فصل
۱۱۸ – شیخ جزاه الله خیرا میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد، پروردگاری را سزاست که جن و انس را خلق کرد تا او را عبادت کنند، و آن گونه که حکمتش اقتضا میکرد، شریعت برای آنان ایجاد کرد تا به وسیلهی عملشان آنها را پاداش دهد، و شهادت میدهم هیچ معبود برحقی جز الله نیست. مُلک و حمد از آن اوست، و بر همه چیز تواناست. و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستادهی الله است. بشارت دهنده و انذار دهنده به سوی انس و جن فرستاده شده. صلی الله علیه و علی آله و اصحابه و من بتعهم بإحسان و سلم تسلیماً کثیرا.
اما بعد:
الله تعالی میفرماید: {وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ . مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ}[۱]، یعنی: {و جن و انس را خلقت نکردیم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. نه از آنها روزی میخواهم و نه میخواهم که مرا اطعام نمایند}.
عالَم جنّ، عالَمی غیبی است. آنها از آتش خلق شدهاند، و خلقتشان قبل از خلقت انسان بوده است، چنان که الله تعالی میفرماید: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ . وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ}[۲]، یعنی: {و به راستی ما انسان را از گِل خشکیدهای که از گِل بدبوی تیرهای بود، آفریدیم. و جن را پیش از آن، از آتش سوزان آفریدیم}. آنها مکلّف بوده و امر و نهی الله متوجه آنهاست. گروهی از آنها مومن و گروهی کافرند. گروهی مطیع و گروهی عصیانگرند. الله تعالی در مورد آنها میفرماید: {وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا . وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا}[۳]، یعنی: {و گروهی از ما، مسلمانند، و گروهی نیز گنهکار؛ پس کسانی که اسلام آوردند، در جستجوی راه راست برآمدند. و اما گنهکاران، هیزم دوزخند}، و میفرماید: {وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا}[۴]، یعنی: {و در میان ما، گروهی صالح و نیکوکارند، و گروهی، جز این؛ ما گروهها و فرقههای گوناگونی هستیم}، یعنی جماعتها مختلف و دارای هواها و هوسهاى مختلف، همان طور که در میان انسانها نیز چنین است. همچنین، همانند انسانها، جنیانی که کافر هستند، به اجماع وارد جهنم و جنیان مومن وارد بهشت میشوند. الله تعالی میفرماید: { وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ . فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ}[۵]، یعنی: {و کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش ترسیده باشد، دو باغ دارد. پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار میکنید؟}، و ظلم در بین آنها و انسانها حرام است؛ به دلیل حدیث قدسی که میفرماید: «ای بندگانم، من ظلم را بر خود حرام نموده و آن را در بین شما نیز حرام قرار دادم؛ پس ظلم نکنید». روایت مسلم. اما با این وجود، آنها گاهی به انسانها متعرض میشوند، چنان که انسانها نیز گاهی به آنها متعرض میشوند. یکی از تعرضات و تجاوزات انسانها به جنیان، این است که انسان با استخوان یا مدفوع خشک شدهی حیوانات، خود را از مدفوع و ادرار، تمیز کنند. زیرا در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده که جنیان از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد غذایشان پرسیدند. جواب دادند: «هر استخوانی که به دست شما میافتد و اسم الله بر آن ذکر شده باشد، غذای شماست، که بیشتر از اول، گوشت بر آن خواهد بود، و هر مدفوع حیوانی، غذای حیوانات شما خواهد بود»، و نیز پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «با این دو – یعنی استخوان و مدفوع خشک شدهی حیوانات – استنجا نکنید، زیرا این دو، غذای برادرانتان هستند».
از تعرضات جنیان به انسانها نیز این است که در قلبهای آنها وسوسه میاندازند و به همین خاطر الله دستور داده که از وسوسه، به او پناه برند. او تعالی میفرماید: {قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱) مَلِكِ النَّاسِ (۲) إِلَهِ النَّاسِ (۳) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (۶)}[۶]، یعنی: {بگو پناه میبرم به پروردگار مردمان. پادشاه مردمان. معبود مردمان. از شر وسوسهی نهانی. که در دلهای مردمان، وسوسه ایجاد میکند. از جنیان و انسانها}، و تامل کن چطور الله تعالی فرمود: {از جنیان و انسانها}، و اول جن را ذکر کرد؛ چون وسوسهی آنها بزرگتر و رسیدنشان به انسان، مخفیانهتر است.
اگر بگویی: چطور به سینهی انسانها نفوذ کرده و در آن وسوسه ایجاد میکنند؟
جواب را از محمد، رسول الله صلی الله علیه وسلم بشنو که به دو مرد از انصار فرمود: «همانا شیطان همانند خون در رگهای انسان حرکت میکند، و من ترسیدم که در قلب شما شری بیفکند».
همچنین از دشمنى و تعرض جنیان به انسانها این است که آنها را میترسانند و در قلبهایشان وحشت ایجاد میکنند. خصوصا وقتی که انسان به آنها پناه میبرد و از آنها کمک میخواهد. الله تعالی میفرماید: {وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا}[۷]، یعنی: {و اینکه مردانی از انسانها، به مردانی از جنیان پناه میبردند، پس آنها ترسشان را بیشتر میکردند}.
همچنین از تعرضات جنیان به انسانها این است که جن وارد بدن انسان شده و او را به زمین میزند و او را همینطور نا آرام رها میکند تا اینکه شخص بیهوش میشود، و چه بسا او را با راهنمایی به سوی حفرهای یا آبی یا آتشی که او را بسوزاند، به سمت هلاکت ببرد. الله تعالی ربا خواران را هنگام برخاستن از قبرهایشان به مصروع تشبیه میکند که شیطان متعرض آنها شده. او تعالی میفرماید: {الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}[۸]، یعنی: {آنان که ربا میخورند، همانند کسی (از قبرشان) بر میخیزند که شیطان او را به شدت دچار جنون و اختلال حواس کرده است}. ابن جریر طبری میگوید: «و این شخص، کسی است که شیطان او را آزار داده است»، و ابن کثیر میگوید: «بر نمیخیزد مگر مانند شخصی که دچار صرع است در هنگامی که بیماریاش عود میکند، و شیطان او را مورد آزار قرار میدهد»، و بغوی میگوید: «یتخبطه الشیطان: یعنی او را دچار صرع میکند، و معنایش این است که ربا خوار در روز قیامت مانند کسی مبعوث میشود که دچار صرع است». همچنین امام احمد در مسند خود جلد ۴ صفحه ۱۷۱ و ۱۷۲ از یعلی بن مُرَّه رضی الله عنه روایت میکند که زنی با پسر بچهاش که دچار جنون شده بود، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «ای دشمن الله، خارج شو، من فرستادهی الله هستم». میگوید: آن بچه خوب شد. مادرش به عنوان هدیه، دو قوچ و مقداری شیر خشک شده و روغن برای رسول الله صلی الله علیه وسلم فرستاد. رسول الله صلی الله علیه وسلم، شیر خشک شده و روغن و یکی از قوچها را گرفته و یک قوچ دیگر را باز پس فرستاد. اسناد این حدیث، همه ثقه هستند، و دارای طرق دیگری نیز هست که ابن کثیر در تاریخ خود (البدایة و النهایة) در مورد آن میگوید: «این طرق، همگی خوب و متعدد هستند، و نزد کسانی که متبحر در حدیث هستند، ظن غالب یا قطعیت این را میرسانند که یعلی بن مُرَّه فی الجمله این قصه را روایت کرده است».
ابن قیم رحمه الله که یکی از بارزترین شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه است، در کتاب (زاد المعاد) جلد ۴ صفحه ۶۶ مینویسد: «صرع دو نوع است: صرعی که باعث آن، ارواح خبیثهی زمینی هستند، و نوع دیگر، صرعی است که از ناهنجاریهای جسمی است. اطباء و پزشکان در مورد نوع دوم و سبب و درمان آن سخن گفتهاند. اما صرع ارواح: ائمهی طب و عقلای آنها، در مورد آن سخن گفته و به آن معترفند و آن را رد نمیکنند. اما جاهلان آنها و سفله و بی ارزشان آنها و کسانی از آنها به فضیلت بودن زندقه، اعتقاد دارند، صرع ارواح را منکر شده و قبول ندارند که اجنه، در بدن شخص مصروع تاثیری داشته باشند، و دلیلی جز جهل برای رد این موضوع ندارند! وگرنه در علم پزشکی، دلیلی که آن را رد کند وجود ندارد، و حس و واقع به حقیقت آن شهادت میدهند، و کسانی که عاقل بوده و نسبت به این ارواح، شناخت دارند، به جهل این اشخاص و ضعف عقول آنها میخندند».
طریقهی خلاصی یافتن از این نوع صرع، در دو چیز است: پیشگیری، و درمان:
برای پیشگیری، باید اوراد و اذکار شرعی که از قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند، را خواند، و همچین با قوت اراده و نرفتن به دنبال وساوس و تخیلاتی است که حقیقت ندارند. زیرا رفتن به دنبال وساوس و اوهام، منجر به بزرگ شدن این اوهام و وسوسهها در نزد انسان میشود، تا جایی که تبدیل به حقیقت میشوند.
اما علاج آن، یعنی علاج صرع ارواح، بزرگان پزشکی اعتراف دارند که دارو، تاثیری در آن ندارد. بلکه علاج آن با دعا و قرائت و موعظه است. شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله با قرائت آیت الکرسی و معوّذتین آن را درمان میکرد، و بسیار پیش میآمد که در بدن شخص جن زده این آیه را قرائت میکرد: { أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}[۹]، یعنی: {آیا گمان میبرید که شما را بیهوده خلق کردیم، و به سوی ما باز نمیگردید؟}. شاگرد ایشان، ابن قیم میگوید: «باری شیخم – یعنی شیخ الاسلام ابن تیمیه – به من گفت که یک مرتبه این آیه را در گوش شخص جن زدهای خواندم. جن گفت: بله، و صدایش را بالا برد! شیخ گفت: چوب دستی را برداشتم و شروع به ضربه زدن به رگهای گردنش کردم و آن قدر او را زدم که دستم از زدن، درد گرفت. در این اثنا جن به من گفت: من او را دوست دارم. به او گفتم: او تو را دوست ندارد. گفت: میخواهم با او به حج بروم. گفتم: او نمیخواهد با تو به حج برود. گفت: او را به خاطر احترام به تو رها میکنم. گفتم: خیر، بلکه به خاطر اطاعت از الله و رسولش او را ترک کن. گفت: پس خارج میشوم. وقتی خارج شد، شخص جن زده در حالی که به راست و چپ نگاه میکرد، گفت: چه کسی مرا نزد شیخ آورده است؟». این کلام ابن قیم رحمه الله به نقل از شیخ خود است. ابن مفلح که او نیز از شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله است، در کتاب (الفروع) میگوید: «هنگامی که شخص جن زدهای را نزد شیخمان میآوردند، اول جنی را که وارد بدنش شده بود، نصیحت کرده و به او امر و نهی مینمود. اگر گوش میکرد و از شخص بیرون میآمد، از او پیمان میگرفت که دوباره باز نگردد، و اگر گوش نمیکرد و بیرون نمیآمد، آن قدر او را میزد تا اینکه جن از بدن آن شخص خارج میشد». این زدن در ظاهر بر بدن شخص است، اما در حقیقت به جنی است که وارد بدن آن شخص شده. نیز، امام احمد برای شخصی که جن زده شده بود، پیام فرستاد، و جن از او خارج شد. وقتی که امام احمد از دنیا رفت، جن به بدن آن شخص بازگشت.
این گونه معلوم میشود که وارد شدن جن به بدن انسان، به مقتضای قرآن و سنت و واقع، ثابت شده است. اما معتزله آن را منکر میشوند. اگر به خاطر جدلها و بگو مگوهایی نبود که حول این مساله صورت گرفته و منجر به این شده که قرآن را دال بر معانیِ خیالی که حقیقت ندارند، قرار دهند، و نیز اگر به این خاطر نبود که انکار این مساله، مستلزم سفیه خواندن ائمه و علمای اهل سنت و یا تکذیب آنهاست، اگر این دو مساله نبود، در این مورد سخنی نمیگفتم. چون این مساله هم با حس و هم با مشاهده، معلوم است، و هر آنچه که با حس و مشاهده معلوم باشد، احتیاجی به دلیل ندارد؛ چون امور حسی، فی نفسه دلیل هستند و انکار آنها، لجبازی یا سفسطه است. پس خود را گول نزنید، و عجله نکنید، و از شر جن و انس به الله پناه برید و از او طلب مغفرت کرده و توبه کنید که او غفور و توّاب و رحیم است.
[۱] – سوره ذاریات، آیات «۵۶و۵۷».
[۲] – سوره حجر، آیات «۲۶و۲۷».
[۳] – سوره جن، آیات «۱۴و۱۵».
[۴] – سوره جن، آیه «۱۱».
[۵] – سوره الرحمن، آیات «۴۶-۴۹».
[۶] – سوره ناس، آیات «۱تا۶».
[۷] – سوره جن، آیه «۶».
[۸] – سوره بقره، آیه «۲۷۵».
[۹] – سوره مومنون، آیه «۱۱۵».