۹ – از شیخ سوال شد: بارزترین خصوصیات فرقهی ناجیه چیست؟ و آیا نقص در این خصوصیات، شخص را از فرقهی ناجیه خارج میکند؟
جواب دادند: بارزترین خصوصیت فرقهی ناجیه، تمسک به آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در عقیده و عبادت و اخلاق و معامله بر آن بودند. فرقهی ناجیه را در این چهار مورد، بارز مییابید؛ در عقیده میبینید که متمسک به هر آنچه هستند که کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد توحید خالص در زمینهی الوهیت الله، و ربوبیت او و اسماء و صفاتش بر آن دلالت میدهند.
در عبادات میبینید که این فرقه در تمسک کامل و تطبیق هر آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن بودند، متمایز هستند؛ در انواع عبادتها، و صفات آن و مقدار و زمان آن و مکان آن و اسبابش متمایز هستند. نزد آنها بدعت در دین الله را نمیبینی. بلکه به غایت در مقابل الله و رسولش مودب هستند، و از الله و رسولش پیشی نمیگیرند که هر آنچه از جانب الله به آن اجازه داده نشده را در عبادات وارد کنند.
در اخلاق نیز آنها را با حسن اخلاقشان، از دیگران متمایز مییابید؛ به عنوان نمونه، خیرخواهی برای مسلمانان، و گشادگی سینه، و خوش رویی، و منطق نیکو و کرم و شجاعت و دیگر مکارم و محاسن اخلاقی که وجود دارند، را در آنها مییابی.
در معاملات، آنها را میبینی که با صدق و بیانِ – عیب اجناسشان – با مردم معامله میکنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها اشاره کرده و فرموده است: ( خریدار و فروشنده تا زمانی که از هم جدا نشدهاند، دارای اختیار هستند. اگر راست گفتند و بیان کردند، در معاملهی آنها برکت قرار داده میشود، و اگر دروغ گفته و کتمان نمودند، برکت از معاملهشان گرفته میشود ).
اما نقص در این خصوصیتها، انسان را از فرقهی ناجیه بودن، خارج نمیکند. اما به مقدار عملی که دارند، درجاتشان متفاوت است. همچنین نقص در جانب توحید، چه بسا انسان را از فرقهی ناجیه خارج کند؛ مثلا در اخلاصش خللی وجود داشته باشد. همچنین در مورد بدعتها، ممکن است شخص مرتکب بدعتهایی شود که او را از فرقهی ناجیه بودن، خارج نماید.
اما در مسئلهی اخلاق و معاملات، اگر کسی از فرقهی ناجیه در این دو مساله اخلالی داشت، او را از فرقهی ناجیه خارج نمیکنند، ولی مرتبه و منزلت او را در این فرقه پایین میآورند.
در اینجا نیاز داریم مقداری در مسالهی اخلاق، تفصیل به کار بریم. زیرا مهمترین چیزی که متعلق به اخلاق است، جمع کلمه و وحدت و اتفاق بر حقی است که الله تعالی ما را این فرمودهاش به آن توصیه کرده است: ( شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ[۱] )، یعنی: ( دینی را برای شما تشریع کرد از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کردهایم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه کردهایم، که دین را بر پا دارید و در آن، فرقه فرقه نشوید ).
همچنین خبر داده است که محمد صلی الله علیه وسلم از کسانی که دینشان را متفرق ساخته و گروه گروه شوند، بریء است. او عز و جل در این مورد میفرماید: ( إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ[۲] )، یعنی: ( به راستی کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و دسته دسته شدند، تو را با آنان هیچ کاری نیست ). پس اتفاق کلمه و همدلی از بارزترین صفات فرقهی ناجیه – اهل سنت و جماعت – است. زیرا وقتی بین آنها اختلافی ناشی از اجتهاد در امور اجتهادی حاصل شود، نسبت به یکدیگر حقد و دشمنی و بغض نمیورزند. بلکه عقیده دارند که آنها حتی با وجود این اختلاف، باز هم برادر هستند؛ تا آنجا که یکی از آنها پشت سر کسی که معتقد است وضو ندارد، نماز میخواند و این در حالی است که امام معتقد است آن شخص وضو دارد. مثل کسی که پشت سر امامی نماز بخواند که گوشت شتر خورده است، و امام معتقد باشد خوردن گوشت شتر، وضو را باطل نمیکند و ماموم معتقد باشد که این کار، وضو را باطل میکند. ولی با این حال، نماز خواندن پشت سر این امام را صحیح میداند و گر چه معتقد است اگر خودش به تنهایی در این حالت – بعد از خوردن گوشت شتر – نماز میخواند، نمازش صحیح نیست. همهی اینها بدین خاطر است که معتقدند اختلافی که در مسائل اجتهادی باشد، در واقع، اختلاف نیست. زیرا هر کدام از دو طرف، ممکن است از دلیلی پیروی کنند که تبعیت از آن واجب است و جایز نیست از آن بگذرد. یعنی معتقدند اگر برادرشان به خاطر پیروی از دلیل، در کاری با آنها مخالفت کرد، در حقیقت با آنها موافقت کرده است؛ زیرا همهی آنها دعوتشان به پیروی از دلیل در هر کجا که باشد، است. زمانی که برادرشان به خاطر دلیلی که نزدش وجود دارد، با آنها مخالفت کرد، در حقیقت با آنها موافقت کرده است؛ زیرا او نیز بر همان مسیری حرکت میکند که به سوی آن دعوت میدهند و مردم را به سوی آن راهنمایی میکنند؛ دعوت به تحکیم کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، و بر بسیاری از اهل علم، اختلافاتی که در چنین اموری بین صحابه حتی در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاده، پوشیده نیست. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم بر هیچ یک از آنها سخت گیری نکرد. به عنوان مثال زمانی که او علیه الصلاة و السلام از غزوهی احزاب بر میگشت، و جبرئیل نزدش آمده و به او اشاره فرمودکه به سمت بنی قریظه که پیمانشان با رسول الله صلی الله علیه وسلم را شکسته بودند، حرکت کند، او صلی الله علیه وسلم اصحابش را نداد داده و فرمود: « هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه ». سپس از مدینه به سوی بنی قریظه حرکت کرده و خارج شدند. وقت نماز عصر رسید. برخی از آنها نماز عصر را به تاخیر انداختند تا اینکه بعد از خروج وقت، به بنی قریظه رسیدند، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده بود: « هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه »، و گروهی از آنها نیز نماز را در وقتش خواندند، و گفتند: منظور رسول الله صلی الله علیه وسلم از این حرف این بود که ما سریعا حرکت کنیم و منظورش این نبود که نماز را از وقت خود به تاخیر اندازیم – و در واقع اینها درست میگفتند – ولی با این حال، رسول الله صلی الله علیه وسلم به هیچ یک از دو گروه ایرادی نگرفتند، و هیچ کدام از آنها نیز با دیگری به خاطر اختلافشان در این مساله، دشمنی نکردند یا به یکدیگر بغض نورزیدند. به همین خاطر، از نظر من بر مسلمانانی که به منتسب به سنت هستند، واجب است که امت واحده باشند و بینشان حزب گرایی به وجود نیاید که یکی به گروهی و دیگری به گروهی دیگر منتسب و سومی به گروه دیگر منتسب باشند، به طوری که با یکدیگر با چنگ و دندان به خاطر اختلافات اجتهادی با هم دعوا کنند، و نیازی نیست که هر گروه را به عینه نام ببرم. اما شخص عاقل میفهمد و برایش واضح است.
به اعتقاد من، بر اهل سنت و جماعت واجب است با یکدیگر متحد باشند. حتی اگر در مسائلی اختلاف کردهاند که هر کدام بر اساس فهم خود از نصوص به آن عمل میکنند، زیرا در این مورد، وسعت و گشایش وجود دارد. مهم این است که قلبها با هم الفت داشته و وحدت کلمه داشته باشند، و شکی نیست که دشمنان مسلمین دوست دارند مسلمانان دچار تفرقه شوند. چه این دشمنان، کسانی باشند که دشمنی خود را اظهار میکنند، و چه کسانی باشند که تظاهر به دوستی با اسلام و مسلمین دارند، اما در باطن، خلاف این هستند. پس واجب است که چنین تمایزی که از خصوصیات فرقهی ناجیه است، با دیگران داشته باشیم؛ یعنی وحدت کلمه داشته باشیم.
[۱] – سوره شوری، آیه «۱۳».
[۲] – سوره انعام، آیه «۱۵۹».