۸۰۰- وعن أبي جُرَيٍّ جابر بن سُلَيم رضي الله عنه قال: رَأَيتُ رَجلاً يصْدُرُ النَّاسُ عَنْ رَأْيهِ لاَ يَقُولُ شَيئًا إِلاَّ صَدَرُوا عَنْهُ، قُلْتُ: مَنْ هذا؟ قالوا: رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم. قُلْتُ: عَليكَ السَّلامُ يا رسولَ الله مَرَّتَيْنِ قال: «لا تَقُل علَيكَ السَّلام، علَيكَ السلامُ تَحِيَّةُ الْموْتَى؛ قُل: السَّلامُ علَيك». قال: قُلْتُ: أَنتَ رسولُ الله؟ قال: «أَنَا رسولُ الله الَّذي إِذا أَصابَكَ ضَرٌّ فَدعَوْتَهُ كَشَفَهُ عنْكَ، وإِذا أَصَابَكَ عامُ سنَةٍ فَدَعَوْتَهُ أَنْبَتَهَا لَكَ، وإِذَا كُنتَ بِأَرْضٍ قَفْرٍ أَوْ فَلاَةٍ، فَضَلَّتْ راحِلَتُك، فَدَعَوْتَهُ رَدَّهَا علَيكَ». قال: قُلْتُ: اعْهَدْ إِلَيَّ. قال: «لا تَسُبَّنَّ أَحدًا». قال: فَما سَببْتُ بَعْدهُ حُرًّا، وَلا عَبْدًا، وَلا بَعِيرًا، وَلا شَاةً؛ «وَلا تَحقِرنَّ مِنَ الْمَعْروفِ شَيْئًا، وأَنْ تُكَلِّمَ أَخَاك وأَنتَ مُنْبسِطٌ إِليهِ وجهُكَ، إِنَّ ذلك مِنَ المعرُوفِ. وارفَع إِزاركَ إِلى نِصْفِ السَّاقِ، فَإِن أبيتَ فإلى الكَعبيْنِ، وإِيَّاكَ وإِسْبالُ الإِزارِ فَإِنَّهَا مِن الْمَخِيلةِ وإِنَّ الله لا يُحِبُّ المَخِيلةَ، وإن امْرؤٌ شَتَمك وَعَيَّركَ بِمَا يَعْلَمُ فيكَ فلا تُعيِّرْهُ بِمَا تَعلَمُ فِيهِ، فإِنَّمَا وبالُ ذلكَ عليهِ». [روایت ابوداود و ترمذي با اِسناد صحيح؛ ترمذی گفته است: این حدیث، حسن صحيح میباشد.]([۱])
ترجمه: ابوجُرَی، جابر بن سُلَیم رضي الله عنه میگوید: مردی را دیدم که مردم سخنش را میگرفتند و هرچه میگفت، میپذیرفتند. گفتم: این مرد کیست؟ گفتند: او رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است. دو بار گفتم: علیکالسلام ای رسولخدا! فرمود: «نگو: علیکالسلام؛ زیرا علیکالسلام، درود و سلامِ مردگان است. بگو: السلامعلیک». جابر رضي الله عنه میگوید: گفتم: آیا تو فرستادهی الله هستی؟ فرمود: «من، رسولالله هستم؛ فرستادهی همان ذاتی که وقتی زیانی به تو برسد و تو او را بخوانی، آن را از تو برطرف میکند و اگر گرفتار خشکسالی شوی و دعا کنی، او زمین را برای تو میرویاند و چنانچه در بیابان باشی و شترت گُم شود و تو الله را بخوانی، آن را به تو باز میگرداند». میگوید: گفتم: مرا پند بده. فرمود: «به هیچکس دشنام نده». میگوید: از آن پس به هیچ انسان آزاد یا غلام و به هیچ شتر و گوسفندی دشنام ندادم. – پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود:- هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست. و لباس و شلوارت را تا نصفِ ساق یا لااقل تا قوزک پاهایت بالا بکش و از بلند کردن لباست – تا زیرِ قوزک یا کشاندن آن بر روی زمین- بپرهیز که این عمل، از تکبر است و الله، تکبر را دوست ندارد. و اگر کسی به تو دشنام داد یا تو را بهخاطر عیبی که در تو میشناخت، سرزنش نمود، تو او را بهخاطر عیبی که در او میشناسی، سرزنش نکن؛ زیرا گناهِ این عمل، تنها بر عهدهی خودش میباشد».
شرح
مؤلف رحمه الله حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که جابر بن سُلَیم رضي الله عنه به مدینه آمد و مردی را دید که مردم سخنش را میگرفتند و هرچه میگفت، میپذیرفتند. زیرا آن مرد، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود. جابر رضي الله عنه پرسید: این مرد، کیست؟ گفتند: او، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است. نزدشان رفت و گفت: تو، رسولخدا هستی؟ و نیز گفت: «علیکالسلام». یعنی خبر (گزاره) را ابتدا ذکر کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «نگو: علیکالسلام؛ زیرا علیکالسلام، درود و سلامِ مردگان است»؛ یعنی مردم در دوران جاهلیت بر مردگانشان بدین ترتیب سلام میکردند. چنانکه شاعرشان چنین گفته است:
عليک سلام الله قيس بن عامر و رحمتـه ما شاء أن يتـرحم
[توضیح: شاعر در این بیت برای درود فرستادن بر قیس بن عامر که مرده بود، مطابق روش آن دوران ابتدا گزاره- یعنی واژهی علیک- را ذکر کرده است».]
لذا روشن شد که مردم در دوران جاهلیت برای سلام کردن یا درود فرستادن بر مرده، میگفتند: علیکالسلام. اما اسلام، این روش را منسوخ (باطل) گردانید و به جای آن، برای کسی که سلام میکند، «السلامعلیک» را قرار داد. حتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که به قبرستان میرفت و به مردگان سلام میکرد، میفرمود: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنينَ» و نمیگفت: «علیکمالسلام…».
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بگو: السلامعلیک». لذا درمییابیم که وقتی انسان به کسی سلام میکند، بگوید: «السلام علیک». یعنی ابتدا واژهی «سلام» را ذکر نماید و سپس «علیک» را با «صیغهی مفرد» بگوید. چنانکه در حدیث آن شخصی که بد نماز خواند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روش نماز را به او آموزش داد- یعنی در حدیث مسیء الصلاه- آمده است: وی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سلام کرد و گفت: «السلام علیک». لذا گفتنِ «السلام علیک» از گفتن «السلامعلیکم» بهتر است.
برخی از علما گفتهاند: «السلامعلیکم» بگویید و قصدِتان، سلام گفتن به طرف مقابل و نیز فرشتگانی باشد که با او هستند. اما بهتر است که مطابق سنت، «السلام علیک» بگوییم؛ مگر اینکه خواسته باشیم به یک گروه یا چند نفر سلام کنیم که در این صورت میگوییم: «السلامعلیکم».
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خود را برای جابر بن سُلَیم رضي الله عنه معرفی کرد و بیان نمود که او، فرستادهی پروردگار جهانیان، یعنی فرستادهی ذاتیست که ضرر و زیان را برطرف میکند و آنچه را مفید است، فراهم میگرداند. او، ذاتیست که وقتی شترت را در بیابان گم کنی و او را بخوانید، آن را به تو باز میگرداند. همچنین فرمود: «و اگر گرفتار خشکسالی شوی و دعا کنی، او زمین را برای تو میرویاند چون ضرر و زیانی به تو برسد و دست به دعا برداری، الله آن را برطرف میسازد». همانگونه که الله جل جلاله میفرماید:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾ [نمل:۶۲]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند و سختی و گرفتاری را برطرف مینماید و شما را جانشین (یکدیگر) در زمین میگرداند؟ آیا معبود برحقی جز الله وجود دارد؟
بدینسان برای وی روشن ساخت که الله عزوجل آنچه را به نفع بندگانش باشد، برایشان فراهم میگرداند و انگاه که بندهاش او را بخواند، دستِ خالی از درگاهش برنمیگردد. آری؛ هر دعایی که بکنید، از درگاه الاهی دستِ خالی برنمیگردید؛ گرچه بهظاهر درخواست شما پذیرفته نشود. زیرا دعا، خود نیکیست و پاداش آن را خواهید یافت؛ و هرکس، کار نیکی انجام دهد، ده برابر تا هفتصد برابرش و بلکه بیشتر پاداش مییابد. وقتی هیچ مانعی برای پذیرش دعا وجود نداشته باشد، الله متعال، درخواست بندهاش را برآورده میسازد و بنده، آن را به چشم خود میبیند؛ یا اینکه زیانی بزرگتر از خواستهاش را از او دور میگرداند یا اینکه پاداش دعایش را برای او نزد خویش نگه میدارد و در آخرت، به او میبخشد. لذا دعاکنندهای که شرایط دعا را رعایت نماید، از درگاه پروردگار متعال دستِخالی برنمیگردد.
گاه بنده گمان میکند در اجابت دعایش درنگ شده است؛ میگوید: چقدر دعا کردم، اما دعایم قبول نشد! شیطان، این وسوسه را در دلِ انسان میاندازد و به او میگوید: چه همه دعا کردی، اما به هدف خود نرسیدی! و سپس انسان را از رحمت الاهی ناامید میگرداند. در صورتی که ناامیدی از رحمت پروردگار، جزو گناهان کبیره است. پس، از رحمت الاهی ناامید نباشید؛ هرچند دعای شما دیر اجابت شود. چه میدانید که خیرِ شما در چیست؟ الله، بندگانش را به دعا کردن دستور داده و خود، هرگونه که صلاح بداند، دعای بندهاش را میپذیرد:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
اما بنده، عجله میکند. هیچگاه عجله نکنید؛ بلکه منتظر باشید و همچنان به دعا کردن ادامه دهید. گاه الله عزوجل به حکمت خویش دعای شما را دیرتر اجابت میفرماید تا شما، بیشتر دعا کنید و بدینسان به نیکیهای بیشتری دست یابید و حد و اندازهی خود و میزان نیازتان به پروردگار را درک نمایید. این، به نفع شماست.
لذا برای قبول شدن دعای خود عجله نکنید و با دعا و زاری به درگاه الاهی پافشاری نمایید و بدانید که الله عزوجل آن دسته از بندگانش را که در دعا و زاری، پافشاری میکنند، دوست دارد. زیرا انسان، با دعا کسی را میخواند که فرجامِ همه چیز به اراده و خواست او بستگی دارد؛ یعنی ذاتی که پایان همه چیز به او برمیگردد و فرمانروایی همه چیز به دست اوست. فرقی ندارد که در نماز یا در خلوتِ خویش، پروردگار را بخوانید؛ حتی هنگامی که در نماز هستید، هر دعایی که میخواهید، بکنید. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «وَأَمَّا السُّجُودُ فَأکْثرُوا فِيهِ بِالدُّعَاءِ».([۲]) یعنی: «اما در سجده، زياد دعا کنید». و چون دربارهی تشهد نماز سخن گفت، فرمود: «ثُمَّ لْيَتَّخِذْ مِنْ الدُّعَاء مَا شَاءَ». یعنی: «هر دعایی که خواست، بگوید». انسان، کسی جز الله ندارد و باید در مسایل ريز و بزرگِ خود به الله عزوجل پناه ببرد. چنانکه در حدیث آمده است: «لِيَسْأَلْ أَحَدكُمْ رَبّه حَاجَتَهُ كُلَّهَا حَتَّى شِراكَ نَعْلِهِ إذَا انْقَطَعَ».([۳]) یعنی: «هر یک از شما، همهی نیازهایش را از الله بخواهد؛ حتی بندِ کفش خود را زمانی که پاره میشود». بند کفش، کمترین یا کوچکترین چیزیست که انسان میتواند آن را از پروردگارش درخواست نماید؛ زیرا خواستن از پروردگار یا عرض نیاز به درگاهش، عبادت و بندگیِ الله عزوجل، روی آوردن به سوی او، پیوند با او و پناهنده شدن به اوست و بدینسان قلب انسان همواره با پروردگارش میباشد. پس تا میتوانید، دعا کنید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه به جابر بن سُلَیم رضي الله عنه فرمود: «هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست» و الله، نیکوکاران را دوست دارد.
همینکه به شخصی کمک کنید تا بارش را داخل ماشینش بگذارد، یک صدقه یا نیکیست؛ اگر کسی، به وسیلهای نیاز داشته باشد و شما آن را به او نزدیک کنید، این هم یک نیکیست. اگر خودکار خود را به کسی بدهید که میخواهد چیزی بنویسد، این، یک نیکی بهشمار میآید. پس، تا میتوانید نیکی کنید؛ زیرا الله نیکوکاران را دوست دارد. گفتنیست: یک اصل یا قاعدهی کلی وجود دارد که اگر انسان آن را بهخاطر بیاورد، نیکی کردن بر او آسان میشود. این اصل، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهثبوت رسیده است: «مَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَانَ الله فِي حاجتِه».([۴]) یعنی: «کسی که در جهت برطرف کردن نیازِ برادرش بکوشد، الله، نیاز او را برآورده میسازد». وقتی الله عزوجل خود، عهدهدار کارهای شما باشد، آیا هیچ کارِ سخت و دشواری برای شما وجود خواهد داشت؟ روشن است که خیر؛ بلکه الله متعال در همهی کارها شما را یاری میکند و بدینسان هر کاری، آسان میگردد. لذا تا زمانی که در جهت برطرف کردن نیازِ برادر خود بکوشید، الله عزوجل نیازِ شما را برآورده میسازد. پس تا میتوانید نیکی کنید و هیچ کارِ نیکی را کوچک مپندارید؛ گرچه بهظاهر، کارِ کوچک یا اندکی باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زنان مسلمان فرمود: «لا تَحْقِرَنَّ جارَةٌ لجارتِهَا وَلَوْ فِرْسَنَ شَاةٍ».([۵])یعنی: «هیچ زنی، هدیهی خود به زن همسایهاش را کوچک نشمارد، اگرچه (هدیهی بهظاهر کوچکی مانند) استخوان کف پای گوسفند (پاچهی گوسفند) باشد».
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جابر بن سُلَیم رضي الله عنه فرمود: «هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست». همینکه انسان با برادر مسلمانش گشادهرو باشد، نه اخمو، جزو نیکیهاست؛ زیرا بدینوسیله برادرِ مسلمانش را شادمان میگرداند و شاد کردن دیگران، نیکی و احسان، بهشمار میآید و الله متعال نیکوکاران را دوست دارد. البته در پاره ای از موارد که مستثناست، بهتر است در برابر شخصی که عمل ناپسندی انجام داده، اخم کنیم یا چهره در هم بکشیم تا بلکه به خود بیاید و دریابد که مرتکبِ عمل زشت و ناسپندی شده است؛ زیرا «هر سخن، جایی و هر نکته، مقامی دارد».
آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به جابر بن سلیم رضي الله عنه دستور داد که لباس و شلوارش را تا نصفِ ساق یا لااقل تا قوزک پاهایش بالا بکشد. این، نشان میدهد بهترین حالت در پوشش، اینست که انسان لباسش را تا نصف ساقهایش بالا بکشد؛ البته ایرادی ندارد که لباسش را بالاتر از قوزک پایش قرار دهد. گرچه در حدیث از این کار به امتناع از سنت تعبیر کرد و فرمود: «اگر از این کار، امتناع ورزیدی، پس لباست را تا دو قوزک پا بالا بیاور». و چون وعید یا هشداری در این باره ذکر نکرد، ایرادی ندارد که انسان، لباسش را فقط تا دو قوزک پا بالا بکشد.
پیشتر حدیث گذشت که در آن آمده بود: ابوبکر صدیق رضي الله عنه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: «ای رسولخدا! يك طرف لباسم پايين ميافتد مگر اينكه مواظبش باشم». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تو، جزو کسانی نیستی که این عمل را از روی تکبر انجام ميدهند». اینجاست که در مییابیم شلوار (لُنگ) ابوبکر رضي الله عنه پایینتر از قوزک پایش نبود و فقط پایینتر از ساق پایش قرار میگرفت و این، ایرادی ندارد. لذا نباید بر خود یا دیگران سخت بگیریم و تأکید کنیم که حتماً لباس یا شلوار انسان، تا نصفِ ساقش باشد. زیرا همانطور که در حدیث آمده، گرچه سنت، اینست که انسان لباس یا شلوارش را تا نیمهی ساقش بالا بکشد، اما مطابق حدیث و اجازهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، ایرادی ندارد که انسان لباسش را بالاتر از دو قوزک پایش قرار دهد.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم جابر رضي الله عنه را از کبر و غرور در راه رفتن و لباس پوشیدن یا سخن گفتن برحذر داشت؛ زیرا الله متعال، تکبر را دوست ندارد. خود فرموده است:
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨﴾ [لقمان: ١٨]
متکبرانه از مردم روی برنگردان و در زمین خرامان و باغرور راه مرو که بهراستی الله، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
شایسته است که انسان در راه رفتن، لباس پوشیدن و همهی حرکات خود، متواضع و فروتن باشد؛ زیرا کسی که بهخاطر الله تواضع کند، الله متعال او را گرامی و والامقام میگرداند. اینها، آدابیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امتش آموزش داد و انسان باید خود را به این آداب، آراسته سازد تا به دو نتیجهی بزرگ و مهم دست یابد:
یکم: فرمانبرداری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ [النساء : ١٣]
هر کس از الله و پیامبرش اطاعت نماید، الله او را وارد باغهایی میکند که در آن جویبارها روان است.
دوم: انسان از طریق آراستگی به این آداب و منشهای نیکو، خود را به صفات و ویژگیهای نیک و پسندیدهای آراسته میسازد که هیچیک از افراد بشر نمیتواند مردم را به سوی چنین ویژگیهایی سوق دهد. زیرا آداب و منشهایی که اسلام آورده است، بهترین آداب و منشهاست. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جابر رضي الله عنه فرمود: «و اگر کسی به تو دشنام داد یا تو را بهخاطر عیبی که در تو میشناخت، سرزنش نمود، تو او را بهخاطر عیبی که در او میشناسی، سرزنش نکن؛ زیرا گناهِ این عمل، تنها بر عهدهی خودش میباشد». زیرا شایسته است که انسان عفو و گذشت پیشه کند و هر سخنی را که به گوش او میرسد، معیار قضاوت دربارهی دیگران قرار ندهد. لذا از سخنان دیگران چشمپوشی کنید و عفو و گذشت پیشه سازید؛ چراکه الله متعال بندگان باگذشت و بخشندهی خود را دوست دارد و به آنها پاداش میدهد. اگر کسی را بهخاطر عیبی که در او میشناسید، سرزنش کنید یا به او طعنه بزند، درگیری و کشمکش شما با یکدیگر طولانی میگردد و چهبسا این امر، به کینه و دشمنی در میان شما میانجامد. اما اگر سکوت نمایید و هیچ نگویید، اوضاع، عادی میشود. تجربه ثابت کرده است که وقتی انسان به کسی که به او ناسزا گفته است، ناسزا بگوید، دشنامگویی به یکدیگر در میان آنها ادامه مییابد و به دوری و دشمنیِ انها با یکدیگر دامن میزند. اما اگر انسان سکوت کند و هیچ نگوید، بهتر و مفیدتر خواهد بود؛ همانگونه که الله متعال در توصیف بندگان نیک و شایستهاش میفرماید:
﴿خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣﴾ [الفرقان: ٦٣]
و هنگامى كه افراد نادان، آنان را مورد خطاب قرار مىدهند، سلام ـ سخن مسالمتآميزی ـ مىگویند.
الله عزوجل ميفرمايد:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
﴿è{ علیه السلامqøÿ رضي الله عنهمèø۹$#﴾ یعنی با اخلاق و رفتارِ سبک و ناشایست مردم، سازگار باش و از مردم نخواه و توقع نداشته باش که در برخورد با تو به بهترین شکل عمل کنند؛ مردم، هیچگاه مطابق میل تو نخواهند بود. پس ساده ترین رفتار مردم را بپذیر و سخت نگیر. از اینرو الله متعال فرمود: ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾: «و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان». وقتی یک آدمِ جاهل به تو دشنام داد یا به تو بد کرد، خیر و مصلحت در اینست که از وی روی بگردانی.
([۱]) صحیح الجامع، ش: ۷۴۰۲؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: ۱۴۰۳؛ صحیح أبی داود، آلبانی رحمه الله، ش: ۳۴۴۲.
([۳]) ضعیف است؛ روایت ابنحبان، (۸۶۶، ۸۹۴)، و ابویعلی در مسندش (۳۴۰۴) و بیهقی در شعب الایمان (۲ رحمه الله۴۱) از طریق قطن بن نسیر از جعفر بن سلیمان از ثابت از انس بن مالک رضي الله عنه به صورت مرفوع؛ بیهقی گوید: قطن بن نسیر بهصورت مسند و جز او، به صورت مرسَل روایت کردهاند. و نیز روایت: ابنعدی در الکامل (۶ رحمه الله۵۲). ابنالمدینی در علل خود، ص۷۲ میگوید: «جعفر، بهکثرت از ثابت روایت کرده و روایتهای مرسَلش فراوان است و بسیاری از آنها، منكَر میباشد». علامه آلبانی رحمه الله در السلسلۀ الضعیفۀ (۱۳۶۲) این حدیث را ضعیف دانسته است.
([۴]) صحیح بخاری، ش: (۲۴۴۲، ۶۹۵۱)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۸۰. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۲۳۸ گذشت. (مترجم)]
([۵]) صحیح بخاری، ش: (۲۵۶۶، ۶۰۱۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۰. ر.ک: همین کتاب، حدیث شمارهی:۱۲۶.