دعایش بر آورده شود. مانند درخواست صحابه رضی الله عنهم از رسول الله صلی الله علیه وسلم که برایشان دعا کند. مثل سخن مردی که روز جمعه وارد مسجد شد در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم مشغول خطبه بود، و گفت: از الله بخواه تا به ما باران دهد، و مثل سخن عُکاشه بن محصن به پیامبر صلی الله علیه وسلم: از الله بخواه مرا از جملهی آنان قرار دهد.
این مورد فقط در زمان حیات کسی است که دعا میکند. اما بعد از اینکه از دنیا رفت، جایز نیست. زیرا نمیتواند هیچ کاری انجام دهد. چرا که به دار الجزا منتقل شده است. به همین خاطر وقتی مردم در زمان عمر رضی الله عنه دچار خشکسالی شدند، از رسول الله صلی الله علیه وسلم طلب نکردند که برای آنها طلب باران کند. بلکه عمر رضی الله عنه از عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست که طلب باران کند، و گفت: برخیز و طلب باران کن. عباس نیز برخاسته و دعا کرد. اما آنچه از عتبی روایت شده یک اعرابی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده، و گفت: سلام علیک یا رسول الله. شنیدم الله میفرماید: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}[۸]، یعنی: {و اگر آنان در آن هنگام که به خود ستم کردند، نزدت میآمدند و از الله درخواست آمرزش مینمودند و پیامبر نیز برایشان آمرزش میخواست، الله را توبهپذیر و رحیم مییافتند}، و من نزد تو آمدهام در حالی که از طلب آمرزش گناهانم را دارم و تو را به شفاعت نزد پروردگارم گرفتهام» و باقی قصه… این روایت دروغ است و صحت ندارد، و در آیه هیچ دلیلی برای این کار نیست. زیرا الله تعالی میفرماید: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ: و اگر آنان در آن هنگام که به خود ستم کردند}، و نفرمود: «إِذَا ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ: وقتی به خود ستم میکردند»، و «إذ» برای آن چیزی است که گذشته، و برای مستقبل و آینده نیست. و آیه، چنان که ماقبل و مابعد آن دلالت میهد، در مورد گروهی است که به غیر الله و رسولش تحاکم کردند یا خواستند این کار را بکنند.
نوع دوم: توسل به وسیلهای باشد که شرع آن را نیاورده باشد، که این خود بر دو نوع است:
اول: به وسیلهای باشد که شرع، ابطال آن را اعلام کرده است. مانند توسل مشرکان به معبودانشان که باطل بودن این کار، کاملا آشکار است.
دوم: به وسیلهی چیزی باشد که شرع در مورد آن سکوت کرده است. این نیز حرام بوده و نوعی شرک است. مثل اینکه کسی به جاه شخصی که نزد الله دارای جاه است، توسل کرده، بگوید: با توسل به جاه پیامبرت از تو میخواهم. این جایز نیست، زیرا اثبات سببی است که شرع آن را معتبر ندانسته است. نیز جاه کسی که دارای جاه است، هیچ اثری در قبول شدن دعا ندارد؛ زیرا نه به دعا کننده تعلق دارد و نه دعا شونده. بلکه فقط مربوط به همان کسی است که جاه متعلق به اوست. بنا بر این نفعی برای تو ندارد که به وسیلهی آن خواستهات حاصل شده یا سختیات برطرف شود. وسیلهی هر چیزی، آن چیزی است که با آن به هدف میرسند. پس توسل به چیزی که شخص را به هدف نمیرساند، نوعی عبث است. بنا بر این شایسته نیست از این نوع وسایل غیر معتبر ما بین خود و پروردگارت استفاده کنی. والله الموفق.
[۱] – سوره شوری، آیه «۲۱».
[۲] – سوره توبه، آیه «۳۱».
[۳] – سوره أعراف، آیه «۱۸۰».
[۴] – سوره آل عمران، آیه «۱۹۳».
[۵] – سوره مومنون، آیه «۱۰۹».
[۶] – سوره آل عمران، آیه «۵۳».
[۷] – سوره قصص، آیه «۲۴».
[۸] – سوره نساء، آیه «۶۴».