(۱۲۱) سوال: انواع استواء در لغت عرب کدام است؟ چگونه صفت استواء را برای الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ اثبات کنیم؟
جواب:
استواء در لغت عرب به صورت لازم و نیز به صورت متعدی به حرف جر و همراه با واو معیت میآید. سه حالت برای استواء وجود دارد:
حالت اول: به صورت مطلق و بدون مقید به معمول یا واو معیت بیاید که به معنای کمال است. مانند فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ: (وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى) [قصص:۱۴ ] : «زماني كه موسي به نهايت قدرت و رشد خود رسيد و خرد و انديشهاش كامل شد» يعني به كمال رسيد. مانند سخن مردم در لغت عامیانه: «استوی الطعام» یعنی پخت غذا کامل شد.
حالت دوم: همراه با واو معیت بیاید که در این صورت به معنای تساوی است؛ همانند: «استوی الماء و الخشب» یعنی مساوی شدند.
حالت سوم: متعدی به حرف جر باشد؛ در این صورت اگر متعدی به حرف جر (علی) شد، به معنای علو و استقرار است؛ اگر متعدی به رف جر (الی) شد، مفسرین در این مورد اختلاف دارند؛ برخی میگویند: به معنای علو و ارتفاع است و برخی میگویند: به معنای قصد و اراده است. مثال متعدی به علی: (ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ) [اعراف: ۵۴] : «سپس بر عرش استقرار یافت» همچنین «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه: ۵] : «رحمان بر عرش قرار گرفت» این فرمایش الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در هفت موضع از قرآن کریم آمده است.
مثال متعدی به الی: (اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ) [فصلت:۱۱] : (هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) [بقره:۲۹] به همين علت مفسرین در مورد معنای کلمه استواء در این جا اختلاف دارند؛ بعضی میگویند: به معنای « به سوی آسمان بالا رفت» است. بعضی هم میگویند: به معنای «قصد و اراده نمود» است. به طور کلی استوای الله بر عرش از صفات ثابتی است که واجب است مؤمن به آن ایمان داشته باشد.
الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر عرشش استواء نمود؛ یعنی: بر بالای آن قرار گرفت؛ برتری و بالا بودن خاصی که همانند بالا بودنش بر سایر مخلوقات نیست بلکه این علوّ و بالا بودن، خاص برای عرش است؛ همانند فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ: (رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ) [غافر:۱۵] ولي كيفيت اين استواء برای ما معلوم نیست؛ چون امکان ندارد به کیفیت آن احاطه پیدا کنیم. الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ و رسولشﷺ دربارهی کیفیتش به ما خبر ندادهاند. زمانی که از امام مالک رَحِمَهُالله در مورد این آیه سؤال شد: (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى) چگونه الله استواء یافت؟ امام مالک رَحِمَهُالله سرش را پایین انداخت تا جایی که عرق کرد؛ سپس گفت: «الاستواء غیر مجهول، والکیف غیر معقول، و الایمان به واجب، والسوال عنه بدعة» : (استواء غیر مجهول است، کیفیت آن معقول نیست، ایمان به آن واجب است و سؤال از کیفیتش بدعت است) معنای استواء را میدانیم و به آن ایمان داریم و بدان اقرار میکنیم. استواء یعنی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بالای عرش رفت و بر آن استقرار یافت. علوّ و استقراری که لایق ذات او است ولی کیفیت این استواء را نمیدانیم. بنابراین بر ما واجب است از سؤال در مورد کیفیت دست کشیده و به معنای آن ایمان بیاوریم.
برخی میگویند: (اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ) یعنی: بر آن استیلاء یافت و چیره شد که این قول درست نیست و مخالف اعتقاد سلف و مدلول واژه در لغت عربی است؛ لذا این دیدگاه قبول نمیشود و باطل است. اگر معنای استواء، استیلاء باشد لازمهاش این است که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر چیزهایی چیره باشد و بر چیزهای دیگری چیره نباشد در حالی که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر همه چیز چیره است؛ همچنین لازمهی دیدگاهشان این است که عرش قبل از استیلای الله، از آنِ الله نبوده است بلکه مِلک کسی دیگر بوده که سپس الله بر آن چیره شده است؛ این معانی باطل است و شایستهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نیست.
***