۱۰۰ – نیز از شیخ سوال شد: آیا آن کسی که نزول میکند، الله عز و جل است یا خیر؟
جواب دادند: قبلا گفتیم آن کسی که نزول میکند، الله است. رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین گفته است و او عالمترین مخلوقات نسبت به الله و ناصحترین و فصیحترین سخنور و راستگوترین شخص در سخنانش است. بنا بر این او عالمترین و ناصحترین و فصیحترین و راستگوترین است، و همهی این چهار صفت در سخنان او علیه الصلاة و السلام وجود دارد. قسم به الله که وقتی گفت: «پروردگارمان نزول میکند»، دروغ نگفته و به امت خیانت نکرده و سخنش گنگ نیست و از روی جهل سخن نگفته { وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}[۱]، یعنی: {و از روی هوی سخن نمیگوید}، بلکه او صادق و مصدوق است، او صلی الله علیه وسلم فرموده: «پروردگارمان عز و جل نزول میکند»، اما بعضی مردم گفتهاند: آنچه نازل میشود، امر الله است، و گروهی دیگر گفتهاند: رحمت الله نازل میشود، و گروهی نیز گفتهاند: آنچه نازل میشود مَلَکی از ملائکهی الله است. سبحان الله، آیا پیامبر صلی الله علیه وسلم بلد نبود چنین تعبیری به کار برد؟ بلد نبود بگوید: رحمت الله نازل میشود؟ یا، امر الله نازل میشود؟ یا، مَلَکی از ملائکهی الله نازل میشود؟ جواب: بلد است تعبیر کند، و اگر منظور، نازل شدن امر او تعالی، یا رحمتش یا یکی از ملائکهاش بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی فرمود: «پروردگارمان نزول میکند»، بر امت تلبیس کرده و برای آنها آنچه را حق است، تبیین نکرده؛ چون کسی که به تو میگوید: «پروردگارمان نزول میکند»، و منظورش این است که امر او نازل میشود؛ آیا با این سخن برای تو واضح و آشکار بیان کرده یا به تو فریبت داده و امر را بر تو مشتبه کرده؟ جواب این است: تو را فریب داده و امر را بر تو مشتبه نموده است. بنا بر این، کسی که نزول میکند، همان پروردگار عز و جل است.
این تحریف است، و نمیگوییم تاویل؛ زیرا تاویل نامیدنِ این تحریف، برای تلطیف مساله است، و هر تاویلی که دلیلی برایش وجود نداشته باشد، تحریف است. میگوییم: این تحریف بدون شک باطل است. وقتی گفتیم: آنچه در یک سوم آخر شب نازل میشود، امر پروردگار است، مقتضای آن این است که:
اول: در غیر از یک سوم شب، امر الله نازل نمیشود، در حالی که امر الله در هر لحظه نازل میشود: { يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ}[۲]، یعنی: {امر را از آسمان تا زمین تدبیر میکند، سپس به سوی او بالا میرود}.
دوم: امر الله منتهی به آسمان دنیا نمیشود. الله تعالی میفرماید: { يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ}، یعنی: {امر را از آسمان تا زمین تدبیر میکند}، و نه فقط تا آسمان دنیا. با این آیه، آین تحریف باطل میشود. از این جهت که امر فقط مختص به این قسمت از شب نیست، و نیز فقط به آسمان دنیا منتهی نمیشود، بلکه تا زمین نازل میشود.
در مورد رحمت الله نیز همین را میگوییم. میگوییم: رحمت الله عز و جل هر لحظه نازل میشود و اگر برای لحظهای رحمت الله به هستی قطع شود، هستی از بین میرود. پس، رحمت هر لحظه نازل میشود و به بر زمین نیز نازل میشود. بنا بر این نزول رحمت فقط به آسمان چه فایدهای برای ما دارد؟ وقتی رحمت به ما نرسد، فایدهای برای ما ندارد. پس تفسیر نزول به رحمت باطل میشود. بلکه مفاسدی که بر تفسیر نزول به نزول امر یا رحمت مترتب میشود، نزد کسانی که دچار وهم شده و لفظ نزول را به نزول امر یا رحمت الهی معنا میکنند، بیشتر از مفاسدی است که بر تفسیر این لفظ به نزول خودِ الله تعالی مترتب میشود.
سوم: آیا امکان دارد که امر یا رحمت الهی بگوید: چه کسی مرا میخواند تا او را اجابت کنم؟ و …؟
جواب: ممکن نیست که رحمت الله بگوید: چه کسی مرا میخواند؟ نیز، ممکن نیست امر الله بگوید: چه کسی مرا میخواند؟ کسی که این را میگوید، الله عز و جل است. همچنین وقتی گفته شود: آنچه نازل میشود یکی از ملائکه است، در جواب میگوییم: مَلَک هنگامی که به آسمان دنیا آمد، ابدا ممکن نیست بگوید: چه کسی مرا میخواند. زیرا اگر چنین بگوید، از داعیان شرک خواهد بود. زیرا تنها کسی که دعا کننده را وقتی که او را بخواند، استجابت میکند، الله عز و جل است. بنا بر این امکان ندارد ملَک چنین بگوید. حتی اگر فرض شود الله او را به چنین چیزی دستور داده، باید میگفت: چه کسی که الله را بخواند تا الله او را اجابت نماید؟ امکان ندارد یکی از ملائکه که نافرمانی الله را نمیکنند، بگوید: چه کسی است که مرا بخواند تا او را اجابت کنم. با این توضیح، تحریف حدیث به این معنی که ملَکی نازل میشود و چنین میگوید، باطل میشود.
همچنین تحریف نصوص صفات که در قرآن و سنت آمدهاند نیز از همین راه جواب داده میشوند. یعنی همهی تحریفات را وقتی که در آنها تامل کنی، متوجه میشوی مفاسدی که بر آنها مترتب میشوند چندین برابر مفاسدی هستند که قائلین به آن تصور میکنند اگر این نصوص را بر ظاهرشان بپذیرند، حاصل میشود، و به همین خاطر است که میبینیم صحابه رضی الله عنهم از این مساله سالم ماندهاند و حتی یک کلمه از آنها یافت نمیشود که نصوص صفات را تحریف کرده باشند، چون این نصوص نزد آنها دارای اشکالی نبوده و آنها را بر ظاهرشان جاری میکردند، چنان که آیات احکام را بر ظاهرشان جاری میکردند، و عجیب اینجاست که اینهایی که نصوص صفات را تحریف میکنند در حالی که نمیتوانند عقل خود را در آن دخیل کنند، اگر کسی نصوص احکام را تحریف کند – با اینکه نصوص احکام، مربوط به مصالح است، و عقل، مدخلی در مصالح دارد – اگر کسی نصوص احکام را تحریف کند، دنیا را بر علیه او میکنند و میگویند: امکان ندارد لفظ از ظاهر خود خارج شود، با اینکه احکام مربوط به مصالح هستند و در مصالح برای عقل مجالی وجود دارد. اما صفات الله مربوط به مصالح نیست. طریقی که صفات الله از آن به ما میرسد فقط خبر است. یعنی صفات الله از لحاظ اثبات یا نفی آنها، از هیچ راهی جز قرآن و سنت گرفته نمیشود، و با این حال کسانی را مییابیم که با نصوص قرآن و سنتی که متعلق به صفات الله هستند، باز کرده و وقتی تصور میکند عقل اقتضا میکند، آن را تحریف میکنند. اما عقلی که مدعی است چنین چیزی را اقتضا میکند، عقل کیست؟ عقل زید، یا عمرو، یا بکر، یا ….؟ هر کدام از آنها عقل دارند و هر کدام میگویند حق فلان چیز است و به همین خاطر است که آنها را متناقض میبینیم. بلکه حتی سخن یک نفر در جاهای مختلف یکدیگر را نقض میکنند. کتابی مینویسد و در آن، آنچه را که در کتاب قبلی نوشته، نقض میکند، و الی آخر… .
حجج تهافت کالزجاج تخالها …. حقّا و کل کاسر مکسور
حجتهایی بی اساس مانند شیشه که گمان میکنی حق هستند، اما هر شکنندهی شکستنی است.
آنها متناقضند چون بر برهان و پایهی صحیح نیستند. به همین خاطر میگوییم روش سلیم و منهج حکیم همان است که سلف این امت با اجرای این نصوص بر اساس ظاهرشان پیمودهاند.
اگر کسی بگوید: اینکار در ظاهر مثل تمثیل است.
به او میگوییم: به خطا رفتی. در ظاهرش نیز تمثیل نیست. چطور میتواند ظاهرش، تمثیل باشد در حالی که به الله تعالی اضافه[۳] شدهاند و هیچ چیز در ذات و صفاتش همانند الله عز و جل نیست. مثلا این فرمودهی الله تعالی: { وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ}[۴]، یعنی: {و وجه پروردگارت باقی میماند}. اگر گفت: من وجه حقیقی را اثبات نمیکنم، چون ظاهرش تمثیل است، میگوییم: به خطا رفتی. ظاهرش تمثیل نیست. زیرا وجهی که الله تعالی ذکر کرده، وجه مطلق نیست که حمل بر معهود شود، بلکه وجهی را ذکر نموده که مضاف به ذات او تعالی است { وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ}. بنا بر این وقتی وجه به ذات او تعالی مضاف شده و تو ایمان داری که ذات او تعالی مثل ذات مخلوقات نیست، واجب است که وجه او نیز مثل وجه مخلوقات نباشد. اگر به تو بگویند: دست فیل، چنین نخواهی فهمید که دست فیل مثل دست گربه است، چون به فیل نسبت داده شده، و دست مطلق هم نیست که بگویی با دیگر مخلوقات، مشترک است. امکان ندارد وقتی کسی میگوید: دست فیل، مثل این است که میگوید: دست گربه. ابدا چنین برداشتی نمیکنی. پس چگونه وقتی گفته شد: ید الله – یعنی دست الله – چنین برداشت میکنی که مثل دست زید یا عمرو است؟ ابدا امکان ندارد چنین برداشت کنی. پس هر کس به شما گفت: ظاهر نصوص صفات، تمثیل است، دروغگو است. چه عمدا دورغ گفته باشد یا خیر. چون حتی کسی هم که غیر عمد چنین بگوید، دروغگو است. آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی خبر شد که ابوالسنابل به سبیعهی اسلمیه گفت: ازدواج نمیکنی تا اینکه چهار ماه و ده روز بر تو بگذرد، نفرمود: ابو السنابل دروغ گفت. با اینکه او عمدا چنین نگفته بود. بلکه سخن اشتباهی بر زبان رانده بود. ما نیز به کسی که از روی خطا بگوید ظاهر نصوص صفات، دال بر تمثیل است، میگوییم دروغگو است. پس در نصوص صفات هیچ چیزی که دال بر تمثیل باشد وجود ندارد. سپس، ما آیهای از کتاب الله داریم که هر چه را مدعی تمثیل در کتاب الله باشد، میزداید. این آیه: { لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}[۵]، یعنی: {هیچ چیز همانند او نیست}. شما هر وقت نصی در اثبات صفتی به دستتان رسید، آنه را با نص این نفی که در آیه آمده، بسنج، و طوری نباش که به قسمتی از کتاب ایمان بیاوری و قسمتی دیگر را رد کنی. بلکه با آن بسنج. مثلا این فرمودهی الله تعالی: { وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ}[۶]، یعنی: {و وجه پروردگارت باقی میماند}، میگوییم: هیچ چیز مثل وجه الله نیست، زیرا اوست که میفرماید: { لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}[۷]، یعنی: {هیچ چیز همانند او نیست}، و بر همین اساس، بقیهی صفات را نیز قیاس بگیر. الحمدلله این مساله بسیار واضح است، و اگر کثرت کسانی که قائل به تاویل و تحریف هستند، نبود، این مساله علی الاطلاق برای هیچ کسی مشکل نبود؛ زیرا واضح بوده و هیچ اشکالی در آن نیست. به همین خاطر میگوییم: بر ما واجب است که ایمان داشته باشیم الله عز و جل خودش به آسمان دنیا نزول میکند، همان طور که ایمان داریم او تعالی کسی است که آسمانها و زمین را خلق کرده و خلقت را به خود مضاف نموده است، و به آسمان دنیا نزول میکند ،زیرا اضافه در «ینزل: نزول میکند» مانند اضافه در «خلق و یخلق: خلق کرد و خلق میکند» است، و هیچ فرقی ندارند. پس کسی که نزول میکند، الله، و کسی که خلق میکند، الله، و رازق، الله، و باسط، الله است و الی آخر… و هیچ فرقی بین آنها نیست و انسان مومنی که تقوای الهی دارد، امکان ندارد آنچه را که الله به خود مضاف نموده تحریف کند و آن را به امر دیگری مضاف نماید، و هنگامی که اجتهادش او را به این نتیجه رساند، معذور است و مورد تشکر قرار نمیگیرد؛ زیرا بین سعیِ مشکور که همان چیزی است که موافق با حق باشد ،و بین عمل معذور که همان چیزی است که مخالف با حق است، فرق وجود دارد. اما چیزی که در مورد صاحبش میدانیم این است که ناصح بوده، اما حق بر او پوشیده شده. زیرا در میان مُؤَوِّله که ما کارشان را تحریف میدانیم و نه تاویل، کسانی وجود دارند از آنها چیزی جز نصیحت برای الله و کتاب الله و برای پیامبرش و برای مسلمانان سراغ نداریم. اما در این مساله، حق بر آنها پوشیده شده و از راه حق منحرف شدهاند.
اما این قسمت که فرمود: «میگوید: چه کسی مرا بخواند تا او را اجابت کنم»، اثبات قول برای الله است و اینکه این قول همراه با حرف و صوت است. زیرا اصلِ قول باید همراه با صوت باشد و اگر منظور از قول، کلام نفسی[۸] بود، الله تعالی آن را مقید ذکر میفرمود، چنان که فرموده: { وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ}[۹]، یعنی: {و در دل خود میگویند چرا الله به خاطر آنچه میگوییم ما را عذاب نمیدهد}. بنا بر این وقتی قول را مطلق ذکر کرد، باید همراه با صوت باشد. سپس اگر این گفتار، از دور باشد، ندا، و اگر از نزدیک باشد، نجوا نامیده میشود.
اگر کسی گفت: چرا ما این سخن را نمیشنویم؟
میگوییم: او به وسیلهی رسول الله صلی الله علیه وسلم که یقین به سخن او بیشتر از زمانی است که آن را با گوش خود بشنویم، به ما رسانده که سخن میگوید. با علم الیقین که خبر پیامبر صلی الله علیه وسلم است، میدانیم که الله سخن میگوید، و اگر ما چیزی میشنیدیم، شاید گمان میکردیم که صدای افتادن چیزی، یا صدای خش خش درختان در باد است و در چیزی که میشنیدیم دچار توهم میشدیم. اما در آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده دچار توهم نمیشویم. خبر رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد ما به منزلهی چیزی است که با گوشهای خود میشنویم، بلکه حتی یقین بیشتری به سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم داریم وقتی که صحت آن از ایشان ثابت باشد. این حدیث از ایشان نیز صحیح است. زیرا نزد اهل سنت و حدیث، متواتر و مشهور و مستفیض است. به همین خاطر میگوییم الله این سخن را میگوید. پس برای کسی در این وقت از شب تهجد میخواند شایسته است که احساس کند الله تعالی میگوید: چه کسی مرا میخواند تا او را اجابت کنم؟ و سپس الله تعالی را در حالی که به این مساله یقین داری، بخوانی. دعا این است که بگویی: «یا ربّ». این دعاست.
آنجا که فرمود: «چه کسی از من سوال میکند»، یعنی چه کسی از من چیزی طلب میکند. مثل اینکه بگوید: «یا ربّ، بهشت را از تو مسئلت دارم». این سوال است، و وقتی دعا کننده بگوید: یا رب، بهشت را از تو مسئلت دارم، دعا و سوال با هم جمع میشوند.
اینکه فرمود: «چه کسی از من مغفرت میطلبد تا او را مورد مغفرت قرار دهم»: یعنی چه کسی از من طلب مغفرت میکند. مثل اینکه بگویی: «یا ربّ اغفر لی»، این اسغفار است. هنگامی که کسی بگوید: «اللهم إنی أسألک الجنة»: «اللهم» دعاست، چون اصل آن «یا الله» است. «أسألک الجنة»: این سوال است، و این گونه در حدیث، دعا و سوال با هم جمع میشود، و در حدیث ابوبکر رضی الله عنه که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ایشان آموخت، آمده: «اللهمَّ إني ظَلمتُ نفْسي ظُلماً كثيراً، ولا يَغفِرُ الذنوبَ إلا أنتَ، فاغفِرْ لي مَغفِرةً منْ عِندِكَ، وارحمْني، إنَّكَ أنتَ الغفورُ الرحيم»، که متضمن هر سه است: دعا در آنجا که میفرماید: «اللهم»، و استغفار در آنجا که میفرماید: «فاغفر لی»، و در «وارحمنی» دعای رحمت است.
این قسمت از حدیث: «چه کسی مرا میخواند تا او را اجابت کنم، چه کسی از من طلب میکند تا به او عطا کنم، چه کسی از من مغفرت میطلبد تا او را مورد مغفرت قرار دهم؟»، لفظ «مَن: چه کسی» در اینجا اسم استفهام، و منظور از آن، خبر گرفتن نیست، بلکه منظور از آن، تشویق است؛ زیرا الله عز و جل میداند. اما منظور از گفتن این سخنان، تشویق است. الله سبحانه و تعالی بندگانش را تشویق میکند تا از او بخواهند، و او را بخوانند، و از او مغفرت بطلبند، و در این کار، غایت جود و کرم الله سبحانه و تعالی وجود دارد که او تعالی بندگانش را تشویق میکند که از او بخواهند و او را بخوانند و از او طلب مغفرت کنند. مانند این سخنش که میفرماید: { يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ}[۱۰]، یعنی: {ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات دهد؟}. به این خطاب نرم و مشتاق بنگرید. در این خطاب، تشویق و نرمی وجود دارد: {هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ}[۱۱]، یعنی: {آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات دهد؟}، و نفرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به الله ایمان بیاورید». چنین نگفت، و گر چه در آیات دیگری این چنین گفته، اما در این آیه چنین نفرمود. زیرا مقام چنین اقتضا میکند، زیرا این سوره از اول تا آخرش در مورد جهاد است: {فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ}[۱۲]، یعنی: {آنگاه ما کسانی را که ایمان آورده بودند، بر دشمنانشان قوت دادیم، و سر انجام پیروز شدند}. مهم اینکه در این حدیث و امثال آن برای کسی که در آن تامل کند، کرم الله عز و جل، آشکار است، و مهمترین چیزی که در مورد آن سخن گفتیم، مسالهی صفات است. من باز هم تکرار میکنم که در این مورد، ملتزم به آنچه باشید که سلف به آن ملتزم بودهاند، و به چپ و راست نروید، و در مورد چیزی که سلف سوال نکردهاند، سوال نکنید. زیرا این نوعی تکلّف و ابتداع در دین الله تعالی است. به شما میگویم: میترسم انسانی که در چنین اموری تعمق میکند، به اندازهی تعمقی که در جستجوی این امور میکند، از جلالت و عظمت الله در قلبش کاسته شود. از عوام سوال کن. وقتی که نزد عامی، الله را ذکر میکنی، بدنش میلرزد، و وقتی نزول او تعالی به آسمان دنیا را ذکر کنی، مو بر بدنش سیخ میشود. اما آن کسانی که در صفات الله تعمق میکنند و سعی میکنند در مورد هر چیزی حتی ناخنها نیز سوال کنند – از الله برای خود و آنان خواهان هدایتیم – ، چنین کسانی حدیث نزول نزد آنها ذکر میشود، از خود یا دیگران سوال میکنند: چگونه است وقتی که در یک سوم شب به آسمان دنیا میآید؟ و به نسبت علوّ و عرش، چگونه است وقتی که او تعالی به آسمان دنیا میآید؟ و امثال این سوالاتی که او را از تعظیم الله سبحانه و تعالی دور میکند.
بدون شک چنین اشخاصی به همان اندازهای که سعی در تعمق در این مسائل میکنند، از عظمت الله در قلبهایشان کاسته میشود، و تعظیم ما برای الله عز و جل مانند تعظیم صحابه و نه حتی نزدیک به تعظیم صحابه برای الله نیست، و حرص ما برای آگاهی یافتن از صفات الله، مانند حرص صحابه نیست، و با این حال، آنها چنین سوالاتی نپرسیدهاند. از این رو، من به خاطر الله شما را نصیحت میکنم و امیدوارم که شما در چنین مواردی تعمق نکنید که از چیزهایی سوال کنید که صحابه آن را بپرسیدهاند. هر چه را در کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده بگیرید و هر چه غیر از آن را ترک کنید تا نکند که شیطان شما را در ورطهای بیندازد که نتوانید از آن خلاصی یابید. ممکن شما را در تمثیل صفات الهی بیندازد و چنان شما را ملزم کند که به آن معتقد باشید؛ زیرا انسان که تا این حد تعمق میکند، بر او میترسیم. پس آنچه در قرآن و سنت صحیح آمده را بگیرید و الله را بر این عافیت شکر گویید و راه سابقین را بپیمایید. والله اعلم.
[۱] – سوره نجم، آیه «۳».
[۲] – سوره سجده، آیه «۵».
[۳] – بحث مضاف و مضاف إلیه در نحو است.
[۴] – سوره الرحمن، آیه «۲۷».
[۵] – سوره شوری، آیه «۱۱».
[۶] – سوره الرحمن، آیه «۲۷».
[۷] – سوره شوری، آیه «۱۱».
[۸] – کلامی که انسان در دل خود میگوید کلام نفسی است.
[۹] – سوره مجادله، آیه «۸».
[۱۰] – سوره صف، آیه «۱۰».
[۱۱] – سوره صف، آیه «۱۰».
[۱۲] – سوره صف، آیه «۱۴».