دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۲ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

۹ – خصوصیات فرقه‌ی ناجیه

۹ – از شیخ سوال شد: بارزترین خصوصیات فرقه‌ی ناجیه چیست؟ و آیا نقص در این خصوصیات، شخص را از فرقه‌ی ناجیه خارج می‌کند؟

جواب دادند: بارزترین خصوصیت فرقه‌ی ناجیه، تمسک به آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در عقیده و عبادت و اخلاق و معامله بر آن بودند. فرقه‌ی ناجیه را در این چهار مورد، بارز می‌یابید؛ در عقیده می‌بینید که متمسک به هر آنچه هستند که کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد توحید خالص در زمینه‌ی الوهیت الله، و ربوبیت او و اسماء و صفاتش بر آن دلالت می‌دهند.

در عبادات می‌بینید که این فرقه در تمسک کامل و تطبیق هر آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن بودند، متمایز هستند؛ در انواع عبادت‌ها، و صفات آن و مقدار و زمان آن و مکان آن و اسبابش متمایز هستند. نزد آنها بدعت در دین الله را نمی‌بینی. بلکه به غایت در مقابل الله و رسولش مودب هستند، و از الله و رسولش پیشی نمی‌گیرند که هر آنچه از جانب الله به آن اجازه داده نشده را در عبادات وارد کنند.

در اخلاق نیز آنها را با حسن اخلاقشان، از دیگران متمایز می‌یابید؛ به عنوان نمونه، خیرخواهی برای مسلمانان، و گشادگی سینه، و خوش رویی، و منطق نیکو و کرم و شجاعت و دیگر مکارم و محاسن اخلاقی که وجود دارند، را در آنها می‌یابی.

در معاملات، آنها را می‌بینی که با صدق و بیانِ – عیب اجناسشان – با مردم معامله می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها اشاره کرده و فرموده است: ( خریدار و فروشنده تا زمانی که از هم جدا نشده‌اند، دارای اختیار هستند. اگر راست گفتند و بیان کردند، در معامله‌ی آنها برکت قرار داده می‌شود، و اگر دروغ گفته و کتمان نمودند، برکت از معامله‌شان گرفته می‌شود ).

اما نقص در این خصوصیت‌ها، انسان را از فرقه‌ی ناجیه بودن، خارج نمی‌کند. اما به مقدار عملی که دارند، درجاتشان متفاوت است. همچنین نقص در جانب توحید، چه بسا انسان را از فرقه‌ی ناجیه خارج کند؛ مثلا در اخلاصش خللی وجود داشته باشد. همچنین در مورد بدعت‌ها، ممکن است شخص مرتکب بدعت‌هایی شود که او را از فرقه‌ی ناجیه بودن، خارج نماید.

اما در مسئله‌ی اخلاق و معاملات، اگر کسی از فرقه‌ی ناجیه در این دو مساله اخلالی داشت، او را از فرقه‌ی ناجیه خارج نمی‌کنند، ولی مرتبه و منزلت او را در این فرقه پایین می‌آورند.

در اینجا نیاز داریم مقداری در مساله‌ی اخلاق، تفصیل به کار بریم. زیرا مهم‌ترین چیزی که متعلق به اخلاق است، جمع کلمه و وحدت و اتفاق بر حقی است که الله تعالی ما را این فرموده‌اش به آن توصیه کرده است: ( شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ[۱] )، یعنی: ( دینی را برای شما تشریع کرد از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه کرده‌ایم، که دین را بر پا دارید و در آن، فرقه فرقه نشوید ).

همچنین خبر داده است که محمد صلی الله علیه وسلم از کسانی که دینشان را متفرق ساخته و گروه گروه شوند، بریء است. او عز و جل در این مورد می‌فرماید: ( إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ[۲] )، یعنی: ( به راستی کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و دسته دسته شدند، تو را با آنان هیچ کاری نیست ). پس اتفاق کلمه و همدلی از بارزترین صفات فرقه‌ی ناجیه – اهل سنت و جماعت – است. زیرا وقتی بین آنها اختلافی ناشی از اجتهاد در امور اجتهادی حاصل شود، نسبت به یکدیگر حقد و دشمنی و بغض نمی‌ورزند. بلکه عقیده دارند که آنها حتی با وجود این اختلاف، باز هم برادر هستند؛ تا آنجا که یکی از آنها پشت سر کسی که معتقد است وضو ندارد، نماز می‌خواند و این در حالی است که امام معتقد است آن شخص وضو دارد. مثل کسی که پشت سر امامی نماز بخواند که گوشت شتر خورده است، و امام معتقد باشد خوردن گوشت شتر، وضو را باطل نمی‌کند و ماموم معتقد باشد که این کار، وضو را باطل می‌کند. ولی با این حال، نماز خواندن پشت سر این امام را صحیح می‌داند و گر چه معتقد است اگر خودش به تنهایی در این حالت – بعد از خوردن گوشت شتر – نماز می‌خواند، نمازش صحیح نیست. همه‌ی اینها بدین خاطر است که معتقدند اختلافی که در مسائل اجتهادی باشد، در واقع، اختلاف نیست. زیرا هر کدام از دو طرف، ممکن است از دلیلی پیروی کنند که تبعیت از آن واجب است و جایز نیست از آن بگذرد. یعنی معتقدند اگر برادرشان به خاطر پیروی از دلیل، در کاری با آنها مخالفت کرد، در حقیقت با آنها موافقت کرده است؛ زیرا همه‌ی آنها دعوتشان به پیروی از دلیل در هر کجا که باشد، است. زمانی که برادرشان به خاطر دلیلی که نزدش وجود دارد، با آنها مخالفت کرد، در حقیقت با آنها موافقت کرده است؛ زیرا او نیز بر همان مسیری حرکت می‌کند که به سوی آن دعوت می‌دهند و مردم را به سوی آن راهنمایی می‌کنند؛ دعوت به تحکیم کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، و بر بسیاری از اهل علم، اختلافاتی که در چنین اموری بین صحابه حتی در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاده، پوشیده نیست. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم بر هیچ یک از آنها سخت گیری نکرد. به عنوان مثال زمانی که او علیه الصلاة و السلام از غزوه‌ی احزاب بر می‌گشت، و جبرئیل نزدش آمده و به او اشاره فرمودکه به سمت بنی قریظه که پیمانشان با رسول الله صلی الله علیه وسلم را شکسته بودند، حرکت کند، او صلی الله علیه وسلم اصحابش را نداد داده و فرمود: « هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه ». سپس از مدینه به سوی بنی قریظه حرکت کرده و خارج شدند. وقت نماز عصر رسید. برخی از آنها نماز عصر را به تاخیر انداختند تا اینکه بعد از خروج وقت، به بنی قریظه رسیدند، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده بود: « هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه »، و گروهی از آنها نیز نماز را در وقتش خواندند، و گفتند: منظور رسول الله صلی الله علیه وسلم از این حرف این بود که ما سریعا حرکت کنیم و منظورش این نبود که نماز را از وقت خود به تاخیر اندازیم – و در واقع اینها درست می‌گفتند – ولی با این حال، رسول الله صلی الله علیه وسلم به هیچ یک از دو گروه ایرادی نگرفتند، و هیچ کدام از آنها نیز با دیگری به خاطر اختلافشان در این مساله، دشمنی نکردند یا به یکدیگر بغض نورزیدند. به همین خاطر، از نظر من بر مسلمانانی که به منتسب به سنت هستند، واجب است که امت واحده باشند و بینشان حزب گرایی به وجود نیاید که یکی به گروهی و دیگری به گروهی دیگر منتسب و سومی به گروه دیگر منتسب باشند، به طوری که با یکدیگر با چنگ و دندان به خاطر اختلافات اجتهادی با هم دعوا کنند، و نیازی نیست که هر گروه را به عینه نام ببرم. اما شخص عاقل می‌فهمد و برایش واضح است.

به اعتقاد من، بر اهل سنت و جماعت واجب است با یکدیگر متحد باشند. حتی اگر در مسائلی اختلاف کرده‌اند که هر کدام بر اساس فهم خود از نصوص به آن عمل می‌‌کنند، زیرا در این مورد، وسعت و گشایش وجود دارد. مهم این است که قلب‌ها با هم الفت داشته و وحدت کلمه داشته باشند، و شکی نیست که دشمنان مسلمین دوست دارند مسلمانان دچار تفرقه شوند. چه این دشمنان، کسانی باشند که دشمنی خود را اظهار می‌کنند، و چه کسانی باشند که تظاهر به دوستی با اسلام و مسلمین دارند، اما در باطن، خلاف این هستند. پس واجب است که چنین تمایزی که از خصوصیات فرقه‌ی ناجیه است، با دیگران داشته باشیم؛ یعنی وحدت کلمه داشته باشیم.


[۱] – سوره شوری، آیه «۱۳».

[۲] – سوره انعام، آیه «۱۵۹».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

( 9 ) وسئل الشيخ : عن أبرز خصائص الفرقة الناجية ؟ وهل النقص من هذه الخصائص يخرج الإنسان من الفرقة الناجية ؟

فأجاب فضيلته بقوله : أبرز الخصائص للفرقة الناجية هي التمسك بما كان عليه النبي ﷺ في العقيدة، والعبادة، والأخلاق، والمعاملة، هذه الأمور الأربعة تجد الفرقة الناجية بارزة فيها: ففي العقيدة تجدها متمسكة بما دل عليه كتاب الله، وسنة رسوله ﷺ من التوحيد الخالص في ألوهية الله، وربوبيته، وأسمائه وصفاته .

وفي العبادات تجد الفرقة متميزة في تمسكها التام وتطبيقها لما كان عليه النبي ﷺ في العبادات في أجناسها، وصفاتها، وأقدارها، وأزمنتها، وأمكنتها، وأسبابها، فلا تجد عندهم ابتداعاً في دين الله، بل هم متأدبون غاية الأدب مع الله ورسوله لا يتقدمون بين يدي الله ورسوله في إدخال شيء من العبادات لم يأذن به الله .

وفي الأخلاق تجدهم كذلك متميزين عن غيرهم بحسن الأخلاق كمحبة الخير للمسلمين، وانشراح الصدر، وطلاقة الوجه، وحسن المنطق والكرم والشجاعة إلى غير ذلك من مكارم الأخلاق ومحاسنها .

وفي المعاملات تجدهم يعاملون الناس بالصدق، والبيان اللذين أشار إليهما النبي ﷺ في قوله : ” البيعان بالخيار ما لم يتفرقا فإن صدقا وبينا بورك لهما في بيعهما، وإن كذبا وكتما محقت بركة بيعهما ” .

والنقص من هذه الخصائص لا يخرج الإنسان عن كونه من الفرقة الناجية لكن لكل درجات مما عملوا، والنقص في جانب التوحيد ربما يخرجه عن الفرقة الناجية مثل الإخلال بالإخلاص، وكذلك في البدع ربما يأتي ببدع تخرجه عن كونه من الفرقة الناجية. أما في مسألة الأخلاق والمعاملات فلا يخرج الإخلال بهما من هذه الفرقة وإن كان ذلك ينقص مرتبته.

وقد نحتاج إلى تفصيل في مسألة الأخلاق فإن من أهم ما يكون من الأخلاق اجتماع الكلمة، والاتفاق على الحق الذي أوصانا به الله تعالى في قوله : ( شرع لكم من الدين ما وصى به نوحاً والذي أوحينا إليك وما وصينا به إبراهيم وموسى وعيسى أن أقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه‌) (سورة الشورى، الآية ” 13 “).

وأخبر أن الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعاً أن محمداً ﷺ بريء منهم فقال الله عَزَّوَجَلَّ : ( إن الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعاً لست منهم في شيء‌) (سورة الأنعام، الآية ” 159 “). فاتفاق الكلمة وائتلاف القلوب من أبرز خصائص الفرقة الناجية أهل السنة والجماعة فهم إذا حصل بينهم خلاف ناشئ عن الاجتهاد في الأمور الاجتهادية لا يحمل بعضهم على بعض حقداً، ولا عداوة، ولا بغضاء بل يعتقدون أنهم إخوة حتى وإن حصل بينهم هذا الخلاف، حتى إن الواحد منهم ليصلي خلف من يرى أنه ليس على وضوء ويرى الإمام أنه على وضوء، مثل أن الواحد منهم يصلي خلف شخص أكل لحم إبل، وهذا الإمام يرى أنه لا ينقض الوضوء، والمأموم يرى أنه ينقض الوضوء فيرى أن الصلاة خلف ذلك الإمام صحيحة، وإن كان هو لو صلاها بنفسه لرأى أن صلاته غير صحيحة، كل هذا لأنهم يرون أن الخلاف الناشئ عن اجتهاد فيما يسوغ فيه الاجتهاد ليس في الحقيقة بخلاف، لأن كل واحد من المختلفين قد تبع ما يجب عليه اتباعه من الدليل الذي لا يجوز له العدول عنه، فهم يرون أن أخاهم إذا خالفهم في عمل ما اتباعاً للدليل هو في الحقيقة قد وافقهم، لأنهم هم يدعون إلى اتباع الدليل أينما كان، فإذا خالفهم موافقة لدليل عنده، فهو في الحقيقة قد وافقهم، لأنه تمشى على ما يدعون إليه ويهدون إليه من تحكيم كتاب الله وسنة رسول الله ﷺ ولا يخفى على كثير من أهل العلم ما حصل من الخلاف بين الصحابة في مثل هذه الأمور، حتى في عهد النبي ﷺ ولم يعنف أحداً منهم، فإنه عليه الصلاة والسلام لما رجع من غزوة الأحزاب وجاءه جبريل وأشار إليه أن يخرج إلى بني قريظة الذين نقضوا العهد فندب النبي ﷺ أصحابه فقال : ” لا يصلين أحد منكم العصر إلا في بني قريظة ” . فخرجوا من المدينة إلى بني قريظة وأرهقتهم صلاة العصر فمنهم من أخر صلاة العصر حتى وصل إلى بني قريظة بعد خروج الوقت لأن النبي، ﷺ، قال : ” لا يصلين أحد منكم العصر إلا في بني قريظة ” . ومنهم من صلى الصلاة في وقتها، وقال : إن الرسول، ﷺ، أراد منا المبادرة إلى الخروج ولم يرد منا أن نؤخر الصلاة عن وقتها وهؤلاء هم المصيبون ولكن مع ذلك لم يعنف النبي ﷺ أحداً من الطائفتين، ولم يحمل كل واحد على الآخر عداوة، أو بغضاء بسبب اختلافهم في فهم هذا النص، لذلك أري أن الواجب على المسلمين الذين ينتسبون إلى السنة أن يكونوا أمة واحدة، وأن لا يحصل بينهم تحزب، هذا ينتمي إلى طائفة، والآخر إلى طائفة أخرى، والثالث إلى طائفة ثالثة، وهكذا، بحيث يتناحرون فيما بينهم بأسنة الألسن، ويتعادون ويتباغضون من أجل اختلاف يسوغ فيه الاجتهاد، ولا حاجة إلى أن أخص كل طائفة بعينها، ولكن العاقل يفهم ويتبين له الأمر .

فأرى أنه يجب على أهل السنة والجماعة أن يتحدوا حتى وإن اختلفوا فيما يختلفون فيه فيما تقتضيه النصوص حسب أفهامهم فإن هذا أمر فيه سعة ولله الحمد، والمهم ائتلاف القلوب واتحاد الكلمة ولا ريب أن أعداء المسلمين يحبون من المسلمين أن يتفرقوا سواء كانوا أعداء يصرحون بالعداوة، أو أعداء يتظاهرون بالولاية للمسلمين، أو للإسلام وهم ليسوا كذلك، فالواجب أن نتميز بهذه الميزة التي هي ميزة للطائفة الناجية وهي الاتفاق على كلمة واحدة .

مطالب مرتبط:

۷ – اهل سنت و جماعت به چه کسانی گفته می‌شود؟

تعریف اهل سنت و جماعت چیست و این عبارت به چه کسانی اطلاق می‌شود؟

ادامه مطلب …

۸ – فرقه‌ی نجات یافته کدام است؟

رسول الله ﷺ خبر داده است که اسلام به هفتاد و سه فرقه در خواهد آمد و تنها یکی از آن‌ها از آتش جهنم نجات خواهد یافت. خصوصیات این گروه نجات یافته چیست و چرا از آتش نجات می‌یابند؟

ادامه مطلب …

۱۰ – میانه‌روی در اسلام

چگونه در دین راه میانه را اتخاذ کنیم؟ میانه‌روی در دین این است که انسان در آن غلو نکند و از حدی که الله قرار داده، فراتر نرود، و از کوتاهی کردن در آن نیز بپرهیزد تا از حدی که الله قرار داده است، پایین‌تر نباشد...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه