دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۲۳) تفسیر آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»

(۱۲۳) سوال: تفسیر این آیات را می‌خواهم، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ» [زخرف: ٨٤] : «او کسی است که در آسمان، معبود است و در زمین نیز معبود است» در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه: ۵] : «الله رحمان بر عرش قرار گرفت» بعضی می‌گویند: الله در آسمان است؛ بعضی دیگر نیز می‌گویند: الله در همه جا وجود دارد. لطفا توضیح دهید، الله شما را اجر دهد.

جواب:

این سؤال بزرگ و مهمی است زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ خودش را چنین معرفى نموده که «العلیّ» ، « الأعلي»، بر بندگانش از بالای آنان چیره است امور از جانب او فرود می‌آید و به‌ سوی او بالا می‌رود، او در آسمان (بلندی) است. همه‌ی این‌ها بر علو الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و برتری او بر همه چیز، دلالت دارد؛ الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ» [زخرف:٨٤] منظور از این آیه، الوهیت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است. منظور، ذات پروردگار نیست. فرمایش الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به این معنا است که الوهیتش در آسمان و زمین ثابت است. شخصی می‌گوید: فلانی در مکه و مدینه امیر است اما فقط در یکی از دو مکان حاضر است؛ منظور این است که امارتش در مکه و مدینه، ثابت است. پس الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، معبود مخلوقات آسمان و زمین است ولی خودش بالای آسمان‌ها و بر روی عرش است. در نتیجه هیچ منافاتی با این آیه ندارد: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه:۵] به این معنا که بر عرش اسقرار یافت؛ چون استواء در لغت عرب زمانی ‌که متعدی به «علی» شود، معنای علوّ و بالا بودن را می‌رساند؛ مانند: «فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ» [مؤمنون:٢٨] : «وقتی تو و همراهانت بر کشتی سوار شدید» يعني: بالا رفتید. همچنین: «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِه» [زخرف :۱۳] : «برای شما از کشتی و چهارپایان مرکب‌هایی قرار داد که سوار شوید تا بر پشتشان قرار گیرید» الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: «ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ» [زخرف:١۳] : «آن گاه چون بر آن‌ها قرار گرفتید، نعمت پروردگار‌تان‌ را یاد کنید» یعنی هرگاه بر آن بالا رفتید. الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر عرش است؛ یعنی بالای آن استقرار یافته است. این علو، علوّ عام و برای همه‌ی مخلوقات نیست بلکه علو خاصّ عرش است و به همین علت گفته می‌شود: بر عرش استقرار یافت (استوی علی العرش). گفته نمی‌شود: بر آسمان استقرار یافت (استوی علی السماء) گفته می‌شود: بر عرش متعالی شد و بر آسمان متعالی شد. پس استواء بر عرش، علو خاصی است که علو عام بر همه‌ی مخلوقات نیست.
پس کسی که استواء را در این‌ جا به ‌معنای استیلاء، ملک و چیره شدن تفسیر کند، از چند جهت دچار اشتباه شده است:
اول: مخالف زبان عرب است؛ استوی در لغت عرب به معنای استیلاء بر چیزی نیامده است، کلام عرب نزد ما بسیار مشهور و واضح است سراغ نداریم که کسی استواء را به استیلاء تعبیر نماید اما درباره‌ی این بیت شعر:
قد استوی بشر علی العراق من غیر سیف أو دم مهراق
باید گفت: باید ثابت شود که شاعر، عرب خالص بوده است که البته هیچ ‌کس نمی‌تواند این را ثابت کند. حتی اگر عرب بودن شاعر اثبات شود، در شعر قرینه‌ای وجود دارد که مانع معنای علو بر عراق می‌شود؛ چون امکان ندارد انسان بر عراق، علو ذاتی داشته باشد؛ بنابراین مراد از این علو، علو معنوی یعنی همان استیلاء است اما برای علو ذاتی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر عرش، هیچ مانع عقلی و نقلی وجود ندارد.
دوم: تفسیر استواء به استیلاء مخالف فهم سلف صالح و ائمه‌ی خلف است زیرا آن‌ها اجماع دارند بر این که «استوی علی العرش» به معنای علو بر آن است. از هیچ یک از آنان حتی یک جمله نقل نشده که استوی را به استیلاء تفسیر نمایند. روشن است که مخالفت با سلف، گمراهی و خروج از جماعت بر حق محسوب می‌شود.
سوم: لازمه‌ی تفسیر آیه: «اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» به استیلاء و چیرگی، این است که عرش قبلاً در مالکیت غیر الله بوده باشد و سپس الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر آن مسلّط شده باشد که این قطعاً باطل است.
چهارم: اگر استواء را به استیلاء و مسلّط شدن تفسیر کنیم، جایز می‌شود بگوییم: الله بر زمین، انسان، شتر، کشتی و بر همه چیز استوا نموده است چون الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر همه چیز چیره و مسلّط است و مالک همه چیز است. واضح است هیچ کس نمی‌گوید که درست است بگوییم: الله بر انسان و بر زمین و… استواء نموده است.
پنجم: کسانی‌ که استواء را به استیلاء و چیرگی تفسیر نموده‌اند، دچار سرگردانی و اختلاف هستند. تشویش و اختلاف پیروان یک دیدگاه، به‌ معنای عدم رسوخ و صحت آن دیدگاه می‌باشد. بنابر آن‌ چه بیان کردیم، جایز نیست هیچ کس این فرمایش‌های الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را به استیلا و تسلّط بر عرش تفسیر کند: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه:۵] یا «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» [اعراف: ۵۴] لازمه‌ی استواء بر عرش، علو مطلق الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر تمامی مخلوقات است. متعالی بودن الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر همه‌ی مخلوقات با این فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ تعارض و منافاتی ندارد: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ» [زخرف: ٨٤] همچنین: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ» [زخرف:٨٤ ] و «وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ» [انعام: ۳] : « او الله است که معبود در آسمان‌ها و زمین معبود است و نهان و آشکار شما را می‌داند» الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: «وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ» [انعام: ۳] فرمایش الله بدین معنا نیست که ذاتش در آسمان‌ها و زمین قرار دارد بلکه الوهیتش در آسمان‌ها و در زمین ثابت است.
باید فهمید که اعتقاد به حضور ذات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در همه‌ی مکان‌ها، اعتقادی باطل است که اگر انسان دلایل باطل بودنش را بداند هرگز آن را به زبان نمی‌آورد. لازمه‌ی اعتقاد مذکور، این است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در همه‌ی مکان‌های پاک و ناپاک، حضور داشته باشد. همچنین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در دل حیوانات، انسان‌ها و… حضور یابد. در نتیجه: با تعدد مکان‌ها، ذاتش متعدد و چند عدد ‌شود و یا تجزیه ‌شود و بعضی اجزاء وی در این مکان‌ و بعضی در مکان‌های دیگر باشد. این‌ها همه باطل است و تصور آن برای رد و اثبات فاسد بودنش کافی ا‌ست.
کسی که بگوید: الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در تمام مکان‌ها قرار دارد، گمراه و مبتدع است. حقّ و جایگاه الله را آن‌گونه که شایسته‌ی او است نمی‌داند، مراعات نمی‌کند و عظمت و بزرگی الله را نشناخته است. چگونه ممکن است الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در همه جا باشد، در حالی ‌که کرسی او به وسعت آسمان‌ها و زمین است؟ «وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِه» [زمر: ۶۷] : «در روز قیامت تمام زمین در مشت او است و آسمان‌ها در هم پیچیده در دست راست او است» پس این شخص تقوای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را پیشه نماید و به ‌سوی پروردگارش توبه کند؛ قبل از این که با چنین عقیده‌ی فاسدی، مرگ به سراغش بیاید و پرودگارش را با ناپاکی و فساد در عقیده ملاقات نماید. از الله سلامت را درخواست می‌نماییم.

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: أستفسر عن الآيات الكريمة التالية، يقول – تعالى -: ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَفِي الْأَرْضِ إله﴾ [الزخرف: ٨٤] والآية الأخرى ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ [طه: ٥] يقول: من الناس من يقول إن الله موجود في السماء، والبعض يقول إن الله موجود في كل مكان. اشرحوا لنا ذلك مأجورين.

فأجاب رحمه الله تعالى: هذه مسألة عظيمة مهمة، وذلك أن الله -سبحانه وتعالى- وصف نفسه بأنه العلي، وأنه الأعلى، وأنه القاهر فوق عباده، وأن الأمور تتنزل من عنده وتعرج إليه، وأنه في السماء، وكل هذا يدل على علوه -جل وعلا، وأنه فوق كل شيء. فأما قوله تعالى-: ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَ فِي الْأَرْضِ إِلَهُ﴾ [الزخرف: ٨٤] فالمراد بذلك الألوهية، لا ذات الرب عز وجل، فقوله تعالى: ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهُ﴾ [الزخرف: ٨٤] فالمراد بذلك أن ألوهيته ثابتة في السماء وفي الأرض، فقول القائل: فلان أمير في المدينة وفي مكة مع أنه في إحداهما وليس فيهما جميعا، وإنما إمرته ثابتة في المدينة وفي مكة، فالله -تعالى- إله مَنْ في السماء وإله مَنْ في الأرض، وأما هو نفسه – جل وعلا ففوق سمواته على عرشه، وعلى هذا فلا

منافاة بين هذه الآية وبين قول الله -تعالى-: ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى [طه: 5] ومعنى قوله -تعالى -: ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ [طه: ٥] أي: إنه علا على العرش، لأن استوى في اللغة العربية إذا عُديَتْ بِعَلَى صار معناها العلو، كقوله تعالى -: ﴿فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَمَن مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ﴾ [المؤمنون: ۲۸]

أي: علوت، وقوله تعالى -: ﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرَكَبُونَ * لِتَسْتَوُوا عَلَى ظهوره ﴾ [الزخرف: ۱۳] –أي: تعلوا على ظهوره- ﴿ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ﴾ [الزخرف: ١٣] أي: علوتم عليه، فهو -سبحانه تعالى- مستو على العرش أي عال عليه، وهذا العلو ليس هو العلو العام لجميع المخلوقات، بل هو علو خاص مختص بالعرش، ولهذا يقال: استوى على العرش ولا يقال استوى على السماء ويقال علا على العرش وعلا على السماء، فالاستواء على العرش علو خاص ليس هو العلو العام لجميع المخلوقات.

وقد أخطأ وضل من فسر الاستواء هنا بالاستيلاء والملك من عدة أوجه:

الوجه الأول: أنه مخالف لمقتضى اللغة العربية، فلم تأتِ استوى على كذا بمعنى استولى عليه في اللغة العربية، وها هو كلام العرب بين أيدينا لا نعلم أنَّ

منهم من عبر عن الاستيلاء بالاستواء أبدا، فأما ما قيل:

قد استوى بشر على العراق                  من غير سيف أو دم مهراق

فإننا نطالب أولا بصحة النقل عن شاعر عربي من العرب الخلص، ولا يمكن لأحد أن يثبت ذلك، ثم على فرض أنه ثبت عن شاعر عربي من العرب الخلص فإنَّ هنا قرينة تمنع أن يكون المراد بذلك العلو على العراق، لأن الرجل لا يمكن أن يعلو على العراق علوا ذاتيّا، وحينئذ يكون المراد به العلو المعنوي وهو الاستيلاء، أما علو الله – تعالى – نفسه على عرشه فلا مانع منه لا عقلا ولا سمعا . ثانيًا: أن نقول: إن تفسير الاستواء بالاستيلاء مخالف لما كان عليه السلف الصالح وأئمة ،الخلف، فإنهم مجمعون على أن استوى على العرش بمعنى علا عليه، ولم يأت عن أحد منهم حرف واحد يدل على أنهم فسروا الاستواء بالاستيلاء، ومعلوم أن مخالفة السلف ضلال وخروج عن جماعة الحق.

ثالثا: أنه يلزم على تفسير ﴿اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: ٥٤] استولى عليه أن يكون العرش قبل هذا ملكًا لغير الله، وأن الله -تعالى- بالمعالجة حصل عليه من غيره، وهذا لازم باطل بطلانا شديدًا.

رابعا: أننا إذا فسرنا استوى باستولى الجاز أن نقول: إن الله استوى على الأرض، وعلى الإنسان، وعلى الجمل، وعلى السفينة، وعلى كل شيء، لأنَّ الله -تعالى- مستول على كل شيء ومالك له، ومعلوم أنه لا أحد يُسوّغ أن يقول القائل: إن الله استوى على الإنسان، أو على الأرض، أو ما أشبه ذلك.

خامسا: إنَّ الذين فسروه بالاستيلاء مضطربون ومختلفون، واضطراب أهل القول فيه يدل على عدم رسوخه وعدم صحته، وعلى هذا فلا يحل لأحدٍ أن يفسر قول الله – تعالى -: ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ [طه: ٥] أو قوله -تعالى-: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: ٥٤] بأن المعنى استولى عليه من أجل هذه الوجوه التي ذكرناها، فالاستواء على العرش يلزم منه العلو المطلق على جميع المخلوقات، وأن الله -تعالى- عال بنفسه على جميع المخلوقات، ولا يعارضه ما ذكره السائل من قوله تعالى: ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَفِي الْأَرْضِ الله﴾ [الزخرف: ٨٤] لما ذكرنا في صدر الجواب.

ونظير هذه الآية أعني قوله تعالى: ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَفِي الْأَرْضِ الله﴾ [الزخرف: ٨٤]- قوله -تعالى-: ﴿وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ﴾ [الأنعام: ۳) فقال: ﴿وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ﴾ [الأنعام: ٣] وليس المعنى أنه نفسه في السموات وفي الأرض، ولكن المعنى: أن ألوهيته ثابتة في السموات وفي الأرض.

و ليعلم أن اعتقاد أن الله -تعالى- نفسه في كل مكان اعتقاد باطل، لو شعر الإنسان بلوازمه الباطلة ما تفوه به لأنه يلزم من هذا القول أن يكون الله -تعالى- في كل مكان من الأماكن الطيبة والأماكن الخبيثة، بل للزِمَ منه أن يكون الله -تعالى- في أجواف الحيوانات وأجواف الناس وما أشبه ذلك، ثم يلزم من هذا أحد أمرين: إما أن يتعدد بتعدد الأمكنة، وإما أن يكون متجزئا بعضه هنا وبعضه هناك، وكل هذه لوازم فاسدة، تصورها كاف في ردها و إفسادها.

ومَنْ قال: إن الله تعالى نفسه في كل مكان، فهو ضال مبتدع ما قدر الله حق قدره، ولا عرف عظمته جل وعلا، وكيف يكون في كل مكان وهو الذي قد وسع كرسيه السموات والأرض؟ ﴿وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَوَاتُ مَطْوِيَّتُ بِيَمِينِهِ﴾ [الزمر: ٦٧] فليتق الله قائل هذا، وليتب إلى ربه قبل أن يدركه الموت على هذه العقيدة الفاسدة، ويلقى ربه على خبث العقيدة وفساد الطوية، نسأل الله السلامة.

مطالب مرتبط:

(۱۱۷) منظور از این کلام رسول اللهﷺ چیست: «إنما بعثت رحمة للعالمین»

توصیف پیامبرﷺ به رؤوف و رحیم در قرآن کریم آمده است؛ ولی مختص مؤمنان است؛ ولی به این معنی نیست که ایشان رحمت است؛ بلکه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به ‌وسیله‌ی ایشان به مخلوقاتش رحم و مهربانی نمود.

ادامه مطلب …

(۱۰۹) مذهب اهل سنت و جماعت در تعامل با اسماء و صفات

هر ویژگی و صفتی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ خود را با آن توصیف نموده یا رسول اللهﷺ ذاتش را با آن توصیف نموده مذهب اهل سنت و جماعت آن را می‌پذیرد، به آن ایمان دارد و معتقد است که آن وصف، حق و حقیقت است.

ادامه مطلب …

(۱۰۵) فرق بین اسماء و صفات الله

اسم چیزی است که الله به آن نامیده می‌شود و صفت چیزی است که الله با آن وصف می‌شود که این همان معنای قائم به ذات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است.

ادامه مطلب …

(۱۱۳) آیا «الحق» از اسماء الله است؟

بله، یکی از اسامی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، الحق است.

ادامه مطلب …

(۱۲۴) بیان مکان الله عَزَّوَجَلَّ

ادله‌ی قرآن، سنت، اجماع، عقل و فطرت، اتفاق دارند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در آسمان است و با ذات و صفاتش در علو قرار دارد؛ اما باید دانست که وجود الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در آسمان، به این معنا نیست که آسمان بر او سایه افکنده و احاطه دارد...

ادامه مطلب …

(۱۱۸) حکم نام‌گذاری به اسم‌هایی که از اسماء و صفات الله است

هرگاه هدف از اسم، معنای صفت نباشد اشکالی ندارد. اما در اسم‌هایی مانند جبار، شایسته نیست شخص به آن نام‌گذاری شود هر چند که معنای صفت مدّ نظر نباشد...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه