۲۰۶ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا در حدیث احتجاج آدم و موسی، اقرار به احتجاج به قَدَر است؟ از این رو که آدم و موسی با هم بحث کردند. موسی گفت: «تو پدر مایی. خود و ما را با بیرون کردنت از بهشت، گرفتار کردی». آدم گفت: آیا به خاطر چیزی مرا سرزنش میکنی که الله تعالی قبل از اینکه مرا خلق کند، آن را برایم مقدر کرده بود»؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آدم بر موسی غلبه کرد، آدم بر موسی غلبه کرد»، یعنی با حجت، بر او غالب شد. در حالی که آدم به قضاء و قدر الهی احتجاج کرد؟
جواب دادند: این از باب احتجاج به قضا و قدر بر فعل و معصیت بنده نیست. بلکه احتجاج به قدر در مورد مصیبتی است که نتیجهی فعل اوست. این از باب احتجاج به قدر بر مصائب است، نه بر معایب. به همین خاطر گفت: «خود و ما را با بیرون کردنت از بهشت، گرفتار کردی»، و نگفت: پروردگارت را نافرمانی کردی و از بهشت بیرونت کردند. آدم به قدر برای بیرون شدنش از بهشت که آن را مصیبت میدانست، احتجاج کرد، و این نوع احتجاج به قدر، اشکالی ندارد. مثلا اگر تو به سفر رفتی و اتفاقی برایت افتاد. پس از آن، شخصی به تو گفت: چرا مسافرت کردی؟ اگر در خانهات مانده بودی، هیچ اتفاقی برایت نمیافتاد. تو این گونه جواب میدهی: این قضا و قدر الهی است. من به سفر نرفتم که برایم اتفاقی بیفتد. بلکه به خاطر کاری، به سفر رفتم و این اتفاق برایم پیش آمد. آدم علیه السلام نیز چنین است. آیا معصیتش برای این بود که از بهشت بیرونش کنند؟ خیر. بنا بر این، مصیبتی که برای آدم پیش آمد، فقط قضا و قدر بود، و در چنین حالتی، احتجاج به قضا و قدر به خاطر مصیبتی که به وجود آمده، صحیح است. دقیقا به همین خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آدم بر موسی غلبه کرد، آدم بر موسی غلبه کرد»، یعنی در حجت، بر او غلبه کرد.
مثالی دیگر: شخصی مرتکب گناهی میشود و از این گناه پشیمان شده و توبه میکند. یکی از برادرانش نزدش آمده، میگوید: فلانی، چطور چنین کاری از تو سر زد؟ میگوید: این قضا و قدر الهی بود. آیا چنین احتجاجی درست است یا خیر؟ بله، درست است؛ چون آن شخص، توبه کرده. او برای استمرار در معصیتش، به قضا و قدر احتجاج نکرد. بلکه پشیمان و متاسف است. نظیر آن، این روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم شبی بر علی بن ابی طالب و فاطمه رضی الله عنهما وارد شد، و گفت: «آیا نماز نمیخوانید»؟ علی رضی الله عنه گفت: یا رسول الله، اختیار ما به دست الله است. اگر الله بخواهد ما را بیدار کند، بیدارمان میکند. رسول الله صلی الله علیه وسلم با دست خود بر ران علی زده و فرمود: {وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}[۱]، یعنی: {انسان بیش از همه چیز به مجادله (و چون و چرا) می پردازد}. رسول الله صلی الله علیه وسلم حجت او را قبول نفرموده، و گفت که این، برخواسته از جدل است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم میدانست جانها همه در دست الله است، اما میخواهد که انسان، جدی بوده، حریص باشد که شب برخیزد و نماز بخواند.
در هر حال، برای ما مشخص شد که احتجاج به قدر بر مصائب، جایز است. همچنین احتجاج به قدر بر معصیت بعد از توبه از آن، نیز جایز است. اما استدلال به قدر برای انجام گناه و توجیه آن و استمرار در آن، جایز نیست.
[۱] – سوره کهف، آیه «۵۴».