سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۲۶ – شهادتین چیست؟

۲۶ – از شیخ رحمه الله در مورد شهادتین سوال شد.

جواب دادند: شهادتین: «گواهی دادن به اینکه هیچ معبود برحقی جز الله وجود ندارد، و محمد صلی الله علیه وسلم، فرستاده‌ی اوست». این دو، کلید اسلام بوده و جز به وسیله‌ی این دو، امکان وارد شدن به اسلام وجود ندارد. به همین خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی معاذ بن جبل رضی الله عنه را به یمن فرستاد به او دستور داد اولین چیزی که مردم یمن را به آن دعوت می‌کند، گواهی دادن به وحدانیت الله و رسالت محمد صلی الله علیه وسلم باشد.

اما کلمه‌ی اول: یعنی: «گواهی دادن به اینکه هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد»، این است که انسان با زبان و قلبش اعتراف کند که هیچ معبود بر حقی جز الله عز و جل وجود ندارد. زیرا إله به معنای کسی است که به الوهیت گرفته شده است، و تألُّه به معنی تعبُّد است، و معنایش این است که هیچ معبود بر حقی جز اللهِ یکتا وجود ندارد. این جمله مشتمل بر نفی و اثبات است. نفی، کلمه‌ی «لا إله»، و اثبات در کلمه‌ی «إلا الله» است، و الله، «لفظ جلاله» بدل از خبر «لا»ی محذوف است، و در واقع چنین است: «لا إله حق إلّا الله: هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد». پس این کلمه، اقرار با زبان بعد از ایمان آوردن قلبی است به اینکه هیچ معبود بر حقی جز الله عز و جل وجود ندارد که این متضمن خالص گرداندن عبادت فقط برای الله یکتا و نفی عبادت از هر چیزی غیر از اوست.

با در نظر گرفتن کلمه‌ی «بر حق» در تفسیر کلمه‌ی لا إله إلا الله، جواب اشکالی که بسیاری از مردم می‌گیرند، داده می‌شود که می‌گویند: چگونه می‌گویید هیچ معبودی جز الله وجود ندارد، در حالی که معبودات دیگری هستند که پرستیده می‌شوند و الله تعالی آنها را – آلهه – نامیده است و پرستش کنندگان آنها را نیز – آلهه – نامیده است. الله تبارک و تعالی می‌فرماید: (فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ[۱])، یعنی: (معبوداتشان که آنها را به غیر از الله پرستش می‌کردند هیچ سودی به آنها نرساندند آن هنگام که امر پروردگارت آمد)، و می‌فرماید: (وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ[۲])، یعنی: (و با الله، هیچ معبود دیگری را قرار نده)، و می‌فرماید: (وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ[۳])، یعنی: (و همراه با الله، هیچ معبود دیگری را نخوانید)، و می‌فرماید: (لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا[۴])، یعنی: (جز او هیچ معبودی را نمی‌خوانیم). با اوجود این آیات، چطور می‌گوییم هیچ معبودی جز الله وجود ندارد در حالی که الوهیت برای غیر الله عز و جل نیز ثابت است؟ و چگونه ممکن است الوهیت را بر غیر الله ثابت کنیم در حالی که پیامبران به اقوامشان می‌گفتند: (اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ[۵])، یعنی: (الله را بپرستید که چیز او معبود دیگری ندارید)؟

جواب این اشکال با در تقدیر گرفتن خبر در کلمه‌ی «لا إله إلا الله» آشکار می‌شود. می‌گوییم: این معبودهایی که جز الله مورد پرستش واقع می‌شوند، معبود هستند، اما معبودهای باطلی هستند و حق نیستند و هیچ حقی در الوهیت ندارند. دلیل این سخن، فرموده‌ی الله تعالی است که می‌فرماید: (ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ[۶])، یعنی: (این بدان خاطر است که الله، حق است و هر آنچه غیر از او به فریاد خوانده می‌شود، باطل است، و الله، والا و بزرگ است). همچنین این فرموده‌ی الله دال بر سخن ماست: (أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى . وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى . أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى . تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى . إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ[۷])، یعنی: (آیا لات و عزی را دیده‌اید؟ و منات، سومی بی ارزش را ؟ آیا شما را پسر باشد و او را دختر؟ در این صورت، این تقسیمی غیر عادلانه است. اینها چیزی جز نام‌هایی نیست که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‌اید و الله دلیلی برای آن نازل نکرده است)، و نیز فرموده‌ی او تعالی از قول یوسف علیه الصلاة و السلام: (مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ[۸])، یعنی: (آنچه جز او می‌پرستید، چیزی نیست جز اسم‌هایی که شما و پدرانتان آنها را نام نهاده‌اید، و الله هیچ دلیلی برای آن نازل نکرده است). بنا بر این، معنی «لا إله إلا الله» یعنی هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد. اما معبودهای دیگری جز الله، الوهیتی که پرستندگانشان تصور می‌کنند، حقیقی نیست، یعنی باطل است و الوهیت حق، همان الوهیت الله عز و جل است.

اما معنی «أشهد أن محمداً رسول الله»، اقرار با زبان و ایمان قلبی به این است که محمد بن عبدالله القرشی الهاشمی، فرستاده‌ی الله عز و جل به سوی همه‌ی مخلوقات، هم جنیان و هم انسان‌ها است؛ چنان که الله تعالی می‌فرماید: (قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۹])، یعنی: (بگو ای مردم، من فرستاده‌ی الله به سوی همه‌ی شما هستم؛ آن الله که ملک آسمان‌ها و زمین از آن اوست. هیچ معبود – برحقی – جز او وجود ندارد. زنده می‌کند و می‌میراند. پس ایمان بیاورید به الله و فرستاده‌ی درس ناخوانده‌اش که به الله و کلمات او ایمان دارد، ایمان بیاورید، و از او پیروی کنید؛ باشد که هدایت یابید)، و می‌فرماید: (تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۱۰])، یعنی: (پر برکت و بزرگوار است کسی که فرقان – یعنی قرآن – را بر بنده‌اش نازل فرمود، تا برای جهانیان، بیم دهنده باشد).

مقتضای این شهادت این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در آنچه خبر می‌دهد، تصدیق شده و در هر آنچه دستور می‌دهد، از او اطاعت شود و از آنچه نهی می‌کند، پرهیز شود، و الله جز با آنچه او صلی الله علیه وسلم آورده است، پرستیده نشود. همچنین مقتضای این شهادت این است که اعتقاد به دخل و تصرف رسول الله صلی الله علیه وسلم در جهان هستی نداشته و برای او ادعای ربوبیت نشود و نیز ادعا نشود که او مستحق عبادت است. بلکه او صلی الله علیه وسلم بنده است و مورد پرستش قرار نمی‌گیرد، و فرستاده‌ای است که تکذیب نمی‌شود، و مالک هیچ نفع و ضرری برای خود یا هر کس دیگری نیست، جز آنچه که الله بخواهد؛ چنان که الله تعالی می‌فرماید: (قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ[۱۱])، یعنی: (بگو من به شما نمی‌گویم که خزائن الله نزد من است، و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که از ملائکه هستم، بلکه من تبعیت نمی‌کنم جز از آنچه به من وحی می‌شود). بنا بر این او بنده‌ای مامور است که از هر آنچه به آن دستور داده شده است، پیروی می‌کند. همچنین الله تعالی می‌فرماید: (قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا . قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا[۱۲])، یعنی: (بگو من برای شما مالک هیچ ضرر و نفعی نیستم. بگو هیچ کسی مرا از الله پناه نمی‌دهد و جز او هیچ پناه‌گاهی نمی‌یابم). همچنین می‌فرماید: (قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۳])، یعنی: (بگو من برای خود صاحب هیچ نفع و ضرری نیستم مگر آنچه که الله بخواهد، و اگر غیب می‌دانستم، برای خود خیر زیادی می‌گرفتم و هیچ بدی به من نمی‌رسید. بلکه من جز بیم دهنده و بشارت دهنده‌ای برای گروهی که ایمان می‌آورند، نیستم). این معنای شهادت دادن به یکتایی الله و شهادت دادن به رسالت محمد صلی الله علیه وسلم است. با این توضیح، متوجه می‌شوی که هیچ کس مستحق عبادت نیست؛ نه رسول الله صلی الله علیه وسلم و نه هر مخلوق دیگری غیر از او، و عبادت فقط خاص الله تعالی است: (قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ . لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۱۴])، یعنی: (بگو: همان نماز و قربانی و زندگی و مرگ من برای الله، پروردگار عالمیان است؛ هیچ شریکی ندارد و به آن دستور داده شده‌ام، و من اولین مسلمانان هستم)، و اینکه حق او صلی الله علیه وسلم این است که در جایگاهی قرار گیرد که الله تعالی او را در آن جایگاه قرار داده است و این جایگاه این است که او صلوات الله و سلامه علیه، بنده‌ی الله و فرستاده‌ی اوست.


[۱] – سوره هود، آیه «۱۰۱».

[۲] – سوره اسراء، آیه «۳۹».

[۳] – سوره قصص، آیه «۸۸».

[۴] – سوره کهف، آیه «۱۴».

[۵] – سوره اعراف، آیه «۵۹».

[۶] – سوره لقمان، آیه «۳۰».

[۷] – سوره نجم، آیات «۱۹تا۲۳».

[۸] – سوره یوسف، آیه «۴۰».

[۹] – سوره اعراف، آیه «۱۵۸».

[۱۰] – سوره فرقان، آیه «۱».

[۱۱] – سوره انعام، آیه «۵۰».

[۱۲] – سوره جن، آیات «۲۱و۲۲».

[۱۳] – سوره اعراف، ایه «۱۸۸».

[۱۴] – سوره انعام، آیات «۱۶۲و۱۶۳».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

( 26 ) سئل فضلية الشيخ : عن الشهادتين ؟

فأجاب قائلاً : الشهادتان ” شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله ” هما مفتاح الإسلام ولا يمكن الدخول إلى الإسلام إلا بهما، ولهذا أمر النبي صلي الله عليه وسلم معاذ بن جبل رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ حين بعثه إلى اليمن أن يكون أول ما يدعوهم إليه شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله.

فأما الكلمة الأولى: ” شهادة أن لا إله إلا الله ” فأن يعترف الإنسان بلسانه وقلبه بأنه لا معبود حق إلا الله عَزَّوَجَلَّ لأن إله بمعنى مألوه والتأله التعبد. والمعني أنه لا معبود حق إلا الله وحده، وهذه الجملة مشتملة على نفي وإثبات، أما النفي فهو ” لا إله ” وأما الإثبات ففي ” إلا الله ” والله ” لفظ الجلالة ” بدل من خبر ” لا ” المحذوف، والتقدير ” لا إله حق إلا الله ” فهو إقرار باللسان بعد أن آمن به القلب بأنه لا معبود حق إلا الله عَزَّوَجَلَّ وهذا يتضمن إخلاص العبادة لله وحده ونفي العبادة عما سواه.

وبتقديرنا الخبر بهذه الكلمة ” حق ” يتبين الجواب عن الإشكال الذي يورده كثير من الناس وهو : كيف تقولون لا إله إلا الله مع أن هناك آلهة تعبد من دون الله وقد سماها الله تعالى آلهة وسماها عابدها آلهة قال الله تبارك وتعالى : (فما أغنت عنهم آلهتهم التي يدعون من دون الله من شيء لما جاء أمر ربك) (سورة هود ، الآية ” 101 “) وقال تعالى : ( ولا تجعل مع الله إلهاً آخر) (سورة الإسراء، الآية “39”)

. وقال تعالى : (ولا تدع مع الله إلهاً آخر) (سورة القصص، الآية”88″). وقوله : (لن ندعوا من دونه إلهاً‌) (سورة الكهف،الآية “14”). فكيف يمكن أن نقول : لا إله إلا الله مع ثبوت الألوهية لغير الله عَزَّوَجَلَّ ؟ وكيف يمكن أن نثبت الألوهية لغير الله عَزَّوَجَلَّ والرسل يقول :ون لأقوامهم: ( اعبدوا الله مالكم من إله غيره‌) (سورة الأعراف، الآية “59”)؟ والجواب على هذا الإشكال يتبين بتقدير الخبر في لا إله إلا الله فنقول : هذه الآلهة التي تعبد من دون الله هي آلهة، لكنها آلهة باطلة ليست آلهة حقة وليس لها من حق الألوهية شيء، ويدل لذلك قوله تعالى: ( ذلك بأن الله هو الحق وأن ما يدعون من دونه الباطل وأن الله هو العلي الكبير‌) (سورة لقمان، الآية ” 30 “) ويدل لذلك أيضاً قوله تعالى : ( أفرأيتم اللات والعزى . ومناة الثالثة الأخرى . ألكم الذكر وله الأنثى تلك إذا قسمة ضيزى إن هي إلا أسماء سميتموها أنتم وآباؤكم ما أنزل الله بها من سلطان( (سورة النجم، الآيات ” 19-23″)وقوله تعالى عن يوسف، عليه الصلاة والسلام: ( ما تعبدون من دونه إلا أسماء سميتموها أنتم وآباؤكم ما أنزل الله بها من سلطان‌) (سورة يوسف، الآية “40”). إذاً فمعنى ” لا إله إلا الله ” لا معبود حق إلا الله عَزَّوَجَلَّ، فأما المعبودات سواه فإن ألوهيتها التي يزعمها عابدها ليست حقيقية، أي ألوهية باطلة، بل الألوهية الحق هي ألوهية الله عَزَّوَجَلَّ.

أما معنى شهادة ” أن محمداً رسول الله” فهو الإقرار باللسان والإيمان بالقلب بأن محمد بن عبد الله القرشي الهاشمي ﷺ رسول الله عَزَّوَجَلَّ إلى جميع الخلق من الجن والإنس كما قال الله تعالى : (قل يا أيها الناس إني رسول الله إليكم جميعاً الذي له ملك السماوات والأرض لا إله إلا هو يحيي ويميت فآمنوا بالله ورسوله النبي الأمي الذي يؤمن بالله وكلماته واتبعوه لعلكم تهتدون) (سورة الأعراف، الآية “158”). وقال تعالى : (تبارك الذي نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) (سورة الفرقان، الآية “1”). ومقتضى هذه الشهادة أن تصدق رسول الله ﷺ فيما أخبر، وأن تمتثل أمره فيما أمر، وأن تجتنب ما عنه نهى وزجر، وأن لا تعبد الله إلا بما شرع، ومقتضى هذه الشهادة أيضاً أن لا تعتقد أن لرسول الله ﷺ حقّاً في الربوبية وتصريف الكون، أو حقا في العبادة، بل هو ﷺ عبد لا يعبد، ورسول لا يكذب، ولا يملك لنفسه ولا لغيره شيئاً من النفع أو الضر إلا ما شاء الله كما قال الله تعالى : (قل لا أقول لكم عندي خزائن الله ولا أعلم الغيب ولا أقول لكم إني ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلي‌) (سورة الأنعام، الآية “50”). فهو عبد مأمور يتبع ما أمر به، وقال الله تعالى : (قل إني لا أملك لكم ضراً ولا رشداً . قل إني لن يجيرني من الله أحد ولن أجد من دونه ملتحداً) (سورة الجن، الآيتان ” 21-22″). وقال سبحانه : ( قل لا أملك لنفسي نفعاً ولا ضراً إلا ما شاء الله ولو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير وما مسني السوء إن أنا إلا نذير وبشير لقوم يؤمنون‌) (سورة الأعراف، الآية ” 188 “). فهذا معنى شهادة (أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله ) .

وبهذا المعنى تعلم أنه لا يستحق العبادة لا رسول الله ﷺ ولا من دونه من المخلوقين، وأن العبادة ليست إلا لله تعالى وحده ( قل إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين . لا شريك له وبذلك أمرت وأنا أول المسلمين‌) (سورة الأعراف، الآيتان “162-163”). وأن حقه ﷺ أن تنزله المنزلة التي أنزله الله تعالى إياها وهو أنه عبد الله ورسوله، صلوات الله وسلامه عليه.

مطالب مرتبط:

۲۷ – چگونه کلمه‌ی «لا إله إلا الله» همه‌ی انواع توحید را در بر می‌گیرد؟

کلمه «لا إله إلا الله» به شامل همه‌ی انواع توحید است؛ یا با متضمن بودن و یا با التزام آن. این گونه که وقتی کسی می‌گوید: «لا إله إلا الله»، چنین به ذهن متبادر می‌شود که منظور از آن توحید عبادت – که توحید الوهیت نامیده می‌شود – است. همچنین متضمن توحید ربوبیت است؛ زیرا هر کس که الله یکتا را می‌پرستد، او را نمی‌پرستد تا زمانی که به ربوبیت او اقرار نداشته باشد؛ و همچنین متضمن توحید اسماء و صفات است؛ زیرا انسان فقط کسی را می‌پرستد که می‌داند به خاطر اسماء و صفاتی که دارد، مستحق عبادت است.

ادامه مطلب …

۲۹ – اولین چیزی که بر خلق واجب است چیست؟

اولین چیزی که بر خلق واجب است، همان اولین چیزی است که خلق به سوی آن دعوت می‌شوند و رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی که معاذ بن جبل را به یمن فرستاد، برای او توضیح داده و گفت: «تو نزد قومی از اهل کتاب می‌روی. باید اولین چیزی که آنها را به آن دعوت می‌دهی، گواهی دادن به یکتایی الله، و گواهی دادن به رسالت محمد صلی الله علیه وسلم باشد».

ادامه مطلب …

۲۸ – آیا معنای «لا إله إلا الله» خارج کردن یقین فاسد نسبت به اشیاء و وارد کردن یقین صادقانه نسبت به الله است؟

عده‌ای از مردم می‌گویند: معنای «لا إله إلا الله» خارج کردن یقین فاسد نسبت به اشیاء و وارد کردن یقین صادقانه نسبت به الله است؛ به این معنا که او کسی است که ضرر و نفع می‌رساند، و زنده می‌کند و می‌میراند، و هیچ چیزی دارای نفع و ضرری نیست، و این الله است که ضرر و نفع را در آن قرار داده است. آیا این تعربف درست است؟

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه