۲۰۱- الثَّالِثَ عشَر: عن ابن مَسْعُودٍ رضي الله عنه قال: قال رسولُالله صلی الله علیه و آله و سلم: «إِنَّ أَوَّلَ مَا دخَلَ النَّقْصُ عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ أَنَّه كَانَ الرَّجُلُ يَلْقَى الرَّجُلَ فَيَقُول: يَا هَذَا اتَّق الله وَدعْ مَا تَصْنَعُ فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ لك، ثُم يَلْقَاهُ مِن الْغَدِ وَهُو عَلَى حالِه، فلا يمْنَعُه ذلِك أَنْ يكُونَ أَكِيلَهُ وشَرِيبَهُ وَقعِيدَه، فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ ضَرَبَ الله قُلُوبَ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ» ثُمَّ قال: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩ تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ﴾ إلى قوله: ﴿فَٰسِقُونَ﴾ [المائدة:۷۸،۸۱] ثُمَّ قال: «كَلاَّ، وَالله لَتَأْمُرُنَّ بالْمعْرُوف، وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، ولَتَأْخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِم، ولَتَأْطِرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ أَطْرًا، ولَتقْصُرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ قَصْرًا، أَوْ لَيَضْرِبَنَّ الله بقُلُوبِ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْض، ثُمَّ لَيَلْعَنكُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ». [ابوداود و ترمذی، این حدیث را روایت کردهاند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([۱])
هَذَا لفظ أَبي داود، ولفظ الترمذي: قَالَ رَسُولُالله صلی الله علیه و آله و سلم: «لَمَّا وَقَعَتْ بَنُوإسْرَائِيلَ في المَعَاصي نَهَتْهُمْ عُلَمَاؤهُمْ فَلَمْ يَنْتَهُوا، فَجَالَسُوهُمْ في مَجَالِسِهم، وَوَاكَلُوهُمْ وَشَارَبُوهُم، فَضَربَ اللهُ قُلُوبَ بَعضِهِمْ بِبعْضٍ، وَلَعَنَهُمْ عَلَى لِسانِ دَاوُد وعِيسَى ابنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بما عَصَوا وَكَانُوا يَعتَدُونَ». فَجَلَسَ رَسُولُالله صلی الله علیه و آله و سلم وكان مُتَّكِئًا، فَقَالَ: «لا، والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى تَأطِرُوهُمْ عَلَى الحَقِّ أطْرًا».
ترجمه: ابن مسعود رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نخستین نقصی که در بنیاسرائیل پدید آمد، این بود که مردی از آنان، دیگری را ملاقات میکرد و به او میگفت: فلانی! از الله بترس و این عمل زشتِ خود را ترک کن؛ زیرا این عمل، برای تو حلال نیست. سپس فردای آن روز، او را در همان گناه ملاقات میکرد و این کار حرام، مانع از این نمیشد که با او همنشین و همسفره نشود و چون چنین رویکردی داشتند، دلهایشان در هم آمیخت (و از آنها متأثر شدند) و سیهدل گردیدند». سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این آیهها را تلاوت کرد:
﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩ تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَفِي ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ ٨٠ وَلَوۡ كَانُواْ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨١﴾
آن دسته از بنیاسرائیل که کفر ورزیدند، به زبان داود و عیسی پسر مریم نفرین شدند. این، بدان سبب بود که نافرمانی نمودند و از حد میگذشتند. یکدیگر را از کار زشتی که مرتکب شدند، باز نمیداشتند. چه زشت بود آنچه انجام میدادند! بسیاری از آنان را میبینی که کافران را به دوستی میگیرند. چه بد چیزیست آنچه نفسهایشان از پیش برای آنان فرستاده است! (بدینسان) که الله بر آنان خشم گرفت و آنان برای همیشه در عذاب بهسر میبرند. و اگر به الله و پیامبر و آنچه بر او نازل شده، ایمان میآوردند، کافران را به دوستی نمیگرفتند؛ ولی بیشترشان منحرف و بدکارند.
آنگاه فرمود: «هرگز (چنین رویکردی نداشته باشید)؛ سوگند به الله که حتماً امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست ظالم را بگیرید و او را از ظلم و ستم بازدارید و به سوی حق سوق دهید؛ در غیر این صورت الله متعال، شما را تحت تأثیر بدکاران قرار میدهد و سیهدل میشوید و آنگاه شما را همانند بنیاسرائیل، از رحمتش دور میگرداند».
آنچه گذشت، الفاظیست که ابوداود روایت کرده و در روایت ترمذی، آمده است: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «وقتی بنیاسرائیل در گناه و معصیت غوطهور شدند، علمایشان آنان را نهی کردند؛ ولی آنان از گناه و معصیت باز نیامدند؛ با این حال، علما با آنها نشست و برخاست نمودند و در مجالس آنها نشستند و با آنان همسفره شدند! در نتیجه الله، دلهایشان را در هم آمیخت و آنها را به زبان داوود و عیسی پسر مریم، لعنت و نفرین نمود؛ زیرا نافرمانی نمودند و از حد گذشتند». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که پیشتر تکیه زده بود، نشست و فرمود: «نه؛ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، (در صورتی از خشم پروردگار درامان هستید) که بدکاران و ستمکاران را آنگونه که باید و شاید، به سوی حق بکشانید».
([۱]) ضعیف است؛ نک: ضعیف الجامع، ش: ۱۸۲۲؛ ضعیف ابن ماجه، ش: ۸۶۷؛ و السلسلة الضعیفة، ش: ۱۱۰۵ از آلبانی رحمه الله.