۴۹۴- وعن أُسامةَ بنِ زيدٍ رضي الله عنهما عَنِ النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «قُمْتُ عَلى بَاب الجَنَّةِ فَكَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا المَساكين وأَصَحَابُ الجِدِّ محبُوسُون غَيْرَ أَنَّ أَصحَابَ النَّار قَد أُمِرَ بِهمْ إلى النَّارِ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: اسامه بن زید رضي الله عنهما میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بر دروازهی بهشت ایستادم؛ بیشترِ کسانی که واردِ بهشت میشدند، فقیران و مستمندان بودند و ثروتمندانِ بهشتی را نگه داشته و هنوز اجازهی ورود نداده بودند؛ جز دوزخیانی که دستور رسیده بود آنها را به دوزخ ببرند. و بر دروازهی دوزخ ایستادم؛ بیشتر کسانی که وارد دوزخ میشدند، زنان بودند».
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۱۹۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۳۶. این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۲۶۳ گذشت.
شرح
همهی این احادیث که مؤلف رحمه الله ذکر کرده، در باب فضیلت زهد و پارسایی در دنیاست؛ از جمله حدیث عبدالله بن مغفل رضي الله عنه که مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا! من، شما را دوست دارم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بنگر چه میگویی؟» و آن مرد، سه بار گفت: به الله سوگند، من شما را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر مرا دوست داری برای پوشیدن لباس فقر، آماده باش؛ زیرا فقر، سریعتر از رسیدن سیل به پایان مسیرش به دوستداران من میرسد».
البته این حدیث، صحیح نیست و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهثبوت نرسیده است؛ زیرا ثروت، هیچ ربطی به محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ندارد و بسیاری از ثروتمندان، دوستدارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند و برعکس، بسیاری از فقرا، دشمنی و عداوت شدیدی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دارند. لذا این حدیث، صحیح نیست. نشانهی محبت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینست که انسان بهشدت از ایشان پیروی کند و به سنّت آن بزرگوار تمسک جوید. همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾
[آل عمران: ٣١]
بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.
لذا سنجش یا معیار ارزیابی این ادعا، پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ هرکس، بیشتر پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، محبتش به ایشان، بیشتر است و فقر و ثروت به دست الله عزوجل میباشد.
یکی از نشانههای زهد و بیعلاقگی انسان به دنیا، اینست که زندگیاش بهسان زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، دور از تنپروری و آسایشطلبی باشد؛ بهگونهای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی حصیر میخوابید و اثر آن بر بدنش نمایان میشد. به او گفتند: کاش بسترِ نرمی برای شما آماده میکردیم! فرمود: «مرا با دنیا چهکار؟! من در دنیا مانند سواری هستم که در سایهی درختی مینشیند و سپس آن را ترک میکند و به راهش ادامه میدهد».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ چشمداشتی به دنیا نداشت؛ بلکه همهی مالش را در راه الله انفاق میکرد و خود، مانند فقرا زندگی مینمود.
سپس مؤلف رحمه الله احادیثی ذکر کرده است که نشان میدهد فقرا پیش از ثرومتندان وارد بهشت میشوند و بیشترِ بهشتیان از فقرا هستند؛ زیرا انگیزه یا عامل طغیان و سرکشی در فقرا نیست یا ضعیفتر است و از اینرو آدمهای متواضع و فروتنی هستند. بازنگاهی به آیههای قرآن، نشان میدهد که منکِران پیامبران، بیشتر از میان ثروتمندان و اشراف هر قومی بودهاند و بیشتر فقیران، از پیامبران الهی پیروی کردهاند؛ لذا بیشترِ بهشتیان، از فقرا هستند و پیش از ثروتمندان وارد بهشت میشوند؛ البته دربارهی مقداری که زودتر وارد بهشت میشوند، روایتهای گوناگونی وجود دارد و این، به نحوهی راهپیمایی آنان به سوی بهشت برمیگردد؛ به عنوان مثال: یک نفر این مسیر را ده روزه میپیماید و دیگری همین مسیر را در بیست روز طی میکند.
سپس حدیث ابوهریره رضي الله عنه را ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «راستترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن “لبید” میباشد که: هان! هر چیزی جز الله باطل است». لذا هر چیزی جز الله، بیفایده و باطل است و هیچ نفعی نمیرساند؛ ولی آنچه از آنِ الله یا برای اوست، به صاحبش نفع میرساند و برایش ماندگار است. از اینرو دنیا، بیارزش است. همانگونه که الله متعال میفرماید:
(﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾ [الحديد: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است.
تنها چیزی که در دنیا ارزش دارد و درست و نیکوست، ذکر و یاد الله متعال و اطاعت و بندگیِ اوست.
از این حدیث چنین برمیآید که حق و حقیقت را باید پذیرفت؛ گرچه از زبان شعرا باشد؛ به عبارت دیگر هرکس حق بگوید، قابل قبول است و باید آن را پذیرفت؛ حتی اگر گویندهاش کافر یا شاعر و فاسق باشد. ولی کسی که سخن نادرست یا باطل میگوید، سخنش مردود و غیرقابل قبول است؛ اگرچه گویندهاش مسلمان باشد؛ به عبارت دیگر، این سخن است که اعتبار دارد، نه گویندهاش. لذا نگاهِ انسان به دیگران، باید بر اساس اعمال و کردارشان باشد، نه اینکه انسان به خودشان یا شخصیت آنان بنگرد که کیستند و چه جایگاهی دارند.
([۱]) ضعیف است؛ ر.ک: السلسلة الضعيفة، ش:۱۶۸۱؛ و ضعیف الترمذی، ش: ۴۰۹ از آلبانی رحمه الله.