۵۸۷- وعن عائشَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْها قالت: كان رسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم كُلَّما كان لَيْلَتُها منْ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم يَخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ إِلى البَقِيع، فَيَقُولُ: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنينَ، وأَتَاكُمْ ما تُوعَدُونَ، غَدًا مُؤَجَّلُونَ، وإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِيعِ الغَرْقَدِ». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: از عایشه رضي الله عنها روایت است: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شبهایی که نوبت عایشه بود، در پایان شب به قبرستان بقیع میرفت و میگفت: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنينَ، وأَتَاكُمْ ما تُوعَدُونَ، غَدًا مُؤَجَّلُونَ، وإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِيعِ الغَرْقَدِ».([۲])
([۲]) ترجمه: «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! وعدهای که برای فردا در موعدی مقرّر به شما داده میشد، به شما رسید و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست. یا الله! ساکنان بقیع غرقد را بیامرز».
شرح
مؤلف رحمه الله در کتاب «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «مستحب بودن زیارت قبور (رفتن به قبرستان) برای مردان و آنچه زیارتکننده میگوید».
منظور از زیارت قبور، رفتن به قبرستان بهپیروی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است. انسان، چهار منزل دارد:
منزل نخست: شکم مادر.
دومین منزل: دنیا.
سومین منزل: قبر.
و چهارم: سرای آخرت است که آخرین منزل انسان میباشد و جاوادنه در آن میماند. الله متعال ما را در جرگهی کسانی قرار دهد که در آخرت، رستگار میشوند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا از زیارت قبرها، نهی میکرد؛ زیرا مردم، تازهمسلمان بودند و بیم آن میرفت که به قبرپرستی دچار شوند یا مردگان را با الله، شریک قرار دهند. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای پیشگیری از این شرک، از زیارت قبور منع کرد و این، روشِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که همهی راهها و درهای منتهی به شرک را میبست.
همچنین گناه، هرچه بزرگتر باشد، پیشگیری از آن نیز مهمتر و جدیتر است و بهشدت از راههای منتهی به چنین گناهانی منع میشود. مانند زنا که گناه بزرگیست؛ از اینرو اسباب و زمینههای زنا از قبیل نگاه به نامحرم یا خلوت کردن و امثال آن، حرام است.
شرک، بدترین و بزرگترین ظلم بهشمار میآید. چنانکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: بزرگترین گناه چیست؟ فرمود: فرمود: «أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ».([۲]) یعنی: «بزرگترین گناه، اینست که برای الله شریکی قرار دهی، در حالی که او تو را آفریده است».
زمانی که مردم، قبرها را تعظیم میکردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از زیارت قبور منع نمود و آنگاه که ایمان در دلهایشان جای گرفت، به آنها اجازه داد که به زیارت قبرها، یعنی به قبرستان بروند؛ فرمود: «پیشتر شما را از زیارت قبور، نهی میکردم؛ اما اینک به زیارت قبور بروید». بدینسان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ممنوعیت زیارت قبور را لغو کرد و زیارت قبور را جایز قرار داد و به آن، تشویق نمود؛ چنانکه فرمود: «زیارت قبور، ما را به یادِ آخرت میاندازد» و شایسته است انسان به عملی که یادآورِ آخرت است، توجه کند؛ زیرا وقتی قلب انسان، آخرت را فراموش نماید، غافل میشود و به دنیا مشغول میگردد و بدین ترتیب دنیا و آخرتش را به تباهی میکشاند. چراکه تباه کردن آخرت، در حقیقت ضایع کردن دنیا و آخرت است.
لذا شایسته است هر از چند گاهی، به قبرستان برویم تا از زیارت قبور، نفع ببریم؛ یعنی به یادِ آخرت بیفتیم و برای مردگان، دعا کنیم؛ نه اینکه از مردگان دعا بخواهیم یا مردگان را بخوانیم. کسی که به قبرستان میرود، مطابق روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر مردگان درود میفرستد. عایشه رضي الله عنها میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شبهایی که نزد من بود، در پایان شب به قبرستان بقیع میرفت و میگفت: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنينَ، وأَتَاكُمْ ما تُوعَدُونَ، غَدًا مُؤَجَّلُونَ، وإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ». سپس میگفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِيعِ الغَرْقَدِ». یعنی: «یا الله! مردگان قبرستان بقیع را بیامرز». بقیعالغرقد، نامِ قبرستان مدینه است و این امید وجود دارد که این دعا، شامل حالِ همهی مردگانی گردد که تا قیامت، در این گورستان بهخاک سپرده میشوند و شاید منظور، فقط مردگانی بوده که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این قبرستان مدفون شدهاند.
در هر صورت، کسی که شایستهی برخورداری از رحمت الهی باشد، چه این دعا شامل حالش شود و چه نشود، از رحمت الهی برخوردار میشود و کسی که در جرگهی اهل سعادت نباشد، این دعا شامل حالش نمیگردد و سودی از آن نمیبرد.
خلاصه اینکه انسان باید هر از چندگاهی، به قبرستان برود؛ شب یا روز، صبح یا عصر، جمعه باشد یا روزِ دیگری؛ وقتِ مشخّصی ندارد. هر گاه احساس کردید که قلبتان غافل شده است یا به دنیا دلبستگی پیدا کردهاید، به قبرستان بروید و در سرنوشت کسانی بیندیشید که دیروز، همانند شما روی زمین میخوردند و مینوشیدند و از زندگی لذت میبردند، اما اینک کجا رفتهاند؟ اکنون در گروِ اعمال خویش هستند و تنها چیزی که به آنها فایده می رساند، اعمالیست که پیشاپیش فرستادهاند. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «يَتْبَعُ الْمَيِّتَ ثَلاثَةٌ: أَهْلُهُ وَمالُهُ وَعَمَلُه: فَيَرْجِعُ اثْنَان وَيَبْقَى وَاحد: يَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَيَبْقَى عَمَلُهُ».([۳]) یعنی: «سه چیز، مرده را همراهی میکند: خانواده، و مال و عمل او. دو تا از اینها بازمیگردند و یکی با او میماند: خانواده و مالش برمیگردند و عملش با او میماند».
پس در سرنوشت اینها بیندیش و به آنها سلام کن و بگو: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنينَ». الله داناتر است، اما چنین بهنظر میرسد که آنها، این سلام را پاسخ میگویند؛ زیرا با صیغهی مخاطب به آنها سلام میشود. و احتمال دارد منظور از درود و سلام بر مردگان، فقط دعا در حقّ آنها باشد؛ چه بشنود و چه نشنوند، پاسخ دهند یا پاسخ ندهند.
در هر حال انسان باید در حقّشان دعا کند و به مسیر و سرنوشت قطعی خود اقرار نماید و بگوید: «وإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ». «انشاءالله» در اینجا به زمانِ پیوستن به گذشتگان یا مردگان برمیگردد، نه به اصلِ پیوستن به مردگان یا مردن؛ زیرا مُردن و ترک دنیا، قطعیست و برای مسایل قطعی، «انشاءالله» نمیگویند. لذا این قید در اینجا، به زمانِ مرگ مربوط میشود؛ چراکه هیچیک از ما، زمان مرگش را نمیداند. بنابراین عبارت مذکور بدین معناست: «و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست». همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ ٢٢ كَلَّا لَمَّا يَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ ٢٣﴾ [عبس : ٢٢، ٢٣]
و هرگاه بخواهد، زندهاش میکند. چنین نیست (که او میپندارد)؛ آنچه را که (پروردگار) به او فرمان داده، بهجا نیاورده است.
سپس مطابق آموزههای سنت، برای مردگان، دعا میکند و اگر چنین دعاهایی را یاد نداشت، با الفاظی از این قبیل دعا نماید: «پروردگارا! آنها را بیامرز؛ پروردگارا! بر آنها رحم فرما؛ یا الله! ما را از اجرِ آنها محروم مگردان و ما را پس از آنها به فتنه دچار مکن. پروردگارا! ما و آنها را ببخش. و سپس از قبرستان بازگردد. این، روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در زیارت قبور بود.
اما اینکه برخی از افراد جاهل در قبرستان میمانند و خود را به خاک میاندازند و قبرها را طواف میکنند و کارهایی از این قبیل انجام میدهند، همه، بدعت و ناشایست است و اگر معتقد باشند که مردگان، نفع و ضرر میرسانند، مشرک و از دایرهی اسلام خارج میشوند. زیرا هیچ نفع و ضرری در دست مردگان نیست و توانایی دعا کردن برای هیچکس را ندارند و نمیتوانند برای کسی شفاعت کنند. زیرا اینک، وقتِ شفاعت نیست؛ وقتِ شفاعت، روز قیامت است که آنجا پروردگار متعال به برخی از بندگانش اذن شفاعت میدهد. بنابراین، اگر مردگان را بخوانیم یا از آنها درخواست شفاعت کنیم یا رفع حاجات و حلّ مشکلات خود را بخواهیم، هیچ نفعی به ما نمیرسانند. لذا آن دسته از برادران مسلمانمان که شاهد چنین اعمالی در مناطق خود هستند، باید این افراد جاهل را ارشاد و نصیحت کنند و برایشان توضیح دهند که مردگان، هیچ نفعی به آنان نمیرسانند؛ حتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم که در گذشته و دار فانی را ترک کرده است، هیچ نفعی به مردم نمیرساند. درست است که صحابه رضي الله عنهم در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، هنگامی که گرفتار قحطی و خشکسالی میشدند، نزدش میآمدند و از او میخواستند که دعا کند و از الله، برایشان طلب باران نماید و الله متعال نیز برایشان باران فرومیفرستاد؛ ولی پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صحابه رضي الله عنهم سرِ قبرش نرفتند و از او نخواستند که برایشان درخواست باران کند؛ با اینکه قبرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دور نبود، بلکه نزدیکِ مسجد قرار داشت. در زمان عمر رضي الله عنه که قحطی آمد، عمر رضي الله عنه دعا کرد و گفت: «پروردگارا! ما بهوسیلهی پیامبرت از تو درخواست باران میکردیم و تو، به ما باران میدادی»؛ یعنی: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میخواستند که برایشان طلب باران نماید. عمر رضي الله عنه در ادامهی دعایش چنین گفت: «و اینک به عموی پیامبرت متوسل میشویم؛ پس به ما باران بده» و سپس عباس رضي الله عنه برمیخاست و طلب باران میکرد. عمر، عباس و هیچیک از صحابه رضي الله عنهم پس از مرگِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگفتند: یا رسولالله! از الله بخواه که به ما باران دهد و خشکسالی را از ما برطرف نماید. زیرا میدانستند که چنین چیزی غیرممکن است و وقتی انسان میمیرد، عملش پایان مییابد و قدرت انجامِ هیچ عملی را ندارد. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلَاثَةٍ إِلاَّ مِنْ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ».([۴]) یعنی: «هنگامی که انسان میمیرد، پاداش اعمالش قطع میگردد، مگر از سه عمل: صدقهی جاری، یا علم و دانش سودمندی که از آن استفاده میشود، یا فرزند شایستهای که برایش دعا میکند». پس هیچ مردهای نمیتواند برای ما دعا و درخواست آمرزش نماید؛ زیرا دیگر، قدرتِ انجام هیچ عملی را ندارد و دورهی عمل، برای او پایان یافته است.
خلاصه اینکه زیارت قبور برای منفعت مردگان، یعنی دعا برای آنهاست، نه برای منفعت زیارتکننده؛ بلکه تنها نفعی که زیارتکننده میبرد، اینست که به فکر آخرت میافتد و به و اجر و پاداش الله عزوجل دست مییابد، اما اینکه نفعی از سوی مرده، متوجه او باشد، هرگز.
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۴۴۷۷، ۴۷۶۱، ۶۰۰۱، ۶۸۱۱، ۷۵۲۰)؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۶ بهنقل از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه.
([۳]) صحیح بخاری، ش: ۶۵۱۴؛ صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۰. [این حدیث پیشتر به شمارهی ۱۰۶ ذکر شده است.]
([۴]) صحیح مسلم، ش: ۳۰۸۴، بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.