۱۰ – از شیخ جزاه الله خیرا در مورد میانهروی در دین سوال شد.
جواب دادند: میانهروی در دین این است که انسان در آن غلو نکند و از حدی که الله قرار داده، فراتر نرود، و از کوتاهی کردن در آن نیز بپرهیزد تا از حدی که الله قرار داده است، پایینتر نباشد.
میانهروی در دین این است که متمسک به سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم باشد، و غلو در دین این است که از سیرت ایشان تجاوز کند، و کوتاهی نیز این است که به سیرت او عمل نکند.
مثال آن، این است که مردی بگوید: من میخواهم شبها را کامل در نماز بگذرانم و در طول زندگیم، شبها نخوابم. زیرا نماز یکی از بزرگترین عبادتهاست . به همین خاطر دوست دارم همهی شب را در نماز باشم. میگوییم: چنین شخصی در دین الله غلو کرده و بر حق نیست. چنین موردی در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاد. گروهی جمع شدند. یکی از آنها گفت: من تمام شب را به نماز میایستم و نمیخوابم. دیگری گفت: من روزها را روزه گرفته و هیچ روزی را بدون روزه گرفتن سر نمیکنم، و سومی گفت: من هیچ وقت با زنی ازدواج نمیکنم. این موضوع به گوش رسول الله صلی الله علیه وسلم رسید. ایشان صلی الله علیه وسلم فرمودند: « چه شده گروهی را که چنین و چنان میگویند؟ من، روزی را روزه میگیرم و روز دیگر را بدون روزه سپری میکنم، و شبها را هم به نماز میگذارنم و هم میخوابم، و با زنان ازدواج میکنم. هر کس که از سنت من رویگردان شود، از من نیست ». اینها در دین غلو کرده و به همین خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنها بیزاری جست؛ زیرا آنها از سنت او صلی الله علیه وسلم رویگردانی کرده بودند. چون او هم روزه میگرفت و هم روزه نمیگرفت، و در شب، هم نماز میخواند و هم میخوابید، و با زنان ازدواج میکرد.
اما کسی که کوتاهی میکند: او کسی است که میگوید من نیازی به اعمال تطوعی ندارم و فقط فریضه را انجام میدهم، و چه بسا حتی در انجام فرایض نیز کوتاهی میکند.
اما معتدل و میانهرو: کسی است که به دنبال پیامبر صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین حرکت میکند.
مثالی دیگر: سه نفر مرد فاسقی را در مقابل خود دارند. یکی از آنها میگوید: من به این شخص سلام نمیکنم، و او را هَجر کرده و از او دوری میکنم و سخنی با او نمیگویم.
دومی میگوید: من با این فاسق میگردم و به او سلام میکنم، و با او خوشرویی میکنم، و او را به خانهام دعوت کرده و دعوت او را نیز میپذیرم و این شخص نزد من مردی صالح است.
سومی میگوید: از این فاسق به خاطر فسقش بدم میآید، و به خاطر ایمانش نیز او را دوست دارم. او را هَجر نمیکنم مگر اینکه هجر کردنش، سببی برای اصلاحش باشد. اگر این کار سبب اصلاحش نباشد، بلکه باعث شود فسقش زیادتر شود، او را هَجر نمیکنم.
میگوییم: اولی افراطی است، و دومی دچار تفریط و کوتاهی شده، و سومی، میانهرو است.
مثل همین را در مورد سایز عبادتها و تعاملاتمان با دیگران نیز میگوییم که مردم در مورد آن به مقصر و افراطی و میانهرو تقسیم میشوند.
مثال سوم: مردی است که اسیر زن خود است. زنش هر طور بخواهد او را کنترل میکند. نه او را از گناه باز میدارد و نه او را به خیر و خوبی تشویق میکند. مالک عقل مرد شده و بر او قدرت و تسلط دارد.
مرد دیگری سخت گیر بوده و به زنش ظلم میکند و هیچ توجهی به او ندارد، مثل اینکه زنش برایش از یک خادم نیز کمتر است.
مرد دیگری در این رابطه، چنان که الله و رسولش دستور دادهاند، میانهرو است. الله تعالی میفرماید: ( وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ[۱] )، یعنی: ( و برای زنان حقوق شایستهای است همانند حقوق و وظایفی که بر عهدهی آنهاست )، و رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: ( هیچ مرد مومنی، بغض زن مومنهاش را نداشته باشد. اگر از یک اخلاق او بدش آمد، از اخلاق دیگرش راضی خواهد شد ). این آخری میانهرو بوده و اولی در تعامل با همسرش افراطی و دومی مقصر است. حال بقیهی اعمال و عبادات را نیز بر همین منوال قیاس بگیرید.
[۱] – سوره بقره، آیه «۲۲۸».