۱۸ – از شیخ رحمه الله در مورد شخصی سوال شد که شیطان در مورد مسائلی که متعلق به الله است، او را بسیار وسوسه میکند. چنین شخصی باید چه کند؟
جواب دادند: از جهت مشکل شخص سوال کننده که از نتایج آن میترسد، به او میگویم: بشارت بده که این موضوع چیزی جز نتایج خوب در بر ندارد. زیرا شیطان با چنین وسوسههایی به مومنان حمله میکند تا عقیدهی سالم در قلبهایشان را از بین ببرد و آنها را در اضطرابات نفسی و فکری بیندازد تا صفای ایمانشان را و حتی صفای زندگیشان را مکدر کند.
حالت او اولین حالتی نیست که برای اهل ایمان رخ میدهد، و آخرینش هم نخواهد بد. بلکه تا زمانی که در دنیا مومنی وجود داشته باشد، این حالت نیز وجود خواهد داشت. این حالت حتی برای صحابه رضی الله عنهم نیز رخ میداد. از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که گفت: «مردانی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد ایشان صلی الله علیه وسلم آمده و پرسیدند: ما در نفس خود چیزهایی حس میکنیم که هیچ کداممان جرئت بر زبان آوردنش را نداریم. گفت: «آیا چنین چیزی را حس کردهاید»؟ گفتند: بله. فرمود: این همان صریحِ ایمان است». روایت مسلم. همچنین در صحیحین از ابوهریره از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود: «شیطان نزد یکی از شما آمده و میگوید: چه کسی خلق کرد؟ و چه کسی چنان خلق کرد؟ تا اینکه میگوید: چه کسی پروردگارت را خلق کرد؟! پس هر کس به این مرحله رسید، به الله پناه برده و دست بکشد».
از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده که مردی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده و گفت: من با خودم فکرهایی میکنم که اگر تبدیل به خاکستر شوم، برایم بهتر از این است که آنها را به زبان آورم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «سپاس الله را که امر او را به وسوسه باز گرداند». روایت ابو داود.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در کتاب الإیمان میگوید: ( مومن به وسوسههای شیطان مبتلا میشود. وسوسههای کفر آمیزی که سینهاش را تنگ میکند؛ چنان که صحابه به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند که برخی از ما در نفس خود چیزی مییابد که اگر از آسمان به زمین افتد، باز هم دوست ندارد آنها را به زبان آورد. فرمود: «این صریحِ ایمان است». و در روایتی آمده که گفتند: جرئت نمیکند آن را بر زبان آورد. فرمود: «سپاس الله را که نیرنگ او را به وسوسه باز گرداند». یعنی حصول این وسوسهها همراه با کراهت زیادی که از آنها دارد و سعی میکند آنها را از قلب خود دفع کند، ایمان صریح است، مانند مجاهدی که دشمن به طرفش میآید و آن قدر با او مقابله میکند تا اینکه بر او غلبه کند. این جهاد بزرگی است )، تا جایی که میگوید: ( به همین خاطر است که وسوسهها و شبهاتی متوجه طلاب علم و عابدان میشود که نزد دیگر مردمان وجود ندارند. زیرا آنها «یعنی دیگران»، شرع الهی و منهج او را نپیمودهاند، بلکه به دنبال هوای نفس خود بوده و نسبت به ذکر پروردگارش غفلت دارند و این چیزی است که شیطان میخواهد. اما کسانی که با علم و عبادت در راه رفتن به سوی الله هستند، شیطان دشمنشان بوده و میخواهد آنها را از الله تعالی باز دارد ).
پس به این سائل میگویم: زمانی که فهمیدی این وسوسهها از طرف شیطان است، با آن مبارزه کرده و سختی آن را تحمل کن، و بدان که در صورت جهاد با این وساوس و رویگردانی از آنها، و دست کشیدن از پیروی آن، وسوسهها به تو ضرری نخواهند رساند؛ چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: ( به درستی که الله از وسوسههایی که در سینههای امتم میگذرد، گذشت کرده است، تا زمانی که به آنها عمل نکند یا آن را بر زبان نیاورد ). متفق علیه.
اگر به خودت بگویند: آیا به وسوسههایی که میشوی اعتقاد داری؟ و آیا آن را حق میدانی؟ و آیا ممکن است که الله سبحانه و تعالی به چنین چیزی وصف شود؟ خواهی گفت: شایسته نیست که ما چنین چیزی به زبان آوریم. الله منزه از هر عیبی است، و این بهتانی بس بزرگ است، و آن را با قلب و زبانت رد خواهی کرد، و از همه بیشتر از چنین چیزی نفرت خواهی داشت. پس اینها فقط مجرد وسوسهها و افکاری است که به ذهنت خطور میکند، و دامی شرک آمیز از جانب شیطان است که همانند خون در بنی آدم حرکت میکند، تا تو را به شک انداخته و دینت را بر تو ملبّس کند.
به همین خاطر، شیطان به مسائل بی ارزش توجهی نمیکند که در مورد آن مسائل در تو شک قلبی به وجود آورد. مثلا تو شنیدهای که در مشرق و مغرب زمین شهرهای مهم و بزرگی وجود دارد که مملو از سکان و آباد است، و حتی یک روز هم به ذهن تو خطور نکرده است که ممکن است این شهرها وجود نداشته باشند، یا ممکن است خراب و ویران بوده و قابلیت سکنی گزیدن را نداشته باشند یا هیچ کس در آن زندگی نکند. چون شیطان هیچ هدفی از ایجاد تشکیک در چنین مسائلی ندارد. اما برای به فساد کشاندن ایمان مومن، غرض زیادی دارد. او با همهی توانش سعی میکند که نور علم و هدایت را در قلب مومن خاموش کرده و او را در تاریکیهای شک و حیرت بیندازد. رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما داروی شفا بخشی را معرفی نموده است. آنجا که میفرماید: «پس به الله پناه برده و از آن دست بکشد». هنگامی که انسان از آن دست کشیده و برای رسیدن و رغبت به آنچه نزد الله است، بر عبادت خود استمرار ورزد، به حول و قوهی الهی، این وساوس نیز از بین خواهند رفت. پس از همهی وسوسههایی که در این زمینه بر قلب وارد میشوند، روی گردانی کن. این تو هستی که الله را عبادت کرده و او را میخوانی و تعظیمش میکند، و اگر زمانی از کسی بشنوی که آنچه به عنوان وسوسه در قلب تو خطور میکند را بر زبان آورد، چه بسا که اگر امکانش را داشته باشی، او را به خاطر این سخن، به قتل برسانی. بنا بر این وسوسههایی که در قلبت به وجود میآیند، فقط وسوسه و فکر هستند و هیچ اصلی ندارند، کما اینکه اگر شخصی که لباس پاک دارد و همان لحظه هم لباسش را شسته است، به ذهنش خطور کند که ممکن است لباسش نجس باشد و نماز خواندن در آن جایز نباشد؛ به چنین وسوسهای هیچ توجهی نمیشود.
نصیحتم در مواردی که ذکر میکنم خلاصه میشود:
اول: پناه بردن به الله و دست کشیدن کامل از چنین وسوسهها و افکاری؛ چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را به این دستور دادهاند.
دوم: یاد کردن الله تعالی و نگه داشتن نفس از استمرار در چنین وسوسههایی.
سوم: تلاش جدی در عبادت و عمل، برای به جای آوردن دستور الله سبحانه و تعالی و خواستن رضایت او. پس هر وقت که به صورت جدی و واقعی، به عبادت روی آوری، مشغول شدن به این وسوسهها را ان شاءالله از یاد خواهی برد.
چهارم: به کثرت رجوع کردن به الله و از او خواستن تا اینکه تو را از این مساله در امان نگه دارد.
از الله تعالی برای تو عافیت و سلامتی از هر بدی و مکروهی را خواهانم.