۴۲۲- وَعَنْ عِتْبَانَ بنِ مالك رضي الله عنه وهو مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرا، قال: كُنْتُ أُصَلِّي لِقَوْمي بَني سالم، وَكَانَ يَحُولُ بَيْني وَبينهُم وادٍ إِذَا جاءَتِ الأَمطار، فَيَشُقُّ عَليَّ اجْتِيَازُهُ قِبَلَ مَسْجِدِهِم، فَجئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فقلتُ له: إِنِّي أَنْكَرْتُ بَصَرِي، وَإِنَّ الوَادِيَ الَّذِي بيْني وَبَيْنَ قَوْمي يسِيلُ إِذَا جَاءَت الأَمْطار، فَيَشُقُّ عَليَّ اجْتِيازُه، فَوَدِدْتُ أَنَّكَ تَأْتي، فَتُصَليِّ في بَيْتي مَكاناً أَتَّخِذُهُ مُصَلًّى، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «سأَفْعَلُ» فَغَدا عليَّ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وَأَبُو بَكْرٍ رضي الله عنه بَعْدَ ما اشْتَدَّ النَّهَار وَاسْتَأْذَنَ رسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَذِنْتُ له، فَلَمْ يَجْلِسْ حتى قال: «أَيْنَ تُحِبُّ أَنْ أُصَلِّيَ مِنْ بَيْتِك؟» فَأَشَرْتُ لَهُ إِلى المَكَانِ الَّذِي أُحبُّ أَنْ يُصَلِّيَ فيه، فَقَامَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فَكَبَّرَ وَصَفَفْنَا وَراءَه، فَصَلَّى رَكْعَتَيْن، ثُمَّ سَلَّمَ وَسَلَّمْنَا حِينَ سَلَّم، فَحَبَسْتُهُ علَى خَزيرة تُصْنَعُ لَه، فَسَمِعَ أَهْلُ الدَّارِ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم في بَيْتي، فَثَابَ رِجَالٌ منهمْ حتَّى كَثُرَ الرِّجَالُ في البَيْت، فَقَالَ رَجُل: مَا فَعَلَ مَالِكٌ لا أَرَاه، فَقَالَ رَجُل: ذلك مُنَافِقٌ لاَ يُحِبُّ اللَّه ورَسُولَه، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «لاَ تَقُلْ ذَلِكَ أَلاَ تَراهُ قال: لاَ إلهَ إِلاَّ اللَّهُ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ تَعالى؟». قال: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم، أَمَّا نَحْنُ فَوَاللَّهِ ما نَرَى وُدَّه، وَلاَ حَديثَهُ إِلاَّ إِلى المُنَافِقين، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «فَإِنَّ اللهَ قَدْ حَرَّمَ على النَّارِ مَنْ قال: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهِ اللَّهِ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: عتبان بن مالک رضي الله عنه که از شرکتکنندگان غزوهی «بدر» بوده است، میگوید: من برای قوم خود «بنیسالم» امامت میدادم. میانِ من و ایشان، بستر رودخانه (درهای) بود که وقتی باران میبارید، برایم عبور از آن برای رفتن به مسجدشان، دشوار بود. لذا نزد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آمدم و به ایشان گفتم: چشمانم، ضعیف شده است؛ درهای که میانِ من و قبیلهام قرار دارد، هنگام بارش باران، سیلاب میکند و عبور از آن برای من دشوار است. دوست دارم به خانهام بیایید و در خانهام نماز بخوانید تا محل نماز شما را برای خود، نمازخانه قرار دهم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهزودی این کار را خواهم کرد». فردای آن روز هنگامی روز بالا آمده بود، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به همراه ابوبکر رضي الله عنه تشریف آورد و اجازهی ورود خواست. گفتم: بفرمایید. پیش از نشستن، فرمود: «دوست داری در کجای خانهات نماز بخوانم؟» و من به مکانی اشاره کردم که دوست داشتم آنجا نماز بخواند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به نماز ایستاد و تکبیر گفت؛ ما نیز پشتِ سَرَش صف بستیم. دو رکعت نماز خواند و سپس سلام داد؛ ما هم با او سلام دادیم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را نگه داشتم تا غذایی([۲]) که برای ایشان تدارک دیده بودیم آماده شود. اهلِ محل شنیدند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در خانهی من است. لذا عدهی زیادی از اهالی محل، در خانهام جمع شدند. یکی از حاضران گفت: مالک (بن دُخشم) کجاست؟ او را نمیبینم. و دیگری، گفت: او، منافق است و الله و پیامبرش را دوست ندارد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمیدانی که او لاإلهإلاالله گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟» آن مرد گفت: الله و پیامبرش داناترند؛ ولی به الله سوگند، تنها چیزی که ما از او میبینیم، محبت و توجهیست که به منافقان دارد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا الله، کسی را که بهخاطر خشنودی او لاإلهإلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است».
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی ذکر کرده که در آن آمده است: عتبان بن مالک رضي الله عنه برای قومش بنیسالم، امامت میداد. در میان خانهی عتبان رضي الله عنه و مسجدی که برای قومش امامت میداد، دره یا سیلگاهی وجود داشت که هنگامِ سیلاب، عبور از آن برای عتبان رضي الله عنه دشوار میشد. عتبان رضي الله عنه مشکل دیگری هم داشت؛ زیرا چشمانش ضعیف شده بود. لذا برای رفتن به مسجدِ قومش، دو مشکل داشت: مشکلِ راه، و مشکلِ بینایی. از اینرو نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و مشکلش را با ایشان در میان نهاد و رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را به خانهاش دعوت کرد تا به خانهاش بروند و آنجا نماز بخوانند تا محلّ نمازشان را برای خود نمازخانه قرار دهد؛ گرچه حکمِ مسجد را نداشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستهاش را پذیرفت و فرمود: «چنین خواهم کرد» و پس از بالا آمدن آفتاب بههمراه ابوبکر رضي الله عنه به خانهی عتبان رضي الله عنه رفت. ابوبکر، در سفر و حضر رفیق و همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و بیشترِ اوقاتش را در کنارِ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سپری میکرد. از اینرو بسیار شنیده میشد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: «من با ابوبکر و عمر آمدم»، «من با ابوبکر و عمر رفتم»، «من با ابوبکر و عمر برگشتم».
ابوبکر و عمر، دوستانِ همیشههمراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند؛ چنانکه در عالم برزخ در کنار او هستند و روز قیامت نیز با او خواهند بود.؛ این سه نفر، از یک مکان برمیخیزند و در پیشگاه پروردگار جهانیان حاضر میشوند؛ یعنی از همان خانهای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن به خاک سپرده شد و اینک در جوارِ مسجدالنبیست.
حکمت الهی را بنگر؛ الله عزوجل برای دفن پیامبرش خانهای را برگزید که بعدها در نتیجهی توسعهی مسجدالنبی، در داخل مسجد قرار گرفت تا این سه نفر از میانِ مسجد برانگیخته شوند. لذا انتخابِ خداوند برای پیامبرش را ناپسند ندانید؛ زیرا در آنچه که الله برمیگزیند، مصلحت بزرگیست که ما و شما، آن را درک نمیکنیم. مردم، وجود قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در مسجد، ناپسند میپندارند و میگویند: این، همان اشکالیست که قبرپرستان مطرح میکنند؛ یعنی همان کسانی که مساجد را بر سرِ قبرها بنا مینهند، خرده میگیرند که چرا قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد قرار گرفته است؟
اما هیچ ایرادی بر این مسأله وارد نیست؛ زیرا مسجد، بر سرِ قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنا نشده است؛ بلکه با وجودِ توسعهی مسجد، باز هم قبر، در خانهای قرار دارد که از مسجد، جدا و مستقل میباشد و تنها باطلگرایان و کسانی که به دنبال باطل هستند، دلیلتراشی میکنند و چنین اعتراضهایی مطرح مینمایند. مانند ابلیس که برای اثبات برتری خود، دلیلتراشی میکرد و میگفت:
﴿أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ١٢﴾ [الأعراف: ١٢]
من، از آدم بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل.
خلاصه اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از بالا آمدن خورشید، به خانهی عتبان رضي الله عنه رفت و اجازهی ورود خواست و چون وارد خانه شد، پیش از آنکه بنشیند، پرسید: «دوست داری کجا نماز بخوانم؟» زیرا با همین هدف به خانهی عتبان رضي الله عنه آمده بود و دوست داشت پیش از هر چیز، همان کاری را انجام دهد که بهخاطر آن، دعوتِ عتبان رضي الله عنه را پذیرفته بود. حکمت نیز همین است که انسان، ابتدا برنامهها و کارهای برنامهریزیشدهی خود را پیش ببرد و با رعایت اولویت، ابتدا به کارهایی بپردازد که آغاز کرده است تا از وقتش، بیشترین استفاده را ببرد؛ نه اینکه کاری را ناتمام رها کند و به کارِ دیگری مشغول شود. برخی از مردم، بدون رعایت این نکته، وقت خود را هَدَر میدهند. مثالی ذکر میکنم؛ برای تحقیق دربارهی یک موضوع در یک کتاب یا منبع علمی، ابتدا به فهرست کتاب، مراجعه میکنید تا صفحهی مربوط به این موضوع را بیابید. در این میان با موضوع دیگری برخورد میکنید که برای شما جالب است. تصمیم میگیرید موضوع جدید را مطالعه نمایید؛ باز هم موضوع دیگری میبینید که جالب است و به همین شکل به موضوعها و مسایل گوناگون مشغول میشوید و از اصل موضوعی که کتاب را برای بررسی و مطالعهی آن باز کردهاید، باز میمانید! لذا پیش از پرداختن به موضوعهای جانبی، به مسألهی مورد تحقیق خود بپردازید و سپس به مطالعهی موضوعهای حاشیهای یا جانبی.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنجا نماز خواند و حاضران نیز با ایشان به نماز ایستادند؛ زیرا این جماعت، یک جماعتِ اتفاقی بود، نه همیشگی.
پس از پایان نماز، برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غذایی ساده و معمولی تدارک دیدند. در این میان، اهالی محل، باخبر شدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانهی عتبان رضي الله عنه میباشد؛ لذا عدهی زیادی به خانهی عتبان آمدند تا از رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استفاده کنند، پای صحبتش بنشینند و از سنتش بهره ببرند. شخصی پرسید: فلانی کجاست؟ دیگری، پاسخ داد: او منافق است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ردِ این شخص فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمیدانی که او «لاإلهإلاالله» گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟» آن مرد گفت: «الله و پیامبرش داناترند». زیرا کسی که بهخاطر خشنودی الله، این کلمه را بگوید، مؤمن است، نه منافق؛ منافق برای خودنمایی و نام و آوازهی خود، این کلمه را بر زبان میآورد و ایمان به توحید، در قلب او، جای ندارد. – پناه بر الله- ولی کسی که بهخاطر خشنودی الله، این کلمه را میگوید، به آن ایمان دارد و تصدیقش میکند و این کلمه، در قلبش جای دارد.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا الله، کسی را که بهخاطر خشنودی او، لاإلهإلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است». زیرا کسی که خالصانه این کلمه را بگوید، به مقتضای آن، عمل میکند؛ یعنی دستورها و تکالیف شرعی خود را به انجام میرساند و از نواهی و کارهای حرام و ممنوع میپرهیزد. و هرکس، چنین رویکردی داشته باشد و حلال را حلال بداند و حرام را حرام، جزو بهشتیان است و وارد بهشت خواهد شد و الله متعال، آتش دوزخ را بر او حرام میگرداند.
این حدیث، بدین معنا نیست که بینماز، کافر نمیباشد؛ زیرا بهطور قطع و با علم یقین، میدانیم و برای ما، همانند خورشید، روشن است که اگر کسی، «لاإلهإلاالله» را خالصانه بگوید، امکان ندارد نماز نخواند؛ این، محال است. لذا کسی که ادعا میکند این کلمه را فقط بهخاطر خشنودی الله متعال گفته است، ولی نماز نمیخواند، سخت دروغ میگوید و از بدترین دروغگوهاست. زیرا اگر کلمهی توحید را خالصانه میگفت، بزرگترین رکن اسلام پس از شهادتین، یعنی نماز را ترک نمیکرد.
نکات فراوانی از این برداشت میشود؛ از جمله اینکه:
اگر وضعیت کسی مانند وضعیت عتبان رضي الله عنه باشد، در رابطه با ترک نماز جماعت، معذور است و میتواند در خانهاش نماز بخواند؛ مانند کسی که مانعی چون رودخانه در میان مسجد و خانهاش قرار دارد.
از این حدیث، این نکته هم برمیآید که برای انسان، جایز است بدون گفتن «انشاءالله»، بگوید که در آینده، چنین خواهم کرد؛ لذا اگر کسی، انسان را دعوت کند و بگوید: فردا نزد ما خواهید بود و انسان در پاسخ بگوید: «باشد، خواهم آمد»، و «انشاءالله» نگوید، ایرادی ندارد و جایز است. شاید کسی بپرسد: پس مفهوم این آیه چه میشود که الله متعال فرموده است:
﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ﴾ [الكهف: ٢٣، ٢٤]
و دربارهی هیچ کاری نگو که من فردا این کار را خواهم کرد، مگر اینکه (بگویی:) اگر الله بخواهد.
﴿لِشَاْيۡءٍ﴾ ، عام است؛ یعنی هم شامل فعل پروردگار میشود و هم شامل کردار بنده.
لذا در پاسخ میگوییم: کسی که به شما میگوید: فردا نزدت خواهم آمد، دو نیت دارد:
نیت نخست: اینکه این سخن را با قاطعیت بگوید؛ در چنین حالتی گفتن «انشاءالله» ضروریست؛ زیرا خود، نمیداند که آیا فردا موفق به آمدن خواهد شد یا خیر و نمیداند که آیا فردایی خواهد داشت یا نه؟ و اگر هم فردایی داشته باشد، آیا توانایی آمدن خواهد داشت یا خیر؟ تازه اگر قدرتش را داشته باشد، چه بسا مانعی پیش بیاید و نتواند نزدتان بیاید.
نیت دوم: اگر بگوید: «این کار را خواهم کرد» و منظورش، خبر دادن از عزم و ارادهی درونی برای آمدن باشد، نه قصد قطعی، در این صورت، نگفتنِ «انشاءالله» ایرادی ندارد؛ زیرا او در حقیقت، از وضعیت و ارادهی فعلی خود سخن میگوید. به عنوان مثال: اگر به شما گفته شود: آیا به سفر مکه خواهی رفت؟ و شما بهقصد خبر دادن از عزم و ارادهی درونی خود، بگویید: «بله، خواهم رفت»، در واقع از اراده و تصمیم خود سخن گفتهاید؛ اما اگر تصمیم جدی و قطعی دارید که این کار را انجام دهید، حتماً «انشاءالله» بگویید.
از این حدیث، همچنین درمییابیم که اگر چیزی مانند گل و لای، و آب و سیلاب یا امثال آن در مسیر مسجد باشد که رفت و آمد را مشکل میکند، در این صورت، ترک جماعت عذر محسوب میشود. در شبهای بارانی، شخصی به دستور رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم جار میزد که هرکس در خانهاش یا در هر محلی که هست، نماز بخواند. علتش، این بود که مردم دچارِ مشکل نشوند. البته اگر آب، گل و لای، شدت و فشار نداشته باشد یا مشکلساز نباشد، در این صورت ترک جماعت، عذر نیست.
از حدیث عتبان بن مالک رضي الله عنه چنین برمیآید که نمازخانهی خانگی انسان، یعنی محلی که در خانهاش برای نماز انتخاب میکند، حکمِ مسجد را ندارد؛ فرقی نمیکند که محدودهی نمازخانهاش را جدا کند یا نه. در هر صورت، نمازخانههای منازل، حکم مسجد را ندارد؛ لذا برای انسان، جایز است که در حالِ جنابت در آن بنشیند. همچنین هنگام ورود به آن، لازم نیست که «تحیهالمسجد» بخواند. اعتکاف در نمازخانهی منزل، درست نمیباشد؛ حتی برای زنی که محل مشخصی از خانهاش را به عنوان نمازخانه یا محل نماز، برگزیده است، جایز نیست که در آن، به اعتکاف بنشیند.
دیگر نکتهای که از این حدیث برداشت میکنیم، اینست که برگزاری جماعت در نمازهای نفل، جایز است؛ البته اگر گاهی اوقات انجام شود، نه به صورت دایم و همیشگی. زیرا وقتی عتبان رضي الله عنه محل مورد علاقهاش را در خانهی خود به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشان داد تا در آن نماز بخوانند، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم جلو رفت و دو رکعت نماز خواند و حاضران، پشت سر ایشان به نماز ایستادند. لذا جایز است که انسان سنتهای روزانه یا نماز ضحی را برخی از اوقات، بهجماعت بخواند. ثابت شده است که ابن عباس، ابنمسعود و حذیفه نیز، هر کدام نماز شب را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهجماعت خواندهاند؛ البته نه به صورت دایم و همیشگی. خلاصه اینکه ادای نمازهای نفل بهجماعت در صورتی که یک عادت نشود، یعنی هر از چندگاهی، جایز است.
یکی از نکات آموزندهی این حدیث، اینست که بر انسان، واجب میباشد که از متهم کردن دیگران به کفر و نفاق، خودداری کند؛ مگر در حالتِ ضرورت یا در چارچوب شرایط شرعی؛ در این حالت نیز باید ادعایش مبتنی بر دلایل واضح و روشن باشد. زیرا همینکه شخصی، مالک رضي الله عنه را به نفاق متهم کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمیدانی که او «لاإلهإلاالله» گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟».
میبینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی شخصی گواهی داد که او، اخلاص دارد. البته ناگفته نماند که این، مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و پس از وفات ایشان، نمیتوان کسی را قاطعانه مخلص دانست؛ زیرا ما، فقط ظاهر را میبینیم و بر طبق ظاهرِ افراد، قضاوت میکنیم؛ هرکس، در ظاهر، نیک باشد، او را نیکوکار میدانیم و غیبتش را نمیکنیم و به او ناسزا نمیگوییم.
این حدیث، نشانگر محبت اصحاب رضي الله عنهم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علاقه به همنشینی با ایشان است؛ زیرا همینکه باخبر شدند رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در خانهی عتبان بن مالک رضي الله عنه میباشد، به خانهی عتبان آمدند و آنجا اجتماع کردند تا از برکت علم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استفاده کنند.
یکی از نکات آموزندهی این حدیث که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، اهمیت اولویتبندی در کارهاست و اینکه انسان باید قبل از پرداختن به کارهای جانبی، به کارِ اصلیِ خود بپردازد. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش از نشستن و پیش از صرف غذا، نماز خواند؛ یعنی همان کاری که بهقصد انجامِ آن به خانهی عتبان رضي الله عنه رفته بود.
این حدیث، نشان میدهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار متواضع بوده است؛ زیرا عتبان میگوید: پس از پایان نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نگه داشتم تا غذای «خزیره» که برای پذیرایی از ایشان، تدارک دیده بودیم، آماده شود. «خزیره» غذایی بسیار ساده بود؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعوت عتبان رضي الله عنه را پذیرفت و منتظر ماند تا این غذای ساده، آماده شود. و این، نشانگر تواضع و فروتنی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است.
مهمترین و بزرگترین نکتهی این حدیث، اینست که: الله، کسی را که بهخاطر خشنودی او، لاإلهإلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است». یعنی کسی که از گفتن «لاإلهإلاالله»، رضایت و خشنودی الله را طلب کند، بر آتش دوزخ، حرام است. ناگفته پیداست که چنین شخصی، به اعمالی میپردازد که مایهی نزدیکی او به الله متعال است؛ یعنی اعمالِ فرض و نفل. لذا این حدیث، نمیتواند بهانه و دستاویزی برای افراد تنبل و سهلانگار باشد؛ همان کسانی که میگویند: ما، خالصانه «لاإلهإلاالله» میگوییم. به اینها باید گفت: اگر در ادعای خود، صادق بودید، عبادتهای واجب را ترک نمیکردید.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۴۲۵؛ و صحیح مسلم، ش:۳۳.
([۲]) در متنِ روایت به غذایی به نام «خزیره» تصریح شده است که با پیه و آرد، پخته میشود و گاه به آن، گوشتِ آبپز نیز میافزایند.