۶۷۹ – وعن أبي سعيد عبد الرحمنِ بن سَمُرةَ رضي الله عنه قال: قال لِي رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «يَا عَبدَ الرَّحمن بنَ سمُرَةَ! لا تَسأَلِ الإمارَةَ، فَإنَّكَ إن أُعْطِيتَها عَن غَيْرِ مسأَلَةٍ أُعنتَ علَيها، وإن أُعطِيتَها عَن مسأَلةٍ وُكِلتَ إلَيْها، وإذَا حَلَفْتَ عَلى يَمِينٍ، فَرَأَيت غَيرها خَيرًا مِنهَا، فَأْتِ الَّذي هُو خيرٌ، وكَفَِّرْ عَن يَمينِكَ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: عبدالرحمن بن سمره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «ای عبدالرحمن بن سمره! هیچگاه خواستارِ امارت نباش؛ زیرا اگر بدون درخواست به امارت برسی، در مسیر امارت از سوی الله یاری میشوی و اگر به درخواست خود به امارت برسی، با آن تنها میمانی – و از کمک و یاریِ الله عزوجل محروم میگردی.- و هرگاه بر انجامِ کاری سوگند خوردی و سپس خلافِ آن کار را بهتر دانستی، همان کار بهتر را انجام بده و کفّارهی سوگندت را ادا کن».
شرح
مؤلف رحمه الله بابی بدین عنوان گشوده است: «نهی از درخواست امارت و بهتر بودن دوری از مسؤولیتها، مگر در صورتی که مصلحت و نیاز باشد».
امارات در اینجا مفهومی فراگیر دارد و شامل ردههای مختلف آن میشود؛ یعنی امارات در سطح بالا به عنوان والاترین مقام حکومتی و امارات یا مسؤولیتهای پایینتر.
از والاترین مقام حکومتی به عنوان امارتِ بزرگ یا عام یاد میشود؛ مانند خلافت ابوبکر صدیق رضي الله عنه که جانشین رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود و نیز خلافت امیر مؤمنان عمر بن خطاب، و عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب رضي الله عنه و سایر خلفا. این، امارت یا فرماندهی عام و فراگیر است.
و امارتِ خاص به پُستهای حکومتیِ پایینتر گفته میشود؛ مانند استاندار، فرماندار و امثال آن. در حدیث از اشتیاق به پست و مقام و تقاضای آن، منع شده است؛ همانطور که در حیث عبدالرحمن بن سمره رضي الله عنه آمده است.
مؤلف رحمه الله در ابتدای این باب، این آیه را ذکر کرده است که الله عزوجل میفرماید:
﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ ٨٣﴾ [القصص: ٨٣]
این، سرای آخرت است که آن را برای کسانی قرار میدهیم که خواهان فساد و برتری در زمین نیستند. و فرجام نیک از آنِ پرهیزگاران است.
گاه هدف از درخواست امارت، برتریجویی و سیطرهطلبی بر مردم است تا زمامِ امورشان را در دست گیرد و هر طور که میخواهد امر و نهی کند؛ یعنی درخواست امارات و پست و مقام، انگیزههای بدی دارد و کسی که با انگیزههای بد در پیِ پست و مقام باشد، بهرهای در آخرت نخواهد داشت. از اینرو از درخواست امارت منع شده است.
﴿وَلَا فَسَادٗاۚ﴾؛ یعنی خواهان، فساد و تبهکاری در زمین نیستند و به این نمیاندیشند که اگر قدرت و موقعیش را پیدا کنند، به راهزنی و سرقت اموال مردم بپردازند یا به آبرویشان تجاوز کنند. ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ﴾: «و فرجام نیک از آنِ پرهیزگاران است». چه این فرجام نیک در دنیا باشد و چه در آخرت. و گاه هم در دنیاست و هم در آخرت.
سپس مؤلف رحمه الله حدیث عبدالرحمن بن سمره رضي الله عنه را ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «ای عبدالرحمن بن سمره! هیچگاه خواستارِ امارت نباش؛ زیرا اگر بدون درخواست به امارت برسی، در مسیر امارت از سوی الله یاری میشوی و اگر به درخواست خود به امارت برسی، با آن تنها میمانی»؛ یعنی از کمک و یاریِ الله عزوجل محروم میگردی؛ در نتیجه شکست میخوری و موفق نمیشوی. اما اگر خود، تقضای امارت نکردی و مردم تو را انتخاب کردند و از تو خواستند که این مسؤولیت را قبول کنی، ایرادی ندارد؛ بپذیر و بدان که الله عزوجل با توست و تو را یاری میکند. پُست و مقام نیز، مانند مال و ثروت است؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عمر رضي الله عنه فرمود: «مَا جَاءَكَ مِنْ هَذَا الْمَالِ وَأَنْتَ غَيْرُ مُشْرِفٍ وَلا سَائِلٍ فَخُذْهُ وَمَا لا فَلا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ».([۲]) یعنی: «هرگاه مال و ثروتی بدون چشمداشت یا درخواست، به تو رسید، بپذیر و گرنه، در پیِ آن مباش».
از اینرو انسان موفق، خواستار پُست و کارِ اداری نیست؛ اگر بدون درخواست، چنین موقعیتی برایش فراهم شد، خوب است و قبولش کند؛ اما اینکه در پیِ آن بِدَوَد و پافشاری کند، بیمِ آن میرود که در مفهوم این حدیث بگنجد.
لذا احتیاط، اینست که درخواست ترفیع درجه نکنید؛ اگر ترفیع درجه دادند، قبول کنید و گرنه، در پیِ آن نباشید. تمام دنیا، چیزی نیست. اگر درآمد و روزیِ کافی داشتید که فتنهای در آن نبود، خیلی بهتر از مال و ثروتیست که دردِ سر و فتنه دارد.
«و هرگاه بر انجامِ کاری سوگند خوردی و سپس خلافِ آن کار را بهتر دانستی، همان کار بهتر را انجام بده و کفّارهی سوگندت را ادا کن». به عنوان مثال اگر سوگند یاد کردید که فلانکار را انجام ندهید و سپس دریافتید که انجامِ آن بهتر است، پس در انجام ِ آن درنگ نکنید و کفارهی سوگندتان را بدهید. و بر عکس، اگر سوگند خوردید که فلانکار را انجام دهید و سپس متوجه شدید که انجام ندادنِ آن بهتر میباشد، از انجام آن صرف نظر کنید و کفارهی سوگند خود را ادا نمایید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را از آن جهت در ادامهی موضوع امارت بیان فرمود که چهبسا یک امیر سوگند میخورد و سپس درمییابد که خلاف آن بهتر است؛ اما امکان دارد شکستنِ سوگندش را ننگ بداند. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرمود که هرکس – از جمله امیر و فرمانروا- سوگند بخورد و سپس متوجه شود که خلافِ آن بهتر است، باید کفارهی سوگندش رابدهد و بر خلافِ سوگند خود عمل نماید. و این شامل هر کسی از جمله امیر و فرمانروا نیز میشود.
بین یک نفر و قوم و خویشِ او حرفشان میشود؛ حال این آقا قسم میخورد که دیگر به دیدنش نخواهد رفت و با او قطع رابطه خواهد کرد. روشن است که صلهی رحم بهمراتب بهتر میباشد. به این آقا میگوییم: بر شما واجب است که کفارهی سوگندتان را بدهید و به دیدن خویشاوند خود بروید.؛ زیرا صلهی رحم واجب است.
مثالی دیگر: شخصی سوگند یاد میکند که با برادر مسلمانش سخن نگوید و با او قهر کند. میگوییم: این، اشتباه است. کفارهی سوگندت را بدهد و با برادر مسلمانت حرف بزن.
این، یک قاعده دربارهی همهی سوگندهاست. البته شایسته است که انسان در قسم خوردن، عجله نکند. زیرا بسیاری از مردم در قسم خوردن یا طلاق و امثال آن، عجولانه رفتار میکنند و سپس پشیمان میشوند. میگوییم: عجله نکن؛ اگر قصدِ انجام کاری یا قصدِ ترک آن را دارید، نیازی به سوگند یا نیازی به طلاق نیست؛ بلکه بدون سوگند یا بدون طلاق یا قسمِ زنطلاق، دست بهکار شوید. البته اگر به قسمِ زیاد مبتلا شدهاید، به همراه سوگند «انشاءالله» بگویید. زیرا اگر «انشاءالله» بگویید، سوگند شما منعقد نمیشود و اگر بر خلافِ سوگند خود عمل کنید، اشکالی نخواهد داشت و نیازی به کفاره نیست. یعنی اگر بگویید: «بهخدا قسم که انشاءالله چنین کاری نخواهم کرد» و سپس آن کار را انجام دهید، کفارهای بر شما نیست؛ زیرا کسی که در سوگندش «انشاءالله» بگوید، حانث نمیشود.