دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۷۸۰) حكم غذا خوردن با شخصی که نماز فرض را بجا نمی‌آورد

(۱۷۸۰) سوال: جناب شیخ، من در این مملکت کارگر هستم و کفیلم نماز فرض را بجا نمی‌آورد و من الحمدلله ملتزم به نماز و روزه‌ام، آیا صحیح است که همراه او غذا بخورم؟ و نظر شما در مورد حقوقی که از ایشان می‌گیرم چیست؟

جواب:

قبل از این که به این سوال جواب دهیم، نصیحت را متوجه کفیلش می‌کنم از حیث ادعای سوال کننده که نماز نمی‌خواند و اگر این چنین است به این کفیل می‌گوییم در مورد خودت تقوای الهی را رعایت کن و اللهÀ به خاطر نعمت‌ هایش حمد می‌شود و این که تو را قادر بر این نعمت قرار داده است و برخیز و شکر واجب رب العالمین را به جای آور پس حقیقتا معصیت نعمت‌دهنده، از جهت عقل، فطرت و شرع، قبیح و بد است برای همین به کسی که نماز نمی‌خواند می‌گوییم تقوای الله را رعایت کن و نماز بخوان که شأنش عظیم است و ثواب آن جلیل و ترکش خطر بسیار بزرگی است چون که قول صحیح از اقوال اهل علم، کسی که نماز را ترک کند کافر می‌گردد و از ملت اسلام خارج می‌شود زیرا که اللهÀ در کتابش در مورد مشرکین می‌فرماید: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰ⁠نُكُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡـَٔایَـٰتِ لِقَوۡمࣲ یَعۡلَمُونَ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات خود را برای گروهی که می‌دانند بیان می‌کنیم) که دلیل بر این می‌باشد کسی نماز نمی‌خواند در دین برادر ما نیست و اخوت دینی منتفی نمی‌شود مگر با از بین رفتن ایمان و این که انسان کافر گردد برای همین مؤمن هرچند که که ایمانش ضعیف باشد مادامی مه به حد کفر نرسیده باشد او برادر ما است و به خاطر ایمانی که همراهش دارد دوستش داریم و به قدر معاصی که انجام می‌دهد بغض او را داریم و رسول اللهﷺ در مورد تارک نماز می‌فرماید: {إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ} (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و : «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ» (عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است)
تابعی معروف عبدالله بن شقیقË از صحابه بر کفر تارک نماز اجماع نقل می‌کند و می‌گوید: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ) (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمی‌دانستند مگر نماز) و امام مشهور اسحاق بن راهویهË اجماع صحابه بر کفر تارک نماز را را نقل می‌کند.
نظر و عقل نیز اقتضا می‌کند کسی که نماز را ترک کند کافر می‌شود و وجه آن این است که هر مؤمنی ایمان دارد که نماز در نزد الله و رسولش و مؤمنین، مکانت عظیمی دارد و امکان ندارد که آن را رها کند و بر ترک آن محافظت کند و الله شأن این نماز را بالا برده است. اللهÀ نماز را بدون واسطه بر رسول الله فرض گردانیده است و آن را در بالاترین جایی که بشر به آن رسیده است فرض کرده است و آن را در با فضیلترین شب برای رسول اللهﷺ فرض کرد که در شب معراج حین عروجش به هفت آسمان بود که این خود دلالت بر محبت و عنایت اللهÀ به نماز را دارد و آن چیزی که دلالت بر عنایت خاص اللهÀ به نماز می‌دهد این است که اول پنجاه نماز فرض شد و رسول اللهﷺ به آن راضی شد و به آن مطمئن شد ولی اللهÀ آن را تخفیف داد و پنج بار قرارش داد ولی اجر آن را پنجاه بار در میزان محاسبه می‌کند.
و بررسی ادله نشان می‌دهد که ترک مطلق نماز کفر است و او را از دایره‌ی اسلام خارج می‌کند.
و مشخص است که اگر شخصی این کفیل را خطاب کند: ای کافر، قطعا به آن راضی نخواهد شد و بین او و کسی که او را ندا زده است خصومت پیش بیاید و چه بسا او را به محاکمه بکشاند پس هنگامی راضی نمی‌شود مردم به لقب کافر بدهند پس برای خودش راضی می‌شود که رسول اللهﷺ به او این لقب را بدهد زمانی که گفت: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ» (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) پس برای این کفیل و کسانی که در مورد نماز سهل‌انگاری می‌کنند در مورد خودشان تقوای الهی را رعایت کنند و نماز را با اخلاص بخوانند و از رسول اللهﷺ تبعیت کنند کم کم به نماز رغبت پیدا می‌کنند تا این که با آن انس می‌گیرند و نور چشمشان می‌شود و اما اگر شیطان بر آن ها غلبه کرد و ذکر الله و نماز را فراموش کردند پس یقینا بر ایشان سنگین می‌آید و العیاذ بالله و تا این که بر آن استمرار ورزند تا جایی که کل نماز را ترک کند و به درجه‌ی کفر برسند.
اما باقی ماندن این کارگر نزد این کفیل، می‌گویم که حرجی در باقی ماندنش نزد این نمی‌باشد ولی واجب است که همیشه او را نصیحت کند و خود را برای نصیحت کوچک نبیند شاید کارگر با خود بگوید که من چگونه کفیل خود را نصیحت کنم در صورتی که کارگر هستم و او در نظر مردم منزلتش از من بالاتر است؟ می‌گوییم که در این هیچ اشکالی وجود ندارد که تو کسی را نصیحت کنی که در نظر مردم جایگاهش از تو بالاتر است پس قطعا وقتی او را نصیحت کنی منزلت تو نزد اللهÀ از او بالاتر می‌گردد.
و بعضی از علما گفته‌اند که تارک نماز کافر نیست و نصوص وارده را بر انکار وجوب آن حمل کرده‌اند که در حقیقت این تحریف کلام از موضع خودش می‌باشد زیرا که بر غیر از آن چیزی که ظاهرش اقتضا می‌کند حمل شده است و از دو جهت بر آن نصوص جنایت صورت می‌گیرد:
اول: از ظاهرش صرف نظر شده است.
دوم: برای او معنی ایجاد شده است که در آن مراد نمی‌باشد.
سپس می‌گوییم کسی که منکر وجوب نماز است و بین مسلمانان زندگی می‌کند، کافر است و تفاوتی نمی‌کند که نماز بخواند و یا نخواند و حتی اگر نماز بخواند و بگوید این نافله است و واجب نیست کافر می‌باشد و برخی از مردم به این مذهب را گرفته‌اند به ادله‌های این مذهب استدلال کرده‌اند که من آنها را بررسی کردم که از پنج وجه خارج نیست:
یا اصلا به آن دلالت نمی‌دهد و یا مقید به وصفی است که ممکن نیست تارک نماز شامل آن شود و یا احادیث ضعیفی است که نمی‌شود آنها را حجت قرار داد و یا در مورد قومی است که معذور به جهل هستند یعنی در حالتی می‌باشند که در آنجا چیزی از اسلام نمی‌دانند و یا نصوص عامی هستند که با نصوص کفر تارک نماز تخصیص می‌یابند و این قاعده نزد اهل علم معروف می‌باشد و اللهÀ می‌داند ما که این مذهب را گرفته‌ایم برای سخت‌گیری بندگان الله و خارج کردنشان از اسلام نیست ولی این چیزی است که کلام پرودگار ما و نبی ما بر آن دلالت می‌دهد و می‌دانیم که تکفیر، تفسیق، تبدیع، تضلیل، و قول به اسلام و ایمان شخصی به ما بر نمی‌گردد و به الله و رسولش بر‌می‌گردد و حکم به دست اوست و اگر حکم به کفر شخصی کرد می‌گوییم او کافر است و اهمیتی به چیز دیگری نمی‌دهیم.
و هنگامی که حکم به مسلمان بودن شخصی کرد می‌گوییم او مسلمان است و اهمیت به چیز دیگری نمی‌دهیم.
و همچنین تحلیل و تحریم و وصف کفر و اسلام و ایمان و عصیان، همه‌اش به الله بر می‌گردد و زمانی که ما بر چیزی باشیم که دلیل بر آن اقضا می‌کند پس ما معذور هستیم و بلکه بر آن اجر داریم و ما نمی‌خواهیم بر مردم سخت بگیریم یا آنها را از دین خارج کنیم مگر با برهان واضح که برای ما آشکار شود.
و همه‌ی کفیل‌ها را نصیحت می‌کنم تقوای الهی را در مورد مکفول خود رعایت کنند و حقوقشان را بپردازند -از الله برای ایشان و خودمان هدایت را می‌خواهیم- و حق این فقرا را ضایع می‌کنند که آمده‌اند برای زندگی خود و خانواده‌‌های خود چیزی بدست بیاورند ولی می‌بینی که چندین ماه حقوقشان را نمی‌پردازند و اگر بخواند که شکایت کنند آنها را تهدید می‌کنند که عقدشان را باطل و بلدشان بر می‌گردانند و می‌بینی که برای هر ماه برای او مالیاتی قرار می‌دهند و می‌گوید: باید ۲۰۰یا ۳۰۰ ریال بیاوری و سپس او را در بلد رها می‌کند پس شکی نیست که این حرام است و جایز نمی‌باشد:
اولا: این با قانون حکومت منافات دارد.
دوما: ظلم به این کارگر مسکین است که نمی‌یابد آنچه این کفیل بر او فرض گردانیده است.
و همین کفیل‌ها را متذکر می‌شوم که چه‌بسا روزی بیاید که شما مانند اینها فقیر گردید و به این‌‌ها نیاز پیدا کنید و اینها با شما همین کاری را کنند که شما با آنها کرده‌اید.
و اگر هم از عقوبت دنیا سالم ماندی قطعا از عقوبت آخرت سالم نخواهی ماند.
باری به من گفته شد که برخی از مردم بر حقوقی اتفاق می‌کنند وقتی که آن شخص به این بلد آمد به او می‌گویند که این را به تو نمی‌دهیم اگر می‌خواهی برگرد مثلا بر ۵۰۰ ریال اتفاق کرده‌اند حال که آمده است می‌گوید که به تو ۳۰۰ریال می‌دهم یا این که بر بلدت برگرد و در این شکی نیست که حرام است و خلاف وعده و نقض عهد است که اللهÀ می‌فرماید: {وَأَوۡفُوا۟ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡـُٔولࣰا} [سوره اﻹسراء: ۳۴] (و به عهد (خویش) وفا کنید، بی‌گمان از عهد سؤال می‌شود) و {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ أَوۡفُوا۟ بِٱلۡعُقُودِۚ } [سوره المائدة: ۱] (ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌ها (و قرار دادهای خود) وفا کنید) و {وَلَا تَكُونُوا۟ كَٱلَّتِی نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَـٰثࣰا} [سوره النحل: ۹۲] (مانند آن زن نباشید که پشم‌های تابیدۀ خود را پس از محکم شدن وا می‌تابد) و بر مؤمن لازم است که در مسیر تقوای اللهÀ باشد و به دنیا نگاه نکند که الان بدنش صحیح و مالش زیاد و اهلش کثیر و دوستانش زیاد هستند بلکه روزی می‌آید که خود تنها در قبر با عملش می‌باشد پس انسان چنین حالتی را یادآور شود حالتی که پشت آن روز قیامت است زمانی که انسان بر ظلمی که کرده است تقاص پس می‌دهد تا جایی که مردی با کوهی از حسنات می‌آید ولی ظلم کرده ،کتک زده و مال دیگران را برداشته است پس از حسناتش برداشته می‌شود تا جایی که تمام می‌شود و به سیئات او می‌افزایند تا این او را بر آتش بیاندازند.
پس مؤمن باید تقوای اللهÀ را در مورد این فقیرانی که نیامده‌اند مگر برای نیاز و ضرورتشان، رعایت کنند و از الله برای همه سلامتی را می‌خواهیم.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل وهو عامل مقيم في المملكة: سماحة الشيخ أنا عامل وكفيلي لا يصلي الصلاة المفروضة، وأنا والحمد لله ملتزم بصلاتي وصيامي وهذا من فضل الله علي، هل يصح لي الأكل معه؟ وما رأيكم في الراتب الذي أتقاضاه منه؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: قبل أن نُفْتِي هذا السائل نوجه نصيحة إلى كَفِيلِهِ، حيث ادعى هذا السائل أنه لا يصلي، فإن كان الأمر كذلك فإننا نقول لهذا الكفيل: اتق الله في نفسك، واحمد الله على نِعْمَتِه، أن جعلك قادرًا، احمد الله – سبحانه وتعالى على هذه النعمة وقم بواجب الشكر الله رب العالمين، فإن معصية المنعم سيئة وقبيحة عقلا وفطرة وشرعا، نقول لهذا الذي لا يصلى: اتق الله وصَلَّ، فإن الصلاة شأنها عظيم، وثوابها جليل، وتركها خطر عظيم، فإن أصح أقوال أهل العلم أن من ترك الصلاة فهو كافر كفرًا مخرجًا عن الملة، لأن الله تعالى قال في كتابه عن المشركين: ﴿ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُا الزَّكَوةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ﴾ [التوبة: ١١]، وهذا يدل على أنهم إذا لم يقيموا الصلاة فليسوا إخوة لنا في دين الله ولا تنتفي الأخوة في الدين إلا إذا انتفى الإيمان وصار الإنسان كافرا، لأن المؤمن – وإن كان ضعيف الإيمان، ما دام لم يصل إلى حد الكفر – هو أخ لنا ونحبه على ما معه من الإيمان، وإن كنا نكره ما يقوم به من المعاصي، ولأن النبي – صلى الله عليه وآله وسلم- قال في تارك الصلاة: «بين الرجل وبين الشرك والكفر ترك الصلاة» أخرجه مسلم من حديث جابر رضي الله عنه ، ولأن النبي – صلى الله عليه وآله وسلم- قال:«العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة، فمن تركها فقد كفر».

وقد نقل إجماع الصحابة على كفر تارك الصلاة عبد الله بن شقيق التابعي المعروف حيث قال: كان أصحاب رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- لا يرون شيئًا من العمل تركه كفر غير الصلاة»، وقد نقل إجماع الصحابة على كفر تارك الصلاة إسحاق بن راهويه الإمام المشهور.

والنظر يقتضي أن من ترك الصلاة فهو كافر، ووجه ذلك: أن كل مؤمن – يؤمن بما للصلاة من المكانة العظيمة عند الله – عز وجل، وعند رسوله، وعند المؤمنين لا يمكن أن يدعها ويحافظ على تركها، فالله – سبحانه وتعالى- رفع شأن هذه الصلوات، ففرضها على رسوله صلى الله عليه وسلم لا من غير واسطة، وفرضها عليه في أعلى مكان يصل إليه البشر، وفرضها عليه في أفضل ليلة لرسول الله – صلى الله عليه وآله وسلم -، فإن الله فرضها على رسوله صلى الله عليه وسلم ليلة المعراج حين عرج به إلى السموات السبع، وهذا يدل على محبة الله لها وعنايته بها، ومما يدل على عنايته بها أنه فرضها أول ما فرضها خمسين صلاة، ورضي النبي – صلى الله عليه وآله وسلم بذلك واطمأن إليه، لكنه – سبحانه وتعالى- خفف على عباده فجعلها خمسا بالفعل وخمسين في الميزان.

فالنظر مع الأدلة السابقة يقتضي أن من ترك الصلاة تركا مطلقا لا يصلي أبدا أنه كافر كفرًا مخرجًا عن الملة.

ومن المعلوم أن هذا الكفيل لو خاطبه شخص فقال: يا كافر أنه لا يرضى بذلك أبدا، وأنه سوف يقوم بينه وبين من ناداه بهذا الوصف خصومة قد تصل إلى حد المحاكمة عند القضاة، فإذا كان لا يرضى أن يلقب بالكافر من أطراف الناس وعامة الناس، فكيف يرضى لنفسه أن ينطبق عليه لقب النبي صلى الله عليه وسلم الذي لقبه به حيث قال: «بين الرجل وبين الشرك والكفر ترك الصلاة»؟ فالواجب على هذا الكفيل، وعلى غيره ممن يتهاونون بالصلاة أن يتقوا الله -عز وجل- في أنفسهم، وأن يقوموا بالصلاة إخلاصا لله، واتباعًا لرسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم-، وليُجَرِّبُوا، فإنهم إذا صلوا مرة ومرتين وثلاثا فإنهم يرغبون الصلاة، وتكون الصلاة قُرَّةَ عَيْن لهم ويأنسون بها، أما إذا استحوذ عليهم الشيطان فأنساهم ذكر الله وأنساهم الصلاة، فإنهم سوف يرونها ثقيلة والعياذ بالله، ويستمرون على ما هم عليه من تركها المؤدي إلى الكفر.

أما بالنسبة للعامل وبقائه عند هذا الكفيل: فإنه لا حرج أن يبقى عنده، ولكن يجب عليه أن يناصحه دائما، وأن لا يُحقَّر نفسه عن النصيحة، ربما يقول العامل: أنا عامل كيف أنصح كفيلي، وهو في نظر الناس أعلى مني قدرا، وأكبر مني فأ جاها، فكيف أنا صحه؟ نقول: لا حرج أن تناصحه وإن كنت أقل قدرًا في أعين الناس، فإنك إذا نصحته الله صرت عند الله أكبر منه قدرًا. وهناك بعض العلماء يرى أن تارك الصلاة ليس بكافر، ويحمل النصوص الواردة في تكفيره على أن المراد بذلك من جحد وجوبها وتركها جحدًا لوجوبها، والحقيقة أن هذا تحريف للكلم عن مواضعه، لأنه إذا حمل النصوص الواردة في الترك على الجحد فقد حملها على غير ما يقتضيه ظاهر اللفظ، فجنى عليها من وجهين:

الوجه الأول: أنه صرفها عن ظاهرها .

والوجه الثاني: أنه استحدث لها معنى لا يراد بها.

ثم نقول: إن الجاحد لفرضية الصلاة إذا كان قد عاش بين المسلمين يكون كافرًا سواء صلاها أو لم يصلها، حتى ولو فرض أنه يحافظ على صلاتها ولكنه يقول: إنها نافلة وليست واجبة فإنه كافر. واستدل بعض الناس الذين ذهبوا هذا المذهب بأدلة، ولكني تتبعت هذه الأدلة واستقرأتها، فوجدت أنها لا تخرج عن أحد خمسة أوجه:

إما أنها ليس فيها دلالة أصلا.

وإما أنها مقيدة بوصف يستحيل معه ترك الصلاة. وإما أنها أحاديث ضعيفة لا تقوم بها الحجة.

وإما أنها في قوم يُعذرون بالجهل، يكون الإسلام قد دُرِسَ عندهم ولم يعرفوا شيئًا.

وإما أنها عامة تُخصَّص بأدلة كفر تارك الصلاة، كما هو معروف عند أهل العلم أنه إذا ورد النص العام والخاص، فإن العام يخصص بالخاص ثم إن الله -سبحانه وتعالى- يعلم أننا لم نذهب هذا المذهب من أجل التضييق على عباد الله وإخراج عباد الله من الإسلام، ولكننا ذهبنا هذا المذهب لأننا نرى أنه هو الذي دل عليه كلام ربنا وكلام نبينا -صلى الله عليه وآله وسلم-، ونعلم أن التكفير، والتفسيق والتبديع، والتضليل، والقول بالإسلام أو الإيمان، كله ليس راجعا إلينا، وإنما هو راجع إلى الله ورسوله، الذي له الحكم وبيده ملكوت كل شيء هو الله، فإذا حكم على شخص ما أنه كافر فهو كافر، ونقول: إنه كافر ولا نبالي.

وإذا حكم على شخص أنه مسلم فإنه مسلم ، فنقول: إنه مسلم ولا نبالي، وهكذا.

كما أن التحليل والتحريم والإيجاب كله إلى الله -عز وجل-، فكذلك الوصف بالإسلام والإيمان والكفر والعصيان كله إلى الله -عز وجل-، وإذا قمنا بما يقتضيه الدليل فنحن معذورون بل مشکورون على ذلك ومأجورون عليه، ولسنا نريد أن نُضِيقَ على الناس أو نخرجهم من دينهم إلا ببرهان يتبين لنا.

وننصح الكفلاء بالذات أن يتقوا الله -عز وجل- في مكفوليهم، وأن يؤدوا إليهم حقهم، فإن كثيرًا من الكفلاء نسأل الله لنا ولهم الهداية يضيعون من يأتون بهم من هؤلاء الفقراء الذين جاءوا لتحصيل لقمة العيش لهم ولعوائلهم، فتجده يماطل بحق هذا العامل يمضي الشهران والثلاثة والأربعة وهو لم يوفه حقه، وإذا أراد أن يرفعه إلى الجهات المسؤولة هدده بأن يُلغي عقده ويَرُدَّه إلى بلاده تجده يجعل عليه ضريبة كل شهر، يقول: لا بد أن تأتي بمائتي ريال، بثلاثمائة ريال، ثم يتركه في البلد، فهذا لا شك أنه حرام ولا يجوز، فإن هذا:

أولا: ينافي نظام الحكومة.

وثانيا: ظلم لهذا العامل المسكين الذي قد لا يجد ما فرضه عليه هذ الكفيل.

ثم إني أذكِّر هؤلاء الكفلاء بأنه ربما يأتي يوم من الأيام يكونون هم بمنزلة هؤلاء الفقراء، فيحتاجون إلى الناس ويذهبون إلى بلادهم، ويُفعل بهم ما فعلوا بهؤلاء.

ثم إذا قدر أنهم سَلِمُوا من عقوبة الدنيا فإنهم لن يسلموا من عقوبة الآخرة، حيث يهضمون هؤلاء حقهم ويظلمونهم، ولقد قيل لي: إن بعض الناس يتفقون معهم على أجر في بلادهم، ثم إذا وصلوا إلى بلادنا قالوا: لا نعطيك إلا كذا أو ارجع، فمثلا يتفقون على أن الشهر بخمسمائة ريال، فإذا وصل إلى البلد قالوا: لا نعطيك إلا ثلاثمائة، تريد هذا وإلا ارجع إلى أهلك، وهذا لا شك أنه حرام، هذا إخلاف للوعد ونقض للعهد، وقد قال الله – سبحانه وتعالى-: ﴿ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَان مَسْئُولًا ﴾ [الإسراء: ٣٤ ] . وقال: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ﴾ [المائدة: 1]، وقال الله -عز وجل-: ﴿ وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنَكَنًا ﴾ [النحل: ٩٢] فعلى المؤمن أن يتقي الله عز وجل، وأن لا ينظر إلى الدنيا، هو الآن قد يكون منعها في دنياه، صحيح البدن، كثير المال كثير الأهل، كثير الأصحاب، لكنه سيأتي يوم من الأيام يكون منفردًا في قبره بعمله، فليذكر الإنسان هذه الحال، وليذكر الحالة التي وراءها يوم القيامة، حيث يقتص الإنسان ممن ظلمه، حتى إن الرجل ليأتي بحسنات أمثال الجبال، فيأتي وقد ظلم هذا وضرب هذا وأخذ مال هذا، فيأخذ هذا من حسناته وهذا من حسناته وهذا من حسناته، فإن بقي من حسناته شيء، و إلا أخذ من سيئاتهم فطرح عليه ثم طرح في النار.

فعلى المؤمن أن يتقي الله -عز وجل- في هؤلاء الفقراء الذين ما جاءوا إلا لحاجة، نسأل الله للجميع السلامة.

مطالب مرتبط:

(۱۷۸۵) آیا کسی که نماز را از روی کسالت ترک می‌کند از ملت اسلام خارج می‌شود؟

قول راجح از اقوال اهل علم، کسی که از روی سهل‌انگاری و کسالت نماز را ترک کند کافر می‌گردد و در این منبر ادله‌هایی از قرآن و سنت و اقوال صحابه بر صحیح و مناسب بودن حکم بیان کردیم.....

ادامه مطلب …

(۱۷۵۸) آیا کسی که فقط برخی مواقع نماز می‌خواند اسم کافر بر او اطلاق می‌شود یا نه؟

چیزی که برای من ظاهر گشته است این است که تکفیر نمی‌شود مگر با ترک مطلق نماز یعنی او نماز نمی‌خواند و از او شناخته نیست که نماز خوانده است و مستمر بر ترک نماز است...

ادامه مطلب …

(۱۸۰۵) چگونگی قضای نمازهای فوت شده

اگر اصلا نماز نخوانده است پس قضایی بر او نیست زیرا که برای او فایده‌ای ندارد و از او قبول نمی‌شود زمانی که عمدا نماز را از وقتش خارج کرده است....

ادامه مطلب …

(۱۸۲۲) حکم زنی که نماز را ترک کرده است

قول راجح از اقوال اهل علم است که تارک نماز کافر است و از دایره‌ی اسلام خارج است بنابراین او بر شما حرام است تا زمانی که به سوی دینش برگردد و نماز بخواند...

ادامه مطلب …

(۱۸۳۱) موقف شوهری كه همسرش در امر نماز سهل‌انگاری می‌کند

بر او واجب است که همسرش را به نماز امر کند و او را ادب کند تا این که نماز بخواند و اگر بر ترک نماز اصرار ورزید او کافر است العیاذ بالله و از دین اسلام خارج شده است....

ادامه مطلب …

(۱۷۶۰) مناظره‌ی دو امام بزرگوار امام شافعی و امام احمد درباره‌ی تارک نماز

نیاز است که اثبات شود یعنی ثابت شود که بین این دو امام واقع شده است که باید با شرایطی که محدثین برای اثبات سند می‌گذارند مقبول باشد و این مجرد نقل از سبکی می‌باشد که چند صد سال با این دو امام فاصله دارد که پر ثبوت آن حجت نمی‌باشد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه